تعطیلات ناامید کننده در تایلند

توسط گرینگو
Geplaatst در ستون, گرینگو
برچسب ها: ,
27 فوریه 2017

بالاخره تا اینجا بهشون رسیدم! حداقل، تصور می‌کنم که در تصمیم ویلما و ویم برای گذراندن تعطیلات طولانی‌تر در یک مکان نقش داشته‌ام. معلوم شد که کوه سامویی است، آنها خانه ای با استخر برای یک ماه اجاره کردند و در آستانه آن، ما با هم برنامه ریزی کردیم. اما اوضاع طور دیگری رقم خورد.

ویلما و ویم به کوه سامویی رسیدند، اما ویلما چنان مشکلات پزشکی داشت که مجبور شدند پس از مدت کوتاهی به هلند بازگردند. ناامیدی عالی بود!

ویم و ویلما

ویم همکار سابق دوران نیروی دریایی من است. ما در اولین آموزش نظامی در هالندس رادینگ و آموزش تلگراف در آمستردام در یک "باکس" (کلاس) بودیم. پس از آن ارتباط ما با یکدیگر قطع شد، زیرا هرگز در یک کشتی نیروی دریایی با هم کار نکردیم. من فقط در سال 2005 ویم را دوباره ملاقات کردم، زمانی که هر دو در یک گردهمایی کوچک از تلگرافان سابق شرکت کردیم.

من با همسر تایلندی ام آنجا بودم و با ویلما نیز آشنا شدیم. خانم ها با هم خوب بودند، جلسه خوش گذشت و خاطراتی از نیروی دریایی، کار و شرایط خصوصی را مرور کردیم. ما همچنین پس از آن، البته فقط از طریق پیام های ایمیل (غیر) منظم، در تماس بودیم.

چرخه زندگی

از زمان حضور ما در نیروی دریایی و تجدید آشنایی ما در این دیدار، اتفاقات زیادی در زندگی خصوصی ما افتاده است. جاه طلبی ما در نیروی دریایی نبود، هر دو وارد تجارت شدیم. من با یک کار اداری ساده شروع کردم، تا پست های مدیریتی در شرکت های مختلف رسیدم و در نهایت به عنوان مدیر یک کارخانه ماشین سازی متوسط ​​رسیدم. ویم تقریباً همین کار را کرد، اما کمی پرانرژی تر. او همچنین با یک کار اداری شروع کرد و به مرور زمان شرکت خود را راه اندازی کرد. چند سال پیش او به عنوان مدیر/مالک یک شرکت حمل و نقل هوایی در Schiphol متوقف شد.

تعطیلات

ویم به من گفت که او و ویلما یک خانه اشتراک زمانی در آروبا داشتند و سالی یک بار چند هفته در آنجا می ماندند. علاوه بر این، آنها مرتباً با یک کشتی مسافربری سفر می کردند که بیشتر جهان را به آنها نشان می داد. او در مورد آن سفرهای دریایی از طریق ایمیل گزارش داد، در حالی که من از تجربیاتم در تایلند چیزهای زیادی به او گفتم و به داستان های Thailandblog.nl اشاره کردم.

گشت

ویم و ویلما عاشق آن سفرهای دریایی بودند، یک اقامت مجلل خوب در یک کشتی و آنها چندین کشور خارجی را دیدند. سفرهای دریایی به آمریکا، از روتردام از طریق کانال سوئز تا سنگاپور و یک بار سفر سه ماهه به دور دنیا را به یاد دارم. این سفر در امتداد ساحل شرقی آمریکای جنوبی، بازگشت از طریق ساحل غربی، عبور از هاوایی به استرالیا، چین و سنگاپور انجام شد. ما بندرهای زیادی را دیدیم و همچنین برخی از کشورها را بازدید کردند، اما اقامت در هر بندر همیشه کوتاه بود. سفرها سازماندهی شده بودند، اما من فکر می کردم که همیشه سریع و سریع است، زیرا مردم باید به موقع به کشتی برمی گردند. زندگی در کشتی - همانطور که گفتم - مجلل با یک کابین بزرگ و انواع گزینه ها برای غذا، نوشیدنی و سایر سرگرمی ها بود.

تایلند

ما در مورد آن صحبت کردیم و من به آنها توصیه کردم که کمی بیشتر در یک کشور بمانند تا بیشتر از شهر بندری را ببینند و تجربه کنند. البته من فکر می کردم که آنها باید تایلند را انتخاب کنند، نه تنها به این دلیل که این کشور یک کشور تعطیلات زیبا است، بلکه این فرصت را برای ما فراهم می کند تا دوباره ملاقات کنیم. و همینطور هم شد.

زمانی در پاییز 2016، آنها سفر دریایی دیگری را رزرو کردند، این بار از کیپ تاون در امتداد ساحل شرقی آفریقا و سپس از طریق مالدیو، سریلانکا، تایلند (پوکت) به سنگاپور. پس از آن سفر به کوه سامویی ادامه یافت، جایی که آنها یک ماه در آنجا ماندند. قرار گذاشتیم که من هم با همسرم چند روزی به کوه سامویی بیایم. سپس می توانستیم با آنها در خانه بزرگ بمانیم. ایده عالی، درست است؟

عقب گرد

اولین شکست زمانی رخ می دهد که ویم و ویلما در جایی در اقیانوس هند نزدیک مالدیو شناور هستند. ویم در یک ایمیل می گوید:

امروز صبح برای سومین بار من و همسرم با کشتی به دکتر رفتیم. او مدتی است که یکی از چشمانش مشکل دارد و قبل از اینکه هلند را ترک کنیم، قبلاً به چشم پزشک مراجعه کرده بود که انواع پمادها و قطره ها را تجویز کرده بود. اما چون کمکی نکردند به پزشک کشتی مراجعه کردم که تشخیص التهاب داد و قطره های دیگری تجویز کرد. به نظر می رسد هیچ چیز کمکی نمی کند و دکتر به ما توصیه کرد که هنگام بازدید از یکی از بنادر زیر، کلمبو یا پوکت، به چشم پزشک مراجعه کنیم. احتمالات بررسی خواهد شد زیرا بازدید از بیمارستان های خارج از کشور آسان نیست.

سپس پیوندی به یک کلینیک چشم در پوکت ارائه کردم، اما هیچ قرار ملاقاتی نمی‌توانست تعیین کند. ساعات استراحت در کلمبو و پوکت نیز بسیار کوتاه بود. ویلما تصمیم گرفت مدتی صبر کند و سپس به یک چشم پزشک در کوه سامویی مراجعه کند.

نه کوه سامویی برای ما

این وضعیت چشمانش باعث خوشحالی ویلما نشد و در عوض افسرده به ویم فهماند که احتمالاً نمی تواند میزبان خوبی برای ما باشد. بازدید ما از کوه سامویی لغو شد، اما ویم ایده جدیدی داشت. به محض رسیدن به کوه سامویی، حدود سه روز به پاتایا می‌آمد. او مشتاق داستان های من بود و می خواست با زندگی شبانه پر جنب و جوش اینجا آشنا شود. ما قبلاً مقدمات سفر او به پاتایا را فراهم کرده بودیم، اما متأسفانه آن برنامه - همانطور که معلوم شد - عملی نشد.

از سنگاپور تا کوه سامویی

ویم در گزارش خود می گوید: پرواز از سنگاپور به کوه سامویی بدون مشکل انجام شد. ما یک پرواز در بانکوک ایرویز رزرو کرده بودیم، اما به طرز عجیبی مشخص شد که با ایرباس ایر برلین، یک شرکت هواپیمایی آلمانی، پرواز می‌کردیم. خوب، این روزها همه چیز را با همه به اشتراک می گذارند، حدس می زنم. ما در عرض یک ساعت و نیم به کوه سامویی پرواز کردیم و به یک فرودگاه کاهگلی بسیار کوچک رسیدیم که با سالن های غول پیکر سنگاپور فاصله داشت.

طبق توافق صاحب خانه ای که اجاره کرده بودیم جلوی سالن ورود منتظرمان بود و در عرض پانزده دقیقه جلوی خانه موقتمان بودیم. یک خانه بزرگ زیبا با یک ایوان بزرگ و یک فضای نشیمن با یک استخر شنا در کنار آن. در یک اتاق نشیمن بزرگ با آشپزخانه یک تلویزیون بزرگ وجود دارد. زیر پله ها یک ماشین لباسشویی بسیار مدرن با دکمه هایی با کاراکترهای تایلندی روی آن ها وجود دارد، پیدا کردن نحوه عملکرد این دستگاه بسیار چالش برانگیز خواهد بود. در طبقه بالا دو اتاق خواب بزرگ با تهویه مطبوع وجود دارد، بنابراین لازم نیست نگران گرما باشیم.

عصر همان روز، چند خرید سریع انجام دادیم، زیرا لوازم آشپزخانه شامل یک قوطی فلفل و نمکدان بود. خوشبختانه، "7/11" هرگز دور نیست. حیف است که تقریباً تمام بسته بندی ها حاوی متون تایلندی است ، بنابراین اگر نتوان از روی تصویر استنباط کرد که محتوای آن چیست ، کار بسیار دشوار می شود. به هر حال، اگرچه دسترسی به چیزهای اروپایی تقریبا غیرممکن است، اما ما موفق شدیم آب، نان، کره، تخم مرغ و چیزی شبیه پنیر به دست آوریم. آنها قهوه Van Nelle یا Douwe Egberts ندارند، فقط مقداری قهوه پودری دارند که به سختی قابل نوشیدن است.

آن طرف خیابان دو غرفه کوچک وجود دارد. در اولی، زنی با ظاهر تیره، انواع سبزیجات تازه را می فروشد، درختچه ای نسبتاً مرموز برای من. تنها چیزی که تا حدودی برای من آشنا به نظر می رسد نوعی کاهو و مقداری غذای سبز رنگ است که شبیه خیار است. غرفه کنارش انواع میوه، پاپایا، انبه، موز و همچنین میوه هایی را می فروشد که تا به حال ندیده ام. البته ما همه چیز را در آنجا از صاحب خندان و خوبی می خریم که حتی چند کلمه انگلیسی صحبت می کند. هزینه های خرید روی ماشین حساب قرار می گیرد، بنابراین هیچ سوء تفاهمی در این مورد وجود ندارد.

مشکل با لگن

برای مشکل چشمی ویلما در کوه سامویی با بیمارستانی تماس گرفته شد، اما مشخص شد که آن بیمارستان چشم‌پزشکی در کار ندارد. و به بیمارستان دیگری مراجعه کرد که به تلفن یا ایمیل پاسخ نداد. به نظر می رسید مشکل چشم جدی تر شده است و ویم گفت:شاید بتوانیم تا زمانی که به هلند برگردیم، آن را از سر گذرانده باشیم.»

شکست دوم که ویم در مورد آن گزارش می دهد:اما اکنون به طور ناگهانی مشکل دیگری ایجاد می شود: او به سختی می تواند راه برود، بنشیند یا دراز بکشد به دلیل درد در لگن. ماساژ را امتحان کردم اما متاسفانه کمکی نکرد. امروز صبح آنقدر درد داشت که بلافاصله خواست به خانه برگردد. من با او صحبت کردم زیرا اگر نمی توانید بنشینید یا دراز بکشید، پرواز طولانی به هلند کاملا غیرممکن به نظر می رسد. خوشبختانه هنوز مقداری مسکن برای او باقی مانده است که توسط پزشک کشتی تهیه شده است. به نظر می رسد اینها کمک کند و امیدوارم با استراحت در کوتاه مدت بهتر شود. اگر اینطور نیست، سعی کنید یک پرواز زودتر رزرو کنید و زودتر از زمان برنامه ریزی شده به خانه بروید. شما متوجه خواهید شد که در این شرایط من نمی توانم به پاتایا بروم، مهم نیست که چقدر بخواهم این کار را انجام دهم.

زندگی تعطیلات در کوه سامویی

از گزارش بعدی:از آنجایی که ما نیز می‌خواهیم خوراکی‌هایی بخریم که به عنوان اروپایی‌های فاسد با آن‌ها آشنا هستیم، به ما توصیه می‌شود در یک سوپرمارکت بزرگ به خرید در روستا برویم، جایی که علاوه بر محصولات تایلندی، انواع محصولات اروپایی نیز وجود دارد. برای فروش لک، صاحبخانه ما، آدرس محل زندگی ما را روی یک تکه کاغذ (به زبان تایلندی) یادداشت کرده است، زیرا در غیر این صورت دیگر هرگز به اینجا بر نمی گردیم. بیشتر تایلندی ها حتی یک کلمه انگلیسی صحبت نمی کنند. لک ما را به خیابان می برد و نوعی وانت عمومی را متوقف می کند، یک وانت روباز با یک نیمکت در دو طرف. لک به راننده می گوید ما را در سوپرمارکت تاپس پیاده کند و بعد از اینکه به ازای هر نفر 50 بات (حدود 1,40 یورو) به او دادیم، حرکت می کنیم. و بله، بعد از مدتی مرد به ما می‌گوید که باید بیرون برویم و در واقع به یک سوپرمارکت بزرگ می‌رسیم که می‌توانیم قهوه آسیاب شده واقعی، و همچنین پنیر، شیر، ژامبون، بیکن، سوشی و مربای بون مامان را تهیه کنیم.

با یک چمدان کاملاً پر، به نظر نمی رسد ایده خوبی باشد که در کنار جاده منتظر وسیله نقلیه ای باشید که شبیه وسیله نقلیه ای است که ما را به آنجا رسانده است، بنابراین سوار تاکسی می شویم. البته هزینه آن کمی بیشتر است و راننده حاضر نیست حتی اندکی قیمت را کاهش دهد، شاید او به خوبی می داند که چگونه با گردشگرانی که در زیر نور خورشید با کالاهای فاسد شدنی ایستاده اند، رفتار کند. خوشبختانه راننده می تواند آدرس نوشته شده توسط Lek را بخواند و ما را به معنای واقعی کلمه پشت در خانه خود رها می کنند. بقیه روز را در سایه ایوان می گذرانیم، جایی که نسیم دلپذیر باعث خنک شدن می شود.

غذا خوردن از خیابان

«لک از ما می‌پرسد که آیا باید برای شام چیزی از باربیکیو برای ما بیاورد. عصرها در کنار خیابان برپا می شود و او مرتباً از آنجا غذا می گیرد. ما نباید نگران هزینه ها باشیم (200 بات، تقریباً 5,5 یورو). ما فکر می کنیم این ایده عالی است، بنابراین کمی بعد یک ماهی بریان شده (نوعی قیچی قرمز) که در پوسته نمک پیچیده شده است، همراه با انواع مختلفی از مواد سبز رنگ که لک ادعا می کند سبزیجات تازه خوش طعمی هستند، آورده می شود. همه اینها را باید با رشته های نازک و سس بسیار تند که شبیه سامبال است اما بسیار تندتر میل کنید. طعم ماهی فوق العاده است، سبزیجات (فقط خام) داستان متفاوتی هستند، من باید به این عادت کنم!»

قصور بدنی

من به ویم می نویسم که برای آنها بسیار متاسفم که مشکلات ویلما باعث می شود تعطیلات آنها کمتر خوشایند باشد. ویم پاسخ می نویسد: "در واقع، اتفاقی که برای وضعیت بدنی ویلما می افتد بسیار آزاردهنده است، اما اینها چیزهایی هستند که ظاهراً از لحظه ای به لحظه دیگر می توانند رخ دهند. البته من هم از این موضوع خوشحال نیستم، اما مشتاق بودم که دوباره همدیگر را ببینم و با فرهنگ کاملا متفاوتی آشنا شوم. 

اینجا در Koh Samui به آن تایلند نیز می گویند، اما البته نمی توان آن را با پاتایا مقایسه کرد، همانطور که در وبلاگ تایلند خواندم، شهری پر جنب و جوش با گزینه های سرگرمی زیاد است. در اینجا ما فعلاً محدود به اقامت در خانه اجاره ای خود و اطراف آن هستیم. مالک یک روسی است که ظاهراً با یک خانم تایلندی در بانکوک آشنا شده و با هم به اینجا رسیدند. من این تصور را دارم که چندین روس در اینجا زندگی می کنند و صاحبخانه ما چندین خانه دارد.

لک، صاحبخانه

دوست دختر او یک تایلندی نه چندان زیبا اما باهوش است که بسیار خوب است انگلیسی صحبت می کند. علاوه بر این، او بسیار خوب و مفید است. اکنون ویلما احساس سختی می کند از اونجایی که میتونه حرکت کنه دیروز فکر کرد که باید برامون غذا درست کنه و بعد با دو بشقاب ناسی خوشمزه با یه جور کوفته و مقداری کاهو و خیار حاضر شد. او باید اصالت اروپایی ما را در نظر گرفته باشد و غذا را اصلاً داغ نکرده باشد، حتی مجبور شدم مقداری سس فلفل قرمز مایل به قرمز اضافه کنم. من آن را در 7-Eleven خریدم اما متوجه نشدم که نوشته "خیلی گرم" است، بنابراین کمی کافی بود. حدس می زنم فقط من هستم، اما به ندرت ناسی به این خوشمزگی خورده ام. حتی بشقاب ها را تمام نکرده بودیم که لک دوباره با یک کاسه میوه تازه ظاهر شد، بیضی شکل، سفید با دانه های سیاه کوچک، نامش را نمی دانم. پس عزیزم...اون روسی اونقدرا هم احمق نیست!

حوزه

ما در اینجا فاصله چندانی با فرودگاه نداریم، حدود پانزده دقیقه با ماشین. این خانه در یک جاده فرعی از "جاده اصلی" واقع شده است که در سراسر جزیره می گذرد، خوشبختانه مکانی آرام. صبح زود خروس های محلی شروع به بانگ زدن می کنند و من عجیب ترین صداهای پرندگان را می شنوم که تا به حال ندیده ام و نشنیده ام. من در واقع ترجیح می دهم اینجا زندگی کنم تا در آروبا، جزیره ای که ویلما آن را می ستاید. این واقعاً من را آزار نمی دهد، برای من بسیار توریستی است و همچنین بسیار گران تر از اینجا در سامویی است. کوه سامویی نیز باید توریستی باشد، به خصوص در مکان های خاصی در جزیره، اما من در اینجا چیز زیادی از آن متوجه نمی شوم. فقط زبان برای من دشوار به نظر می رسد، حتی فقط املا!» در گزارش بعدی خواهم خواند.

ماساژ

ماساژی که تایلند به آن معروف است همیشه برای حل مشکلات پزشکی مناسب نیست، اما من به ویلما و ویم توصیه کردم آن را امتحان کنند. ویم گزارش می دهد: ما اکنون به یک سالن ماساژ (بسیار مرتب و بدون پایان خوش) در کوه سامویی رفته‌ایم، تا حدی به توصیه صاحبخانه. من یک ماساژ تایلندی ساده گرفتم. نه اینکه شکایت جسمی یا درد عضلانی داشته باشم، اما چنین ماساژی توسط آن دستان کوچک (در عین حال قوی) زنانه همیشه دلپذیر است. 

ویلما نوع متفاوتی از ماساژ را دریافت کرد، نه به عنوان هل دادن و کشیدن بلکه با روغن، سنگ های داغ و خیلی چیزهای دیگر. متأسفانه، این هیچ تأثیری بر مشکل لگن او نداشت، در واقع، درد فقط بدتر شد. بنابراین عجله نکنید و من اکنون در نظر دارم که زودتر به هلند برمی گردیم.

رستوران

ما هنوز در رستوران چیزی نخورده ایم. به نظر می رسد یک کلاس درس خوب در این نزدیکی وجود دارد رستوران، اما با سرعتی که ویلما در حال حاضر در حال توسعه است، باید قبل از ظهر آن را ترک کنیم تا به وقت شام به آنجا برسیم. او واقعاً هنوز قادر به راه رفتن نیست، بنابراین ما فقط در داخل و اطراف خانه، روی یک صندلی می‌مانیم، استخر و غیره

مهماندار ما لک دیشب سوار موتورش شد و در بازاری در همان حوالی برایمان غذا آورد. "برنج سرخ شده" با میگو، برای خوردن خوب است و همانطور که می دانید، حداقل برای ما، تقریباً هیچ هزینه ای ندارد.

در نزدیکی جاده اصلی یک غرفه میوه وجود دارد که در آن ماهی نیز روی باربیکیو کباب می شود. یک قابلمه سنگی بزرگ نیز وجود دارد که گهگاه گرم می شود و در آن گوشت خوک بریان می شود. بنابراین ما مطمئناً از گرسنگی نمی‌میریم، و با داشتن آدرسی که به زبان تایلندی نوشته شده است، پس از خرید در روستای دورتر، دوباره به خانه خواهم آمد.»

آژانس مسافرتی

از گزارش ویم: ویلما علاوه بر مشکل چشمی که برای هفته‌ها داشت، ناامیدکننده بود، از یک حمله حاد درد در لگن راست و بالای ساق پایش نیز رنج می‌برد. بنابراین او به سختی می تواند یک قدم حرکت کند، اما نشستن و دراز کشیدن نیز مشکل ساز است. او که روی بالشتک روی صندلی در سمت چپش دراز کشیده است، مانند یک پرنده مرده روی تراس دراز کشیده است. خوشبختانه هنوز مقداری مسکن از قرص هایی که پزشک کشتی تهیه کرده بود برایش باقی مانده بود، اما نمی توان به سفر رفت، هر حرکتی او را آزار می دهد. پس امیدوار باشیم که با استراحت بگذرد یا حداقل بهتر شود. 

اینطور نیست، درد فقط بدتر می شود و هیچ بهبودی وجود ندارد. چند روز پیش او واقعاً خسته شده بود و می خواست به خانه برگردد. خوب، رزرو مجدد بلیط آسان نیست، اگر بلیط منعطف نداشته باشید، ضرر می کنید و باید پول خود را هدر دهید و باید یک بلیط جدید بخرید. بعد از تماس با آژانس مسافرتی، معلوم شد که بلیط تک سفری بیزینس کلاس در KLM (تا شده در اکونومی کار نمی کند) حدود 5500 یورو قیمت دارد + بلیط برای خودم، زیرا اجازه سفر به تنهایی در این شرایط البته نیست. ممکن است. آژانس مسافرتی پیشنهاد داد با مرکز اورژانس بیمه گر تماس بگیرید، بعد از همه ما بیمه مسافرتی جامع گرفتیم. این کار انجام شد، اما بله، به این سادگی نیست، ابتدا باید به بیمارستان مراجعه کرد و سپس مشخص شد که آیا بازگشت زودتر واقعاً ضروری است یا خیر.

ازمایش پزشکی

پس برای معاینه توسط متخصص ارتوپدی به بیمارستان بروید. ما بر توصیه هایی که منجر به بازگشت زودتر به هلند می شود اصرار داریم. او می گوید درک می کند و همکاری خواهد کرد، اما ما شک داریم... به هر حال رادیوگرافی گرفته شد که نشان داد ممکن است عصب بین مهره ها گیر کرده باشد. اما فقط یک اسکن گسترده می تواند این را قابل مشاهده کند، آن را نمی توان در اشعه ایکس مشاهده کرد. بلافاصله یک درمان درمانی با نوعی الکتروشوک درمانی و عملیات حرارتی انجام شد. یک تزریق تسکین دهنده درد نیز انجام شد و یک نوار حمایتی الاستیک در اطراف کمر نصب شد.

مرکز هشدار

این با پردازش اداری دنبال می‌شود، از باجه سمت چپ تا باجه سمت راست، نه، ابتدا به بخشی که بیمه‌گران ابتدا باید مجوز پرداخت هزینه‌ها را بدهند. مدتی طول می کشد، بیماران بیشتری هستند که مشکلات مشابهی دارند، زیرا همه چیز باید از طریق ایمیل تأیید شود. سپس با مرکز اورژانس تماس بگیرید (دوباره) و توضیح دهید که چه مشکلاتی وجود دارد و ما می خواهیم در اسرع وقت به هلند برگردیم. این با درک قابل شنیدن است، اما تنها پس از مطالعه گزارش های بیمارستان توسط یک پزشک هلندی تصمیم گیری می شود که آیا بازگشت زودتر واقعاً ضروری است یا خیر. فکر نمی کنم این امکان پذیر باشد، مشکل چشم چند هفته ای است و به نظر می رسد مشکل لگن با درمان روزانه و پشته های مسکن مبارزه می شود.

قرار بود دیروز اورژانس تماس بگیرد، اما شب گذشته پیامکی دریافت کرد که گزارش مشکل چشمی دریافت شده اما همچنان منتظر گزارش ارتوپد است. دیروز گزارشی از آن متخصص ارتوپد دریافت کردیم که نشان می داد به غیر از برخی انحرافات جزئی، هیچ مشکل جدی وجود ندارد، بنابراین احتمالاً می توان "همکاری با بازگشت زودتر" را فراموش کرد. آنها ترجیح می دهند که ما هر روز برای معاینه و درمان های بیشتر برگردیم، اما ما علاقه ای به این کار نداریم. با توجه به صورت‌حساب‌هایی که آنها تولید می‌کنند، هزینه زیادی دارد، اما خوب است که ابتدا خودم از پرداخت آن خودداری کردم، بلافاصله آنها را به بیمه‌گر در هلند ارجاع دادم، که ممکن است.»

فیزیوتراپی

"برای اینکه در امنیت باشم، دوباره برای فیزیوتراپی دیگر به بیمارستان رفتم. این شامل ترکیبی از درمان الکتریکی و کششی بود. تعدادی الکترود به ناحیه دردناک چسبانده می شود، بالای بیمار با دو بند به بالای میز درمان دو تکه بسته می شود، با پتوهای گرم پوشانده می شود و سپس محرک های الکتریکی به الکترودها فرستاده می شود و در همان زمان. یک دستگاه طناب را که به پایین بیمار متصل است می کشد. به عبارت دیگر، بیمار به آرامی از هم جدا می شود. فکر می‌کنم در گذشته از این روش استفاده می‌کردند، اما سخت‌گیرانه‌تر و به آن می‌گفتند چرخ‌شکنی».

یورو کراس

سپس ویم از Eurocross، مرکز اورژانس بیمه هلندی، تماسی دریافت می کند. مردم خواهان تحقیقات پزشکی بیشتر هستند، اما ویم و ویلما به اندازه کافی تلاش کرده اند. ویم به Eurocross با پاسخ می دهد: "اگر باید برای بیمارستان های خارجی گران قیمت خرج شود، یوروکراس بهتر است مقداری یورو برای رزرو مجدد بلیط های ما خرج کند و اجازه دهد زودتر به خانه برگردیم."

مکالمات تلفنی طولانی انجام می شود و کارمند Eurocross درک کاملی از خود نشان می دهد. به لطف پافشاری او، بیمه‌گر در نهایت اجازه بازگشت زودتر را «از روی اغماض» داد، به موجب آن آنها هزینه‌های اضافی را برای رزرو مجدد پرداخت می‌کردند. چیزی که هنوز ضروری است، بیانیه "مناسب برای پرواز" از یک متخصص داخلی در بیمارستان است. بنابراین، ویم می گوید، ". فردا ما به یک خروس جدید دیگر در بیمارستان برمی گردیم و سعی می کنیم این بیانیه را دریافت کنیم." 

ویم در مورد گفتگو با پزشک داخلی می گوید: گفت‌وگوی دلنشینی بود و بدون هیچ مشکلی پس از خراش‌های کمر، ران و زانو توضیحات لازم صادر شد. خنده دار است که این "اعلامیه پزشکی" بیان می کند که بیمار (ویلما) و همراه (من) با توجه به شرایط پزشکی او باید به کلاس تجاری سفر کنند. دکتر خوبه، نه؟"

سفر بازگشت

اکنون همه چیز برای سفر بازگشت مهیا شده است. آنها به فرودگاه Koh Samui منتقل می شوند، جایی که یک صندلی چرخدار با یک خدمه در هنگام ورود آماده می شود تا ویلما را به دروازه برساند. سپس مزیت سفر در کلاس بیزینس قابل توجه می شود، زیرا ویم و ویلما می توانند از یک ورودی جداگانه وارد هواپیما شوند و در حال نوشیدن نوشیدنی با ورود بقیه مسافران هستند. در گزارش: پرواز به بانکوک فقط کوتاه است، یک ساعت. با این حال بانکوک ایرویز این فرصت را می بیند تا یک صبحانه خوشمزه برای ما سرو کند. در پایین پله های هواپیما با یک ون روبرو می شویم که ما را به ساختمان ایستگاه می برد. از آنجا دوباره یک صندلی چرخدار با یک مهماندار، اکنون ما را به سالن ایرفرانس/KLM می برند، جایی که می توانیم منتظر بمانیم تا بتوانیم پرواز KLM به Schiphol را سوار شویم.

ما همچنین در پرواز KLM یک صندلی عالی داشتیم، تفاوت زیادی با صندلی های کلاس راحتی که رزرو کرده بودیم. و اگر مجبور هستید تقریباً 12 ساعت پرواز کنید، سفر در یک صندلی بیزینس کلاس بسیار آرامش بخش است. پس از رسیدن به اسخیپول، دوباره با یک نفر با ویلچر روبرو می شویم که همه چیز مرتب چیده شده است. بعد از اینکه چمدان‌هایمان را از تسمه نقاله جمع کردیم و از گمرک رفتیم، حتی تاکسی هم آماده است.»

کلمات پایانی ویم

سپس سفر ما به پایان می رسد و می توانیم به یک سفر بسیار خاص نگاه کنیم. ما دوباره چیزهای زیادی دیدیم و تجربه کردیم، عالی!

اما متأسفانه به دلیل مشکلات جسمی فزاینده ویلما و متأسفانه بر این سفر ویژه سایه افکنده بود، مجبور شدیم برنامه هایمان را برای تایلند تنظیم کنیم.

ده اسلات

من به ویم اجازه دادم تا آنجا که ممکن است صحبت کند و از بخش‌هایی از گزارش‌های سفر تقریباً روزانه‌اش استفاده کردم. بیایید امیدوار باشیم که ویلما به سرعت بهبود یابد و بتوان دوباره در مورد برنامه های سفر صحبت کرد. ویم و ویلما ممکن است چیزی از کوه سامویی دیده باشند، اما این خاطره فعلا ناامیدکننده خواهد بود. تایلند چیزهای بیشتری برای ارائه به آنها دارد، بنابراین چه کسی می داند، ممکن است به زودی دوباره بیایند!

11 پاسخ به “تعطیلات ناامید کننده در تایلند”

  1. پیتر می گوید

    خوب، داستان عالی، اما باید اعتراف کنم، هر چه سن شما بالاتر می رود، این نوع خطرات رایج تر می شوند.
    و سپس در رحمت خدایان هستید. البته بیمارستان های خوبی وجود دارد، اما همانطور که ویم اشاره کرد، آنها می دانند چگونه شما را خراب کنند.
    در مورد وضعیت چشم، من نیز حدود 12 سال پیش، زمانی که در پوکت اقامت داشتم، تجربیات خاصی با آن داشتم.
    در آخر هفته در چشمانم برق گرفتم، دوشنبه بعد به بیمارستان BKK/پوکت رفتم، آنجا در عرض 5 دقیقه به من گفتند که شبکیه چشمم جدا شده است و باید در اسرع وقت آن را درمان کنم، در پوکت امکان پذیر نبود. اما به دلیل لیزر درمانی مجبور شدم به BKK بروم
    اما من در این مورد شک داشتم، آیا چشم پزشک می تواند آن را به این سرعت تشخیص دهد؟ پس برای نظر دوم به بیمارستان بین المللی، همچنین در پوکت، بروید. چشم‌پزشک آنجا چیزی پیدا نکرد و به من توصیه کرد که عصر دوباره به خانه‌اش مراجعه کنم، جایی که تجهیزات بهتری داشت. در کوتاه ترین زمان انجام شد، اما دوباره چیزی پیدا نشد.
    اکنون به هالند اطلاع داده شده بود، و در واقع از طریق Eurocross، یک بلیط به بیمارستان بانکوک در BKK ترتیب داده شد، جایی که یک شبکیه جدا شده در واقع لیزر شد.
    منظورم این است که شما نباید با هیچ چیز اشتباه کنید، من در اینجا تجربه خوبی از دنیای پزشکی نداشته ام، این فقط کشف شبکیه جدا شده نیست.

    • گیرت می گوید

      پیتر،
      - 13 دسامبر 2016 نیز با جداشدگی شبکیه در پاتونگ پوکت مواجه شد. اول نیمه دیدم و روز بعد چیزی از چشم راست بیرون نیامد
      از بیمارستان پاتونگ به بیمارستان Bkk شهر پوکت منتقل شد.
      -14 دسامبر 2016 معاینه کامل توسط جراح چشم انگلیسی زبان تایلندی با اسکن کره چشم
      در 15 دسامبر در بیمارستان Bkk پوکت بستری و تحت درمان قرار گرفت، کارکنان فوق العاده مدرن، بسیار مراقب و خوش برخورد (برای جلوگیری از نابینایی دائمی، همیشه باید در اسرع وقت عمل انجام شود، در عرض 3 تا 4 روز)
      من فایل تایلندی را ایمیل کردم و با بیمارستان ماریا مدالرس در گنت تماس گرفتم.
      -16 دسامبر 2016 در Zaventem بروکسل فرود آمد و بدون دخالت بیمه مستقیماً به بیمارستان رفت، در اورژانس بستری شد و مستقیماً به اتاق عمل رفت.
      با تشکر از فایل کامل تایلندی، هیچ بررسی اضافی لازم نبود.
      شبکیه چشمم 2 جا پاره شد + سوراخ پشتم با لیزر درمان شد و پر شد
      با برداشتن روغن در 20 مارس 2017.
      من توانستم با هزینه بیمه مسافرتی درمان را در محل انجام دهم، اما پس از آن مجبور شدم حداقل 14 روز در پوکت بمانم. بعد از آن پشیمان می شوم که این کار را انجام ندادم زیرا فقط واکنش های مثبت افراد دیگر بود. از 15 ژانویه 2016 تا 2 فوریه به پوکت بازگشت
      وقتی به خانه رسیدم، یک ایمیل شخصی از بیمارستان Bkk درباره نحوه بهبودی و تجربه تیم پزشکی آنها دریافت کردم، من نمی بینم که این اتفاق در بلژیک رخ دهد.
      یک داستان مثبت 🙂

  2. نیک می گوید

    ویلما الان چطوره؟

    • گرینگو می گوید

      آنها دیروز وارد هلند شدند، پس سوال شما کمی زود است!

      • ویلیام فیلیوس می گوید

        نه برت، به خاطر این همه دردسر در 17 فوریه برگشتیم. سپس بلافاصله با بیمارستان اینجا در هوفدورپ تماس گرفت و کل ماجرا را گفت. پاسخ بیمارستان: "در هفته دوم مارس بیایید و بازدید کنید." بله، زودتر از طریق مرکز اورژانس مراجعه کنید و سپس چنین پاسخی دریافت کنید. با این حال، از طریق GP معلوم شد که می توان یک روز بعد برای معاینه بیشتر وقت گذاشت. اما پس از آن... به نظر می رسد که چشم پزشک از یافته های پزشک کشتی در کشتی کروز و چشم پزشک در سامویی قانع نشده است و فکر می کند که می تواند با نوع دیگری از قطره ها و پمادهای چشمی مشکل را حل کند. الان نزدیک به یک هفته از آن زمان می گذرد، اما متأسفانه هیچ پیشرفتی وجود ندارد و اگر سریع اتفاق نیفتد، فکر می کنم نظر دوم لازم است.

        • غارت می گوید

          ویم و ویلما عزیز،

          من به یک بیمارستان "واقعی" می روم که متخصص چشم است. همسرم در AMC کار می کند و همکاری خوبی با Eye Hospital Zonnestraal دارند. در آمستردام و هارلم شعبه داشته باشید.
          موفق باشید.

          • ویلیام فیلیوس می گوید

            با تشکر از پیشنهاد راب!

  3. NicoB می گوید

    حیف برای ویم، ویلما و شما گرینگو، اینطوری می شود، شاید آنها فکر می کنند آنچه در بشکه است ترش نمی شود و دوباره برمی گردند، شاید پس از آن به پاتایا، همه چیز از جمله مراقبت های پزشکی در بالاترین سطح و دوستی که می تواند برای مربیگری به آنجا برود.
    NicoB

  4. فرانسهمستردام می گوید

    تا آنجایی که اکنون متوجه شدم، این سفر به هیچ وجه منجر به آسیب جبران ناپذیری به چشم نشده است و من صمیمانه امیدوارم که ویلما به سرعت بهبود یابد، اما واقعاً نمی دانم چرا کسی که مدت هاست از مشکل چشمی رنج می برد. زمان، و حتی در هلند قبلاً پیش چشم پزشک بوده است (این روزها فقط به آنجا نمی روید)، که داروهایی را تجویز کرده است که مؤثر نیستند، و سپس شما سوار یک کشتی تفریحی می شوید تا در اقیانوس ها حرکت کنید، در حالی که شما در واقع نمی دانم مشکل چیست
    من کنجکاو هستم که بدانم ویلما و/یا ویم در مورد این پس از این تجربه چه فکر می کنند، و می دانم که مشکل لگن به سادگی بدشانسی پیش بینی نشده بود.

    • ویلیام فیلیوس می گوید

      نظر شما بسیار موجه به نظر می رسد! با این حال، مشکل چشم قبل از حرکت تقریباً جدی نیست. پزشک عمومی به چشم پزشک بیمارستان مراجعه کرده بود و فکر می کرد با قطره هایی که (آنتی بیوتیک ضد التهاب احتمالی) و مقداری پماد می دهد، مشکل در مدت کوتاهی برطرف می شود. این بازدید چند روز قبل از حرکت ما انجام شد و به همین دلیل تصمیم به سفر دریایی گرفته شد. همچنین هیچ دلیل پزشکی فوری (در آن زمان) برای لغو سفر وجود نداشت. این بدان معنا بود که با وجود بیمه مسافرتی و کنسلی گسترده، سفری که قبلا پرداخت شده بود، اگر تصمیم به ماندن در خانه گرفته می شد، هدر دادن پول بود. علاوه بر این، ویلما خوشبین است که فکر می کند چنین مشکل بیهوده ای به سرعت برطرف می شود و تنها با حداقل 11 اسب می توان او را در سفرهای دریایی نگه داشت...

      • فرانسهمستردام می گوید

        هنوز عجیبه تا آنجا که من می دانم، یک پزشک عمومی همیشه چنین چیزی را ابتدا با آنتی بیوتیک امتحان می کند. امیدوارم بشنویم که اوضاع خوب پیش می رود.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم