کلیسای کامل انجیل جیزامارن

توسط جوزف بوی
Geplaatst در داستان های سفر
برچسب ها: ,
24 فوریه 2020

یکشنبه است، جوزف دیر بیدار شد و صبحانه را در بانکوک soi 8 حوالی ساعت یک و نیم صرف کرد. سپس یک پیاده روی صبحگاهی داشته باشید و به سوی 6 بعدی که برای من ناشناخته است تبدیل شوید. به زودی در ساختمانی با یک صلیب بزرگ و نام کلیسای انجیل کامل جیزامارن هستم.

وقتی به بالا نگاه می کنم، موسیقی گیتار و آواز می شنوم، بنابراین چند پله بالا می روم تا نگاهی بیندازم. حدود 25 نفر پشت یک میز طولانی نشسته اند و بسیار مؤمنانه آواز می خوانند و توسط یک گیتاریست که همراه هم آواز می خواند حمایت می شوند.

وقتی چند نفر این آهو را می بینند، در شیشه ای باز می شود و من دعوت نامه ای برای ورود دریافت می کنم.

شما شیطان را به خانه خود می آورید تا یک ملحد را به خانه خداوند دعوت کنید. دعوت را بپذیرید و به زودی یک صندلی بالا کشیده خواهد شد. آنها عمدتاً خانم و چهار مرد هستند که یکی از آنها آمریکایی است. بسیار سرگرم کننده است و همه حاضران با حمایت نوازنده گیتاریست/خواننده با صدای بلند آواز می خوانند. البته من اصلاً شعر را نمی فهمم، اما مطمئناً خسته کننده به نظر نمی رسد.

یک پیرمرد هفتاد ساله - آمریکایی - تنها کسی است که با نگاهی کسل کننده و با دستانش روی هم رفته به آینده نگاه می کند. در حالی که شاگردان تایلندی به وضوح از خواندن آهنگ ها لذت می برند، هیچ لبخندی بر لبان او نیست. هرازگاهی خیلی جدی با دست های جمع شده یا فشار دادن دست به قلب. من هم تشویق می شوم با هم آواز بخوانم و وقتی به آنها می گویم که زبان را بلد نیستم و آن را نمی فهمم، چند صندلی جابه جا می شوند و مجبور می شوم در وسط میز کنار یک خانم بسیار زیبا که صحبت می کند، بنشینم. انگلیسی و مرتباً چیزی در مورد محتوای سرودها به من می گوید. به اندازه کافی عجیب، من هنوز هم شروع به دوست داشتن آن کرده ام، حتی اگر به ندرت برای مراسم تدفین یا عروسی به کلیسا می روم که نمی توانم از آن دوری کنم.

در یک نقطه، تمام توجه و آواز خواندن به یک خانم خاص می رسد که به قول مترجم جذاب من، معلوم می شود که به شدت بیمار است. هنوز حتی برای من لحظه ای تکان دهنده است.

بعد از بیش از نیم ساعت روزی به آن زنگ می زنم و وقتی گیتاریست لحظه ای مکث می کند از او می پرسم که آیا می توانم چیزی بگویم؟ سر میز بایست و از همه به خاطر مهمان نوازی که دریافت کردم تشکر کنم. همچنین از موسیقی گیتار لذت می بردم و با اینکه زبان را نمی فهمیدم، از آواز خواندن و ارادت هم لذت می بردم.

برای آنها در زندگی آینده آرزوی موفقیت دارم. ببینید همه حاضران با چهره های درخشان به من نگاه می کنند و وقتی خانمی که به عنوان مترجم حرف های من را به تایلندی ترجمه می کند، من حتی دست هایم را کف می زنم. با تکان بازوی گشاد خداحافظی می کنم.

فقط باید به داستان اخیر "یک روز به یاد ماندنی!" از دوست خوبم میشل نه یک صید معجزه آسا، اما باز هم تجربه ای خاص از انسان های وارسته اما صمیمی و خونگرم. چنین چیزهای کوچک و اغلب بی اهمیت می توانند برای مدت طولانی در حافظه شما باقی بمانند.

4 پاسخ به “کلیسای انجیل کامل جیزامارن”

  1. جان چیانگ رای می گوید

    من و همسرم برای قدم زدن در چیانگ رای، نزدیک رودخانه کوک، همچنین نزدیک نوعی کلیسای مسیحی که در آن مردم با صدای بلند آواز می خواندند، رفتیم.
    وقتی به کلیسا نزدیکتر شدیم، ظاهراً یکی از مؤمنان که ما را دیده بود، به سرعت وارد کلیسا شد تا نوعی هیئت پذیرایی آواز برای ما ترتیب دهد.
    در کمترین زمان، مسیر کلیسا مملو از دست زدن و آواز خواندن مردمی بود که به استقبال ما آمده بودند.
    من هرگز چنین استقبالی را در هیچ کلیسایی در اروپا تجربه نکرده‌ام که تقریباً به من احساس یک قدیس بودن را بدهد.555

  2. همتا می گوید

    بله، یوسف ملحد. اکنون خواهید دید که به زودی به عنوان یک نجار تناسخ خواهید یافت، هاها!

  3. آنمی ونهاکه می گوید

    چهارشنبه، چهارشنبه خاکستر است!
    جوزف را فراموش نکنید تا صلیب خاکستر خود را در کلیسای مجاور در سویا کابوی بیاورد!

  4. بی پرده می گوید

    برای من، گزارش می توانست کمی گسترده تر باشد. آن را دوست داشت!


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم