اولین روز ساحلی بعد از فصل بارانی
یکشنبه گذشته دوباره این اتفاق افتاد. اولین روز ساحلی پس از فصل بارانی و از این به بعد هر ماه در ساحل دونگ تانگ در جومتین ملاقات می کنیم.
ما چند مرد شیک و مد روز (و برخی از زنان) سی ساله هستیم که دوست داریم دسته دسته در آفتاب سوزان، شن های سوزان، با موسیقی و جت اسکی های خشمگین روی آب حوصله کنیم. خانمها همیشه تایلندیهای تازهای هستند و پسرانی که شانههای باشگاهی دارند با تنبلی در باکاردی بریزر خود غر میزنند. با هم دراز می کشیم، بین خوابیدن و کمی به اطراف نگاه می کنیم، هرازگاهی چیزی می خوانیم و با فاکتور 8 همدیگر را چرب می کنیم.
هر بار که بعد از مدتی غیبت دوباره دور هم جمع می شویم، دیدن اینکه چه کسی دوباره شریک زندگی خود را عوض کرده است، لذت بخش است. در دوره آرام، برخی به دلیل تنش بسیار کم و حتی کمتر خود به خودی رابطه جنسی روی میز آشپزخانه، همیشه شریک زندگی خود را ترک می کنند. نسل جدید معمولاً حتی شیکتر از نسل قبلی است و همچنین داشتن جدیدترین تلفن هوشمند یک الگوی ثابت است که به طور مداوم با آن مشورت میشود.
بهترین چیز در مورد اولین روز در ساحل، خالکوبی های جدید است. خالکوبی جدید من روی باسنم است، اما سر آن درست بالای نوار مایو من بیرون زده است. این خیلی هیجان انگیز است. شما مردان و زنانی را می بینید که تماشا می کنند و متعجب می شوند که اینها چقدر فاصله دارند خال کوبی زیر مایو من می دود مهمتر از آن، به کجا ختم می شود؟ این به کل بدن من بعد جدیدی می دهد.
یکشنبه گذشته من واقعاً برای آن لباس پوشیدم. یک شلوار سفید زیبا که کمی روی باسنم می افتد و یک پیراهن که نافم را آشکار می کند. آیا پیرسینگ من هم آنجا هوا می گیرد! برای التهاب مزمن من خوب است. من این روزها مواد ضد عفونی کننده را در بطری های لیتری می خرم، اما احتمالاً آن را خواهم گرفت.
در آوریل گذشته در بیمارستان بانکوک پاتایا مجبور شدم سوراخ نوک سینه چپم را با عمل جراحی بردارم. من هم بخشی از آن نوک پستان را از دست دادم، اما احتمالاً یک نوک پستان اهدا می کنم. من و جراح همچنان به دنبال رنگ مناسب هستیم.
من فقط وقتی به میا نوی می روم سوراخ زبان می زنم. روزهای میانی به بافت اجازه میدهد تا به خوبی بهبود یابد و صادقانه بگویم، گاهی اوقات از آن خشخش و ضربه زدن به دندانهای جلوییام خسته میشوم. گاهی اوقات فراموش می کنم آن را بیرون بیاورم، اما همسر خودم با این کار مشکلی ندارد. او هر دو را دوست دارد.
پیرسینگ جدید من موفقیت بزرگی بود و به جرات می توانم بگویم که اکنون زیباترین خالکوبی را در بین همه پسرها دارم. شاید، چون مطمئناً ارزان نبود. خالکوبی جسورانه، بسیار وابسته به عشق شهوانی و در عین حال مزاحم نیست. علاوه بر این، به خوبی با ببر دو سر روی شانه من ترکیب می شود.
نمی توانم توضیح دهم که چقدر احساس خوبی در چنین روز اولی در ساحل است. شما نباید بگویید: "هی بچه ها، من یک خالکوبی جدید دارم!" این لنگ است. آنها باید او را کشف کنند. ناگهان یکی از آنها فریاد می زند: "احمق، چیزی بگیر، شلوارت را بگذار پایین!". پس بازی این است که شما می گویید نمی کنید و این مهم نیست و بنابراین و قبل از اینکه متوجه شوید همه اطراف شما هستند و یکی از خانم ها شلوار شما را پایین می کشد. و وقتی صدای اووووووووووووووووووووووووووووو میشنوید خیلی عالیه. که احساس درخشانی می دهد. سپس می دانید برای چه این کار را انجام داده اید. سپس چند ساعتی است که بیهوده روی شکم نخوابیده اید.
خسته و راضی، عصر به آخرین کاتالوگ خالکوبی در آپارتمانم نگاه کردم تا ببینم سال آینده چه خواهد شد. من به تراشیدن کامل سرم فکر می کنم (تنها من در گروه هستم که هنوز این کار را انجام نداده ام) و بعد فکر می کنم می خواهم چند ماهی قرمز روی سرم بمالم. دو تا معمولی و یک دم محجبه. و از گردن من چند گیاه آبی. سرد!
ستونی از NRC (2007) توسط Youp van't Hek، کمی با شرایط تایلندی سازگار شده است.
داستان به شیوه ای زیبا نوشته و توصیف شده است و من می توانم همه چیز را به خوبی تصور کنم و "لگد" را نیز تصور کنم، همانطور که قبلاً در جلسات با یک خرید جدید (اولدتایمر) ظاهر می شدم، اما شخصیت اصلی و همراهان همانگونه هستند که توضیح داده شد. ، ارزش پرتاب کردن را دارند. من واقعاً به این نوع «مهمانها» نگاه تحقیر آمیزی دارم و به نظرم تصویر «فرنگ» در تایلند را خراب میکنند. به همین دلیل است که من با نام فرنگ مشکل دارم زیرا نمی خواهم با آن نوع فرنگ یکی شوم.
من هنوز نام موتورسیکلت های سنگین را از دست می دهم زیرا آن دسته از مردانی هستند که به سختی به صورت انفرادی عمل می کنند زیرا آنها هیچ هستند. در یک گروه، آنها احساس میکنند که یک مرد کامل و «غیر قابل لمس» هستند.
فقط شخصیت های ضعیف تمام تلاش خود را می کنند تا به گروه خاصی تعلق داشته باشند. اما بیایید صادق باشیم، اگر همه ما مثل هم بودیم، چیزی برای نگاه کردن و صحبت کردن وجود نداشت…. در ساحل تفریح کنید.