زمستان در آیسان (6)

توسط The Inquisitor
Geplaatst در زندگی در تایلند
برچسب ها: , ,
نوامبر 12 2019

احساس خوشایندی مانند یک لانه گرم زیر لحاف است. وقتی بازرس شروع به بیدار شدن کرد، دلبر هنوز در خواب عمیق است. معمولا طولی نمی کشد که او تازه از رختخواب بیرون می جهد و برای یک روز جدید آماده است. اما الان اوضاع فرق کرده است. وقتی لحاف را باز می کند، سردی اطرافش را فرا می گیرد، به طوری که بلافاصله لحاف را به سمت پایین می کشد. بلافاصله دوباره شروع به چرت زدن می کند و از گرمای رختخواب لذت می برد. نیمه خواب، نیمه بیدار، افکار مختلف ذهن او را به خود مشغول می کند.

طعم یک محیط سرد او را به یاد زندگی گذشته می اندازد. صبح هم همینطور بود. خیلی سرد است که نمی توان سریع از رختخواب بیرون پرید. اما در آن زمان که او در برابر آن مسلح بود: دمپایی های ضخیم در کنار تخت ایستاده بودند، علیرغم اینکه کف از قبل به دلیل لوله های گرمایشی که زیر آن قرار داشت گرمتر شده بود. پیژامه پوشیده بود و حمام سنگینی آماده بود. او توانست به سرعت ترموستات را روی دمای بالاتری تنظیم کند، که قبلاً پس از یک دوش بسیار گرم قابل توجه بود.

آیا او مراسم پانسمان را به یاد می آورد: لباس زیر، حرارتی. جوراب های سنگین یک پیراهن اضافی و فقط بعد یک پیراهن کش. شلوار بلند، ترجیحا شلوار "حجاب" همانطور که در آنتورپ گفته شد. کفش های بسته و درست قبل از بیرون رفتن، یک کت، احتمالاً با کلاه و روسری.

اما خواب دیگر نمی آید و به زور از رختخواب بیرون می آید. صرفاً دوش صبحگاهی را حذف کنید زیرا خیلی تازه است و بنابراین کمتر از حد معمول بیدار است تا صبح آیسان را شروع کنید: قهوه درست کنید، درها را باز کنید. نکته عجیب این است که نه گربه فین و نه گربه تولوز ظاهر نمی شوند. حتی عجیب تر: سگ ها برای گفتن صبح بخیر نمی آیند. و در همسایه پائو سید هم زندگی قابل توجهی وجود ندارد، او معمولاً آتش آشپزی خود را روشن می کند و در حیاط خانه اش جستجو می کند، اما چیزی برای دیدن و شنیدن نیست.

فقط وقتی De Inquisitor لپ تاپ خود را بیرون در تراس باز می کند، متوجه می شود. ساعت سه صبح است. و با این حال کاملاً استراحت کرده است، فقط به دلیل سرما کمی کسل کننده، ... پانزده درجه است. سریع به اتاق خواب برگردید و خیلی بی سر و صدا لباس های دیگر - بخوانید گرم تر - بپوشید: شلوار بلند، ژاکت روی تی شرت.

رفتن دوباره به رختخواب غیرممکن است، او به تجربه می داند، برای جبران آن یک چرت بعد از ظهر گرفته می شود. تفتیش عقاید همچنین دلیل آن بیداری زودهنگام، مثلاً بیداری شبانه را می داند. درست از Udon Thani برگشته بود، جایی که او و عشقش به طور غیرمنتظره ای در روز جمعه به آنجا نقل مکان کرده بودند و از یک آخر هفته بسیار تنبل لذت بردند.

اودون تانی

Udon Thani، یک شهر استانی شاد که در آن می توان کمی لذت های غربی را پیدا کرد. بعد از شش ماه بویزوش مداوم آیسان استقبال می شود. در این شهر همچنان با تاکسی‌های دوچرخه‌ای مواجه خواهید شد، هرچند که در حال کمیاب شدن هستند. هیچ ساختمان مرتفع واقعی وجود ندارد و خیابان ها به طرز دلپذیری پیچ در پیچ و پیچیده هستند. نام‌های خیابان‌های شگفت‌انگیز نیز، بدون دردسر با «soi one, soi five,…»، نه، نام‌های غیرقابل تلفظ و این احساس تعطیلات را به شما می‌دهد.

با کارگاه های باز که مسیر پیاده روی را مسدود می کنند، می توانید درست از طریق یک کارگاه موتور سیکلت یا یک شرکت نجاری قدم بزنید. خوب، مسیرهای پیاده‌روی بیشتر مانعی هستند تا کمکی به عابران پیاده، اغلب در خیابان به دلیل چاه‌ها، سرپوش‌های لرزان منهول و سایر موانعی که توسط تاجران راه‌اندازی شده‌اند و این دقیقاً همان چیزی است که De Inquisitor دوست دارد، بهتر راه می‌روید. ، این احساس آسیایی را به او می دهد. آن تضادهای نزدیک به یکدیگر، شکوه محو شده قدیمی در برابر ساختمان های مدرن. و خوب و شلوغ اتومبیل، اتوبوس، ، موتور سیکلت و عابران پیاده با هم می خزند.

تفتیش عقاید، که معمولاً در یک گردش کاملاً فعال بود، این بار با آرزوی خود همراه شد: سعادتمندانه تنبل که به سختی کاری انجام می دهد. استراحت کن بخور تا عصر ببینیم

فقط محل اقامت انتخاب شده یک آچار در کار انداخت. پس از ورود به اتاق، کمی باز کردن بسته بندی: لباس ها روی قفسه کت، وسایل ضروری را در حمام به نمایش بگذارید. و سپس قفل الکترونیکی شروع به صدای آزاردهنده می کند. به طور مداوم. خب، تعمیرکار اینجا نیست، ما یک اتاق دیگر به شما می دهیم. لعنتی، وسایلت را جمع کن و حرکت کن. بعد بیرون بروید تا غذا بخورید، خیلی خوب است که خودتان آشپزی نکنید. و هر دو برای یک چرت بعد از ظهر طولانی آماده هستند. اما شیرینی چشمان تیزتری نسبت به Inquisitor دارد و متوجه می شود که بالش ها پر از حشرات ریز هستند. صدها، احتمالا مورچه، احتمالا چیز دیگری. عزیزم به پذیرش زنگ بزن تسا، ما یک اتاق دیگر به شما می دهیم. بسته بندی، حرکت، باز کردن بسته بندی ممکن است اتفاق بیفتد، فقط بدشانسی، اتاق سوم اکنون.

در حالی که عشق بلافاصله به سرزمین رویایی ختم می‌شود، مفتش‌گر در رختخواب با تنبلی می‌خواند. عالی، بدون تعهد، بدون اصرار برای "انجام کارها". اما حوالی ساعت شانزده احساس می‌کند که یک فنجان قهوه می‌نوشد. بی سر و صدا از در بیرون بروید و با آسانسور تماس بگیرید، اتاق در طبقه هفتم است. بدون آسانسور مسدود. مکانیک دارد روی آن کار می‌کند، وقتی از پله‌ها پایین آمد، به تفتیش عقاید در پذیرش گفته می‌شود.

Soi Sampan، خیابان خروجی غربی Udon و به Brickhouse، یک کافه خوب. یک فنجان قهوه خوب که به قدری بزرگ است که می توان آن را یک وعده دوتایی نامید، به قیمت شصت بات، دیگر در چنین مؤسساتی چنین چیزی را پیدا نمی کنید. منوی آن نسبتاً آنگلوساکسون است و باید آن را دوست داشته باشید، برخی از غذاهای هلندی نیز، مزیت آن این است که آشپزخانه تا اواخر عصر باز می ماند، بنابراین احتمالاً چیزی برای بعداً. چون De Inquisitor می‌خواهد اول آبجو بنوشد، کمی استخر بزند، با موسیقی غربی در پس‌زمینه.

Inquisitor یک بار در ناتی پارک می شناسد که توسط یک بلژیکی اداره می شود. مرد خوب و طبق معمول هموطنان حاضرند. کسانی که با آن بلژیک سیاستمداران کاری ندارند: یک والونی از نامور، یک آلمانی زبان از یوپن و چند فلاندری. که همه با هم خوب هستند و می توانند از آن لذت ببرند. هلندی دیگری و برخی انگلیسی زبانان آن را کمی بین المللی تر می کنند. و آبجو به آرامی می چرخد، برای De Inquisitor کمتر یکنواخت جمع می شود و شیرین است زیرا مدت ها قبل است. اما موسیقی و گفتگوهای شاد منجر به یک مهمانی کوچک می شود به طوری که به طور ناگهانی از زمان پایان می گذرد. اوه عزیزم، خوب و متزلزل و همه رستوران ها بسته اند. برای خوشحالی بزرگ هر دو، د Inquisitor و عاشق به Seven Eleven حمله می کنند، فست فود می خرند و می خورند که در اتاق ریخته می شود.

شنبه دیر شروع می شود، به طور استثنایی De Inquisitor تا حدود ساعت ده از خواب بیدار نمی شود. با خماری اما کوچکتر از معشوق. چه کسی ترجیح می دهد کمی در رختخواب بماند. خماری تفتیش عقاید بزرگتر از آن چیزی است که فکر می کرد، زیرا او نمی تواند آب گرم را از نازل دوش بگیرد، حتی نمی تواند چراغ حمام را روشن کند.

برای صبحانه سریع به Goodcorner بروید، که لازم است. آسانسور دیگه کار نمیکنه لعنتی، هفت طبقه پله ها، خوشبختانه پایین. در تراس گودکونر به ندرت آدمی وجود دارد، عجیب است. نه آقا، نه صبحانه، نه قهوه. متعجب؟ معلوم شد برق محله قطع شد. از این رو مشکلات حمام. سپس فقط یک پیاده روی کوتاه در محله برای شاداب کردن سر. بعد از نیم ساعت، De Inquisitor متوجه می شود که لامپ های یک آرایشگاه بزرگ دوباره روشن می شود، هه، برق. به سرعت به دنبال تراس، صبحانه تایلندی و مقداری اینترنت هستید.

با پیامی از طرف عشق: یکی می تواند در اتاق را با کارت کلید اتاق دیگری باز کند. خوشبختانه برش داخل هنوز روشن بود. خوب، پس از بازگشت به پذیرش گزارش دهید. چه هتلی – فکری است که به تدریج به ذهن خطور می کند.

دردسر با آن کارت های کلیدی سه بار دیگر اتفاق می افتد. سه بار کسی که به سادگی می تواند وارد شود. پس وقتی بیرون می رویم، پاسپورت و سایر اشیای با ارزش خود را با خودمان می بریم، خوب نیست، اما یک فرد قرار است چه کار دیگری انجام دهد؟ هتل در اینجا یک اشتباه جدی مرتکب شده است، اما با این حال - این افراد چه بدی هستند، آیا شماره اتاق خود را چک نمی کنند؟

تفتیش عقاید بدون زهر با کارت کلید خود به راه می افتد، و بله، او می تواند به چهار اتاق از پنج اتاق آزمایش شده وارد شود. خنده دار هم هست، چون در یکی از اتاق ها یک زن و شوهر کمی صمیمی تر می شدند.

به پذیرش مراجعه کنید که در آن وحشت به تدریج در حال وقوع است. متاسفم قربان. خب، عصبانی شدن کمکی نمی کند، اما دفعه بعد De Inquisitor از هتل UD Capital صرف نظر می کند.

اما حتی این دردسر هم نمی تواند مانع از تنبلی، یک قهوه در سمت چپ، یک شیرینی در سمت راست، .... اما یک مهمانی نوشیدنی جدید دیگر امکان پذیر نیست، ظاهراً هر دوی ما در غروب جمعه زیاده روی کردیم. تاج شکوه شام ​​خوردن در میز سرآشپزها در شنبه شب است. کمی گران اما با کیفیت آشپزی بالا. می توان با آن در بانکوک یا هر جا دیگری رفت. پس از آن چند خرید ویترینی در بازار شبانه دنج، که این آخر هفته به دلیل نزدیک شدن به Loy Kratong و سپس زود خوابیدن، بسیار گسترده است.

صبح یکشنبه، یک سر خوب، یک صبحانه خوب برای کشاورز در Pfalz. نتیجه گیری در Udon سنتی است: برخی از غذاهای خوشمزه غربی را در بازار ویلا بخرید و سپس به سمت boezewush بروید.

درایوهای شیرین درست مثل راه رفتن به آنجا و خوب انجام می دهد، او همچنین به خوبی با شلوغی Udon کنار می آید. وقتی در خانه هستیم کمی بیشتر به تنبلی ادامه می دهیم: یک چرت بعد از ظهر، آشپزی همراه با غذاهای لذیذی که خریداری شده و دوباره زود به رختخواب می رویم.

و به این ترتیب است که صبح روز دوشنبه De Inquisitor در نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شود، هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی کاملاً استراحت کرده است. و بلافاصله برای عصر برنامه ریزی کنید. جایی که برای اولین بار تصمیم گرفتیم در خانه بمانیم، بیرون می رویم. این لوی کراتونگ است. امشب در شهر، با جمعیت ترکیب شوید، از غذاهای خیابانی لذت ببرید، یک کراتونگ راه اندازی کنید، یک فانوس به آسمان بفرستید. سنت ها وجود دارند که باید به آنها احترام گذاشت.

8 پاسخ به “زمستان در آیسان (6)”

  1. گرت می گوید

    داستان لذت بخش دیگری از تفتیش عقاید در مورد اودون تانی. در ضمن من در طول تعطیلاتم در تایلند از مکان های مختلفی بازدید کرده ام، اما هنوز از Udon Thani بازدید نکرده ام. من بیشتر و بیشتر متقاعد می شوم که در دیدار بعدی این کار را انجام خواهم داد.

  2. توسکه می گوید

    چه حیف، شما فقط از دست دادید که من دوشنبه در Udon بودم.
    می تواند خواندن نظرات هتل های مختلف را توصیه کند.
    شب را در هتل سبز کاوین بوری به صورت مورب آن طرف خیابان گذراندید.
    نکته: اگر آب گرم می خواهید، ابتدا باید تهویه مطبوع را روشن کنید که از گرمای باقیمانده برای تولید آب گرم برای دوش استفاده می کند.
    اقامت عالی، به استثنای بوفه صبحانه، اما تقریباً مانند هر هتلی، بهتر است بیرون از در از آن لذت ببرید.
    امیدوارم در جایی با کسی برخورد کنید، هر روز با یک نویسنده با استعداد ملاقات نمی کنید.
    مهمتر از همه ادامه دهید، ما از آن لذت می بریم.

  3. ژانویه می گوید

    الان بیشتر دلم برای تایلند تنگ شده! متشکرم.

  4. بی پرده می گوید

    اوه آره منم خیلی دلم براش تنگ شده دوست دارم دیروز دوباره پرواز کنم!

  5. جان میره می گوید

    آیا مقالات زیادی توسط Inquisitor همیشه لذت بخش و سرگرم کننده خوانده ام، در نهایت می خواهم قدردانی خود را ابراز کنم، از همه داستان های شما لذت می برم، متشکرم!

  6. هانس می گوید

    این مرد واقعاً می تواند بنویسد
    از زمان کارمیگلت هرگز چنین چیزی را ندیده بودم

  7. هانشو می گوید

    من چهارشنبه در Udon Thani و همچنین بازار ویلا بودم. شهر هنوز از بازدید برق آسای بازرس ما می لرزید. باور نکردنی است که این مرد چه تاثیری بر جای می گذارد. از این به بعد پست هایش را خواهم خواند...

  8. l.سایز کم می گوید

    یک داستان خوب دیگر!

    هنگام رزرو بلیط نگرفتید؟ هتل با پکیج غافلگیرکننده شامل "پیپ شو" اتاق کناری!

    با تشکر از صبر!


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم