آیسان فرنگس

توسط The Inquisitor
Geplaatst در آیسان, زندگی در تایلند
برچسب ها: , ,
28 اوت 2016

قبل از اینکه دی اینکیزیتور از حضور فرنگ‌های دیگر آگاه شود، تماس چندانی با او نداشت. به گفته دوستانش که در پاتایا به جا گذاشته بود، او به انتهای دنیا رفته بود.

فقط چند نفر به قول خود برای دیدار وفا کردند. خوب، De Inquisitor در واقع با آن مشکل داشت یا مشکل کمی دارد. هیچ بازدید کننده ای از وطن قدیمی وجود ندارد. این به طور مرتب در پاتایا اتفاق می افتاد، خانواده و دوستانی که می آمدند، دوستان دوستان. این قابل درک است، برای یک گردشگر کار کمی در اینجا وجود دارد مگر اینکه واقعاً بخواهید با یک منطقه فقیر در اعماق جنوب شرقی آسیا آشنا شوید. و علاوه بر این، یک گردشگر غربی خراب در برابر آسایش کمتر، بهداشت کمتر در چشمانش، به غذاهای تند و درشت، به حشرات بی شمار، به مارها و سایر جانوران چگونه واکنش نشان خواهد داد؟

البته او گهگاهی در شهر مجاور فرنگ دیده بود، اما این گاه و بیگاه و معمولاً در فصول شلوغ بود: در ماه های زمستان، خواب زمستانی که در آن نزدیکی می ماند، در زمان سونگکران هنگام ازدواج، مختلط، زوج ها بستگان خانم می آیند. برای بازدید چند روزه، و در ژوئیه و آگوست که فصل تعطیلات اروپا مردان را به خانواده معشوق خود می کشاند.

علاوه بر این، Inquisitor واقعاً به دنبال تماس فرنگ نبود. اول خیلی مشغول ساختن خانه و مغازه هستم، سپس، به عنوان یک فرد صبح، فقط صبح برای خرید و امثال اینها بیرون می رویم. آنوقت هیچ فرنگی نخواهی دید.

و حالا همه چیز ناگهان شتاب می گیرد، او دوباره با غربی ها تماس بیشتری پیدا می کند.

تفتیش عقاید از این واقعیت آگاه بود که تعدادی فرنگ هر روز غروب در جایی در شهر در یک تراس آرام جمع می‌شوند. حتی یک نفر به او گفته بود که "در پستچی است". پس در طول دور خرید خود در طول روز، De Inquisitor به دنبال یک بار، یک کافه با این نام بود، آن را باید پیدا می کرد، درست است؟ او مسیرهای دیگری را رانندگی کرد، در خیابان‌های باریک پیچید و از آن خارج شد، اما چیزی از این دست پیدا نکرد. فرنگ بار ندارد.

تا اینکه یک عصر، به طور استثنایی، مجبور شد در اکسپرس محلی لوتوس خریدهای سریع انجام دهد. حوالی ساعت شش، غروب از قبل غروب شده بود. مورب مقابل نیلوفر آبی، آنجا بودند. در یک میز سنگی بزرگ و صندلی‌های سنگی، همراه با چند صندلی پلاستیکی زهوار. اصلاً میله ای وجود ندارد.

یک مغازه و آرایشگاه. صاحب آن پستچی محلی است، انگلیسی ها آن را "در پستچی" می نامند ... .

حدود یک دوجین انگلیسی، این افراد همیشه در مورد مقاصد خارجی ماجراجوتر بوده اند. یک فرانسوی تنها که De Inquisitor می تواند زبان دوم ملی خود را با او بیاموزد. یک سوئدی، یک آمریکایی، یکی دو آلمانی. و فقط اخیرا، بله، یک هلندی. تقریباً هر شب آنها به یک تراس ابتدایی در شهر مجاور می‌روند و چند آبجو می‌خورند.

در مقایسه با زمان «جلسات فرنگ» پاتایا، موضوعات بیشتری روی میز وجود دارد.

بدون شکایت از شریک زندگی یا زنان دیگر، در مورد تایلند، در مورد "شرایط آیسان"، بدون نق زدن در مورد ویزا یا پول، ... . اطلاعات زیادی در مورد چیزهایی که می توانید از کجا دریافت کنید، چیزهای جدید، جایی که مقاصد خوب در این نزدیکی هستند به اشتراک گذاشته شده است، ... . آموزشی.

اما چیزی نیز آغاز شد که دی Inquisitor آن را "تاثیر تایلند بلاگ" می نامد.

هلندی زبانان که وبلاگ او را خوانده بودند، به آن پاسخ دادند، حتی درخواست تماس کردند. تفتیش عقاید هرگز اصولاً جواب نمی‌دهد، حتی کمی خجالت می‌کشد که گردشگران فرنگ را به پایان برساند، زیرا نمی‌خواهد مانند اغلب در پاتایا، غرغر کند. تا اینکه یک روز ناگهان شخصی با ماشین به سمت مغازه رفت. اولین مشتری فرنگ ما، همسر و امضا کننده زیر فکر کردند، زیرا یک غربی خندان، با همسر، از ماشین پیاده می شود. نه، بلژیکی بود که راهش را پیدا کرده بود، او حدود پنجاه کیلومتر از اینجا زندگی می کند و منطقه را کمی می شناسد. به طور معجزه آسایی، یک دوستی به سرعت بر اساس درک مشترک از آیسان شکل گرفت. ما اکنون در تماس هستیم و هر از گاهی هر وقت مناسب باشد به این طرف و آن طرف می‌رویم، اما فرکانس به طرز دلپذیری پایین است.

اما جذامی ادامه داد. به عنوان یکی از طرفداران وبلاگ The Inquisitor، او به برخی از سوالات پاسخ داد و با آنها تعامل داشت. تفتیش عقاید این گونه فکر می کند، زیرا او ابتدا چیزی نمی دانست. به این ترتیب آن بلژیکی باهوش گروهی از مردم را گرد هم آورد که همگی «آیسان فرنگ» بودند. کسانی که اینجا زندگی می کنند، زندگی را ساخته اند یا تازه شروع کرده اند. فقط هلندی زبانان، این گاهی اوقات چیز دیگری است زیرا معمولاً وقتی با غربی ها در اینجا تماس دارید، باید انگلیسی صحبت کنید. یا آلمانی یا فرانسوی. مراقب شوخی‌ها، طعنه‌ها، بیانیه‌های خود باشید - زیرا اغلب آنها به جایی نمی‌رسند. الان هست.

بنابراین وقتی دی اینکیزیتور ایمیلی با پیشنهاد برای یک روز دور هم جمع شدن دریافت می‌کند، دی اینکیزیتور بیشتر از آن چیزی که در ابتدا فکر می‌کرد مشتاق است.

قرار از نظر زمانی صحیح است، فرنگ هستیم و می مانیم. پس از معرفی کوتاهی به سمت یک رستوران آلمانی در خم تا کلا حرکت می کنیم. فقط بیست و پنج کیلومتر با The Inquisitor که البته این را نمی دانست. از آنجا که حتی جالب تر این است که این مرد همچنین پاشیده ساندویچ، خانگی، یک تغییر فوق العاده برای انتخاب محلی محدود می فروشد.

مطمئناً Inquisitor در اینجا یک نفر عادی خواهد شد.

سر میز بلافاصله سرگرم کننده است، جوک ها و جوک ها، تجربیات جالب به عقب و جلو می روند. برای یک بار هم که شده به همسران حاضر اجازه می‌دهیم در یک سر میز کنار هم بنشینند، تا حدودی برخلاف اصول ما، اما اکنون مکالمات مردانه فقط به زبان هلندی است. تسکین پس از سالها تایلندی، انگلیسی و مقداری آیسان. De Inquisitor بینش های دیگری در مورد Isaan می آموزد، زیرا حتی در آن کشورهای کوچک پایین کنار دریا، تفاوت های زیادی در ذهنیت بین مناطق مبدا وجود دارد.

بعد از صرف غذا، کاروان پنج ماشینی به سمت مغازه ما حرکت می کند. تفتیش عقاید، که روز قبل یک بطری آبجو چانگ نوشیده بود، کمی از یک مهمانی نوشیدن می ترسد، اما خیلی هم بد نیست. از این گذشته ، همه هنوز باید به خانه بروند.

هلندی اهل آمستردام. دهه هفتادی محکم، تقریباً هشتاد. پر از اعتماد به نفس، مرد خوب. چه کسی با شوخی های هلندی بلژیکی ها به خوبی مقابله می کند. او در شهر نزدیک دهکده De Inquisitor زندگی می کند، ما دو هفته قبل با هم آشنا شدیم. و بلافاصله رفیق شدیم، احتمالاً اکنون هر هفته همدیگر را می بینیم زیرا او در نزدیکی یک رستوران جدید زندگی می کند که De Inquisitor اغلب در حال حاضر غذا می خورد.

آیا هموطن دیگری از او هست، اما تفتیش عقاید فراموش کرده از کجا آمده است. De Inquisitor فکر می کند یک شخصیت نرم دلپذیر، غیرممکن است که از یک شهر بزرگ آمده باشد. او باید بیشتر بیاید، می تواند تایلندی بیاموزد زیرا می گوید با آن مبارزه می کند و این چیزی است که می توانید اینجا در بوئزهوش به خوبی از آن استفاده کنید، تقریباً لازم است.

سپس یک ساکن بروکسل، خوب، از مجاورت آن شهر دیوانه وجود دارد. لهجه خوب به دلیل دوزبانه بودن بلژیک و جوکر درجه یک. با این حال او دو مشکل دارد. او با گنجشک هایی که مدام در پشت بام هایش لانه می سازند می جنگد. که او سعی می کند به آن شلیک کند، ناموفق است. و «کارتوها»، در مورد او، توپ‌های پلاستیکی که جایگزین گلوله‌ها می‌شوند، همیشه به استخر او ختم می‌شوند. فیلتر را مسدود می کنند. تفتیش عقاید مطمئناً می خواهد او را ملاقات کند، اگرچه او دویست کیلومتر دورتر زندگی می کند، Roi Et، این راهی است که در یک کشور بزرگ می رود، مسافت ها مشکلی ندارند. اما او نوع کوچکی از استراحتگاه دارد، شما می توانید بخوابید، بنابراین می توان یک مهمانی نوشیدنی خوشمزه را برپا کرد.

اینکه آیا تفتیش عقاید در استخر خود شنا خواهد کرد بستگی به وجود توپ های پلاستیکی دارد یا خیر.

یک کاترین هم Sint Katelijne Waver نام رمانتیک و فلاندری محل سکونت سابق او است. در مدرسه محلی روستای ایسان خود انگلیسی تدریس می کند. و می داند که چگونه با ذهنیت آیسانی که بچه های مدرسه نیز در اینجا گرامی می دارند کنار بیاید - همه چیز را فراموش کنید. داستان های خوبی از نحوه مدیریت او با آن. با توجه به هیکل دنجش، دی اینکیزیتور وقتی می‌گوید دوست دارد خوب آشپزی کند، واقعاً او را باور می‌کند، راهنمایی‌های او برای آماتوری مانند امضاکننده‌ی زیر مورد استقبال قرار می‌گیرد. و به زبان فلاندری، خوشایندتر است که او فقط سی و پنج کیلومتر دورتر زندگی می کند. این یک چیز کوچک است. د Inquisitor همچنین می‌خواهد بیشتر اوقات با او "پنجره" کند.

بالاخره جذامی هم بود. از ساوانگ دیینگ دین، اما او می گوید که به طور مداوم در ساوانگ دین زندگی می کند، حتی اگر آنقدر دور نیست. بنابراین مدتی است که همدیگر را می شناسیم. مبارزه با یک جعبه بزرگ بزرگ، زیرا او دوست دارد کالاهای غربی بخرد - احتمالاً به صورت عمده زیرا بقیه ما فقط به یک کیسه پلاستیکی برای پر کردن ساندویچ های خریداری شده نیاز داریم. معمولاً وقتی کنار هم می‌نشینیم، بطری‌های بزرگ لئو با او همراه می‌شوند، اما امروز او کاملاً هوشیار است، درست مثل De Inquisitor.

کسانی که اوقات خوبی را سپری کردند، از مکالمات منحصرا فلاندری/هلندی لذت بردند (به جز بومیان بروکسل، لهجه او ناامیدکننده است)، از شوخی ها و سخنان قابل درک لذت بردند، و کسانی که فکر می کنند به لطف وبلاگ تایلند دوستان جدیدی پیدا کرده است. دقیقاً مثل آن، خارج از آب. ده هزار کیلومتر از ریشه ما فاصله دارد.

ارزش تکرار دارد، اسانفرنگ ها عموماً نگرش خوبی دارند و باز هم در زبان فلاندری، تراکتورهای گیاهی هستند. همه جا خوب به نظر برسید، زندگی آنها را جالب کنید. و مهمتر از همه شکایت نمی کنند، با وجود شیطنت های آیسان که تجربه می کنند، لذت می برند.

18 پاسخ به “آیسان فرنگس”

  1. اندی می گوید

    روش خوب نوشتن و گفتن در مورد کارهای روزمره در Boezewoesj نیز ممکن است دوست داشته باشد در آنجا زندگی کند. Issaan یک محیط جادار بسیار خوب با مردم ساده و مهربان است.

  2. HansNL می گوید

    آیا تفاوت زیادی بین پاتایان و ایسانرها وجود خواهد داشت؟
    پس نسخه های فرنگ.
    اینطور فکر کن، خوشبختانه
    من در ده سال خون کائن دو بار به پاتایا رفته ام، البته با پیاده روی اجباری به خیابان واکینگ، بازدید از بار گوگو، بازدید از بارهای آبجو و غیره.
    همین بود.
    من به آیسان پایبندم
    بنابراین من خودم را به خوبی در داستان تفتیش عقاید می شناسم.

  3. برونو می گوید

    Inquisitor عزیز، من مدت زیادی است که وبلاگ تایلندی را دنبال می کنم و به خصوص از طرفداران داستان های شما هستم.
    ما به تازگی از آیسان (تاکونگ نزدیک سانگخا سورین) برگشته ایم و در حال شروع ساخت خانه خود در آنجا هستیم.
    قصد این است که چند سال دیگر به آنجا نقل مکان کنیم.
    برای یک شهروند فلاندری بروکسل، این در واقع یک چرخش معقول در زندگی شما است.
    در داستان های شما، من داستان های معمولی در مورد زندگی در آیسان را می شناسم.
    من می توانم از شما چیزهای زیادی در مورد زندگی در آنجا یاد بگیرم، که اغلب برای من بسیار غیر منطقی است.
    در ماه ژانویه به تاکونگ باز خواهیم گشت، جایی که عروسی خود را در تایلند جشن خواهیم گرفت. شما با این یکی دعوت شده اید
    Mvg
    برونو

  4. ادوارد می گوید

    مدتی است که در آیسان زندگی می کنم، و باید اعتراف کنم، قبلاً همیشه آسان نبود، به عنوان یک بومی توئنته، برای سازگاری با اینجا مشکل زیادی داشتم، بنابراین مرتب به آه بسیار زیبا برمی گشتم ....، اما یک بار در آنجا و با نگاه کردن به تصاویری از آیسان، همان حس دوباره در وجودم جاری شد، اما این بار به روستای خود در آیسان، هنوز هم گاهی اوقات دلم برای Twente خود تنگ می شود، اما از داستان های De Inquisitor خیلی بهتر عمل می کنم، همه آنها را داشته باشید. بیشتر از یک بار بخوانید، بعد از خواندن این داستان های زیبا، چیزهای بیشتری را درک می کنم و مخصوصاً از آنها قدردانی می کنم و این خوب است! …..آقای دو تفتیش عقاید، از صمیم قلبم از این بابت تشکر می کنم.

  5. هنری می گوید

    آیا واقعاً انحصار آیسان نیست وقتی که بازنشستگان بانکوکیان یکدیگر را ملاقات می کنند، آنها فقط داستان های مثبتی از افرادی هستند که متوجه می شوند در کدام کشور فوق العاده زندگی می کنند.

  6. جان وی سی می گوید

    خوشحالم که دوستان جدیدی در راه پیدا کردی!
    ثابت شده است! همه فرنگ ها رویدادهای اره ای نیستند! 🙂
    پس امید زنده است.
    ؟؟؟؟

  7. آلفونس دکیمپه می گوید

    من مدت زیادی است که داستان های شما را از آیسان دنبال می کنم و بیشتر و بیشتر کنجکاو هستم که در کجا اقامت دارید.
    به عنوان یک بلژیکی از بین لوون و مچلن، اما اکنون 5 سال است که در کورات زندگی می کنم، چوهو و دوست دخترم که وقتی خانه جدیدمان در فون، 80 کیلومتری Khon Kaen تمام شود، با آنها زندگی خواهم کرد، من واقعاً دنبال فالنگ های دیگر هستم. بلژیکی، هلندی، آلمانی و یا از هر جای اروپا برای گفتگو و برخوردهای سرگرم کننده با هم.
    بنابراین من نمی دانم که کجا می توانم آن را پیدا کنم.
    در Phon من فعلاً با دو انگلیسی ملاقات کرده ام و گهگاهی با یک گپ خوب که به آن نیاز دارم یک آبجو می نوشیم. من می خواهم در آیسان با شما در تماس باشم، لطفا از طریق ایمیل به من اطلاع دهید.
    [ایمیل محافظت شده]

  8. هندریک اس. می گوید

    آنجا می رود که سزاوار استراحت شماست مفتش عقاید 😉

    (به هلندی، طعنه آمیز)

  9. والتر می گوید

    زیبا نوشته Inquisitor (این اسم را از کجا آوردی؟)

    من اینجا در BangBautong، Nonthaburi زندگی می کنم.
    منطقه دور، بدون فرنگ، بنابراین بدون تماس…

    اگر روزی با یک فرنگ ملاقات کردید، به نظر می رسد که چه کسی اول با چه کسی صحبت می کند؟؟؟

    در نتیجه بدون هیچ حرفی از کنار هم رد می شوید….

    با این حال، خوب است که بتوانیم با همتایان هلندی صحبت کنیم.

    همانطور که در داستان خود توضیح می دهید، فکر می کنم اکثر ما یک گام جدی هستیم
    باید با توجه به راحتی، بهداشت، غذا و غیره جبران کرد….

    اما با این حال، من اینجا با خانمم (که به خوبی از من مراقبت می کند!) راضی هستم.

    تمام تجملاتی که من پشت سر گذاشتم نمی تواند با آن رقابت کند…

    تفتیش عقاید، خداحافظی و... منتظر این داستان های لذت بخش دیگر هستم...

