راهبی از سوراخی در دیوار معبد به سرعت در حال فرار بود. خوب، یک گربه این را دید. از جا پرید و گازش گرفت. "اوه!" گربه دیکش را گاز گرفت! 'آخ. آخ. تازه کار، برو بیرون و آن گربه را بدرقه کن. اکنون!'

اما تازه کار وقتش را گرفت. آخ! "آبله طاعون را بگیرید!" وقتی تازه کار برگشت راهب گریه کرد و با مشت به سرش زد. چون گربه مدتی گاز گرفته بود…. فقط فکر کن!

بعداً وقتی راهب از گردونه التماس برگشت و همه مشغول غذا خوردن بودند، تازه کار شروع به قلدری او کرد. "فکر کنم گربه امروز صبح موش گرفت!" راهب جواب داد: "آه، خفه شو."

منبع:

داستان های تیتراژ از شمال تایلند. کتاب های نیلوفر آبی، تایلند. عنوان انگلیسی "گربه موش را گرفته است." ترجمه و ویرایش توسط Erik Kuijpers. نویسنده ویگو برون (1943) است. برای توضیح بیشتر مراجعه کنید: https://www.thailandblog.nl/cultuur/twee-verliefde-schedels-uit-prikkelende-verhalen-uit-noord-thailand-nr-1/

هیچ نظری امکان پذیر نیست


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم