لمپانگ: شهر گاری اسب معتبر در شمال (ارسالی توسط خواننده)
لامپانگ را کشف کنید، شهری که زمان در آن متوقف شده و سنتها در آن شکوفا میشوند. این جواهر تاریخی در شمال تایلند که در نزدیکی چیانگ مای قرار دارد، ترکیبی منحصربهفرد از معماری لانا، بازارهای پر جنب و جوش و جذابیت گاری اسبکشی را ارائه میکند که آن را به مقصدی برای کرکسهای فرهنگی تبدیل میکند.
چیانگ مای: افسانه ای زنده در قلب لانا (تسلیم خواننده)
روح فراموش نشدنی چیانگ مای را کشف کنید، شهری که زمان را به چالش می کشد. در هم تنیده با تاریخ غنی پادشاهی لانا، همزیستی بی نظیری از فرهنگ، طبیعت و سنت ارائه می دهد. اینجا، جایی که هر گوشه ای داستانی را روایت می کند، ماجراجویی هرگز دور نیست.
در یازدهمین روز رشد ماه در هفتمین ماه قمری، در سال ببر، در سال 97 از عصر راتاناکوسین، یک نوزاد پسر در روستای بان پانگ، ناحیه لی، لامپون به دنیا آمد.
Phrae، بهشتی در شمال
Phrae استانی در شمال تایلند با زیبایی های طبیعی و جاذبه های فرهنگی فراوان، سبک زندگی جذاب و غذاهای خوب است. رودخانه یوم درست از میان آن می گذرد و Phrae مناطق کوهستانی سرسبز زیادی دارد.
Doi Inthanon – شمال تایلند (ویدئو)
شمال تایلند طبیعت بکر زیبایی دارد، بنابراین می توانید به کوهستان بروید. بلندترین کوه تایلند دوی اینتانون (2.565 متر) است. منطقه اطراف این کوه که دامنه ای از هیمالیا است، یک پارک ملی زیبا با گیاهان و جانوران غیرمعمول غنی، شامل بیش از 300 گونه مختلف پرنده را تشکیل می دهد.
10 بهترین مکان یا مکان دیدنی آیسان برای بازدید
آیسان منطقه ای در شمال شرقی تایلند است که به دلیل فرهنگ غنی، تاریخ و مناظر زیبای خود شناخته شده است. این منطقه شامل 20 استان و بیش از 22 میلیون نفر جمعیت دارد.
Phayao زیبا در شمال تایلند (ویدئو)
شمال تایلند را بسیاری معتبرترین منطقه تایلند می دانند. فضا کاملا متفاوت از بانکوک یا مکان های توریستی است، آرام تر و دوستانه تر. علاوه بر این، شمال تایلند هنوز تقریباً دست نخورده است و می توانید از گیاهان و جانوران خاصی لذت ببرید.
خاطرات آشپزی یک غذاخوری بورگوندی - چیانگ مای
غذا خوردن در شمال تایلند تجربه بسیار متفاوتی نسبت به سایر نقاط کشور است. با این حال، تعداد بسیار کمی از فرنگ ها و حتی مهاجران این موضوع را درک می کنند. اغلب مردم سنت بسیار غنی و عمیقی را که اساس آشپزی را تشکیل می دهد دست کم می گیرند.
شب های زمستانی شمال تایلند؛ فقط یک داستان
در تایلند، یک کشور گرمسیری، دما می تواند به شدت پایین بیاید. اریک کویپرز پس از سفری بین مای هونگ سون و چیانگ مای همه چیز را در مورد آن میداند. بخوان و با هم بلرز.
قضات و وکلا نیز باید غذا بخورند... (از: داستان های تحریک کننده از شمال تایلند؛ شماره 59 و آخر)
این داستان در مورد گربه هاست. دو گربه و آنها با هم دوست بودند. آنها همیشه با هم به دنبال غذا می گشتند. در واقع آنها همه کارها را با هم انجام دادند. و یک روز به خانه ای رسیدند که گوشت گاومیش در راهرو برای خشک شدن آویزان بود.
داستان دیگری در مورد یک راهب. و این راهب ادعا کرد که می تواند جادو کند و از یک تازه کار خواست که با او بیاید. 'چرا؟' او درخواست کرد. "من به شما یک ترفند جادویی نشان خواهم داد. من خودم را نامرئی می کنم! من در آن خیلی خوب هستم، می دانید. الان خیلی دقیق نگاه کن اگر دیگر نمیتوانی مرا ببینی، بگو.
ببینید، این در مورد نیت است. این مهم است... (از: داستان های تحریک کننده از شمال تایلند؛ شماره 57)
این داستان مربوط به زمانی است که بودا زندگی می کرد. آن موقع یک زن بود، خوب، او واقعاً آن را دوست داشت. او در تمام طول روز در اطراف ساختمان های بیرونی معبد آویزان بود. یک روز خوب راهبی آنجا خوابیده بود و نعوظ پیدا کرد.
مردی به مادرشوهرش علاقه داشت و همسرش که تازه بچه دار شده بود متوجه این موضوع شد. حالا بین زن و مادرشوهرش خوابید. وسط تشک دراز کشید.
تاریخی چیانگ سان
یکی از مهم ترین مکان های تایلند با پیشینه تاریخی بسیار غنی بدون شک چیانگ سان است. این مکان کوچک با گذشته ای عالی که قدمت آن به سال 733 بعد از میلاد می رسد، در یک پرتاب سنگ از مثلث معروف طلایی قرار دارد. یک بار، خیلی وقت پیش، زمین لرزه ای در آن مکان رخ داد و کاملاً از بین رفت.
نگاه کن که پدرت چگونه برنج می کوبد... (از: داستان های تحریک کننده از شمال تایلند؛ شماره 55)
این در مورد زنی است که شوهرش را وادار می کند تا همه چیز را برای او انجام دهد. مرد اهل روستای فائه بود و تنبل بود. تمام وقتش را با نوزادی که همیشه تکان می داد تا بخوابد می گذراند. سپس شوهرش پرسید: "شما برنج را له می کنید، باشه؟"
مردی هیچ کار فوری برای انجام دادن نداشت بنابراین در خانه ماند. گفت: «روز مرخصی می گیرم.» و سارافون همسرش را گرفت و رفت تا آن را درست کند. داشت سارافون همسرش را می دوخت و از جلو به عقب و جلو و عقب می دوخت که دوستش برای ملاقات آمد.
پدربزرگ من بزرگتر و قوی تر است و…! (از: داستان های تحریک کننده از شمال تایلند؛ شماره 53)
دو پیرمرد هر کدام یک نوه داشتند و آنها دو جوان شیطون بودند. این داستان در زمستان اتفاق می افتد و هر چهار نفر در اطراف آتش گرم می شدند. بچهها به گردن پدربزرگهایشان آویزان بودند و یکی از آنها گفت: قد بلندتر است، پدربزرگ شما یا من؟