داستان دیگری در مورد پدربزرگ تان، اکنون با پدربزرگ دانگ، همسایه اش. پدربزرگ دانگ اردک پرورش داد و چهار تا پانصد اردک داشت. اردک ها را در مزرعه اش که کنار مزرعه بابابزرگ تن بود نگه می داشت.

ادامه مطلب…

آیا شما غنی می نوشید؟ مردم می گویند مشروب برای شما مضر است، اما آنقدرها هم بد نیست! یک نوشیدنی می تواند به زندگی شما کمک کند. این می تواند شما را ثروتمند کند، می دانید!

ادامه مطلب…

پدربزرگ کائو در تمام طول روز مشروب می خورد. از بیدار شدن تا خوابیدن. او روزی سه قمقمه مشروب می‌نوشید. سه! با هم بیش از نیم لیتر. و هرگز به معبد نرفت. در واقع او حتی نمی دانست معبد کجاست! هدایایی برای معبد و تامبوئن، هرگز در مورد آن نشنیده ام. به محض اینکه صبح از خواب بیدار شد، یک بطری نوشید. یکی بعد از ناهار و یکی بعد از ظهر. و آن هر روز

ادامه مطلب…

مرد فقیر شالیزار بسیار کوچکی داشت و به سختی می توانست غذای خود را تامین کند. خدای ایندرا به او رحم کرد و زنی زیبا را در عاج فیل پنهان کرد و در مزرعه خود انداخت. او آن عاج را پیدا کرد و به کابین خود برد. او نمی دانست زنی در آن پنهان شده است.

ادامه مطلب…

این داستان مردی است که با گاومیش خود رابطه جنسی داشت. او به طور موقت در یک سوله در مزرعه برنج زندگی می کرد و به محض اینکه فرصت را دید، گاومیش آبی را گرفت! همسرش که غذای او را آنجا آورده بود، بارها و بارها او را دیده بود که این کار را می کند. او اصلا احمق نبود، اما چه کاری می‌توانست انجام دهد؟

ادامه مطلب…

گاهی اوقات با کمال تملق می گویید "مرد روستایی برای اولین بار در شهر بزرگ". خوب، آقای طب چنین مردی بود. یک بامپین کشور واقعی!

ادامه مطلب…

آقایان یانگ و خام، کشاورزان خرده پا، در روستای لینگ ها گاوآهن خریده بودند و آنها را به مقداری پول اضافی فروخته بودند. قبل از سوار شدن به اتوبوس در چیانگ مای، آنها تصمیم گرفتند از تمام شرکت هایی که با آنها برخورد کردند، آهن قراضه بخرند.

ادامه مطلب…

این داستان در مورد شوهری است که می خواست با خواهر کوچکتر همسرش بخوابد. نام آن خواهر سانگ لا بود. یک روز خوب دور از خانه اش در مزرعه کار می کرد. وقتی همسرش ناهار او را برایش آورد، گفت: "می خواهم با سانگ لا رابطه جنسی داشته باشم."

ادامه مطلب…

سری جدید داستان کوتاه. داستان های تیتراژ از شمال تایلند. کتاب های نیلوفر آبی، تایلند. ترجمه از انگلیسی و ویرایش توسط Erik Kuijpers. امروز: دو جمجمه عاشق

ادامه مطلب…

در مجموعه داستان هایی که در مورد چیزی خاص، خنده دار، کنجکاو، تکان دهنده، عجیب یا معمولی که خوانندگان امروز در تایلند تجربه کرده اند پست می کنیم: معجون جادویی تایلندی.

ادامه مطلب…

در مجموعه داستان هایی که در مورد چیزی خاص، خنده دار، کنجکاو، تکان دهنده، عجیب یا معمولی که امروزه خوانندگان تایلند تجربه کرده اند، پست می کنیم: 'آیسان شوک فرهنگی' 

ادامه مطلب…

در مجموعه داستان‌هایی که در مورد چیزی خاص، خنده‌دار، کنجکاو، تکان‌دهنده، عجیب یا معمولی پست می‌کنیم که امروزه خوانندگان تایلند تجربه کرده‌اند: بوکسور مست و کیف پولش با پنجه…

ادامه مطلب…

در مجموعه داستان هایی که در مورد چیزی خاص، خنده دار، کنجکاو، تکان دهنده، عجیب یا معمولی که خوانندگان امروز در تایلند تجربه کرده اند پست می کنیم: Flappertap

ادامه مطلب…

در مجموعه داستان هایی که در مورد چیزی خاص، خنده دار، کنجکاو، تکان دهنده، عجیب یا معمولی پست می کنیم که خوانندگان امروز در تایلند تجربه کرده اند: Thai Kassa-Kolder

ادامه مطلب…

در مجموعه داستان هایی که در مورد چیزی خاص، خنده دار، کنجکاو، متحرک، عجیب یا معمولی که خوانندگان امروز در تایلند تجربه کرده اند ارسال می کنیم: آلودگی صوتی.

ادامه مطلب…

در مجموعه داستان هایی که در مورد چیزی خاص، خنده دار، کنجکاو، لمس کننده، عجیب یا معمولی پست می کنیم که امروزه خوانندگان تایلند تجربه کرده اند: پیم که به شدت از خرید متنفر است، اما با یک کیلو طناب چه می خواهد؟

ادامه مطلب…

در مجموعه داستان هایی که ما در مورد چیزی خاص، خنده دار، کنجکاو، تکان دهنده، عجیب یا معمولی پست می کنیم که خوانندگان تایلند امروز تجربه کرده اند: همسایه، آقای مهندس….

ادامه مطلب…

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم