بانکوک در سال 1968

اولین معرفی تایلند برای هر بازدید کننده ای خاص است. پل خواننده وبلاگ آن را به عنوان یک ملوان جوان در سال 1968، بیش از 50 سال پیش، در یک کشتی تجاری تجربه کرد. او یک سری خاطرات را برای سریال ما نوشت و تبدیل به یک داستان زیبا شد. بهترین جمله در این زمینه این جمله کاپیتان است: «در بانکوک راحت‌تر از دختران تایلندی سوسک‌ها را دور نگه دارید!»

این داستان از پل

معرفی من به تایلند در سال 1968، 17 ساله

پدرم تمام عمرش را در نیروی دریایی کار کرد، از جمله 9 سال در اندونزی و برادر ناتنی ام XNUMX سال. من داستان های زیادی از سراسر جهان در خانه شنیدم، بنابراین منطقی بود که من هم می خواستم دریانوردی کنم. با این حال، من واقعاً چیز نظامی نیروی دریایی را دوست نداشتم، اما چیزی به نام نیروی دریایی تجاری نیز وجود داشت. به نظرم یه چیزی بود

وقتی چهارده ساله بودم در ULO بودم، دانش آموز بدی بودم. من می توانستم این کار را انجام دهم، اما نمی خواستم، می خواستم سفر کنم، قایقرانی کنم، دنیا را ببینم. من بالاخره مادرم را متقاعد کردم که اجازه دهد ULO را ترک کنم، زیرا می خواستم به مدرسه دریایی پایین در روتردام بروم. اما غیر قابل باور اتفاق افتاد، من طرد شدم، بینایی من خیلی بد بود. بله پس چی؟

پس از چند کار کوتاه، به عنوان یک نوجوان 15 ساله در هیلورسوم به هتل گراند گویلند رسیدم. چه شکوه و جلال و من می خواستم آنجا کار کنم. این امکان پذیر بود، من یک تعقیب کننده شدم - در تایلند به آن پسر زنگوله می گویند - و یک یونیفورم زیبا برایم پوشیدند. از آنجایی که هیلورسوم شهر رادیو و تلویزیون در هلند بود، افراد مشهور بسیاری از جمله مارلین دیتریش و یک گروه پاپ ژاپنی با مقدار زیادی چمدان در اینجا ماندند و من فقط مجبور شدم آنها را با خود حمل کنم. ژان فورنه، رهبر ارکستر مشهور فرانسوی، اتاق دائمی خود را در اینجا داشت. من شگفت زده شدم و همچنین یاد گرفتم که به زبان های اولم صحبت کنم: پس از چهار بار پرسیدن "اتاق صبحانه کجاست"، آن را نیز به یاد آوردم.

اما میل به دریانوردی همچنان آزارم می داد و بعد از بیش از یک سال هتل زیبا را ترک کردم و شروع به جستجوی کار در قایق کردم. من در VNS، شرکت حمل و نقل هلندی متحد، در روتردام کار کردم. آنها عمدتاً به آفریقای جنوبی و غربی و همچنین به خاورمیانه و خاور دور و استرالیا رفتند. ناوگان متشکل از تعداد زیادی قایق باری بود که نام همه آنها به کرک ختم می شد و چند قایق مسافربری که به آفریقای جنوبی می رفتند.

اولین قایق من Bovenkerk بود که سه ماه تا خلیج فارس فاصله داشت، اما با یک انحراف بزرگ، زیرا کانال سوئز به دلیل جنگ اسرائیل با همسایگان بسته شده بود. بنابراین ما مجبور شدیم تا انتهای جنوبی آفریقا در اطراف کیپ تاون و دوباره در سمت دیگر حرکت کنیم، که یک ماه بیشتر دریانوردی بود.

وقتی برگشتیم، من و همکارانم در دفتر VNS ملاقات کردیم تا ببینیم آیا کاری در دسترس است یا خیر. سپس شنیدیم که قایقی وجود دارد که به سمت شرق دور حرکت کرده است، کودکرک. همیشه یک خدمه آسیایی در هواپیما حضور داشتند، اما اکنون دوباره با یک خدمه هلندی حرکت می‌کردند. همکاران بزرگتر من که قبلاً به خاور دور رفته بودند، دهانشان آب شد، این یک سفر رویایی است، قدم ها، قدم ها و قدم های دیگر. اما فقط یک نقطه باقی مانده بود، و مطمئناً، آن را دریافت کردم، وای!

مارس 1968 است، من اکنون 17 سال دارم، ما با کودکرک روتردام را برای یک سفر شش ماهه ترک می کنیم. شب اول با یک کشتی باری دانمارکی در کانال مانش برخورد کردیم و باعث ایجاد سوراخ بزرگی در کناره قایق ما شد. کمک از همه طرف می آید، ما را برای تعمیر اضطراری دو هفته ای به یک بندر فرانسوی می برند.

کمی دیرتر از زمان برنامه ریزی شده به پورت کلانگ مالزی می رسیم. هرگز فراموش نمی کنم که فردای آن روز ما و چند جوان با یک قایق کوچک برای شنای زیبا وارد جنگل شدیم. وقتی افسر ما شنید که رنگش پریده بود، پر از مار و کروکودیل بود.

ایستگاه دوم سنگاپور بود، به همان اندازه که اکنون تمیز است، آن زمان بسیار کثیف بود و فاضلاب های باز در امتداد جاده وجود داشت. جای خوبی برای خرید دوربین، رادیو، ساعت و غیره بدون مالیات بود، خیلی ارزان.

پس از یک هفته در سنگاپور، ما با کشتی به بانکوک، از ساحل شنی در بالای رودخانه، به سمت گمرک در پاکنام، ساموت پراکان حرکت می کنیم. اما نه تنها آداب و رسوم در اینجا حضور دارند، بلکه بازرگانان با تجارت خود و انبوهی از دختران زیبای تایلندی نیز حضور دارند. همه آنها به سمت بندر بانکوک، Khlong Toei حرکت می کنند. به یاد دارم که ناخدا که خیلی به بانکوک رفته بود، می گفت: «در بانکوک راحت تر از دختران، سوسک ها را از کشتی دور نگه دارید!

ما دو هفته در بانکوک ماندیم، کانتینرها هنوز آنجا نبودند، بنابراین همه چیز با بوم های بارگیری خودمان یا از اسکله وارد و خارج می شد. بسیاری از دختران که با خدمه ما شریک پیدا کرده بودند، به سادگی آن دو هفته در کشتی ماندند. خوب به یاد دارم که هر شنبه کاپیتان بررسی می کرد که آیا کابین ها به درستی تمیز هستند یا خیر، او برای این کار دستکش های سفید به دست می کرد. قبل از آمدن کاپیتان دوست دخترم را فرستادم، اما یک چیز را فراموش کردم. وقتی کاپیتان کمد لباسم را باز کرد پر از لباس و بلوز زنانه بود. کاپیتان به من نگاه کرد، لبخند زد، اما چیز دیگری نگفت

هر روز عصر که به ساحل می رفتیم، نه چندان دور از بندر، انواع دیسکوها و بارها وجود داشت. مورد علاقه بزرگ، نوار پشه با موسیقی زنده بود. یک سینگای بزرگ در آنجا 19 بات قیمت دارد و تمام شب باز است. ورودی بار بالای یک راه پله شیب دار بود که یک فرد بزرگ تایلندی به عنوان دربان ایستاده بود. اگر مزاحم یا مست می شدید، تایلندی بزرگ شما را بلند می کند و با عجله از پله ها پایین می آید.

در همان نزدیکی یک باشگاه ملوانی با یک مدیر هلندی وجود داشت، ما گاهی اوقات برای خوردن و نوشیدن بعد از ظهر به آنجا می رفتیم.

بعد از این سفر من سه بار به این طریق به بانکوک برگشتم، اما خیلی از بانکوک را ندیدم. که بعداً به عنوان یک توریست آمد. آنها تجربیات بسیار خوبی بودند، اما پس از این سفرها از کشتیرانی منصرف شدم.

15 پاسخ به "شما انواع چیزها را در تایلند تجربه می کنید (27)"

  1. خونعلی می گوید

    پس این قبل از آمدن سربازان آمریکایی به تایلند بود، درست است؟

    • تیم پولسما می گوید

      من در سال 2 به مدت 1971 هفته در بانکوک بودم و شهر پر از GI بود. جوانان غمگینی که برای چند روز بیرون از خانه 1000 دلار به آنها داده شد. معمولاً بقیه به دختری که آنجا پیدا می کردند می رفت. از این گذشته، هیچ کس نمی دانست که آیا او از آن جنگ جان سالم به در خواهد برد یا خیر.

  2. کورنلیس می گوید

    داستان عالی، پل. با تشکر از شما برای به اشتراک گذاری!

  3. سیلوستر می گوید

    چه داستان زندگی خوبی بود، ممنون

  4. همتا می گوید

    نگاه کن پل،
    این چیزی است که ما به آن "ماجراجو" می گوییم
    مرد مرد، در سن 18/19 سالگی به دور دنیا سفر می کند!
    اکنون مردان جوان در سن 25 سالگی می توانند خودکار در دست بگیرند و از رایانه شخصی، لپ تاپ و تلفن همراه خود استفاده کنند.
    دیگر آن ماجراجویی را از ما نخواهند گرفت!!

  5. وینسنت، ای می گوید

    بله، BKK در دهه 60 قبل از آمدن سربازان آمریکایی برای R&R شهری بود. زندگی شبانه زیادی در خود شهر وجود نداشت. در بندر کلانگتوی
    Het
    معروف ترین بار پشه را داشت. سپس اتاق ونوس، نوار OK و رقص گلدن گیت
    Hi

  6. جورج می گوید

    داستان خوب می‌توانست داستان من نیز باشد ژانویه-آوریل 1969 سفر جهانی SSRotterdam 17 ساله بلبوی و سپس 5 روز در بانکوک
    الان 15 سال است که هر سال و ماه به تایلند می روم و هنوز هم از آن کشور و مردمش لذت می برم

  7. کورنلیس می گوید

    من که هنوز یک سال از پل در داستانش کوچکتر بودم، با ترک تحصیل، به عنوان یک سرباز حرفه ای به نیروی دریایی سلطنتی پیوستم. من با شعار استخدام "به نیروی دریایی بپیوندید و دنیا را ببینید" هدایت می شدم، اما این وعده چندان حاصل نشد... متعاقباً توسط کارفرمای بعدی من پیشی گرفت.

  8. کلاس می گوید

    هی پل، داستان خوب، برای من بسیار قابل تشخیص است. من در سال 1973 به RIL (KJCPL) پیوستم. چندین بار با کشتی های مختلف به بانکوک رفته بودم. متأسفانه پشه و باشگاه ملوانان نزدیک محل فرود قایق از بین رفته است.
    من تمام زندگی ام را دریانوردی کرده ام، به تازگی متوقف شده و اکنون در تایلند زندگی می کنم.

  9. mcmbaker می گوید

    خواندن آن خوب است.

  10. هانس می گوید

    سلام پاول. داستان خوب، اکنون کامل شده است. در سفرهایی که با شما داشتیم قطعات زیادی شنیدیم. خواندن و دیدن پل جوان در ذهن بسیار خوب است.

  11. توپ توپ می گوید

    در سال 64/65 من با کشتی Serooskerk / Mariekerk و Simonskerk قایقرانی کردم، سپس به خط هلند آمریکا رفتم، اما اولین قایق من SIRAH بود، یک تانکر از Nievevelt Goudriaan. زمان فوق العاده ای سپری کردم، به سراسر جهان سفر کردم و این کار را انجام ندادم. برای هیچ چیزی از دستش نده. .

  12. کور وان درولدن می گوید

    اولین بار من در بانکوک در سال 1958 با Heemskerk از VNS بود. بعدها، من اغلب با RIL (KJCPL) از بانکوک بازدید کردم. چند نوسان با Tjiliwong انجام داد و جای KPM Waiwerang را که برای مدت طولانی در حوض بود پر کرد. پنج بار رفت و برگشت بین Bnagkok و هنگ کنگ، سفرهای کوتاه، همیشه 4 روز در دریا بین حدود پنج روز در خانه. وقتی از بانکوک به هنگ کنگ رفتیم، همیشه 50 بوفالو آبی و 300 خوک روی عرشه داشتیم. یک کشتی واقعی نوح!
    بانکوک همیشه یک بندر فوق العاده بوده است.

  13. جوست.م می گوید

    بعد از کشتی آموزشی De Nederlander، من نیز در سال 1965 قایقرانی را شروع کردم. اوقات بسیار خوبی داشتم. تمام دنیا را دیدم و چیزهای سرگرم کننده زیادی را تجربه کردم. در سال 1981 خلبان بندر شد. فکر می‌کنم می‌توانم مجلداتی در مورد آن بنویسم. در سال 2004 بازنشسته شد. من الان 16 سال است که در تایلند زندگی می کنم.

  14. کور وان درولدن می گوید

    من برای اولین بار در سال 1958 در بانکوک بودم، و در واقع، باری که بیشتر از همه به یاد دارم، پشه است! سپس به عنوان شاگرد، بعداً به عنوان سکاندار، بارها به بانکوک رفته ام. یکی از بهترین «بندرهای سوار شدن» در شرق، اگرچه هنگ کنگ (بندر اصلی ما) یا یوکوهاما نیز مطمئناً بندرهای سوار شدن خوبی بودند. شما همچنین به مدت دو سال به عنوان همسر سوم در کشتی Tjiluwah قایقرانی کردید و هر دو ماه به مدت 6 روز در هنگ کنگ بودید. یک تجربه عالی برای مسافران استرالیایی. من دو ماه ماه عسل (کاری) خود را در Tjiluwah گذراندم و به عنوان همسر سوم به شما اجازه داده شد 120 روز در سال همسرتان را برای کشتیرانی همراه داشته باشید. زمان عالی برای قایقرانی در RIL!


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم