خوانندگان محترم

شاید یک سوال عجیب و بسیار شخصی باشد، اما مطمئن هستم که من تنها کسی نیستم که با این مشکل دست و پنجه نرم می کنم. من قصد مهاجرت به هوآهین را دارم. من دو فرزند در بلژیک دارم (19 و 21 ساله).

چگونه با ترس از دلتنگ شدن بیش از حد فرزندان و نوه های خود آن قدم را برداشتید؟ می‌دانم که پاسخ‌ها برای همه متفاوت است، اما من همچنان دوست دارم تجربیات مثبت و منفی را بشنوم. پشیمانی یا عدم پشیمانی.

پیشاپیش از شما متشکرم.

با احترام،

کوئن (BE)

18 پاسخ به “سوال خواننده: مهاجرت و گم شدن فرزندان (نوه) خود؟”

  1. کریس می گوید

    امروزه روش‌های مدرن و ارزان زیادی برای برقراری ارتباط با فرزندان و نوه‌ها وجود دارد: واتس‌اپ، اسکایپ و غیره. همچنین می‌توانید سالی یک یا دو بار به آنها مراجعه کنید یا زمانی که در تعطیلات به سر می‌برند، از آنها بخواهید به شما مراجعه کنند.
    و اجازه دهید با آن روبرو شویم: اگر به زندگی در بلژیک ادامه دهید، آنها هر هفته وقتی زندگی خود را ساخته اند (با شریک یا بدون شریک) نمی آیند، سپس باید به یک ایمیل یا یک برنامه راضی باشید.

  2. هری رومن می گوید

    این دلیلی است که من به تایلند نقل مکان نمی کنم.

  3. هانس جی می گوید

    البته دلت برای کوئن تنگ خواهد شد.
    من این انتخاب را کردم.
    به زودی برای همیشه به تایلند خواهیم رفت.
    من 3 فرزند دارم که بیشتر آنها را به تنهایی بزرگ کرده ام.
    برای همین دلشان برای پدرشان تنگ می شود و من هم برایشان.
    از طرفی من و او باید تا آنجا که ممکن است رویاهایمان را زندگی کنیم.
    شما می توانید برای بچه ها انتخاب کنید و یک پدربزرگ خوب باشید تا زمانی که وقت آنها برای پدربزرگ تمام شود.
    آنها مستقل می شوند، شروع به ورزش می کنند و شروع به قرار ملاقات می کنند.
    پدربزرگ برای تعقیب رویاها پیرتر از آن است.
    برای همین الان که 62 سال دارم تصمیم گرفتم.
    من از آنها مراقبت کردم اکنون می خواهم برای برنامه های خودم وقت داشته باشم.
    البته دلم براشون تنگ میشه

  4. گیرت می گوید

    کوئن عزیز، مهاجرت دیگر مهاجرت سالهای پیش نیست که عمه تروس و عمو جان به کانادا رفتند و دیگر آنها را ندیدی.
    بیشتر و بیشتر مهاجرانی که در تایلند زندگی می کنند به طور منظم از خانواده خود در کشور خود دیدن می کنند.
    اگر کمی جست و جو کنید حتی می توانید در فصل کم بلیط 400 یورویی رزرو کنید و بعد از 12 ساعت با نوه خود در آغوش خواهید ایستاد.

  5. لئو می گوید

    کوئن عزیز

    من حدود 13 سال است که در سال های اخیر حدود 7 تا 8 ماه در سال به تایلند می آیم. در آن زمان هیچ نوه ای نداشتم و هرگز فکر نمی کردم به این دلیل روش زندگی ام را تغییر دهم. اما چقدر خوشحالم که مهاجرت نکرده ام و سالی 3 بار مدتی را در هلند می گذرانم. اگر نوه دارید، اگر فقط از طریق اسکایپ آنها را بشناسید، واقعاً این یکی را از دست خواهید داد. پس قبل از شروع فکر کنید.

    درود لو

  6. حمایت کردن می گوید

    کوئن،

    همونطور که خودت میگی شخصیه
    من خودم بعد از 10 سال تایلند پشیمان نیستم. قبلاً - 2 فرزند من در آمستردام زندگی می کردند و من در شرق برابانت زندگی می کردم - قرار ملاقات ها باید از قبل انجام می شد (به 2-3 هفته فکر کنید). مشغله مشغول است.

    و وقتی برای بازدید آمدم، قبلاً مجبور بودم مبلغی جدی برای پارک ماشینم برای چند ساعت بیاورم.

    امروزه با وسایل مدرن هر هفته و گاهی اوقات بیشتر دختران و نوه هایم را می بینم و با آنها صحبت می کنم. علاوه بر این، من 1-2 بار در سال به هلند می روم.

    برای همه کسانی که درگیر هستند خوب کار می کند.

  7. گیدو می گوید

    بهترین،

    من همچنین به تازگی به تایلند نقل مکان کرده ام (الان 3 هفته).
    من هم 3 فرزند دارم اما هر روز از طریق پیام رسان در تماس هستیم و آنها سالی دو بار برای دیدن من به تایلند می آیند.

  8. جان چیانگ رای می گوید

    معمولاً نه تنها نوه ها، بلکه دایره دوستان، عادات، قطعیت ها و یک محیط آشنا راه را برای یک زندگی کاملاً متفاوت در طول مهاجرت باز می کنند.
    همه چیزهایی که نقش بسیار مهمی برای من داشت که همه کشتی های پشت سرم را نسوزند.
    تا زمانی که سالم بمانم و از نظر مالی توانایی مالی داشته باشم، ترجیح می دهم سیستم به اصطلاح 50/50 را انتخاب کنم.
    سیستمی که در آن در زمستان در تایلند با دوستان و خانواده دیدار می کنم، در حالی که در تابستان با دوستان و خانواده در اروپا همین کار را انجام می دهم.
    در تایلند ما خانه ای با حداقل هزینه نسبت به اروپا داریم و در تابستان آپارتمانی در اروپا داریم که در آن نگران باغ و دیگر دغدغه های بزرگ نباشیم تا هر لحظه بتوانیم در را پشت سر خود ببندیم. و آیا هنوز هم می‌توانم از مراقبت‌های بهداشتی و سایر قوانین اجتماعی لذت ببرم، که برای تمام زندگی‌مان سخت کار کرده‌ایم و با مهاجرت کامل به تایلند از دست خواهم داد.

  9. تن می گوید

    برای من این دلیلی است برای مهاجرت نکردن، بلکه زمستان گذرانی در تایلند برای سه تا چهار ماه در سال. این مزیت را نیز دارد که می توانم در هلند بیمه بمانم.

  10. ژاک می گوید

    زمانی که مهاجرت کردم، دو پسر 40 و 37 ساله را با شرکایشان در هلند به جای گذاشتم. همچنین بسیاری از اقوام و دوستان و آشنایان دیگر. همکاران سابق که من با آنها رابطه خوبی داشتم و شما نام ببرید. شما به عنوان یک فرد نگران و حساس به من برخورد می کنید و خواندن آن لذت بخش است. به نظر من با مشکل مواجه خواهید شد. این چیزی نیست که شما متعهد شوید و هرکس سهم خود را با آن انجام می دهد. من دوست دخترم را دنبال کردم که ملیت تایلندی و هلندی دارد و 17 سال با من در هلند زندگی کرده بود. او در سنین پیری می خواست به تایلند بازگردد و برایش واضح بود که رفتنش در اولویت است. دوست دخترم چند سالی از من پیشی گرفته بود و ما قبلاً خانه ای در تایلند ترتیب داده بودیم که او در آن اقامت داشت. هزینه ها قبل از مزایا بود و اکنون قبض های زیادی برای پرداخت داریم، زیرا بله زندگی یا زندگی در تایلند دو است. یعنی می توانم آنجا بمانم، اما باید تجملات لازم را داشته باشم وگرنه برای من نیست. عشق به او باعث شد تصمیم بگیرم زودتر بازنشسته شوم و تغییر را انجام دهم. من قبلاً تایلند را از سال‌ها اقامت در تعطیلات می‌شناختم، اما ماندن دائمی در آنجا وضعیت متفاوتی داشت. بسیاری از چیزهایی که در این کشور زندگی می کنند و بازی می کنند، من را منزجر می کند. حالا بعد از چهار سال یک استعفا وجود دارد، اما برخی چیزها از سیستم من خارج نمی شود. من خودم را به خوبی می شناسم. از دست دادن فرزندان، خانواده و دوستان قطعا وجود دارد. شما گزینه های ارتباطی دارید، اما متوجه شدم که من اغلب از آنها استفاده نمی کنم و اعضای خانواده و دوستان در هلند نیز اغلب این کار را انجام نمی دهند. من هم هرگز تماس نگرفته ام، باید بگویم. در سال اول، مطمئناً ایمیل و تماس های اینترنتی، تماس های اسکایپ و فیس تایم، اما به سرعت کاهش می یابد و در واقع قابل درک است. فرزندانم از رفتن من راضی نبودند و خداحافظی سخت بود. خانواده من بار دروغگویی ندارند و من باید به حقوق بازنشستگی بسنده کنم و او با آنچه که به دست می آید. بنابراین در تایلند پول زیادی نیست و به اندازه کافی سخت است. سفر در واقع یک گزینه نیست، زیرا در این صورت باید پس انداز کنید و سپس کارهای دیگر انجام نمی شود. پس از چهار سال، من برای چند هفته به هلند برمی گردم و بسیار مشتاقانه منتظر این هستم. بنابراین من توانستم به اندازه کافی پس انداز کنم، اما آسان نبود. صداهای هلند هم برای آمدنم مثبت است و باید به سراغ بسیاری از آشنایان و خانواده بروم. بهترین و بهترین چیز به نظر من این است که هشت ماه در تایلند و چهار ماه در هلند بمانید تا بتوانید هزینه های پزشکی را حفظ کنید و ثبت نام کنید، اما این البته باید از نظر مالی امکان پذیر باشد، که در مورد من صدق نمی کند. . سپس زمان زیادی برای حفظ ارتباط با کودکان و دیگران وجود دارد و سپس با شما به عنوان یک فرد هلندی درجه دو رفتار نمی شود. من در محاصره دوست دخترم، خانواده او، خانه دارها و کارگران بازار و بسیاری از آشنایان تایلندی و خارجی هستم و بنابراین تنها نیستم، اما گاهی اوقات تنها هستم. با هر مزیتی، من با عزیزم هستم، یک عیب هم دارد، یعنی از دست دادن سایر عزیزان. بنابراین توصیه من این است که خودتان را بشناسید و اگر توانایی مالی دارید بلافاصله تمام کشتی های پشت سرتان را نسوزانید و با فکر قدم بردارید. در نهایت، زمان به ما خواهد گفت که آیا انتخاب های درستی انجام داده ایم یا خیر.

    • با ارزش می گوید

      متشکرم، ژاک، برای به اشتراک گذاشتن تجربیات خود با من.
      با تشکر از همه برای پاسخ های شخصی. می‌خواستم مهاجرت کنم، اما از قبل فکر می‌کردم بهتر است همه کشتی‌های پشت سرم را نسوزانم. بهترین حالت ثبت نام ماندن من فقط 3 سال دیگر می روم، ابتدا مقداری پول پس انداز می کنم زیرا فقط 13 سال دیگر مستمری دریافت می کنم. من قبلاً یک خانه در تایلند خریداری کرده ام که آن را اجاره خواهم کرد. قبل از اینکه من در این مورد انتقاد خوبی داشته باشم، دوست دخترم در املاک و مستغلات در BKK کار می کند، بنابراین من به خوبی آماده و در این زمینه مطلع هستم.
      درود بر همه!
      با ارزش

  11. فونز می گوید

    من 11 ساله در تایلند هستم.
    دارای یک پسر 46 ساله و یک دختر 44 ساله.
    تنها نوه من 19 ساله است.
    دو برادر دیگر دارم که از خودم بزرگتر هستند من 68 سال دارم.
    پیام های منفی هم خواستی، خب من کمکت می کنم. من شبانه روز کار می کردم تا فرزندانم هر آنچه را که برای تحصیل و بعداً برای شغل و خانواده شان نیاز داشتند، بدهم.
    بعد از 32 سال ازدواج و 5 بار خیانت طلاق گرفته ام
    از آن روز، تماس با کودکان به شدت کاهش یافته است.
    من تا جایی که می توانستم به پسرم کمک کردم زیرا او اکنون یک شرکت خوب با کارکنان دارد و دخترم مسئولیت بیش از 100 نفر را در محل کارش بر عهده دارد.
    نوه من در 8 سال اولی که من در تایلند بودم ماهانه مبلغی را در حساب پس انداز خود در بلژیک دریافت می کرد.
    در سال 2007 من برای زندگی در تایلند آمدم و با یک خدمتکار ازدواج کردم، خانه ای خریدم و 2 فرزند او را گرفتم.
    2 سال بعد طلاق گرفت و خانه و پول زیادی فقیرتر.
    اکنون دوباره ازدواج کرده ام، شاد و شاد و بالاتر از همه سالم با همه چیز.
    فقط هیچ یک از فرزندانم و برادرانم دیگر با من صحبت نمی کنند.
    در حقیقت.
    پسر من فقط به سبک تلگرام، مثل بله، نه خوب است.
    دختر در اولین سفرم به بلژیک را به من نشان داد و از هرگونه تماسی امتناع کرد. من حتی نمی توانم آدرس جدید او را دریافت کنم.
    من هر بار یک ماه سه بار به بلژیک رفته ام و همه درهای فرزندان و برادرانم بسته بود.
    من اجازه ورود به جایی را نداشتم.
    در آخرین دیدارم به مدت 15 ثانیه با نوه ام خانواده کردم و او رفت.
    تنها تماسی که هنوز دارم از طریق فیس بوک است که گهگاه با چیزی از سفرها و مهمانی های پسرم مواجه می شوم. برادر بزرگم 11 سال پیش به من نیم سال فرصت داد تا توجیه کنم که چرا برای زندگی به تایلند رفتم، پس جوابی ندادم، دیگر تماس نگرفتم و برادر دیگرم الکلی و غیرقابل دسترس است.
    چند هفته ای وصیت نامه ام را برای پسرم فرستادم و پرسیدم که چرا مادام العمر از خانواده سابقم محروم شدم و با نوه ام چه گناهی کردم.
    اونا میدونن که دلم برا همشون خیلی تنگ شده ولی فقط باید همه چی رو تحمل کنم. خوشبختانه من یک همسر فوق العاده و خانواده او دارم، آنها با من فوق العاده خوب هستند.

    • هانس جی می گوید

      این غمگین است فین.
      من مرتباً چنین داستان هایی را از بیماران هلندی می شنوم.
      این ربطی به زندگی در تایلند ندارد.
      سعی کنید Fons را ببندید.

  12. جان هندریکس می گوید

    من و همسر اولم دو بار طلاق گرفته ایم. او به من 2 دختر و 1 پسر داد. من همیشه توانسته ام با این زن در ارتباط باشم. متأسفانه او 5 سال پیش بر اثر سکته شدید درگذشت.
    در سال 1978 به همراه همسر دومم و دختر 18 ماهه و دختر 12 ساله اش به هنگ کنگ مهاجرت کردم تا تجارت خود را در زمینه تولید لباس زیر زنانه و لباس خواب ادامه دهیم.
    کوچکترین پسرم در هنگ کنگ به دنیا آمد. بنابراین من در کل صاحب 5 فرزند شدم. همین برای من کافی بود و بس.
    من زیاد سفر کردم؛ دو بار در سال به اروپا، جایی که آلمان بازار اصلی فروش من بود، ماهانه به چین، جایی که تولید برون سپاری را در سال 1982 شروع کردم، ماهانه به مانیل، جایی که تولید لباس‌های مخصوص دویدن را با یک کارآفرین محلی شروع کردم و سپس سفرهای تامین مواد و طرح‌های جدید را ادامه دادم. به ژاپن، کره جنوبی و اندونزی. البته زمانی که به اروپا می رفتم همیشه مدت کوتاهی یا طولانی تری در هلند می ماندم تا پدر و مادر، خواهر و برادر شوهرم و فرزندانم را از ازدواج اولم ببینم.
    همسرم خودش شروع به حیله‌بازی کرد و سپس تصمیم گرفت به‌عنوان کارمند به مشتریان در میز پذیرش در KLM کمک کند. او در همین حین دخترش را نزد خواهرش در هلند بازگردانده بود زیرا در نوجوانی مادرش را به دردسر انداخت. این 2 کوچولو توسط مددکار خانگی ما نگهداری شد.
    فایده ای نداشت و وقتی او به من پیشنهاد طلاق داد شوکه شدم و من نپذیرفتم. بعد از مدتی دوباره این اتفاق افتاد و دوباره گفتم که این را نمی‌خواهم. چیزی که بر ضد او بود این بود که من مشتریانی را که بعد از نوشیدنی و تنقلات به هنگ کنگ می آمدند برای تفریح ​​شبانه همراهی می کردم، جایی که طبیعتاً با دوستان و آشنایانم برخورد کردم. مدتی دور هم می چرخیدم تا به مشتریان یادآوری کنم که بعد از رفتنم به خانه به چه چیزهایی توجه کنند. مطمئن شدم که هرگز دیرتر از ساعت 01.30:XNUMX به خانه نخواهم رسید. روز بعد یک مشتری اغلب دیر به دفتر من می‌آمد و معمولاً از غروب گرانی که گذرانده بودند شکایت می‌کرد.
    وقتی همسرم گفت که می‌خواهد برای بار سوم طلاق بگیرد، من گفتم بله... متأسفانه، معلوم شد که او قبلاً همه چیز را در هلند آماده کرده بود، بنابراین من به سرعت در هنگ‌کنگ کارها را شروع کردم تا از خطر بازگشت جلوگیری کنم. به سمت هلند با این وجود، هزینه های قانونی بسیار زیاد بود. در سال 1996 ما از هم جدا شدیم و او خیلی خوب به هلند بازگشت، جایی که کوچکترین دخترم به کالج رفت و پسر کوچکم به مدرسه بین المللی در Eerde رفت. همه بچه ها غمگین بودند و همچنین بزرگترم که با همسر دومم خوب کنار نیامده بود. آنها نگران پدر بودند و می خواستند من هم به هلند بیایم.
    در گذشته، اشتباه کرده بودم که گفتم در 55 سالگی بازنشسته می شوم. اما وقتی آن سن نزدیک شد، گفتم قطعا نمی‌خواهم متوقف شوم.
    من به یک آپارتمان کوچک نقل مکان کردم و فکر کردم که از آن عبور کنم و خسارت را جبران کنم.
    اما بحران آسیای شرقی یک آچار در کار انداخت و تقریباً پاها را از زیر صندلی من بیرون آورد که همه فرزندانم را نگران کرد.در سال 1995 در یک رستوران سرمایه گذاری کرده بودم. خوب پیش رفت، بنابراین تعداد بیشتری باز شد و همچنین یک بار ورزشی و یک کپی از یک بار معمولی شانگهای باز شد.
    شرایط ما را مجبور کرد که MD را اخراج کنیم و سپس در جولای 1999 از من خواسته شد که مسئولیت را بر عهده بگیرم و من پذیرفتم.
    در عید پاک سال 2000، در یک جشن تولد در پاتایا با همسر فعلی تایلندی ام آشنا شدم. فرزندانم آن را دوست نداشتند، زیرا پدر قبلاً با یک فیلیپینی ماجراجویی کرده بود.
    از قبل برایم مشخص بود که می خواهم در آسیا بمانم که بچه ها متوجه شدند و با اکراه پذیرفتند. تصمیم گرفتم هر چند ماه یکبار به مدت 2 هفته به خانه ام در ساحل جومتین بروم تا بفهمم آیا زندگی در اینجا برای من به عنوان یک غیر تعطیلات هم مناسب است یا خیر. در دسامبر 2000 به همسرم گفتم که به خانه من نقل مکان کند و هر چند ماه یک بار به جومتین می رفتم. قول دادم هر چه زودتر او را به تایلند منتقل کنم. دختر دوم من قبلاً در سال 1999 با دو فرزندش (بزرگترین نوه های من) در هنگ کنگ و تایلند به ملاقات من آمده بود. او فوراً عاشق پاتایا و جومتین شده بود. در سال 2002 هنوز موفق به اقامت دائم در تایلند نشدم. دختر دومم اعلام کرد که از اواخر ماه مه تا حدود 10 ژوئن با همسرش به جومتین باز خواهد گشت و انتظار دارد من نیز آنجا باشم. سپس نقشه ازدواج با بودیست و به همین ترتیب در 1 ژوئن 2002 در روستایی در آیسان اتفاق افتاد، که دخترم فکر می کرد تجربه خوبی بود.
    پس از انتصاب 2 مدیر ارشد و آموزش به من که چگونه می خواهم کارها را اداره کنم، در نهایت به فکر حرکت افتادم. در مارس 2003 برای همیشه به تایلند نقل مکان کردم. از آن زمان به بعد تقریباً هر ماه یک هفته برای تجارت F & B به هنگ کنگ می رفتم. من موفق شدم تا پایان سال 2016 این کار را انجام دهم. 5 فرزند من 9 نوه به دنیا آوردند که 4 نوه از آنها بیرون آمده است.
    البته من از سال 2003 (آخرین بار در ژوئن گذشته) به طور مرتب به هلند رفته‌ام، همچنین چند بار با همسرم. برعکس، همه بچه ها هستند. نوه ها و نوه ها به دیدار ما می آیند. گاهی اوقات به عنوان یک خانواده و سپس ما با خود می خوابیم و گاهی اوقات به طور دسته جمعی و بعد همه چیز به هتل می رود. هر بار که در هلند با آنها هستم یا وقتی آنها اینجا هستند، کاملاً از آن لذت می برم. در اوایل مرداد ماه، کوچکترین دختر و شوهرم به همراه 3 فرزندشان بیش از 2 هفته پیش ما خواهند آمد. من و همسرم در حال حاضر برای بچه ها برنامه ریزی می کنیم که دوست دارند از چه چیزی بازدید کنند و غیره. باز هم سرگرم کننده خواهد بود.
    متاسفانه الان در سنی هستم که پاها آنقدر خوب کار نمی کنند و زود خسته می شوم. به همین دلیل است که متاسفانه دیگر سفر به هلند را نمی بینم. بچه ها از الان در مورد تولد 85 سالگی من صحبت می کنند، اما 3 سال دیگر طول می کشد! ژوئن گذشته، قدبلندترین دوست من از کاسل به همراه همسرش به سوئست رفتند و به من قول دادند که اگر امسال دوباره به هلند بیایم، البته دوباره به دیدار من خواهد رفت، اما همچنین در تولد 85 سالگی من در تایلند خواهد بود. او یک سال از من کوچکتر است. او اسفند ماه گذشته پس از یک بیماری سخت کوتاه مدت دار فانی را وداع گفت.

  13. آواز خواندن می گوید

    برای ما این فقط یکی از دلایلی بود که من به تایلند نقل مکان کردم.
    دقیقاً به این دلیل که نوه های ما در تایلند زندگی می کنند.
    اما این فقط نوه ها نبودند که ما را به این انتخاب سوق دادند.
    این مجموعه ای از چیزها بود که باعث شد ما را انتخاب کنیم که از NL > TH حرکت کنیم.
    اکنون بیش از 1,5 سال به طور دائم اینجا هستم.
    و یک لحظه هم پشیمان نیستیم.
    تنها چیزی که آزار دهنده است پدرم 84 ساله و سالم است که در NL زندگی می کند.
    اما در واقع چند بار در هفته از طریق اسکایپ تماس بگیرید.

  14. استر می گوید

    کوئن عزیز،

    فکر نمی کنم سوال عجیبی باشد. من خودم طرف دیگر این سوال هستم. من واقعاً می خواهم مهاجرت کنم، اما برای مادرم، مادربزرگ دختر 3 ساله ام، بسیار سخت است. او تقریباً هر روز می آید و آنها یکدیگر را دوست دارند. من نمی خواهم این را از آنها بگیرم. این خیلی سخت به نظر می رسد، اما اگر مادرم (دیگر) اینجا نبود، مدت زیادی خارج از کشور بودم…
    در گرفتن این تصمیم موفق باشید.

    استر

  15. اریک می گوید

    من 5 نوه دارم. از اقامتم در تایلند که 6 سال پیش به آنجا نقل مکان کردم پشیمان نشوید. من هر هفته اسکایپ می کنم یا با لاین یا واتس اپ تماس می گیرم. علاوه بر این، من سالی یک بار برای ملاقات با خانواده به هلند پرواز می کنم. این برای رضایت همه!!!

  16. Ruud010 می گوید

    کوئن عزیز، فرزندان شما 19 و 21 ساله هستند، بنابراین آنها هنوز جوان هستند، و اگر در حال حاضر قصد مهاجرت به تایلند را دارید، بهتر است این تصمیم را به تعویق بیندازید. آیا نگران سن آنها هستید یا اینکه آنها هنوز سر و سامان ندارند و در واقع هنوز به شدت به شما نیاز دارند؟ آیا می ترسی که تو را به خاطر تنها گذاشتنشان سرزنش کنند، بدتر از آن: به خاطر رها کردنشان؟ لطفاً توجه داشته باشید: هنگامی که نوه ها در زمان مناسب به دنیا می آیند، کاملاً شک خواهید داشت که آیا کار درستی انجام داده اید. همچنین به یاد داشته باشید که شما فرزندان خود را مجبور به تشکیل خانواده کرده اید و بعداً بتوانید تجربه کنید که خانواده نزدیکی دارید.
    تا زمانی که خروج شما به طور کامل مورد بحث قرار نگرفته و پذیرفته نشده است، به رفتن به تایلند فکر نکنید و سعی کنید راه حلی بیابید که فرزندان شما نیز در آن صدای خود را داشته باشند. به طور خلاصه: تصمیم برای مهاجرت به تایلند اگر با هم بگیرید کیفیت بیشتری دارد و فرزندان (بزرگ) شما نیز بخشی از آن هستند. در حالت دیگر، جدایی ناخواسته و ناخواسته رخ می دهد، مگر اینکه منابع مالی آنقدر زیاد باشد که هم شما و هم فرزندانتان بتوانید چندین بار به ملاقات یکدیگر بروید. اما فکر نمی کنم مورد دوم اینطور باشد وگرنه شما این سوال را نمی پرسیدید.
    در حال حاضر من به هلند برگشته ام و در پایان سال دوباره به هلند خواهیم رفت. اما ما همیشه فرزندان هلندی و تایلندی خود را در برنامه‌های خود دخالت می‌دادیم و اکنون با هم استقبال می‌کنیم.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم