داستان زیر واقعاً اتفاق افتاده است، اما برای کاهش قابلیت تشخیص، این داستان را با نام مستعار می نویسم و ​​همه نام ها، تاریخ ها و مقادیر تغییر کرده اند، البته بدون اینکه بر دامنه داستان من تأثیر بگذارد.

برادر ساده لوح و ساده لوح من

برادرم که یک سال و نیم از من کوچکتر است تقریباً در تمام زندگی خود زنان اشتباهی را انتخاب کرده است. او همچنین چنین نمونه ای را در تایلند پیدا کرد و برای راحتی آن را Ngu (مار) بنامیم. در پایان دهه گذشته آنها در فروشگاهی که او کار می کرد ملاقات کردند و در عرض یک هفته با او نقل مکان کرد و در عرض شش ماه آنها ازدواج کردند. نگو کمتر از 20 سال جوانتر است، چهار نوجوان دارد و از یک خانواده کشاورز فقیر است و دوازده برادر و خواهر دارد که از کاملاً صادق تا بسیار نادرست هستند.

برادرم در سلامت فوق العاده ضعیفی بود و هر روز زندگی اش را تحسین می کردند، اما همیشه در نظر داشت که به زودی ممکن است تمام شود. او همیشه یک خانه ییلاقی اجاره می کرد، اما پس از ازدواج، به سرعت تصمیم گرفته می شود که در زمینی که نگو از پدر و مادرش دریافت کرده، خانه ای ساخته شود. هزینه خانه از ذخیره برادرم، از وام مسکن 300 هزار بات و 10.000 یورو "وام شخصی" از بانک هلندی او پرداخت می شود. چون زمین به نام نگو است و قرارداد اجاره زمین منعقد نشده است، نگو مالک قانونی و اقتصادی زمین و خانه است. پس از ساخت، ذخایر برادرم تمام می شود و این باعث مرگ او می شود.

خرید زمین

وقتی برای اولین بار با خواهر شوهرم آشنا شدم، برایم خوب نبود. دوست دختر تایلندی من که از سال 2007 با او رابطه داشتم فکر می کرد هیچ چیز عجیبی در مورد این خانم وجود ندارد. او مانند همه کلاهبرداران (مداف، لرد اولیویه) شخصیتی جذاب دارد و به‌عنوان شخصیتی با شخصیت و خوب شناخته می‌شود. حالا من قصد داشتم بعد از بازنشستگی در تایلند زندگی کنم و از برادرم خواستم که به دنبال یک قطعه زمین مناسب باشد. در سال 2011 برادرم گزارش می دهد و می گوید که زمینی به مساحت 1200 متر مربع از خواهر نگو به قیمت 2 هزار بات به فروش می رسد. از این مقدار، 500 هزار آن روی کاغذ خواهد بود و بقیه باید زیر میز داده شود.

از آنجایی که من خودم در هلند زندگی می کنم، از برادرم می پرسم که آیا این خرید خوبی از نظر قیمت مناسب، موقعیت مکانی و شکل / وضعیت کشور خوب است؟ برادرم این را تایید می کند و من نمی دانم چرا اما سه بار از او می پرسم که آیا واقعاً متعلق به خواهر نگو است و آیا نگو از این تراکنش درآمد کسب می کند؟ برادرم اولی را تایید می کند و دومی را به شدت تکذیب می کند (چطور می توانید بپرسید؟). او وکیلی را توصیه می کند که نگو پیدا کرده است و معامله زمین را با دوست دخترم به عنوان خریدار و من به عنوان اجاره کننده زمین ترتیب می دهد. تبادل ایمیل گسترده ای با وکیل در مورد قراردادها وجود دارد و قابل توجه است که نام طرف فروشنده باز است، اما می توان بعداً آن را اضافه کرد.

پس از تایید پیش نویس قراردادها، برای امضا و ترتیب پرداخت به تایلند سفر می کنم. روز امضا می بینم که اسم نگو در قرارداد هست اما همه به من قسم می خورند که دنبال چیزی نباشم چون واقعا از خواهر نگو می آید و پول از آنجا می رود. برای آماده سازی زمین برای ساخت و ساز، درختان انبه باید حفر شوند و 110 کامیون با خاک باید به ازای هر کامیون 1.000 بات وارد شود تا زمین به اندازه کافی از سطح جاده بالاتر برود و نگو نیز خوشحال است که این کار را برای من ترتیب دهد. .

هنوز به جای اینکه خودتان آن را بسازید، خانه دیگری خریدم

در ابتدای سال 2013 بازنشسته می شوم، خانه اجاره ای خود را لغو می کنم و به تایلند نقل مکان می کنم. و اکنون باید در تایلند مسکن وجود داشته باشد و ساختن خانه در زمین خودم بدیهی است. البته نگو یک سازنده دوستانه می شناسد، اما پیشنهاد چهار میلیون بات برای یک خانه ییلاقی 100 متر مربعی با استخر واقعا برای من خیلی زیاد است. من بازار را از طریق اینترنت کاوش کردم و یک خانه ییلاقی بسیار زیباتر – طراحی و ساخته شده توسط یک معمار آمریکایی – در زمینی به مساحت 2 متر مربع به مبلغ بسیار کمتر از سه میلیون بات پیدا کردم و خانه نیز بخشی از یک شرکت است.

ممکن است دوست دخترم و خواهرش 51 درصد سهام را داشته باشند، اما با 49 درصد سهام من حدود 90 درصد حق رای دارم و مدیر شرکت هستم. این خانه متعلق به سال 2006 است و یک معلم انگلیسی مسن همراه با سگش در آن زندگی می کردند که با خوشحالی می توانستند در باغی که به سختی محوطه سازی شده بود بدود. برای نقل مکان به این خانه باید یک کار رنگ آمیزی کامل انجام شود، البته فقط برای رهایی از طعم وحشتناک انگلیسی و در واقع باغ چیده می شد. واضح است که من و دوست دخترم تصمیم می گیریم این خانه را به جای ساختن خودمان بخریم.

برادرم به طور ناگهانی از دنیا رفت

پس از خرید شرکت به مدت ده روز به هلند برمی گردم تا آخرین امور مربوط به مهاجرت را ترتیب دهم. عصر قبل از عزیمت من و دوست دخترم با برادرم و همسرش نگو شام خداحافظی می خوریم. سه روز پس از ورودم به هلند، پیامی دریافت کردم که برادرم به دلیل نارسایی حاد کلیه در بیمارستان بانکوک بستری شده است. برادر من یک سال قبل بیمه هلندی خود را به دلایل هزینه کنسل کرده بود و به همین دلیل هزینه خود را پرداخت کرد. دوست دخترم که در تایلند مانده به ملاقات برادرم می رود و نگو که گریه می کند می گوید پولی برای پرداخت قبض بیمارستان ندارد.

یک سال قبل از آن 8.000 یورو به برادرم برای یک عمل جراحی قرض داده بودم، اما اکنون تصمیم دارم 2.000 یورو کمک کنم و موتورسیکلت سنگین او را به صورت پاسانت می خرم و 50.000 بات نیز برای آن انتقال می دهم. اما عملیات و هزینه های بالای پهلوگیری باعث می شود که پول مانند برف زیر آفتاب استوایی ناپدید شود و پس از یک هفته به دلیل کمبود بودجه، نگو - بدون مشورت - تصمیم می گیرد کلیه مصنوعی را قطع کند و یک روز قبل از بازگشت من به تایلند، برادرم قبلاً در حال حاضر است. مرده مرده سپس او هنوز یک بدهی پرداخت نشده تقریباً 4.000 یورو دارد.

کشف کلاهبرداری

طبیعتا هفته بازگشت من به سوزاندن برادرم اختصاص دارد. کمی بعد کلید خانه جدیدمان را دریافت می کنیم و می توانیم نقاشی و بازسازی باغ را شروع کنیم. اکنون راحت است که نگو دوازده برادر و خواهر دارد که عمدتاً در درب خانه کار می کنند و می توانند این فعالیت ها را انجام دهند و ما سه برادر و دو خواهر را برای انجام این فعالیت ها - یک ماهه - استخدام می کنیم. دوست دختر تایلندی من می داند که چگونه با این برادران و خواهران رابطه خوبی برقرار کند و بنابراین متوجه می شویم که یکی از دو خواهر مالک سابق زمینی است که ما خریداری کرده ایم و متوجه می شویم که خواهر 500.000 بات دریافت نکرده بلکه 300.000 بات دریافت کرده است. و نگو بنابراین 200.000 بات در جیب خود گذاشته است. لحظه ای که این موضوع را با او در میان می گذاریم، توانایی او در صحبت کردن به زبان انگلیسی به طور کامل از بین می رود و بحثی برای پس دادن نیست.

چگونه می توانم پولم را پس بگیرم

برادرم مدتها بود که به مرگ ناگهانی احتمالی خود فکر کرده بود و پرونده تمام مشخصات بانکی، بیمه، درآمد و مالیات خود را به من داده بود. چون آشکارا نگو نمی تواند هلندی صحبت کند یا بخواند، همه امور مالیاتی، بانکی و بیمه را برای او ترتیب دادم، زیرا به برادرم قول داده بودم. برادر من یک بیمه نامه هلندی و بیمه عمر کمتر از 50.000 یورو داشت که نگو تقریباً 90 درصد آن ذینفع بود. من به نگو پیشنهاد دادم که برادرم که در هلند زندگی می کند باید این موضوع بیمه را انجام دهد، اما برای اینکه این امکان را فراهم کند او نیاز به وکالت داشت. نگو آن وکالتنامه انگلیسی زبان را داده است که من تنظیم کرده ام و برادرم به شرکت بیمه دستور داده است که به حساب من واریز شود.

شرکت بیمه این را پرداخت زودهنگام می داند و گزارش می دهد که 52 درصد مالیات دستمزد باید کسر شود. من به نگو می گویم که مقامات مالیاتی هلند نیز 20٪ سود تجدید نظر در این پرداخت را می خواهند در صورتی که او یک اظهارنامه IB برای این پرداخت ارسال کند. بیمه به حساب من واریز می کند و پس از کسر وام معوق و 200.000 بات کلاهبرداری، مابقی را به او واریز می کنم. البته او می آید از من شکایت می کند و می گوید با اطلاع برادرم بوده است، اما او دیگر نمی تواند از خودش دفاع کند و من کاری ندارم چون پولم را پس گرفته ام. آزاردهنده است که نگو از من و دوست دخترم با همه بد می گوید، اما بیشتر مردم نگو را می شناسند و می دانند که او به ندرت حقیقت را بیان می کند.

نگو ماهانه 30.000 بات از صندوق بازنشستگی برادرم دریافت می کند (من برای او درخواست دادم)، وام مسکن او رایگان است و هیچ چیزی از ارث با دختران برادرم به اشتراک نمی گذارد و اکنون یک اروپایی دیگر را برای بازی جدید جذب کرده است. از جمله، او ترتیب ساخت استخری به ابعاد 8×4 متر را به مبلغ 1,1 میلیون بات داد. بانک هلندی البته با 10.000 یورو وارد کشتی خواهد شد، زیرا نگو واقعاً بدهی برادرم را از پرداخت بیمه پرداخت نخواهد کرد.

بالاخره برای یادگیری

  1. اگر شهود شما در اولین جلسه به شما می گوید که نمی توان به کسی اعتماد کرد، فقط در صورتی آن را کنار بگذارید که شواهد قانع کننده بر خلاف آن وجود دارد.
  2. پیش نویس قراردادهای ناقص را قبل از اقدام نپذیرید.
  3. پرداخت بخشی از قیمت خرید زیر میز ایده خوبی نیست. در این مورد، زمانی که زمین فروخته می شود، باید مالیات بر سود در تایلند پرداخت شود.
  4. همه تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار ندهید: در این مورد نگو همه کارها را انجام داد و هر جایی که انباری را برداشت: روی زمین، روی وکیل و کامیون های حاوی خاک.
  5. و مخصوصاً برای نگو: اگر صادق بودید، برادر شوهرتان به شما کمک می‌کرد - علیرغم سود تجدیدنظری که باید پرداخت شود - تا مقدار قابل توجهی از مالیات هلندی را بازیابی کنید. من به او نمی گویم و از همه شما می خواهم که اگر نگو را دیدید همین کار را انجام دهید.

ارسال شده توسط Antoine

– پیام بازنشر شده –

12 پاسخ به “برای آموزش و سرگرمی: کلاهبرداری شده توسط خواهر شوهر تایلندی من Ngu”

  1. راب وی. می گوید

    اگر عاقلانه این کار را انجام دهید خرید یا ازدواج اشکالی ندارد. با قراردادی که ناقص است و تا حدی زیر میز است، همه زنگ‌های هشدار باید به صدا درآیند، شما چنین چیزهایی را به وضوح روی کاغذ از طریق یک شخص مستقل می‌خواهید. ازدواج خوب است، احتمالاً تحت HV. نمی خواهید اگر یکی از شما دور شد، دیگری (از نظر مالی یا خانه) دچار مشکل نشود. شما به بچه ها پول جیبی می دهید، اگر هنوز بازنشسته نشده اید هر دو هفته را بروید. اگر شریک زندگی شما هم شغل دارد، چیزی مثل پول جیبی لازم نیست. و در یک رابطه واقعاً خوب، شما همچنین بینش یا دسترسی به امور مالی یکدیگر دارید، اگر می ترسید که شریک زندگی تان از شما دزدی کند، در آن صورت تعجب می کنم که در چنین رابطه ای به جای اینکه سریع بیرون بیایید چه می کنید.

  2. خود می گوید

    خوب، در مورد آن چه می توانید بگویید. سرگرم کننده است. نگو این را هوشمندانه بازی کرد: او آنچه را که از رابطه کوتاهش نیاز داشت به دست آورد، با این نکته که آنتوان، نویسنده مقاله، با وجود همه احتیاط هایی که درباره او داشت، برای او مستمری NL نیز ترتیب داد. هنوز هم رایگان و شاد 30 ترابایت در ماه، درآمدی متوسط ​​بالا بر اساس استانداردهای TH.
    اما چه چیزی برای یادگیری وجود دارد؟ فقط این که ظاهراً تیپ هایی مثل برادر مرحوم، چون بی وقفه گرفتار زنان اشتباه می شوند، با کمال میل خود را فدای چنین زنی می کنند.
    آدم ساده؟ زود باور؟ احمقانه و احمقانه توصیف بهتری هستند. چرا باید اینقدر سریع ازدواج کرد و چرا آخرین سرمایه سرمایه گذاری شده است؟
    خب زن تایلندی دوباره کتک می خورد.

  3. رابرت می گوید

    Ls،

    داستان خاصی است. خوشبختانه، چیزها اغلب [همچنین] در تایلند به خوبی خاتمه می‌یابند، اما اغلب نه، به داستان بالا نگاه کنید. گاهی می گویم هیچ درسی بهتر از درس زندگی نیست. برای محافظت از خود، من با فرانس از آمستردام می روم تا آنجا را اجاره کنم. برای اجاره با قیمت های مناسب، مقدار زیادی وجود دارد، بنابراین همه تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار نمی دهید.

    و نکته آخر:
    این نوع افراد همچنین در هلند راه می روند و اوضاع در آنجا نیز می تواند بد باشد. کل "اقلیم" در تایلند به این معنی است که مردم بیشتر به "قایق برده می شوند". رابرت

  4. ویلم می گوید

    شما به سختی می توانید این را کلاهبرداری بنامید. او زمین خواهرش را به مبلغ 500.000 بات فروخت و مدعی شد که هیچ درآمدی نداشته است. خواهر 300.00 و او 200.000 سود; در واقع چیز خاصی نیست دو ساده لوح که خواستار انتخاب شدن هستند. خسارت هنوز خیلی بد نیست

    شاید برادر مرحوم هم در این ماجرا بوده است.

  5. henkstorteboom می گوید

    عزیزان،
    اینکه این خانم در زمین سود کرده است در واقع یک معامله تجاری است و ایرادی ندارد، این یک اتفاق روزمره در هلند است، شما می توانید از نظر اخلاقی از اقدامات ضد اجتماعی در این مورد صحبت کنید، اما آنچه بسیار بدتر است و همچنین جرم دیگر این واقعیت است که او دوشاخه را به بهانه بی پولی کشیده بود. او پول داشت و من نمی دانم که بیمارستان یا پزشکان چه نقشی در این کار داشته اند. من می خواهم برای از دست دادن برادر شما تسلیت بگویم. اما این موضوع با من تمام نمی شد، حتما می رفتم و با پزشکان صحبت می کردم.
    با سلام و درود هنک استورتبوم

  6. قصابی کامپن می گوید

    آنچه بیش از همه قابل توجه است، لغو بیمه درمانی هلند است، حتی اگر هنوز وضعیت سلامتی ضعیفی وجود دارد. هر لحظه ممکن است تمام شود. در واقع خانواده او باید این قبض را بپردازند. البته همیشه پول برای تایلندی وجود داشت. حتی بعد از مرگش. داستان عجیب

  7. من فرنگ می گوید

    نظرات زیبا و ظریف بالا. خواندن آن خوب است.
    علاوه بر این:
    جنون مردان فالنگ از کجا شروع می شود. او به کجا می رسد؟
    خودم پارسال وسط آیسان نزدیک یاسوتون رابطه داشتم.
    حالا روی شعله کم می جوشد. چطور؟
    در محیطی از مردم طبقه متوسط ​​تایلندی، زنان بسیاری نشستند. مقامات دولتی، روسای پلیس، مدیران و بازرسان مدارس، مدیران یا کارمندان بانک، شرکت های بیمه، حتی یک فرمانده زن از ارتش تایلند.
    دوستم که یک معلم بود، من را کاملاً در محافل خود جذب کرده بود.
    یک جایزه خوب و یک بینش خوب از جامعه تایلند. یک فرصت. من خودم یک "فرد تحصیلی" بودم و اکنون بازنشسته شده ام.
    حداقل 18 نفر از این زنان (از یک دایره 80 نفره) که همگی بالای 50 سال سن داشتند، با یک فالنگ ازدواج کرده بودند. این همه خشم آنجاست. خب منم همین کارو میکنم…

    اما بارها و بارها دهنم از تعجب از فالنگ باز می شود!!!
    قبلاً بعد از دو ماه آشنایی به صورت قانونی ازدواج کرده بود، سینسود پرداخت، مهمانی بزرگ، ماه عسل به یک مکان گران قیمت در جنوب.
    سپس ادامه می یابد.
    این فلنگ ها برای همسرم سیویک سک می خرند، زمین می خرند که بعداً بسازند، خانه می سازند، خانه کانگورو ضمیمه ای برای پدر شوهر می سازند، برای مادر شوهر طلا می خرند. -قانون فقط سفرهای شهری را با هواپیما انجام می دهند (اتوبوس انجام نمی شود)، همه جا کولر نصب شده است، خواهر شوهر 800 یورو وام برای راه اندازی خانه می گیرد و غیره.
    پس آن فالنگ ها هم خودشان باید واسطه شوند. آیا آنها خانه خود را در سیدنی یا مونترال یا اشتوتگارت فروختند؟ علامت سوال. معماها! و سپس دوباره.
    آیا Sinterklaas وجود دارد؟ مدام جلوی چشمانم برق می زند

    تعجب می کنم: این همه فالنگ چه خبر است؟
    اتخاذ و اجرای چنین تصمیمات گسترده (مالی) در این مدت کوتاه؟ تمام دارایی و روحت را به زنی می‌دهی که نیم سال است می‌شناسی. این مردان همواره بین 56 تا 69 سال سن دارند و همگی ملیت های غربی هستند.
    مراقب باشید، من برای همه زنان تایلندی احترام قائلم، هر کدام از آنها در نوع خود شگفت انگیز هستند. و با حسادت
    من خودم در این مسابقه موش شرکت نمی کنم! به دوست دخترم عصبانیت و تنش بیشتر و بیشتر می شود.فشار اجتماعی بسیار زیاد است.

    اینجا چه خبر است؟ چه خبر از این همه فالنگ؟
    من زنان تایلندی را درک می کنم: بدون محدودیت. و یک ارتقاء اضافی به رده میانی بالا.

    • قصابی کامپن می گوید

      صحنه شوخی بالا البته کمی متفاوت است، ممکن است توسط خواهر شوهر کلاهبرداری شود. رفتار او واقعاً زیبا نیست. به غیر از این، من از صمیم قلب با موارد فوق موافقم. قابل توجه است که این دهه 50 و 60 اغلب چقدر پول دارند، یا بهتر است بگوییم بعد از وارد شدن به رابطه با یک تایلندی. هنوز هیچ بازنده ای وجود ندارد! حتماً یک بار در کشور خود افراد باهوشی بوده اند! چگونه می توانند اجازه دهند خود را اینطور برهنه کنند؟ سلین نویسنده از قبل می دانست: سرمایه یک زن بین پاهای اوست.
      من اضافه می کنم: و ذهن یک مرد بزرگتر به سمت فاق او حرکت می کند که زن جوانی شیرین به او نگاه می کند.

  8. برایان می گوید

    داستان خوب اینجا بسیار سرگرم کننده است
    یک زن تایلندی هم دارم و برایش یک زمین خریدم
    و ما به آهستگی در حال ساختن آن بر روی هیچ چیزی از من هستیم
    اگر روزی برسد که او نخواهد با من ادامه دهد، خوب است
    بعد چمدانم را می‌بندم و می‌روم، بعد از آن همه محله می‌توانند از آن به عنوان یک شرم صحبت کنند
    و مواظبش باش، من میرم زیر آفتاب یه آبجو بنوشم و روی کتاب شکایت گریه نکن
    زندگی همین است، زنان هزینه دارند

  9. یعقوب می گوید

    بسیار عاقل نویسنده قبلی، در صورت بعید که درست نشد، چیزها را رها کن، سکه هایت را با خودت ببر و برو، نباید غصه چیزی را که پشت سر گذاشتی، از سال 1998 به تایلند آمده ای و هرگز نداشته ای. یک فرنگ در پشت دیده با خانه و زمینش در هواپیما

    • دانیل وی ال می گوید

      که فرنگ خانه و زمین ندارد. او ممکن است آنجا بماند و هر 90 روز یکبار گزارش دهد. او فقط می تواند آخرین پول خود را خرج کند. من 2 آمریکایی اینجا را می شناسم که در اینجا کاملاً برهنه شده اند. حتی یکی بدون پاسپورت و پول به سفارت شکایت کرد و به دلیل نداشتن پاسپورت به گوام بازگردانده شد. زندگی در پایگاه بسیار گران بود. بعد از 4 ماه او را به خانه آوردند (؟). او اکنون باید همه چیز را با حقوق بازنشستگی که فقط می تواند با آن زنده بماند، پس بدهد.

  10. از پا افتادن می گوید

    آیا در افسانه بهشت ​​نبود که در آنجا مرد ابتدا دنده خود را برای یک زن هزینه کرد و سرانجام این زن برای آنها بهشت ​​شد؟
    من چند سالی است که روی این سیاره ایستاده ام و متأسفانه من خودم توانسته ام تجربه کنم، بشنوم، بخوانم (از زبان مردان دیگر)، که شما به عنوان یک مرد باید مراقب باشید هر چه باشد.
    عینک های رز رنگ را فراموش کنید. شفاف نگه دارید! خودتان مواظب همه چیز باشید، قبل از اینکه هر طلاقی رخ دهد و شما ضرر کنید.
    ازدواج چیزی نیست جز یک معامله مالی که در کلمه عشق پنهان شده است. 50 درصد طلاق در هلند! عشق شما چقدرعمیق است؟
    وقتی صحبت از پول می شود، وقتی صحبت از زنان می شود، به چه کسی می توان اعتماد کرد؟
    مردان به خصوص افراد مسن، مانند من، به آخر می چسبند و از خود محافظت می کنند.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم