جنبه وحشی زندگی در پاتایا

توسط سرمقاله
Geplaatst در عکس های تایلند
برچسب ها: , ,
10 ژوئیه 2012

یک روز عصر در پاتایا با «دنیای اموات» برخوردی هیجان انگیز داشتم.

تایلند برای هر کسی که آنجا می رود چیزی دارد. بسته به اینکه چقدر می خواهید تسلیم شوید، می توانید به راحتی هیجان انگیزترین ماجراها را تجربه کنید. من این را از تجربه خودم می دانم. در جستجوی چند عکس دیگر از پاتایا، در امتداد اسکله، نزدیک خیابان معروف واکینگ استریت قدم زدم و به منطقه ای در زیر اسکله با رستوران ها، رینگ بوکس و بارهایش کشیده شدم.

جنگل زیرزمینی

مجموعه ای غول پیکر از میله ها، همه از نظر اندازه و شکل متفاوت، هر کدام با یک پایه عجیب به عنوان پایه، تصویری جذاب و بی نظم را تشکیل می دادند. جنگل واقعی پوشیده از خزه، آبله مرغان و صدف. علاوه بر تمام اشکال کم و بیش منظم، سایه ای نیز وجود داشت که حرکت می کرد. نگاه شما به طور خودکار به سمت آن کشیده می شود. هر بار که سایه دور می شد، مثل من مبهوت می شد.
اتاق چیزی جز دنج بود، کمی ترسناک. صداها از بالا، زندگی شلوغ خیابانی، خفه شده بود. درست مثل نور مسدود شده توسط موانع زیاد. آرام آرام به همه اینها عادت کردم، به سمت سایه رفتم تا ببینم چه چیزی است.

نیمی در آب، در میان تمام بقایای شسته شده جامعه ما، یک دختر بچه 10-12 ساله با شورت صورتی و تی شرت آبی مشغول ماهیگیری بود. عجیب است که تا به حال متوجه رنگ های روشن لباس های او نشده بودم.

او با یک قلاب ساده روی یک تکه طناب یا سیم، آنجا منتظر نشست. برای من روشن نبود که آیا او واقعاً می خواهد با وسایل ماهیگیری ساده چیزی بگیرد یا خیر.

کنارش خم شدم تا ببینم چطور از پسش برمی آید. در همین حین به ساختمان و نور زیبایی که آنجا دیدم به اطراف نگاه کردم.

گرافیتی پاش

به عنوان یک عکاس، استفاده از دوربین خود برای انتقال آنچه انجام می دهید آسان است. من شرم دارم اعتراف کنم که دانش من در مورد تایلندی با وجود تعداد زیاد بازدید، زبان همچنان محدود است. از حرکات من فهمید که دارم عکس می گیرم.

ناگهان دستم را گرفت و مرا به سمت عقب کشید، دورتر از آب در قسمت خشک، نزدیک دیوار اسکله. اینجا حتی تاریک تر بود. در گرگ و میش، چند کودک بزرگتر با چند قوطی اسپری روی یکی از ستون های مربعی تصادفی نقاشی می کشیدند. نقاشی بسیار خشنی بود.

حتی قبل از اینکه دوربینم را تنظیم کنم و جلوی چشمم بیاورم، همه ناپدید شده بودند. تنها همراه من یک موش مرده بود و دختری که از دور تماشا می کرد. دوست داشتم در حالی که داشتند گرافیتی می پاشیدند، نیمی در تاریکی با حرکت بچه ها عکس بگیرم. با وجود این عکس گرفتم و از دختر تشکر کردم.

در راه نور، گرما، صدا و شلوغی برگشت. در بالای بلوار شلوغ، به ساختار اسکله نگاه کردم و از رویارویی خود در "دنیای زیرین" پاتایا خوشحال شدم.

متن و عکس: فرانسوا آیک

1 پاسخ به "سمت وحشی زندگی در پاتایا"

  1. راب وی می گوید

    خوب، چه چیزی می تواند بهتر از دیدن جهان شناخته شده از زاویه ای متفاوت باشد؟ 🙂 (اینم چند متن برای پر کردنش، در غیر این صورت پیامی دریافت می کنم که به من می گوید بیشتر بنویسم).


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم