قبلا (هلند) حالا (تایلند) کدام بهتر است؟
اوایل: اگر مشکلی بود (دعوا) باید در مورد آن صحبت می شد، صحبت می شد و جبران می شد، باز هم اشکالی نداشت (ترجیحاً باید یک دسته گل اضافه شود)
Nu: اگر مشکلی پیش آمد (دعوا) فکر میکنم اجازه بدهید که این اختلاف فرهنگی است پس نگران آن نباشید. هر چه سریعتر بر عصبانیت خود غلبه کنید و فردا دوباره همه چیز خوب خواهد شد!
اوایل: من باید تمام امور را تنظیم می کردم و مهم ترین تصمیمات را می گرفتم (البته پس از مشورت گسترده و فقط با رضایت شریک زندگی ام)
Nu: به همسرم اجازه می دهم همه چیز را انجام دهد (او می داند اینجا چگونه کار می کند) من در مورد خریدهای بزرگ تصمیم می گیرم ، او می خرد ، ارزان تر از این است که خودتان به فروشگاه بروید (سیستم قیمت 2 برای فرنگ) اگر چیزی برای من می خواهم برای خرید خودم مجبور نیستم در مورد «پرسیدن» بحث کنم، برعکس اگر او چیزی برای خودش میخواهد از من میپرسد که آیا این کار مجاز است و اشکالی ندارد!
اوایل: باید در کارهای خانه، ظرفشویی، لباسشویی، جاروبرقی کمک می کردم.
اکنون: خشکشویی! این کار را نکن، عشق زن اصلا خوب نیست، که مخصوص ظرفشویی زنان است! او هنوز وقتی شب به خانه می آید و ظرف ها تمام می شود خنده دار به نظر می رسد
اوایل: هر ماه یک کوه کامل قبض بپردازید، پس برای تعهدات خود کار کنید!
اکنون: کدام حساب ها؟ کدام تعهدات؟ شما مقداری پول نقد در خانه برای اجاره (کم)، برق، آب و اینترنت فراهم می کنید. شما آن را به همسرتان می دهید و او قرار است برای همه چیز (نقد) بپردازد. البته من اینجا حساب بانکی دارم اما از طریق بانک پرداخت کنم؟ آنها را اینجا (هنوز) نمی شناسم.
اوایل: شما فقط برای شام در کریسمس یا مهمانی دیگر (و ترجیحاً با همسرتان) بیرون میرفتید البته هر یکشنبه (اجباری) با شوهر شوهر برای قهوه.
اکنون: هر شب شک دارید که برای شام بیرون می رویم یا خودمان آشپزی می کنیم (چه احساسی دارید؟). قیمت برای هر دو به همان اندازه (گران یا) ارزان است. ملاقات با همسر؟ هر چند وقت یک بار بیش از حد کافی است (ما مطمئناً در اطراف، 500 کیلومتر دورتر زندگی نمی کنیم).
اوایل: اگر می خواستید به فروشگاه بروید، ابتدا باید ساعت کاری را با دقت بررسی کنید تا ببینید آیا باز هستند یا خیر. در روز یکشنبه اگر میخواهید چیزی بخرید، معمولاً میتوانید آن را فراموش کنید.
اکنون: شما می توانید از ساعت 6 صبح تا 11 شب به فروشگاه بروید! یکشنبه؟؟ اون چیه؟ بنابراین همه چیز باز است (حتی چندین مغازه 24 ساعته باز هستند).
قبلا: همیشه رگن! اگر خوش شانس بودید گاهی اوقات خورشید را می دیدید. در زمستان، سرد و سردتر است
اکنون: همیشه خورشید! اگر خوش شانس باشید، گاهی اوقات می توانید شاهد یک دوش گرفتن خوب باشید. دمای اینجا در زمستان بهترین است.
پایین دست:
قبلا: اجناسی را خریدم که خوب بودند و مدتی ماندگار بودند با قیمت مناسب.
اکنون: من همان مقالات "کثیفی ارزان" را می خرم اما بعد از 1 از همان قطعه استفاده می کنم.
اوایل: مردم بلافاصله بعد از 1 کلمه یا پاسخ مرا درک کردند.
اکنون: من باید یک داستان کامل را تعریف کنم و سپس امیدوارم که مردم مرا درک کنند.
قبلا: معامله یک معامله بود زمان زمان بود. گارانتی تضمین شده.
اکنون: یک قرار ملاقات؟ چیزی تنظیم نشده، زمان؟ 1 تا 2 ساعت بعد مشکلی نیست!! ضمانت؟ تا در.
قبلا: هر کس پول خود را به دست آورد
اکنون: شما (توسط خانواده) به عنوان یک دستگاه خودپرداز متحرک که همیشه حاوی پول است دیده می شوید.
قبلا: یک کتابچه راهنما یا کتاب به راحتی خوانده می شد.
اکنون: کمک کنید من بی سواد هستم ''دیگر نمی توانم چیزی بخوانم''.
قبلا: حریم خصوصی برای همه امری مسلم تلقی می شد.
اکنون: حریم خصوصی وجود ندارد، هیچ کس آن را نمی داند. همه چیز با هم مشترک است، همچنین حریم خصوصی شما.
قبلا: آب آشامیدنی تازه از شیر آب بیرون آمد.
اکنون: آیا باید به دنبال آب آشامیدنی خود باشم؟
قبلا: ظرف 1 تا 2 ساعت به مقصد رسیدید.
اکنون: زمان سفر 5 تا 6 ساعت (یا بیشتر) طبیعی است.
قبلا: هنگامی که شما در تعطیلات رفت به تایلند هر تایلندی با لبخند راه می رفت.
اکنون: اگر در تایلند زندگی می کنید، هر تایلندی این ماسک لبخند را کنار می گذارد.
اول از همه، چه چیزی بهتر است یک سوال استریو است.
حتی با تعدادی از چیزها موافقم.
اما ما با آب حمل نمی کنیم.
فقط یک سیستم فیلتر بخرید.
ما با هم خرید می کنیم. حتی متوجه می شوم که اغلب ارزان تر از معشوقم خرید می کنم.
ATM برای خانواده؟ ما مجبور نیستیم.
دوستان گاهی سعی می کنند پول بخواهند. بله همچنین مقادیر شدید. پاسخ: برای آن باید به بانک مراجعه کنید.
آب و هوا؟ اوه خب اینجا هم بارون میاد
اما چرا تفاوت ها را نام ببرید.
هر کشوری ویژگی های خاص خود را دارد.
تایلند، کامبوج ویتنام، لائوس و غیره
در هر کشوری تفاوت هایی را خواهید دید.
زمانی که در آنجا زندگی می کنید دچار این موارد می شوید.
و تفاوت ها را بپذیرید.
من قبلا جوان بودم
اکنون من بزرگتر شده ام (58)
قبلاً اقتصاد بخشی از من بود و من بخشی از اقتصاد بودم.
الان بازنشسته ام
من با چشم های دیگری به دنیا نگاه می کردم و چیزهای دیگری برایم مهم بود.
گذشته زمان حال نیست….
اکنون خود را خوش شانس می دانم که در تایلند زندگی می کنم.
اکنون زمان انتخاب تایلند فرا رسیده است.
برای هر کسی آنچه را که نیاز دارد،
زمان به شما خواهد گفت.
جان.
وقتی ازدواج کردیم (اکنون 21 سال پیش) من و همسرم تصمیم گرفتیم در هلند زندگی کنیم. من هرگز از این کار پشیمان نشدم. همسرم هم (فکر می کنم). در هر صورت، چندین سال پیش او پیشنهاد داد که نه هر سال، بلکه هر دو سال یک بار به تایلند برود. او فکر می کند که کافی است.
وقتی در تایلند زندگی میکنید، هرگز پذیرش نخواهید شد (و تا آخرین روز به پرداخت تبعیضآمیز «قیمت فرنگ» ادامه خواهید داد. در هلند، مردم تایلند بسیار راحتتر از هلندیهای تایلند پذیرفته و پذیرفته میشوند. .
البته هر کس باید مکانی را انتخاب کند که میخواهد در آن زندگی کند، اما من فکر میکنم که با بزرگتر شدن (و واقعاً همه ما بزرگتر میشویم) در هلند (مراقبتهای پزشکی، آب و هوا) وضعیت بهتری دارید.
مخصوصاً وقتی در تایلند هستم، این آب و هوا بیشتر و بیشتر مرا فریب می دهد. نشستن در آن گرمای گندیده با یک پنکه، زیرا هیچ خانواده تایلندی یک کولر گازی مناسب نمیخرد، زیرا فکر میکند لازم نیست.
بدن اروپایی شما اکنون برای دمای 20 درجه سانتیگراد ساخته شده است. و نگویید که گرما در آنجا خوب است، زیرا شما اینطور فکر نمی کنید. (فکر می کردم چند سال اول که اومدم اونجا هم صبر کن تا 60 یا 70 ساله بشی).
در مورد مراقبت های پزشکی: اگر مشکلی پیش آمد ترجیح می دهم با پزشکم به زبان خودم صحبت کنم.
و - در نهایت - تا آنجایی که در تایلند زندگی می کنید، شما تایلندی ها چگونه هستید؟
آیا شما (تقریبا) بدون لهجه صحبت می کنید، همانطور که همسر من اکنون هلندی صحبت می کند؟ من اینطور فکر نمی کنم. اما اگر در کشوری زندگی می کنید که زبان تقریباً کامل صحبت نمی شود، چگونه می توانید احساس راحتی کنید؟
با داستان شما مخالف است. من واقعاً از آفتاب اینجا لذت می برم. من تقریباً 70 ساله هستم، در واقع در سایه با یک پنکه. سپس اغلب به زمان هلندی من در زمستان فکر می کنم، من آن را دوست نداشتم. از سرما متنفرم من تایلندی صحبت نمیکنم و نیازی هم ندارم، همسرم اگر نگوییم همه چیز را به تایلندی تنظیم میکند. من دیابت دارم و مراقبت از آن در اینجا خوب است. هر سه ماه یکبار برای معاینه می روم و با دقت زیادی انجام می شود. دکتر من انگلیسی خوب صحبت می کند و ارتباط با او عالی است. هرگز بیش از 1000 Thb هزینه نکنید، از جمله داروها برای 3 ماه. برای هر کسی، اما برای من تایلند عالی است!
هنک عزیز من با چندین فرنگ دیدم: کاملا وابسته و وابسته به شریک زندگیشون از نظر مهاجرت و ویزیت بیمارستان و مسکن و بیمه و .... هیچ ارتباط اجتماعی دیگری جز نگاه کردن با عبوس به اطراف در رستوران ها وجود ندارد، زیرا نمی توان گفت و گو را دنبال کرد، به علاوه اینکه در نهایت زن شوهرها کمتر و کمتر به برادر شوهر فرنگ خود توجه کردند. احساس تنهایی و تنهایی سهم آنها شد. تطبیق، ادغام، ادغام: این تنها در صورتی امکان پذیر است که بدانید چگونه از طریق زبان ادغام کنید. چرا فکر کردید که در هلند به درس زبان اینقدر توجه می شود؟ همسرم تمام دوران ادغام خود را در سال 2006 به پایان رساند. و هنوز هم دوست دارد به دوره های مهارت گفتاری برود. چرا این نباید برای هلندیهای تایلند اعمال شود؟
من دوست دارم تایلندی یاد بگیرم، اما متأسفانه، وقتی حدود 70 سال سن دارید، دیگر نمی توانید این کار را انجام دهید. حداقل در مورد من اینطور است. من سعی کردم آن را وارد کنم، اما حافظه ام در حال شکست است. یادم نمیاد همسرم واقعا تلاش کرد، هنوز هم تلاش می کند، اما افسوس. خوشبختانه من در اینجا آشنایان زیادی دارم، انگلیسی، آلمانی، استرالیایی، بنابراین تنهایی برای من کاملا ناشناخته است. ارتباط با همسرم هم با وجود زبان خوب است. من همچنین گاهی اوقات در قرار ملاقات با بیمارستان تنها بوده ام، مردم در آنجا بسیار کمک می کنند. همسرم در ابتدای رابطه ما به مدت 3 ماه در هلند بود. از 1-5 تا 31-7. اما او واقعاً نمی توانست دمای هوا در هلند را تحمل کند. به همین دلیل تصمیم گرفتیم در تایلند زندگی کنیم. انتخاب خوبی برای من! ما در منطقه زیبای آیسان خوب و آرام زندگی می کنیم! برای سفرها یک ماشین مسافرتی راحت مخصوص در کنار پیک آپ خود خریده ام که با آن رفت و آمد می کنیم. به طور خلاصه، مطلقاً هیچ تاریکی یا تنهایی وجود ندارد.
من در داستان شما خیلی چیزها را تشخیص می دهم، رنه، عشق من لزوماً مجبور نبود هر سال به تایلند برود، این درخواست او بود که یک بار از آن رد شود. و خوب به یاد دارم وقتی در سفر بعدی به تایلند، وقتی از سالن ورودی خارج شدیم، او پا به دیواری از هوای گرم مرطوب گذاشت و بلافاصله گفت "می خواهم برگردم، خیلی گرم است!". پس از بازنشستگی ما - که هنوز برای ما راه زیادی بود - ممکن است بخواهد به کشور خود بازگردد، اما اروپا پس از زمستان های سرد ترجیح او بود. ضرب و شتم کمتر در اطراف بوته، برابری بیشتر، دمای خوب در بهار و تابستان، شرایط کاری خوب، مردم خوب، امکانات خوب، هلند مزایای بسیاری (بیشتر؟) برای او داشت.
با این حال، او اصرار داشت که پس از تسلط بر زبان هلندی در B1 (در صورت تمایل برای انجام MBO کافی است)، او به من تایلندی یاد خواهد داد. توانایی فعالیت مستقل مهم است. هلند کشور زادگاه جدید او بود، بنابراین اولویت او یافتن پاهایش در اینجا بود: خوب صحبت کردن به زبان، داشتن یک شغل عادی (ایجاد حقوق بازنشستگی)، و غیره. بعد از اینکه او واقعاً بخشی از جامعه ما شد، می خواستم بیشتر روی تایلند تمرکز کنم. به هر حال، شما با هر دو کشور پیوند دارید و من نیز باید در تایلند مدیریت کنم بدون اینکه عشقم هر بار رهبری من را به دست بگیرد.
البته هنک، هر کدام برای خودش. خوشحالم که در تایلند احساس راحتی بیشتری می کنید. من شخصاً توصیه می کنم حداقل سعی کنید زبان تایلندی را یاد بگیرید. نه تنها برای اینکه بتوانید با دوستان و خانواده تایلندی صحبت کنید، بلکه در زندگی روزمره (بازار، دکتر، پیشخوان دولتی و غیره) نیز بتوانید صحبت کنید. این نیز به نفع شماست، همسرتان به هر دلیلی (جدایی، مرگ، دیگر قادر به صحبت کردن یا خانه نشینی به دلیل ناتوانی/سن و غیره) ناگهان ناپدید می شود. اگر بتوانید کمتر، کم یا دیگر به او بازگردید، باید خودتان را مدیریت کنید. بنابراین یک برنامه پشتیبان عاقلانه است، حتی اگر به زبان ساده تسلط نداشته باشید. برای شما در تایلند بهترین ها و سرگرمی ها را آرزو می کنم، اما مراقب زمان های کمتر باشید تا خورشید همچنان برای شما بدرخشد تا سرانجام چشمان خود را برای همیشه ببندید.
ReneH عزیز، کاملاً درست می گویید! من و همسر تایلندی ام از سال 2003 ازدواج کرده ایم. ما هر سال حدود 6 هفته برای تعطیلات به تایلند می رفتیم. ما از ابتدای سال 2012 تا اواسط امسال در تایلند زندگی و کار کردیم. ما هر دو خوشحالیم و خوشحالیم که برگشتیم. او گزارش داد که همسرم تا سال 2020 نمی خواهد چیزی در مورد تایلند بداند. او توسط خانواده به خاطر پول مورد آزار و اذیت قرار می گرفت، هر روز از او انتظار می رفت که با دوستانش به خرید برود (اجازه داشت پول بدهد) و من فکر می کردم آنجا خیلی گرم است. بنابراین همه چیز را فروختیم و برگشتیم. امروز با یک سوئدی صحبت کردم. با یک تایلندی ازدواج کردم و با همسرم درس زبان می گذراندم که از اینکه همسرش در مقایسه با سختی ها و مخالفت هایی که در تایلند تجربه کرد، شگفت زده شده بود که چقدر خوب استقرار یافته است. برخلاف نگرش دور تای نسبت به فرنگ، او همچنین از بودن با خانواده اش در سوئد لذت می برد. فقط تونستم تاییدش کنم من به دلیل کارم در بخش مراقبت های بهداشتی در تایلند بودم، اما هرگز به گذراندن دوران بازنشستگی خود در آنجا فکر نمی کنم. و چرا؟ نه فقط به این دلیل که همسرم تایلندی است، درست است؟ خوشبختانه او یک زن دنیاست و می تواند خود را در جای دیگری تطبیق دهد. این نیز برخلاف بسیاری از تایلندی هاست که نگرش بسیار محافظه کارانه، شوونیستی و ملی گرایانه را اتخاذ می کنند. یا این برای پوشاندن محدودیت ها و کاستی هاست؟
خوب، پس از 10 سال از تایلند، متاسفانه می توانیم به این نتیجه برسیم:
در سفارت در لاهه هر سال دعوا برای گرفتن ویزای شما بسیار غیردوستانه آغاز می شود، آنقدر آزاردهنده که تصمیم گرفتیم با آژانس تماس بگیریم و آن را برایمان ترتیب دهیم. پول بسه ما 10 ساله اومدیم اینجا یه زوج هلندی مشکل ما چیه؟؟
نمی توان گفت در غیر این صورت ما استقبال نمی کنیم.
لبخند ابدی بله اگر چند یورو بگذارید.
آنها هنوز نفهمیده اند که چگونه غذا را سرو کنند، برای دسر اصلی و یکباره روی میز یا یک سفارش کاملا اشتباه.
من در حال حاضر غذا می خورم و همسرم منتظر است.
سیستم قیمت دو برابری
هر جا که گرفتار شوید (در هلند ما به آن تقلب می گوییم)
قبل از اینکه چیزی بخرید و حتی آنها دروغ می گویند، ابتدا با آشنایان تایلندی مشورت کنید.
قرار نیست تنها غذا خوردن با هم باشد، این در مورد فرنگ ها که اغلب تنها می نشینند صدق نمی کند.
تایلند در حال رکود است و این تقصیر توریستی است که خیلی کم هزینه می کند.
آیا شما برای یک روز ماهیگیری دعوت شده اید، بدون شک در پایان روز صورت حساب را دریافت می کنید.
خوشبختانه (نقطه روشن) ما صاحبخانه عالی داریم و او نیز پاداش خواهد گرفت.
آب و هوای من (همسرم مبتلا به روماتیسم) عالی است.
همه چیزهای ما فروخته شد و ما هرگز به اینجا باز نمی گردیم، حیف است.
مقایسه طنز زیبا
پرداخت از طریق بانک در واقع امکان پذیر است. پس اینجا هم نیست. صرفه جویی زیادی در راه رفتن به مغازه ها برای پرداخت هزینه برق، آب، اجاره، سایر خریدها، بیمه و غیره و همچنین هر بار 10 بات صرفه جویی می کند.
به نظر من هیچ جا بهتر نیست، اما متفاوت است. اما من هرگز در تایلند زندگی نکرده ام. نمیدانم که آیا هرگز چنین خواهد شد.
مشکلات: معمولا اجازه دهید یک روز استراحت کند و سپس با عشق من در میان بگذارید. او این کار را به خوبی من انجام داد. از این گذشته، اگر درگیری مطرح نشده باشد، چگونه می توانید از اختلاف نظر در آینده جلوگیری کنید؟ هرگز یک بونجه واقعی وجود نداشت. دسته های گل فقط برای عاشقانه.
چیدمان کارها: خب، در ابتدا من هنوز مجبور بودم خیلی چیزها را مرتب کنم، اما به محض اینکه شیرین شروع به تسلط بر هلندی و امور روزمره کرد، مطمئناً خودش می توانست تصمیم بگیرد و کارها را ترتیب دهد. گاهی از من راهنمایی می خواهد.
خانواده: او دوست داشت من را در آشپزخانه ببیند، اما او به همان اندازه در آشپزخانه خوشحال بود یا بهتر است بگویم ما با هم بودیم. وای اگر یک روز پایم را بلند نکنم و لباسشویی و دستشویی را نشوییم. بعد البته به شوخی گفتم: "من یک زن تایلندی را برای انجام کارهای خانه می برم، اگر یکی را نداشته باشم، شما را پس می فرستم!". بعد مجبور شد بخندد، نه، این کهنه و قدیمی است یا برای مردان تنبل. یک مرد مدرن (عادی ??) هم کارهای خانه را انجام می دهد و البته زن هم کار می کند. در مجموع، این در حال حاضر در تایلند در میان نسلهای جوان عادی است.
پرداخت ها: درست مانند ترتیب دادن تجارت. بانکداری اینترنتی در هلند تفاوت چندانی با تایلند ندارد، بنابراین عزیزم خیلی زود پرداخت ها را انجام داد. همان روزی که من حقوق می گرفتم تا حد زیادی به حساب پس انداز می رفت و در صورت لزوم قبوض و حساب های جاری پرداخت می شد. گاهی چند ماه به حساب بانکی ام نگاه نمی کردم، فقط باید از عشقم می پرسیدم موجودی چقدر است. آسان.
غذا خوردن در خارج از خانه: بله، در هلند و برای مناسبت های خاص یا به عنوان یک غذا گران است.
ساعات کار: در سال 2012 که عزیزم به اینجا آمد، بسیاری از مغازه ها هنوز یکشنبه ها بسته بودند. از نظر او قابل درک نیست، اگر از دوشنبه تا جمعه کار می کنید، پس منطقی است که بتوانید بین ساعت 17.00 عصر تا 22.00 شب و شنبه و یکشنبه به فروشگاه بروید، درست است؟ او احساس می کرد که در قرون وسطی با آن ساعت های عجیب خرید به پایان رسیده است. اما بسیاری از مغازه ها در حال حاضر یکشنبه ها باز هستند.
یک معامله هم در هلند و هم در تایلند یک معامله باقی ماند. من در این کار کمی راحتتر بودم، وقتی کسی 10 دقیقه دیر میکند اذیت نمیشوم. عشق من این را دوست ندارد. چند باری که یکی از آشنایان (تایلندی) در TH یا اینجا دیر بود، نشان داد که راضی نیست. زمان زمان است، معامله معامله است.
پول: مشکلی نیست. این منطقی است که گاهی اوقات به خانواده (خانواده) خود کمک کنید، اما باید معقول باقی بماند. و دادن و گرفتن است، هنگام بازدید از تایلند آنها گاهی اوقات شما را با هزینه خود و ما را با هزینه خود می گیرند. فکر می کنم در داستان های خودپرداز مشکلی وجود دارد.
و لبخند ابدی، این تنها چیزی است که گردشگران می بینند. بازدید کننده مکرر بهتر می داند.
با این حال تایلند و هلند هر دو کشورهای زیبا با مردمان خوب هستند. یکی بهتر یا بدتر نیست، فقط در برخی جبهه ها متفاوت است. و کمی تنوع خوب است. 🙂
در واقع اینجا چیز جدیدی نیست. فرنگ به عنوان دستگاه خودپرداز، نبود حریم خصوصی و مشکل ابدی ارتباط به دلیل شکاف زبانی تقریباً غیرقابل پر کردن و لبخند گمشده. به هر حال: آیا می توان شکاف فرهنگی را پر کرد؟ آیا ما این شکاف را نادیده گرفتهایم، زیرا به دنبال زیبایی بدنی افتادهایم؟ یک لوکس در سن ما. البته با یک برچسب قیمت همراه است.
من کار می کنم، همسرم کار می کند. من درآمد خوبی دارم، او خیلی بهتر درآمد دارد. ما با هم و دور از خانواده زندگی می کنیم. هیچ کس بدون تماس نمی آید زیرا ممکن است در خانه نباشیم. همسرم گهگاه با یکی از دوستانم به خرید یا معبد می رود. اونوقت میتونم راهمو برم من تمام روز در محل کار انگلیسی صحبت می کنم و تقریباً هلندی صحبت می کنم. همسر من در محل کار با مشتریان و سهامداران خارجی تایلندی و انگلیسی صحبت می کند.
پاییز برای زیبایی زنانه؟ البته. آیا او به صداقت، مسئولیت و شوخ طبعی افتاده است؟ مطمئن. من هر ماه برای فرزندانم در هلند نفقه می دهم. او با این کار خوشحال است.
مزیت: یک زن جوان زیبا.
به غیر از آن هیچ فایده ای ندارد.
مضرات:
1 اینجا در هلند هنوز باید همه چیز را مرتب کنم. همسرم «نمیفهمد» اگر همسرم در تایلند به امور رسیدگی کند، پول از در بیرون میرود.
2 همسرم حقوق بازنشستگی/حقوق تعهدی کافی برای بعد ندارد.
3 خیلی کمتر از من درآمد دارد. تقریباً هیچ ملکی در تایلند ندارد.
4 استدلال قابل حل نیست. ارتباط نادرست به دلیل مشکل زبان فقط اوضاع را بدتر می کند. نتیجه سکوت برای روزهای متوالی است. در روانشناسی این است که: درمان سکوت.
به نظر می رسد که آن مشکل ارتباطی حتی پس از بیش از 12 سال زندگی مشترک نیز حل نشده باشد. همسرم به اندازه من تایلندی به زبان هلندی صحبت می کند. خانه دودل دو زبانه است. درست مثل بلژیک. اگرچه، درک آن برای اشخاص ثالث آسان تر است. تایلندی یک زبان لحنی است، بنابراین اشتباهات در زمین عواقب بیشتری نسبت به تلفظ بد هلندی دارد.
5 در تایلند حوصله ام سر می رود. مایل به بازدید از نقاط دیگر جهان است. اما همسرم مدام می خواهد به خانه برود.
6 هر ماهی که شوهر شوهر بدون پول اداره می کنند از دخترشان گرفته می شود.
7 حوصله سر زدن به همون زن و شوهر وقتی نمیتونی ارتباطات رو دنبال کنی و فقدان حریم خصوصی. مردم اراده خوبی دارند، اگر بخواهید همه جا رانندگی می کنید، اما در برخی موارد من فقط تعطیلات می خواهم! طبق استانداردهای هلندی تنها با همسرم در حال بازدید از مکان های ناشناخته. اما ما به ندرت جایی می رویم. با این حال، هزینه های زیادی دارد که در ازای آن چیزی دریافت نمی کنید. پدر و مادرها مانند یک اسفنج پول را جذب می کنند. او با هم غذا می خورد، حتی بیشتر می نوشد. آیا شما 1000 بات برای این، برای آن دارید؟
8 محدودیت دایره دوستان در هلند. از این گذشته، وقتی یک زوج دیگر برای ملاقات می آیند، وقتی "کلیک" می کند، دنج می شود، بنابراین من می توانم با مرد ملاقات کننده، همسرم با همسرش صحبت خوبی داشته باشم..... خوب، دوباره آن زبان...... اکنون تقریباً فقط زوج هایی را می بینم که با ما هلندی-تایلندی برابری می کنند. هنوز خوبه یک طرفه.
9 در واقع هنوز جارو برقی می کشم و ظرف ها را می شستم.
البته این به هیچ وجه همه چیز نیست، اما این چیزی است که در حال حاضر به ذهن من می رسد. باز هم گفته می شود: هیچ هزینه ای برای من ندارد. خوب، اما بیشتر آنها در اینجا واقعاً هزینه دارند. مقدار فقط متفاوت است. فرنگهای اینجا حتی از راهبان هم از همسرشان شکایت میکنند. بازدید یک راهب سرشناس از معبد را به یاد بیاورید. همچنین خطبه ای به زبان انگلیسی برای ما خطاب کرد. در مورد آن نیز شروع شد: بسیاری از فرنگ ها به خاطر تمام پولی که در آنجا به تایلند می رود از او شکایت می کنند. خوب، ما فکر می کنیم در مورد آن اشتباه می کنیم. ما باید درک کنیم که آن زنان در قبال خانواده های خود مسئولیت دارند.
این افراد فقیر هستند و ما فرنگ ها می توانیم هر ماه از حمایت مالی آنها خوشحال باشیم. هیپ هیپ هورای! جان دودل در حال کار بر روی یک کارما عالی است!
پس انتظار چندانی از آن راهبان ندارید. شما لازم نیست شکایت کنید. گویا خودشون هم پول میفرستن.....
یک داستان نسبتاً نگران کننده