عشق، فداکاری، دادن چیزی، خیر برای حیوانات، همه فضایل که راه را به بهشت ​​نشان می دهد. و همه چیز با آناناس شروع می شود…..

دو فرشته کوچک در بهشت ​​با هم دعوا کردند. الهه اوما آنها را مجازات کرد: آنها در Suvannabhumi انسان به دنیا می آمدند. فقط اگر رفتار درستی از خود نشان می دادند به آنها اجازه داده می شد که به عنوان یک فرشته به بهشت ​​برگردند…..

یکی از آنها دختر یک ماهیگیر ثروتمند شد. او واقعاً زیبا نبود اما صدای زیبایی داشت و به او می گفتند کوکیلا، فاخته، پرنده ای با صدای زیبا. دختر دیگر در شبی توفان و باران به دنیا آمد. باد و جزر و مد آب کانال را بالا برده بود و مزارع آناناس پدرش را زیر آب گرفته بود. او شد اسنی صاعقه. یک کودک شیرین؛ برازنده و شاد

کوکیلا توسط والدین ثروتمندش لوس شد. بیچاره اصنی باید زحمت می کشید و از آناناس مراقبت می کرد. اما او هرگز غر نمی زد و خوشحال بود. وقتی در فصل باران های موسمی باران نمی آمد، همه کسانی که در مزارع برنج یا سبزی کشت می کردند، مضطرب می شدند. بزرگان تصمیم گرفتند که فراپیرون، وارونا، الهه باران، با برگزاری مراسم گربه سیاه تلافی شود. 

یک گربه سیاه را در یک سبد گذاشتند. جوانان با آن گربه در روستا قدم می زدند در حالی که بر طبل می زدند و بلند آواز می خواندند. سالخوردگان برای نوشیدن به روستا رفتند. پس از سه دور راه رفتن، گربه رها شد. سپس جوانان به افتخار فرا پیرون به رقصیدن پرداختند. استغفار می کردند و مخصوصاً برای باران….

در میان تماشاگران یک جوان خوش تیپ; مانوپ. در شهر زندگی کرد و به اسنی افتاد. رفتارهای دلپذیر او، گام های رقص مؤدبانه، بدن نرمش مرد جوان را مجذوب خود می کرد. او از اولین فرصت برای ملاقات با والدینش استفاده کرد. آنها از دیدن مانوپ خوشحال شدند. یک جوان شایسته با شغل خوب و لباس های مرتب. اسنی مدتی اجازه یافت به آنها ملحق شود و آنها با هم گپ زدند تا اینکه اسنی مجبور شد برگردد و روی آناناس کار کند.

کوکیلا با جوانان شرکت کرد. غیبت کردن، خوشگذرانی کردن، خوردن و نوشیدن و کشیدن سیگار برگ در برگ نیلوفر آبی. اسنی با صدای زیبایش خواند و بعد کوکیلا دید که مانوپ با چشمانش او را دنبال می کند. او به شدت حسود شد. کوکیلا در نزدیکی قایق مانوپ تصادفی جزئی را برانگیخت، آن دو با هم صحبت کردند و بلافاصله بیشتر از دوستان شدند. این بازی الهه اوما بود که آن دو را از بهشت ​​خارج کرده بود و اکنون آنها را با شیرین و ترش عشق مجازات کرد. اسنی عمیقاً غمگین بود اما مجبور شد آن را در حین کارش در باغ ببلعد.

یک آناناس طلایی 

اسنی یک آناناس طلایی را در باغ کشف کرد! طبق عادت محلی، این به پادشاه داده می شود که او را احضار کرد. وحشت! همه می دانستند که پادشاه یک گوز پیر است و به زودی در حالی که با ملکه ازدواج کرده بود، یک جوان دیگر را جایگزین او می کرد...

اسنی علیرغم تهدیدهای شاه مقاومت کرد. او به خوبی می دانست که نباید اشتباه کند زیرا الهه اوما تماشا می کرد و اسنی شانس خود را برای بهشت ​​از دست می داد. شاه بالاخره آن را هم دید و او را رها کرد.

اما پس از آن فاجعه رخ داد. راهزنان به خانه آنها حمله کرده بودند، والدین او را کشتند و باغ را ویران کردند. او در مورد مانوپ شنید که کوکیلا نتوانسته او را جذب کند و او می خواست خودکشی کند اما روستاییان او را نجات دادند و در خانه بیمار بود. او دیوانه وار به سمت خانه مانوپ می دوید، از میان جنگل در مسیر گاومیش که روی چیزی افتاد که در مسیر بود.

این یک سگ مرده بود. اطراف هفت توله اش او توله سگ ها را در لباسش فرو کرد و در جنگل به نوری دور دست زد. یک خانه بود. او از تمام اتفاقات خسته شده بود. پادشاه، کوکیلا، مانوپ، همه چیز برای او خیلی زیاد شد و اتفاقی که برای آنها افتاد او را سرد کرد. او از امه پرسید که آیا او اکنون مجازاتش را نداشت و می خواست به بهشت ​​بازگردد.

ساکنان با لامپ و چوب بیرون آمدند و فکر می کردند سارقان هستند. آنها یک زن جوان زیبا را دیدند که با هفت توله در لباسش دراز کشیده بود. 

سپس بالای کوه صبارب روشن شد. نوری از زن جوان آمد و به نظر می رسید که می رقصد. سپس ناگهان او رفت! او ذوب شده بود و روحش در راه الهه اوما بود. مجازاتش تمام شد…

منبع: داستان های عامیانه تایلند (1976). ترجمه و ویرایش Erik Kuijpers. Suvannabhumi / Suvarnabhumi، "سرزمین طلایی"، نام مکانی است که در متون مقدس بودایی باستان و منابع هندی یافت می شود.

1 نظر در مورد ""اسنی و کوکیلا" از داستان های عامیانه تایلند"

  1. ران می گوید

    من مدام این داستان‌های سرگرم‌کننده را پیدا می‌کنم، از من این می‌تواند همین‌طور ادامه یابد.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم