ارسال شده: یک افسانه آیسان در سرزمین کتاب
نام من Guido De Ville است و سال هاست که 7 ماه در Damme (بلژیک) و 5 ماه در تایلند زندگی کرده ام. من سالها از خواندن وبلاگ تایلند لذت بردم. از این گذشته، من خودم نویسنده چند کتاب هستم و انتشارات زورو خود را اداره می کنم (به www.zorrobooks.be مراجعه کنید).
در دام، همراه با یکی از همکارانم، کوچکترین کتابفروشی دست دوم در فلاندر (15 متر مربع) را اداره می کنم. Feniks، واقع در نمای تالار شهر. در ابتدا فکر میکردم این کوچکترین کشور در بین کشورهای پایین است، اما این اشتباه بود، زیرا ظاهراً در آمستردام شخصی وجود دارد که حتی یک کتابفروشی کوچکتر (۸ متر مربع) دارد.
سه سال پیش به طور تصادفی به یک کتابفروشی کوچک دست دوم در چیانگ مای رسیدم. حتی چند کتاب هلندی هم آنجا پیدا کردم. شروع کردم به صحبت کردن با مدیر جکی. ما در مورد کاهش فروش کتاب صحبت می کردیم که ظاهراً در تمام دنیا خود را نشان می داد. او هم مثل من تدریس می کرد. من و او انگلیسی در تکنیک های بازجویی و تشخیص دروغ. او از خانواده ایثان با 5 دختر بود.
پدر سعی کرد با رفتن منظم به عربستان سعودی برای کار در ساخت و ساز جاده، خانواده اش را سیر کند. او گاهی سه سال از خانه دور بود. برای مردم آیسان چندان غیرعادی نیست. هنگامی که او فقط 55 سال داشت، در اثر بیماری ریوی که در آنجا به آن مبتلا شد، تسلیم شد. اما پس از آن سه دختر از 5 دختر او به دانشگاه رفتند. همه به یک شکل: کار در بانکوک در روز، حضور در دانشگاه در عصر و مطالعه شب در اتاقی که با چند نفر دیگر مشترک بودند. جکی معلم زبان انگلیسی شد. در واقع، ساکنان آیسان اغلب مورد تحقیر قرار می گیرند (مخصوصاً توسط سایر تایلندی ها و همچنین توسط فلانگ)، اما به اشتباه.
به هر حال، با تولد در آیسان، به طور خودکار باید با برخی از معایب آشکار دست و پنجه نرم کنید: شما فقیر هستید، قیمت برنج همچنان در حال کاهش است، آیسان از همه چیز دور است، شما واقعا مورد احترام نیستید و قربانی فساد شهری هستید. به عنوان مثال، یک مکان در آموزش و پرورش نه بر اساس تخصص، بلکه بر اساس کمک مالی شما اعطا می شود. اما بیشتر آنها کارگران سخت کوشی هستند و به تدریج از رکود خارج می شوند.
گاهی اوقات من آیسانی ها را با مردم فلاندرز غربی که چند سال پیش در اینجا زندگی می کردند مقایسه می کنم. ذهنیت دهقانی مذهبی که دور از پایتخت باقی مانده است، ساکنان متکبر و مغرور بروکسل (و بعداً ساکنان آنتورپ) با تعصب به آن می نگرند، اما همچنین با اراده و سرسختی قوی.
در همین حال، جکی به روستای زادگاهش بان ساروت در سورین بازگشت، جایی که چهار روز در هفته در مدرسه فقیر محلی جایی که یک بار 35 سال پیش به مدرسه می رفت، انگلیسی تدریس می کند. و با کمک من، او یک B&B را با سه اتاق اصیل و خاکی ارزان و با امکانات رفاهی در داخل و اطراف خانه ییلاقی خود افتتاح کرد: Mango Cozy Corner. در واقع در میانه ناکجاآباد قرار دارد، اما بودن در تایلند واقعی واقعی آیسان فوق العاده است. او به هم محلیهای محلی خود درس خصوصی انگلیسی میدهد، اما فلانگ را نیز غوطهور میکند (به طور مجازی به مدت یک هفته در حمام تایلندی). دوره غوطه وری زبان هلندی و فقط "صبح بخیر" و "این خوب است" را یاد گرفته بود.
خواهرش (همچنین تحصیلکرده دانشگاهی) در عرض یک هفته یک ماساژ واقعی را با مدرک معتبر به شما آموزش می دهد. همچنین در یک هفته غذاهای واقعی آیسان به شما آموزش داده می شود. و اگر می خواهید از مرز به سمت Siem Reap و Angor Wat عبور کنید، سفر شما کاملاً ترتیب داده می شود.
می توانید اطلاعات بیشتری در مورد این و فلسفه خانه در www.mangocosycorner.com بخوانید. من نسخه هلندی را نوشتم. برای اطلاعات بیشتر، هر کسی همیشه می تواند با من تماس بگیرد [ایمیل محافظت شده]. یا از من در کتابفروشی FENIKS در Damme دیدن کنید.
و یک چیز دیگر برای تکمیل دایره، در هر اتاق تعدادی کتاب هلندی برای خواندن پیدا خواهید کرد.
زیرا فراموش نکنید، از نظر علمی ثابت شده است که کسانی که کتاب می خوانند عمر طولانی تری دارند.
گیدو دیویل
خواهرش (همچنین تحصیلکرده دانشگاهی) در عرض یک هفته یک ماساژ واقعی را با مدرک معتبر به شما آموزش می دهد. همچنین در عرض یک هفته غذاهای واقعی آیسان را به شما آموزش می دهند!!!!!
و همه اینها در یک هفته که به نظر من قوی است، همسرم برای یادگیری ماساژ و آشپزی به مدرسه خون کائن رفت، همه در تمام شش ماه، 3 ماه ماساژ تایلندی و 3 ماه آموزش آشپزی!!!
گیدو عزیز و آن کتاب های ند. من فکر می کنم ریشه ها توسط گردشگران یا در مورد فرنگ ها که مرده اند به جا مانده است.
سلام گیدو
اگر منظورتان از کوچکترین کتابفروشی دست دوم آمستردام، پیچ به راست در Ceintuurbaan 2 باشد، میتوانم به شما بگویم که در اواسط اکتبر به ساختمان دیگری منتقل میشود.
این می تواند به این معنی باشد که شما کوچکترین کتابفروشی دست دوم را دارید.
http://www.deterechtekronkel.nl/
با احترام،
رونالد
شما می نویسید: "مثلاً یک مکان در آموزش و پرورش نه بر اساس تخصص بلکه بر اساس سهم مالی شما اعطا می شود"
این چیزی که شما می نویسید بی معنی است زیرا شما پیشنهاد می کنید که هنوز هم همینطور است ...
شاید در گذشته های دور اینطور بود، اما امروزه باید 5 سال در دانشگاه درس بخوانی، که فقط به آن فکر نمی کنی، زیرا برای آن هم قوانینی وجود دارد.
سپس پس از تحصیل در دانشگاه شما باید در مکانی که انتخاب می کنید در آنجا معلم شوید امتحان بدهید... علاوه بر این، امتحانات برای مثال Udon Than و سایر شهرها توسط دانشگاهی در بانکوک جمع آوری شده است و این بسیار سخت بود و انجام آن آسان نبود. !!!!
به عنوان مثال، از 87 دانش آموزی که می خواستند در Udon و مناطق اطراف آن کار کنند، تنها 6 نفر امتحان را قبول کردند و بنابراین بلافاصله به آنها پیشنهاد کار در Udon Thani و اطراف آن داده شد.
با این حال، دیگرانی که به اندازه کافی امتیاز کسب کرده اند باید منتظر بمانند تا شغلی در جایی در دسترس قرار گیرد.
با این حال، شما هم گروه زیادی دارید که قبول نشدند و باید سال بعد دوباره امتحان بدهند و در این بین سعی کنند در جایی شغلی پیدا کنند تا امرار معاش خود را تامین کنند...
دخترم دوم شد، بنابراین بلافاصله شغل معلمی پیدا کرد…
او باید سخت برای آن بجنگد، درست مانند سایر دانش آموزان در سراسر تایلند...
با پول چای دیگر هیچ چیز قبول نمی شود….
چه پیام بسیار خوبی، گیدو! ما آن را خواندیم و فکر کردیم که این جایی است که میرویم، میخواهیم آن کتابفروشی کوچک را ببینیم و میخواهیم آن مرد را ملاقات کنیم. اما دامم کجاست؟ من فکر می کردم شما یک کتابفروشی در تایلند دارید، اما اینطور نیست. و چه داستان خوبی در مورد آن دخترانی که سه نفر از آنها به دانشگاه رفتند. من دوست دارم یک لحظه با آنها ملاقات کنم. کدام کتابفروشی در چیانگ مای بود؟ چیزی عجیب: من کتاب «پزشک در دادگاه سیام» اثر مالکوم اسمیت را در سال 1994 در چیانگمای خریدم. هزینه آن 225 بات بود. هفته گذشته می خواستم نسخه جدیدی از این کتاب را از آسیابوک در چیانگ مای بخرم. قیمت؟ 995 بات!! چطور ممکن است؟ (در ضمن، کتاب بسیار جالبی است، نه تنها در مورد وضعیت پزشکی تایلند در حدود سال 1900، بلکه در مورد فرهنگ و طرز فکر مردم آن زمان..)
خالصانه،
ژان
کتابهای هلندی واقعاً در همه جای تایلند پرسه میزنند، البته نه به تعداد زیاد. جا مانده از مسافران. (وزن) این واقعیت که فروش کتاب در حال کاهش است به دلیل دیجیتالی شدن است. امروزه مردم حتی در تایلند کتاب های کتابخانه را به صورت آنلاین مطالعه می کنند. از این بابت خوشحالم، زیرا به عنوان یک کتابخوان همیشه کیلوها کتاب با خود حمل می کردم. اکنون گوشی هوشمند من کافی است. خوب، پیشنهاد 100٪ نیست. بسیاری از کارها دیجیتالی نشده است. اما برای مبارزه با ماهها کسالت در آیسان به اندازه کافی پیشنهاد شده است.
با تشکر از پاسخ ها
رابرت 48: البته حق با شماست. در عرض 1 هفته نه سرآشپز برتر می شوید و نه ماساژ را تا آخرین جزئیات یاد خواهید گرفت و تایلندی شما 100% نخواهد بود. اما شما در حال حاضر به خوبی در راه خود هستید.
رونالد: من هنوز در مورد کوچکترین کتابفروشی هلند به دنبال آن هستم. بهت خبر میدم.
یاسمن مطمئنم دختر شما به خاطر تخصصش شغلش را در آموزش به دست آورده است. اما من می توانم برای شما مثال های زیادی بر خلاف این موضوع بزنم. و اینکه این روزها هیچ چیز در تایلند با پول چای پذیرفته نمی شود بسیار ساده لوحانه است.
Jan: Damme در غرب فلاندر، یک پرتاب سنگ از بروژ و حدود ده کیلومتری شهر مرزی هلند Sluis واقع شده است. شما همیشه خوش آمدید
Butchery van Jampen: دیجیتالی شدن در واقع یکی از دلایل کاهش فروش کتاب است. اما مطالعه آنلاین فقط چند درصد از فروش را به خود اختصاص می دهد و اصلاً برای من مناسب نیست زیرا هنوز احساس می کنم یک کتاب واقعی بین انگشتانم ضروری است. اگرچه واقعاً کمی سخت است و من احتمالاً قدیمی هستم. و اتفاقاً کتابهایی که در گوشه دنج انبه پیدا خواهید کرد کتابهایی هستند که من با خودم آورده ام و آنها کتابهای هلندی نیستند بلکه کتابهای هلندی زبان هستند.
با درود
گیدو.
بخاطر اینکه برای پاسخ دادن وقت گذاشتید سپاس گزارم. نویسندگان قطعه در اینجا به ندرت این کار را انجام می دهند. مطمئناً از نویسندگان حرفه ای کپی شده است. کتاب هلندی واقعا! حق با شماست. گردش مالی در واقع به دلیل دیجیتالی شدن در حال کاهش است. در گذشته، وقتی مواد خواندنم تمام میشد، در تایلند دنبال کتابهای دست دوم (آیا در مورد کتاب دست دوم صحبت میکنیم؟) میگشتم. همه جا وارد کتابفروشی ها شدم. امروزه دیگر هرگز. آنلاین جستجو میکنم هنوز شرمنده! حال و هوای کتابفروشی، بوی کتاب! مخصوصا کتاب های قدیمی! ولی من دارم پیر میشم و تنبل. دیجیتالی می کنم و این تنبلی است