    با درود،

    والتر

    • قصابی کامپن می گوید

      آنچه شما در مورد اینکه چه کسی اول با چه کسی صحبت می کند، در واقع بسیار مشخصه فرنگ است. تایلندی ها اصلا این را نمی فهمند. وقتی همسرم در اینجا در هلند با یک تایلندی آشنا می‌شود، اغلب در یک نگاه یک هموطن یا هموطن را می‌شناسند و معمولاً بلافاصله لبخند و مکالمه‌ای دنبال می‌شود. اگر فرنگی از مسیر ما در جایی در آیسان عبور کند، همسرم از این که من فوراً صحبتی را شروع نمی کنم تعجب می کند.
      او می گوید: «شما با ما خیلی فرق دارید. اگر یک فرد تایلندی را در خارج از کشور دیدیم، بلافاصله با شما تماس خواهیم گرفت. تو نه! آیا این غرور است؟ او سپس می پرسد
      یکی از دوستان من که با یک تایلندی که در هلند با او آشنا شده بود ازدواج کرده بود، پس از اولین سفرش به تایلند و آیسان به من گفت: آن فرنگ ها در آنجا چه مشکلی دارند؟ در واقع آن را در آیسان بسیار آزاردهنده دیدم، فکر کنید: خوب است که یک اروپایی، یک مکالمه وجود دارد، پس سلام کنید و آنها درست از کنار من رد می شوند. و نه یک بار بلکه چندین بار، چندین فرنگ!
      من پاسخ دادم: اوه نا امیدی. بدلیل مشکلات خانوادگی که همیشه می توانند برایشان بپردازند یا چیزهای دیگر بدتر می شوند. یا شاید چیز دیگری؟

      • هندریک اس. می گوید

        وقتی وارد سوپرمارکت هلند می شوم، با همه صحبت نمی کنم.

        در تایلند هم همینطور.

        گاهی سلام کنید (سلام) اما سپس راه بروید.

        زیرا شما به "خارجی ها" نیاز ندارید که از هر 9 نفر 10 نفر آنها همیشه بهتر از شما می دانند.

        من برای بقیه در آیسان هستم، دوست دارم آن را هم همینطور نگه دارم...

        Mvg، هندریک اس.

        • قصابی کامپن می گوید

          مجری: لطفا چت نکنید.

        • دانیل وی ال می گوید

          من به خارجی ها هم نیاز ندارم. اکثراً همه چیز را بلد هستند و چیزی که ما stoefers می نامیم
          من در سال 2013 در گروهی در رویال فلورا قرار گرفتم و تصمیم گرفتم که هرگز با خارجی ها در تسکو یا ماکرو کاری انجام ندهم. بهتر است با گردشگرانی که می آیند و می روند در تماس باشید.

  10. دانیل ام می گوید

    این فلمینگ که در منطقه بروکسل زندگی می کند 😀 هم هر بار از داستان های شما لذت می برد. با این حال، من به بروکسل یا هیچ گویش دیگری صحبت نمی کنم. فلاندی ها فکر می کنند من یک لیمبرگر هستم و فرانسوی زبان ها فکر می کنند من یک لوکزامبورگ هستم.

    آیا آن جذامی همان شخصی بود که قبلاً در پاسخ به مقاله قبلی شما از ملاقات خود خبر داده بود؟

    تنوع ضرری ندارد اگر برای مدت طولانی با هیچ یک از دوستان زبان آشنا نشده اید، ممکن است به آن نیاز داشته باشید. سپس می تواند سرگرم کننده باشد. اما اگر خیلی زیاد شود، فکر می کنم می توانید این احساس را که در تایلند زندگی می کنید از دست بدهید…

    در روستایی که پدر و مادر شوهرم زندگی می کنند، یک فرانسوی و دو آلمانی هم هستند. یک آلمانی به طور دائم در آنجا زندگی می کرد و چند ماه پیش همسرش را ترک کرد. اتهام متقابل: زنا! اما نوشیدنی ربطی به آن داشت. مرد می‌رفت پاتایا (!) (به گفته همسرش) و همسرش پشیمان می‌شد... اما در آن دهکده فقط یک نفر است که با بقیه سازگار می‌شود: فلمینگ! آیا می تواند تایلندی (درست کافی است؟)، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی صحبت کند. آیا نمی توانیم به آن افتخار کنیم؟

    در واقع معمولی است: اگر به دنبال چیزی هستید، تا زمانی که به دنبال آن دست نکشید (در The Postman's) آن را پیدا نخواهید کرد. خنده دار به نظر می رسد، اما اغلب اوقات حقیقت است…

    HansNL، من فکر می کنم تفاوت بین مردم ایسان و مردم پاتایا در این واقعیت است که مردم آیسان خوشحال تر هستند زیرا با یک آیسان ازدواج کرده اند. پاتایان اکثراً مردان مجرد و تنها هستند.

    شاید در تعطیلات بعدی ام در آیسان به دنبال آن مغازه هم بگردم...😛

    • جان وی سی می گوید

      سازمان ما فرنگ(هایی) را که می خواهند به گروه ما بپیوندند (4 مرد و یک سر اسب) غربالگری کامل انجام می دهد.
      زاونت ها، دانایان و سرکه گیران خوش آمدید! صندلی آنها در جایی به خوبی محافظت شده است تا بتوانند در ساعت 100 کار خود را انجام دهند…. و ما مشکلی نداریم بنابراین مشارکت آنها به پرداخت قبوض ما محدود می شود!
      معامله خوب؟ 😉
      امضاء شده،
      قاشق

  11. پاتریک دی سی می گوید

    تفتیش عقاید عزیز
    از دنبال کردن داستان های شما لذت می برم، متشکرم!
    شما در 25 کیلومتری زندگی می کنید. از خم تا کلا که 30 کیلومتر است. از اینجا، اما سپس "در آن سوی"، ما در حدود 7 کیلومتری زندگی می کنیم که کلاغ پرواز می کند. از دریاچه بزرگ و فو توک که اخیراً در مورد آن نوشتید.
    من "رستوران آلمانی" را در خم تا کلا می شناسم، اما در تمام این سال ها که آنها در شب تعطیل هستند هرگز آنجا نرفته ام، این تغییر خواهد کرد زیرا اکنون می دانم که آنها تاپینگ هم می فروشند!
    از شنیدن اینکه مردم فلاندری در اینجا در منطقه زندگی می کنند خوشحالم، در 5 سالی که ما اینجا زندگی می کنیم حتی یک مورد هم ندیده ام و می تواند خوب باشد که گهگاهی "فلاندری" را "کف بزنم" 🙂 ( البته نه هر روز 🙂).
    در روستا 5 کیلومتر از خونه ما یه رستوران فرنگ هست که پیتزاهای خیلی خوشمزه درست میکنن + چند تا غذای غربی دیگه
    اگر زمانی در آن منطقه هستید، به راحتی سر بزنید، برای من ایمیل بفرستید [ایمیل محافظت شده] و سپس من مختصات را منتقل می کنم.

  12. HansNL می گوید

    اکنون کنجکاو شده‌ام که چه تعداد هلندی و فلاندری در Khon Kaen می‌مانند، زندگی می‌کنند یا زمان می‌گذرانند.
    من حتی بیشتر کنجکاو هستم که آیا شور و شوق برای سازماندهی یک شب یا روز هلندی در Khon Kaen وجود دارد یا خیر.
    [ایمیل محافظت شده] من مایلم واکنش هایی دریافت کنم، ترجیحاً با ایده هایی در مورد مکان و زمان.
    البته یک مؤسسه هلندی در Khon Kaen بین کوسا و پولمن وجود دارد.
    فقط می تواند به عنوان محل ملاقات باشد.

  13. نجار می گوید

    «شخصیت نرم دلپذیر»، من خودم را به عنوان «متواضع هلندی» معرفی می کنم، اهل آمستردام نیست، بلکه در هارلم زیبا به دنیا آمده است... اما مهمتر از آن این است که این وبلاگ زیبای دیگری است پس از بازدید بسیار موفق فرنگ. چیزی که نویسنده بهش اشاره نکرده اینه که به نظر ما خانم های تایلندی هم از سفر لذت بردند!!! همه همچنین اظهار داشته اند که قرار ملاقات بعدی در دراز مدت مورد قدردانی قرار خواهد گرفت، ایده ای قبلاً پیشنهاد شده است. به مرور زمان می نویسم چون فکر می کنم ما برای تایلند و تایلندی اینجا هستیم نه اینکه به یک دسته فرنگ تبدیل شویم. ولی حتما میام تو مغازه درس تایلندی...😉
    ps: خواندن این وبلاگ در مورد چیزی که بخشی از خودمان بوده ایم بسیار خوب است!


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم