برادر شوهر هنوز مجرد است و برای مدتی مجرد خواهد ماند. با وجود وساطت چندین روستایی، قیمت درخواستی برای خانواده بسیار بالاست. تفتیش عقاید نیز ثابت قدم بود، یار سرانجام توانست بفهمد که وام دادن پول برای چیزی که خودش نمی‌خواست آن را بپردازد، فایده چندانی ندارد. سنت، فرهنگ یا هر چیز دیگری، شما همیشه نمی توانید کاملاً سازگار باشید، به خصوص بیش از این مقادیر.

بازپرس پس از چند مکالمه با محکوم، اعتراضات «گناهی» بیشتری دریافت کرده بود. مثلاً پرسید اگر ازدواج در کوتاه مدت به هم بخورد چه اتفاقی می افتد؟ او قبلاً آن را تجربه کرده بود، هرچند در عروسی های مذهبی، بدون گناه. زوج‌هایی که با توجه به توانایی مالی خود نمی‌توانند یک مهمانی بزرگ ترتیب دهند، سپس یک تمبون صمیمی‌تر بدون راهبان برگزار می‌کنند. سپس خانواده و برخی از همسایه‌های اطراف می‌آیند و مبلغ نمادین کوچکی را به زوج می‌دهند و با آن هزینه غذا و نوشیدنی را می‌پردازند، اما به سختی چیزی باقی می‌ماند. اما Inquisitor قبلاً دو بار در چنین تامبونی حضور داشته است که بعد از چند ماه دوباره شاهد جدایی این زوج بوده است...

این البته با یک عروسی رسمی نیز امکان پذیر است. اما گناه هرگز بر نمی گردد و نزد خانواده عروس باقی می ماند. تفتیش عقاید بحث دیگری داشت. بنابراین او حتی شروع به فکر کردن کرد که می تواند منبع درآمد پرسودی باشد، اما این البته یک نگرش معمول غربی است، مردم آیسان اینطور فکر نمی کنند.

با این حال این دلیل مجردی برادر شوهر نیست. هیچ کس آمدنش را ندیده بود. خود دختر همه چیز را لغو کرد. او هنوز برای ازدواج آماده نیست. و بنابراین او برخلاف میل پدر و مادرش پیش رفت، اما هیچ مشکلی نه برای او و نه برای هیچ کس دیگری ایجاد نمی کند. نظر او به سادگی پذیرفته شده است. تفتیش عقاید اکنون این را دوست دارد. او قبلاً به این موضوع فکر کرده بود، اما جرات نداشت چیزی بگوید. خود دختر بیست ساله چه احساسی نسبت به این موضوع داشت؟ آیا هر دختری باید ازدواج کردن را بپذیرد؟ پس نه.

کل چیز گناه در واقع به راحتی قابل کنترل است. یک بعدازظهر دیروقت و تراس مغازه پر از آشناست. مردم در مورد آن شوخی می کنند، گفتگوهای شاد با این اصل - تمام شد. تفتیش عقاید هم آنجاست، مردم او را وارد گفتگوها می کنند. مثل همیشه، آنها در ابتدا تایلندی خوبی صحبت می کنند، اما به آیسان ادامه می دهند و فراموش می کنند که The Inquisitor به آن زبان صحبت نمی کند. اما dear-dear یک مترجم عالی است. فکر می کنید اکنون همه چیز به حالت عادی بازگشته است.

اما The Inquisitor هنوز سوالاتی دارد. نازنین، مادرش، خانواده و دیگران به نظر The Inquisitor چگونه نگاه می کنند؟ آیا ابر تاریکی بر سر شما آویزان است؟ آیا او در حال حاضر به عنوان یک غربی ثروتمند خسیس دیده می شود که باید از راه های دیگری از پس آن بربیاید؟

تفتیش عقاید هم البته نظرات وبلاگ هایش را می خواند. جایی که اغلب ذکر می شود که "همیشه در پایان باید پرداخت کنید". یا اینکه "بعداً صورتحساب به شما ارائه خواهد شد". حتی مبالغی را از برخی که سرمایه گذاری کرده اند و هنوز هم انجام می دهند می خواند. و از آن متعجب است.

بله، او خانه ساخت. چون او هم سقفی بالای سرش می خواست. و ترجیحا سقفی به رنگی که او دوست داشت، اگر منظورم را می دانید. سرمایه گذاری تقریباً با پانزده سال اجاره مطابقت داشت زیرا بسیاری از آن را خودم انجام دادم، حتی با لذت. یک چیز خوب در پنجاه و چهار، درست است؟ نه دارایی او، بلکه لذت مادام العمر. همه چیز به طور منظم در قراردادهای ثبت شده ثبت شده است. به غیر از این، او فقط یک رابطه صادقانه، باز و محترمانه می خواست. مراقبت از یکدیگر، لذت بردن از یکدیگر. بنابراین منطقی بود که The Inquisitor نیز در یک مغازه کوچک سرمایه گذاری کند. خود ساخته با کمک چند کارگر روزمزد.

آن مغازه آرزوی او را برآورده می کند - درآمد خودش. با این درآمد، زن هر کاری را که می خواهد انجام می دهد. و مغازه همچنین خواسته بازپرس را برآورده می کند: بدون حقوق به خانم، بدون کمک به کسی. و بنابراین اینجا به پایان می رسد. برای بقیه، ما مثل هر خانواده ای زندگی می کنیم، حتی یک خانواده غربی: تفتیش عقاید، به عنوان یک رانت خوار، به خودش حقوق ماهیانه می دهد و ما با آن زندگی می کنیم. برخی از ماه ها از آن عبور می کنیم، اما اغلب با ماه های بسیار ارزان جبران می شود. اوه بله، برای مسافرت ها و امثال اینها یک اضافه وجود دارد. نوعی حقوق تعطیلات.

در طی سه سال، یک رابطه خوب و محبت آمیز، تا حدی به لطف رویدادهایی مانند این رویداد Sinsod که برادر شوهرم را درگیر کرد، رشد کرد. این باعث می شود The Inquisitor درک بیشتری داشته باشد.

و هنگامی که از صمیم قلب در مورد وضعیت خود در خانواده، روستا، در یک جامعه آیسان پرسید، پاسخ غیرمعمول طولانی دریافت کرد:

اگر فرنگ وارد یک رابطه واقعی و دلسوزانه نشود، زن آیسان چه باید بکند؟ اینجا امنیت اجتماعی نیست، فقط بچه ها هستند. و دیگر بچه نمی خواهی آن خانه زیباست، اما برنج سر سفره نمی آورد. فرض کنید فرنگ شما برگ می زند، همانطور که اغلب اتفاق می افتد، چه باید بکنید؟ رفتن سر کار، بله. جایی که؟ دوری از خانواده، پشت سر گذاشتن دختر؟ به دنبال یک شریک جدید هستید؟ 

فرنگ؟ اکثر آنها معمولاً فقط می خواهند رابطه جنسی و مهمانی داشته باشند. بله، آنها پول می دهند، اما آیا واقعا فکر می کنید که ما دوست داریم این کار را هر روز انجام دهیم؟ 

مرد تایلندی؟ اینجا فقط یک مرد آیسان پیدا می کنم. بازگشت به فقر، نه فکر کردن به فردا. ما فرهنگ مقام داریم، مرد خوب تایلندی زن آیسان نمی خواهد. به دلیل رنگ پوست ما خیلی تیره هستیم. به خاطر عدم تحصیلاتمان، انگار دیگر دوست نداشتیم به مدرسه برویم.

فکر می‌کنید اکثر خانم‌ها وقتی متوجه می‌شوند که فرنگ‌شان علاقه چندانی به آنها ندارد، چه می‌کنند و فکر می‌کنند که اگر مقداری پول جیبی به آنها بدهند آرزوهای ما را برآورده می‌کنند؟ آیا واقعاً فکر می کنند که ما احساس عشق و علاقه نداریم؟ اینکه ما با آنها مشکلی نداریم که می خواهند در زمان های منظم تنها بیرون بروند؟

خانواده، همسایه ها و... هم این را می بینند و متوجه می شوند. فرنگی که فقط به فکر خودش است. فقط شرکت ارزان می خواهد، یک زن خانه دار. ما هم مردمیم چنین فرنگی آنچه را که می خواهد پس می گیرد.   

آیا مخالفت می کنم که شما خیلی بزرگتر هستید؟ شما چی فکر میکنید؟ واقعا فکر میکنی من بهترین سالهای زندگیم رو بدون احساس بهت میدم؟ واقعا فکر میکنی من دیوونه ام؟ من می توانم مردان جوان تر را جذب کنم. و سپس؟ هر روز جشن می گیرید، مهمانی، نوشیدنی، سکس؟ آیا واقعا فکر می کنید این همان چیزی است که ما می خواهیم؟ 

ما یک زندگی عادی می خواهیم. درست مثل شما در آن کشورهای ثروتمند. ما خیلی سریعتر راضی می شویم. غذا روی میز، کمی سرگرم کننده، احساس خوب، بدون نگرانی.

طلا؟ این قلک برای روزهای بد است، درست مثل من که آن چوب ساج را کاشتم، زیرا پایدار است و همیشه قابل فروش است. آیا تا به حال اوقات بدی را تجربه کرده اید؟ پولی نداری، حتی برای غذا؟ کودکی بیمار می شود و نمی تواند هزینه دارو را بپردازد؟ من همه اینها و بیشتر را تجربه کرده ام. 

بله، من می خواهم کار کنم. آیا من انجام دادم. در ساخت و ساز در بانکوک. زندگی در جعبه های فلزی، بدون آب آشامیدنی، بدون برق. سپس در یک کارخانه، دوازده ساعت در روز. شش ماه کار، هر روز، سپس شش روز مرخصی داشتم که دو بار در سال بروم پیش دخترم. سپس در صنعت پذیرایی. تهویه مطبوع، بدون خاک، خطرناک نیست، خارج از نور خورشید. فکر کردم جایی که مشتری ها مرا آزار می دادند، به من دست می زدند، می خواستند من را مست کنند تا کاری که آنها می خواهند انجام دهم. از اونجا شروع کردم به راه رفتن 

شوهر تایلندی من، پدر دخترم؟ روز به روز زندگی می کرد، فکر نمی کرد، پول مثل آب از لای انگشتانش جاری می شد و علاوه بر این، داشت تقلب می کرد. 

درآمد؟ کارفرما کمتر از به اصطلاح حداقل دستمزد، کم و بیش آنچه را که می خواهد انجام می دهد. علاوه بر این، سیصد بات در روز چقدر شما را می رساند؟ چرا به تنهایی و بدون فرزند آن را امتحان نمی کنید؟

اوه بله، سوال شما در مورد sinsod. این برای خانواده های اینجا مهم است. اما اگر کسی که دوستش دارید این را نمی خواهد، چه کار می کنید؟ اونوقت باید دست از سرت بردارم؟ به خاطر آن خوابتان را از دست ندهید. مادرم هم از اینکه عاقبتم خوب بود خوشحال است.

وای به من اطمینان دادی من از طریق مغازه خود درآمد کمی دارم. من الان زندگی ثابتی دارم، می توانم از دخترم مراقبت کنم. من می توانم نقش خود را در مراقبت از مادر انجام دهم. می توانم بدون ترس به آینده نگاه کنم. 

اما من قبلاً نمی دانستم که دوستت داشتم و شروع کردم به دوست داشتنت. حالا دیگر نمی خواهم تو را از دست بدهم.

40 پاسخ به "سینسود در آیسان (قسمت 2، نتیجه گیری)"

  1. گرینگو می گوید

    من از بحث همسر شما بسیار متاثر شدم.
    داستانی که مرتب باید دوباره خواند، چون میخ به سرش می خورد.

  2. دانیل ام. می گوید

    بازم خیلی خوب نوشتی

    سرانجام! نه اینکه منتظرش بودم اما هنوز هم بسیار جالب است بدانید: افکار تایلندی در مورد فرنگ.

    خوب The Inquisitor، خیلی خوشحالم که این را نوشتی. شما در مغازه ای زندگی می کنید که روستاییان واقعی آیسان برای گپ زدن می آیند. به نظر می رسد که این یک دارایی بسیار خوبی است برای اینکه بفهمیم مردم آیسان در مورد فرنگ چه فکر می کنند. باعث شد چند چیز را بفهمم. من فکر می کنم برای هر فرنگی لازم است که بداند تایلندی ها چگونه فکر می کنند. خود تایلندی ها هرگز این را مستقیماً به فرنگ نمی گویند. اگر این را ندانید، واقعا تایلندی را متوجه نخواهید شد. بنابراین شما به طور کامل متوجه نمی شوید که چرا شریک آیسان شما غمگین است.

    اگر در بانکوک یا پاتایا هستید، به سرعت این تصور اشتباه به شما دست می‌دهد که زن تایلندی فقط برای فروش است و می‌توانید برای همیشه با پرداخت هزینه از او به عنوان برده استفاده کنید. هم به عنوان یاور خانه و هم برای «برآوردن نیازهای طبیعی فرنگ». ببخشید اگر اینقدر تند بیان کردم، اما به معنای یک شکل گفتاری است. با این حال، فرنگ های (ثروتمندتر) وجود دارند - من متقاعد شده ام - که در واقع این کار را انجام می دهند. متأسفانه، برای بسیاری از زنان بی بضاعت آیسان، به نظر می رسد که این تنها وسیله برای کسب درآمد و حمایت مالی از خانواده است. آنها خود را قربانی می کنند.

    به نظر من، اگر تحصیلات بهتر شود و زنان آیسان (بی بضاعت) اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنند و متوجه شوند که روش های بهتری برای گذران زندگی از نظر مالی وجود دارد، می تواند بسیار بهتر باشد.

    همچنین داستان هایی در مورد مردان تایلندی وجود دارد که در صورت انجام کار اشتباهی، اجازه دارند از همسر خود سوء استفاده کنند. خود این مردان باید اجازه داشته باشند بدون مجازات تقلب کنند. من فکر می کنم این یک استدلال بسیار مهم برای حفظ سینسود است. البته منظورم این نیست که هر مردی اجازه دارد به همسرش بدرفتاری کند و به او خیانت کند. من آن را بیشتر به عنوان نوعی بیمه در برابر سوء استفاده از زنان تایلندی می دانم. این سینسود می تواند به عنوان جبران آسیب های روحی و جسمی به زن و خانواده اش استفاده شود.

    ما - فرنگ های معمولی - کلمه "احترام به خود و یکدیگر" را بسیار محترم می شماریم. در تایلند این "راحت کردن چهره" و "احترام به سالمندان" است. من معتقدم که در یک رابطه فرنگ و تایلندی می توان هر دو را با کمی تعدیل در هر دو طرف کاملاً ترکیب کرد.

    ابتدا با مشکلات نوشیدن و قمار مقابله کنید و آموزش را بهبود بخشید. ارائه آموزش برای بزرگسالانی که قبلاً فرصت کمی برای رفتن به مدرسه داشته اند یا اصلاً فرصتی نداشته اند. ولی آره…

    • سسی می گوید

      مجری: به مقاله پاسخ دهید و نه فقط به یکدیگر، که چت کردن است.

  3. کورنلیس می گوید

    به طرز محسوسی زیبا!

  4. استفان می گوید

    قطعه بسیار زیبا و همچنین روشن است که بینش های مختلف از کجا می آیند. من هم در کل ایده کمی مشکل دارم و مطمئناً قصد ندارم چند هزار یورو به پدر و مادر شوهرم هدیه بدهم. من این کار را با هیچ کس در اینجا انجام نمی دهم، بنابراین مطمئناً در آنجا نیز چنین نیست.

    اما من همچنین می توانم به خوبی درک کنم که دیدگاه تایلندی از کجا می آید. آینده ما کاملاً مشخص است، اگر هیچ چیز دیوانه کننده ای اتفاق نیفتد. ما این فرصت را داریم که پس انداز کنیم، والدین ما می توانند از خود مراقبت کنند و شبکه های ایمنی کافی برای جذب هر گونه شکست وجود دارد. منطقی است که تایلندی ها نیز در تلاش برای رسیدن به این مهم در اسرع وقت هستند. وقتی فرنگ دوباره آنها را ترک می کند، بلافاصله تمام امنیت تازه به دست آمده خود را از دست می دهند. در حالی که خودمان ادامه می دهیم.

    من با دوست دخترم توافق کرده ام که تا چند سال دیگر ببینیم می توانیم در آیسان ازدواج کنیم یا نه، اما به او گفتم که ازدواج احتمالی به پدر و مادرش هم بستگی دارد. اگر آنها چیزهای دیوانه وار نپرسند، من هم نمی خواهم. من می توانم با یک سینسود کوچک زندگی کنم. من می بینم که برای او مهم است، بنابراین برای من نیز مهم است. از آنجایی که او می خواهد آبروی خود را برای پدر و مادرش بازیابد (از مردی که با خورشید شمال رفته فرزند دارد). اگر این برای او و والدینش خیلی مهم است و من بتوانم از آن مراقبت کنم، احتمالاً آن را حل خواهیم کرد.

  5. اتو دو رو می گوید

    داستان عالی. من از همسرم همین بحث ها را شنیدم الان 5 سال است که ازدواج کرده ایم. من مبلغ گناه را پرداخت کردم، اما بعد از عروسی توسط پدر و مادر شوهر برگردانده شد. همسر من هم مغازه دارد پس درآمد خودش را دارد.

  6. رانت دار می گوید

    داستان بسیار خوبی از Inquisitor. محتوای قطعه با توجه به نظر همسرت (عزیزم) بسیار قوی شد که توضیحات بسیار منطقی است که ما (فرنگ) اغلب به آنها فکر نمی کنیم. در واقع به همین سادگی است. من به طور حرفه ای یاد گرفته ام که خودم را در جایگاه دیگران قرار دهم، اما این در هلند بود. در خارج از کشور هم به من کمک می کند، اما هنوز در شگفتم.
    من اغلب از سابق تایلندی خود می پرسیدم آیا هنوز مرا دوست داری؟ سابق هلندی من اسامی حیوانات خانگی را دوست داشت و در فیلم ها نام های بسیار شیرین زیادی را از هر دو طرف می شنوید، اما سابق تایلندی من این را به خود زحمت نداد. در یک لحظه او می گوید: "چرا مدام می خواهی از من بشنوی که دوستت دارم؟" آیا احساس می کنید که اینطور نیست؟ اگر شک ندارید، چرا بپرسید؟ پاسخ به سوال شما فقط "کلمات" خواهد بود، اما هنوز در مورد احساس است! ما در نهایت بعد از 9 سال طلاق گرفتیم، زیرا او همان کاری را که مادرش انجام می داد انجام می داد، مخفیانه قمار و مشروب می خورد.
    یک ضرب المثل زیبا و کاربردی در مورد روابط وجود دارد: "دادن و گرفتن است".

  7. والتر می گوید

    پس از 25 سال ازدواج با یک زن تایلندی، پوکت، پایان ناگهانی به دلیل خونریزی مغزی. غم و پوچی را از تو دریغ خواهم کرد. یک ماه بعد، یک پیام از طریق فیس بوک، "حالت چطور است؟" شروع کردیم به صحبت کردن، هر روز صبح، بعدازظهر و عصر او آنجا بود، برای من! خلاصه ما عاشق هم شدیم که به نظر راحت میاد ولی مطمئنا اینطور نبود. ماه مه گذشته من به تایلند سفر کردم، مخصوصاً برای او، جرقه ها به پرواز درآمد و ماه فوق العاده ای داشتیم. در ماه اوت دوباره پیش او رفتم و به طور قانونی ازدواج کردیم. افتخار می کرد که الان نام خانوادگی من هم مال اوست و روی شناسنامه اش هست. سینسود آنها را رد کرده است، مهمانی بزرگ برای عروسی ما، اکنون فقط مشروب، استفراغ و دعوا است. او یک زن فوق العاده از آیسان است!

  8. رنه مارتین می گوید

    یک بار دیگر به زیبایی نوشته شده و ما نگاهی اجمالی به "آشپزخانه" شما داشتیم. ادامه بده…….

  9. او می گوید

    داستان خوب تفتیش عقاید من فکر می کنم این برای بیشتر روابط مختلط صدق می کند. متاسفانه دختر من چشمی به آینده ندارد و مثل خیلی از تایلندی ها فقط به حال فکر می کند. پس این من هستم که به همه چیز فکر می کنم تا بعد از مرگ من بتواند زندگی خوب و معناداری داشته باشد. اما اگر شریک زندگی شما هیچ جاه طلبی جز مراقبت از فرنگ نداشته باشد، آسان نیست. اما من هنوز برنامه هایی دارم، بنابراین امیدوارم چیزی را که او هم دوست دارد پیدا کنم.

  10. نجار می گوید

    بازم ممنون بابت این داستان!!! ممکن است در مورد پرداخت سینسود نظر دیگری داشته باشیم، اما قدردانی از آنچه "همسر" فکر می کند و می خواهد برای هر دوی ما بسیار مهم است!!! بنابراین فکر نمی‌کنم دیگر مهم باشد که هر دو طرف در کنار یکدیگر احساس امنیت و امنیت کنند. نگاهی به آینده البته به دلیل تفاوت سنی (بزرگ) که اغلب رخ می دهد نیز مهم است.

  11. هنری می گوید

    داستانی برگرفته از زندگی، و آنچه شریک زندگی اش در مورد شرکای فرنگ به او می گوید، واقعاً درست است، واقعاً بسیاری از مردم ذهنیت بسیار مشکوکی دارند.
    پس از تقریباً 40 سال ازدواج با 2 همسر تایلندی، فقط می توانم بگویم که هیچ شریک وفاداری بیشتر از همسران تایلندی وجود ندارد، چه خوب چه بد. اما شما باید این وفاداری را از طریق رفتار خود به دست آورید.

    من هرگز به سینسود پول نداده ام، من قانونی ازدواج کرده ام، بدون مهمانی، حتی عروسی بودا. در آن زمان، پدر شوهر آینده من به معنای واقعی کلمه به من گفت. خواهش می کنم هانری هزینه های دیوانه وار و غیرضروری نکن، می بینم دخترم (مجرد و بی فرزند) خوشحال است و همین برای ما کافی است. وقتی همسر آینده ام (پدر و مادر، برادر و خواهر) را به یک شام معارفه دعوت کردم، به مادرش گفتم که دختر زیبایی را بزرگ کرده است و گفتم که می خواهم بقیه عمرم را با او بگذرانم. گفت. می بینم دخترم خوشحال است و شما را دوست دارد، فقط از شما می خواهم که هرگز دخترم را به گریه نیندازید.

    اکنون در مورد سینسود، من شاهد ازدواج بین 2 سینو/تایلندی در ایسان بوده ام که مجموع سینسود حدود 10 میلیون بات خانه، ماشین، جواهرات و پول نقد بوده است، دختر نیمه یتیم بود، پدرش فوت کرده بود.

    بنابراین حتی در میان تایلندی های طبقه متوسط ​​هنوز سنت سینسود وجود دارد.

    • هریبر می گوید

      نوه یک کارخانه‌دار بزرگ و جالب «به ارث پدر و مادرش» و حتی صاحبان کارخانه‌های بزرگ‌تر، به مبلغ… 200 میلیون بات تایلند سینسود خرید.

  12. جان وی سی می گوید

    داستانی زیبا و تکان دهنده.
    خوشحالم که شخص تفتیش عقاید و معشوقه اش را می شناسم.
    عشق یک فعل است و در سطح بین المللی یکسان است (با برخی تفاوت های جزئی و مطمئناً قابل پل زدن).
    اگر معلوم شود که هر دو طرف قابل اعتماد هستند و به یکدیگر احترام می گذارند، درهای زندگی شاد باز است!
    اکثر فرنگ هایی که من می شناسم سابقه طولانی در این کار داشته اند. آنها یک یا چند رابطه داشته اند، ممکن است از آن روابط قبلی بچه داشته باشند یا نداشته باشند و باید در این بین عاقل تر می شدند. ما پیرتر می‌شویم... نوک تیزها گردتر می‌شوند، زندگی رازهای کمتر و کمتری دارد، بنابراین دلیل بیشتری وجود دارد که با شریک زندگی خود چیزی زیبا از آن بسازید.
    برای The Inquisitor و عزیزم آینده شگفت انگیزی آرزو می کنم.
    من آرزو می کنم که این نگرش نسبت به همه روابط! به طور خودکار شکست های بسیار کمتری وجود خواهد داشت!

  13. لئو تی. می گوید

    داستان (زیبا) شما نشان می دهد که همسر شما در گذشته زمان آسانی نداشته است، تا حدی به دلیل اعمال شریک زندگی تایلندی خود که به عنوان یک احمق توصیف می شود. حالا او به خاطر ازدواج با یک خارجی، شما که روی او سرمایه گذاری کرده اید (مغازه راه اندازی کرده اید) زندگی بهتری دارد تا بتواند درآمد خود را به دست آورد. پس می توان گفت همسرت با فرنگش خوش شانس بوده است. اما رابطه/ازدواج با فرنگ البته همیشه تضمینی برای زندگی بهتر نیست. حتی همسرت می گوید که فرنگ معمولاً در مورد سکس و مهمانی است. و البته، مردان تایلندی همه اهل بال زدن نیستند، همیشه سیب های بدی وجود دارند، اما بیشتر مردان تایلندی البته مراقب خانواده خود هستند. «سینسود»، چیزی که در اینجا در واقع درباره آن صحبت می کنیم، یک رسم قدیمی است و فقط مختص تایلند نیست. Sinsod اغلب به عنوان جبران هزینه های بزرگ کردن بانوی تایلندی مورد نظر توصیف می شود و خارجی ها نیز آن را "خرید" می نامند. به نظر من، سینسود همچنین به زبان هلندی برای جلوگیری از اشتباهات زوج آینده خدمت کرده است. حتی در حال حاضر، اما مطمئناً در گذشته، یک تایلندی معمولی برای به دست آوردن مقدار سینسود، باید مدت زیادی را کنار بگذارد. او باید در خرج کردن پولی که برای عزیزش می‌داند مطمئن باشد. یک خارجی عموماً پول بیشتری در اختیار خواهد داشت، مجبور نیست برای آن مدت زمان زیادی پس انداز کند یا اصلاً نداشته باشد، و اگرچه در گذشته مهریه در اروپا نیز وجود داشت، اما کمتر متوجه معنای آن می شود. سینسود به دلیل تفاوت فرهنگی است و فقط آن را به عنوان یک مبلغ پرداختی می داند که می تواند او را ناراحت کند. برخلاف هلند و بلژیک، به سختی در تایلند شرایط سالمندی وجود دارد و فرزندان در واقع سرمایه‌گذاری برای دوران سالمندی والدین خود هستند. تفتیش عقاید اکنون با باز کردن یک مغازه برای همسرش به این امر کمک کرده است، و اینکه آیا شما آن را Sinsod می‌نامید یا تدارکات آینده، البته مهم نیست. برایت ازدواج طولانی و شاد و تجارت خوب آرزو می کنم، لئو.

  14. افزودنی ریه می گوید

    تفتیش عقاید عزیز
    به عنوان یک نویسنده مکرر در اینجا در وبلاگ، شخصا فکر می کنم این یکی از زیباترین مقالاتی است که تا به حال در اینجا خوانده ام. من قصد ندارم چند کلمه را در مورد آن هدر دهم، اما این واقعیتی را بیان می کند که بسیاری از فرنگ ها که سال هاست به تایلند آمده اند، به سادگی نمی دانند. با بالاترین قدردانی من،
    افزودنی ریه

  15. خان پیتر می گوید

    من فکر می کنم دسته هایی از فرنگ ها هستند که وابستگی مالی به شریک زندگی خود را دوست دارند. یه جور بیمه. اما این نیز نشان می دهد که رابطه بر اساس برابری نیست، بلکه بر اساس وابستگی است. اینها نیز روابطی هستند که دیر یا زود شکست می خورند. این یک رابطه عادی نیست اگر همسر تایلندی شما مجبور شود هر بار برای پول جیبی دستش را بالا بگیرد. سپس او بیشتر شبیه یک خانه دار است که با شما هم تخت است. چه کسی چنین رابطه ای را می خواهد؟ بچه هایی که اینطور فکر می کنند باید از خودشان خجالت بکشند. دیر یا زود آنها خودشان را ملاقات خواهند کرد.

    • کودک می گوید

      نمیدونم کی باید خجالت بکشه؟ اگر هر دو از آن بهره مند شوند و احساس خوبی داشته باشند، مشکل چیست؟

  16. پیتر وی. می گوید

    بسیار زیبا بیان شد، متشکرم!

    لطفاً به او بگویید که او واقعاً باید خوشحال باشد که مجبور نیست این همه سال تلقین را پشت سر بگذارد، اوه، منظورم "تحصیل" است.
    داستان او به وضوح نشان می دهد که او می تواند فکر کند، نظر خود را دارد و همچنین انگیزه دارد. ترکیبی نادر در میان تایلندی ها.

  17. 1947 می گوید

    فوق العاده و زیبا توصیف شده است ... اما همه آنقدر خوش شانس نیستند ...

  18. گیرت می گوید

    عالی نوشته من عروسی رو هم تجربه کردم و هزینش رو هم گرفتم ولی همون روز پس گرفتم ولی دیگه همچین مهمونی برام لازم نیست شب و شب موزیک خیلی بلند بود تو آیسان رسم بود او به من گفت که صبح روز بعد دیوانه شده ام.تمام شب یک چشمک نمی خوابد و ساعت 11 صبح کل مهمانی تمام شده است که الان حدود 12 سال پیش بود.

  19. صلح می گوید

    من این را به خوبی درک نمی کنم. ساده ترین افراد روی مهریه 250.000 بات حساب می کنند؟ با فرض اینکه یک روح ساده در آیسان ماهیانه 10.000 Bht و همین کارگر ساده در اروپا 1500 یورو در ماه درآمد داشته باشد، این به معنای مهریه تقریباً 40.000 یورو در منطقه ما است.

    من فکر می کنم که حتی در اروپا، تعداد کمی از افراد شاغل ساده حاضر یا قادر به سرفه کردن چنین مقداری هستند.بسیاری از مردم بلژیک هرگز این مقدار در حساب پس انداز خود ندارند.

    من سالها در آفریقا زندگی کردم و در روستاهای روستایی معمولاً جهیزیه چند بز و یک گاو بود.

    آیا این توهم ابهت است یا حماقت؟ یا داستان آن تایلندی بیچاره واقعاً معتبر نیست؟

  20. دونتجو می گوید

    به خوبی بیان شده، صادقانه و صادقانه است.
    من تحت تاثیر قرار گرفتم.
    دونتجو

  21. جاناتان می گوید

    زیبا نوشته شده! قسمت 1 کمی ناامید کننده بود اما الان که تونستم قسمت 2 رو بخونم تعارف! در نهایت، البته، همه چیز در مورد کل است.
    برای من فرقی نمی کند: ازدواج کنم یا نه. اما مطمئناً "نازنین" من این را می خواهد. و من به او گفتم که من با یک گناه نمادین مشکلی ندارم، اما گناه واقعی بخشی از نگهداری روزانه ماست. و این البته شامل پدر و مادرش هم می شود! ایده بسیار ساده است: آنچه را که می توانید ذخیره کنید، به اشتراک بگذارید و آنچه را که نیاز دارید دریافت کنید. در هلند همه از دادن پول از طریق حواله بانکی خوشحال هستند، اما هیچ کس برای یکدیگر وقت ندارد... و من آن زمان را با "عزیزم" و خانواده اش گرامی می دارم!

    جاناتان، پوکت

  22. سر چارلز می گوید

    البته من به طور کلی چشمانم را روی فقر نمی بندم و اینکه خانم ها اغلب بعد از یک رابطه ناموفق می توانند عقب بمانند و بنابراین وقتی با فرنگی ملاقات می کنند و زندگی متفاوتی را با او شروع می کنند هدیه ای از بهشت ​​برای آنهاست.

    من مطمئناً آنها را سرزنش نمی‌کنم و بنابراین نمی‌خواهم آن را بی‌اهمیت جلوه دهم، اما همچنین می‌خواهم بیش از حد در نقش قربانی قرار بگیرم، با توجه به داستان‌های اغلب «ترحم‌آور» که در این وبلاگ ظاهر می‌شود، زیرا این داستان‌ها تقریباً همیشه مرتبط هستند. به شرایط آیسان

  23. خروس می گوید

    کلاه بر سر شما برای داستان هایتان در مورد تفتیش عقاید گناهکار.

  24. دنی می گوید

    نوشته شده از قلب شما و همیشه برای من بسیار قابل تشخیص است.
    این به سادگی نمی تواند منصفانه تر یا بهتر باشد و همانطور که می بینید، توسط بسیاری از خوانندگان بسیار قدردانی می شود.

    دوستی هم دارم که خودش درآمدش را تامین می کند. اگر از یکدیگر مستقل هستید، فضای زیادی برای تمایل داوطلبانه با هم وجود دارد و این قدرت یک رابطه سالم است.

    زندگی در آیسان زیباست. ما 20 گاو و بسیاری از حیوانات دیگر در یک قطعه زمین زیبا با ده ها درخت میوه و عصرانه داریم. یک آسمان پرستاره زیبا بدون مزاحم نورهای شهر.

    با سلام و احترام از طرف دنی

  25. مرد خوشبخت می گوید

    باز هم داستان عالی
    بسیاری از مردم می توانند در مورد این موضوع با دقت فکر کنند زیرا زندگی را ارزش زیستن می کند. شادی و عشق فراوان در کنار عزیزتان.

  26. جان چیانگ رای می گوید

    البته فردی که در خانه یا مغازه سرمایه گذاری می کند نیز از این هزینه ها سود می برد. با این حال، من شک دارم که آیا همان سرمایه گذاری با یک شریک تایلندی انجام می شد، که به عنوان یک کارگر حداقل دستمزد، ممکن است مجبور شود برای بازپرداخت بدهی های خود پول جمع کند تا بتواند مبلغی را در این مدت بپردازد. همه.
    موضوع امنیت و آینده مالی بی دغدغه معمولاً بیشتر به عنوان یک گناه یکبار در نظر گرفته می شود، که اغلب نمی تواند امنیت زیادی در آینده دور ایجاد کند.
    جدا از اختلاف سنی اغلب زیاد، آیا ما تقریباً همیشه طرف بهتری برای ازدواج با منابع مالی خود نیستیم؟
    من به خوبی می توانم درک کنم که یک زن تایلندی ترجیح می دهد اگر بیمه اجتماعی دیگری وجود نداشته باشد، با شماره مراجعه کند.
    اما در مورد مردی که به طور وظیفه‌آمیز گناه خود را پرداخت کرده است، شاید همچنان مشغول پرداخت این بدهی است، در حالی که اکنون معلوم می‌شود که همسرش ناگهان خیانت کرده است یا در همه کوه‌ها ناپدید شده است.
    آیا این یقین به گناه فقط برای زن تایلندی در نظر گرفته شده است یا اینکه در یک ازدواج خوب این عادی ترین چیز نیست که فرد مسئول آینده خوب متقابل باشد؟

    • جان چیانگ رای می گوید

      اگرچه انتخاب کلمات من در پاسخ بالا در مورد قطعیت دادن سین کاملاً صحیح نیست، زیرا این هدیه در درجه اول در خدمت خانواده وی است، اما همچنان در مورد سخنان شیرین همسر شما سؤال دارم.
      این واقعیت که او اکنون از شما برای همه چیزهایی که به او پیشنهاد کرده اید بسیار سپاسگزار است و اکنون شما را به دلیل قدردانی عمیق شما را Tierak (گنج) خطاب می کند و همچنین واقعاً شما را دوست دارد، در ازدواج من تفاوتی ندارد.
      این واقعیت که او در اولین جلسه این را نمی دانست ممکن است شیرین و زیبا به نظر برسد، اما حداقل مطمئناً امیدوار بود که می دانست.
      قبل از اینکه شما را بشناسد، مطمئناً از چشم او دور نمانده بود که سایر زنان آیسان که با فرنگ هم ازدواج کرده بودند، ناگهان شروع به صحبت در مورد چیزهایی کردند که قبلاً حتی در وحشیانه ترین رویاهای خود نمی توانستند آنها را ببینند.
      امیدی که به خصوص در ابتدا از خرید اختلاف سنی خوشحال بود.
      حتی اگر بخواهد بگوید که به دلیل اختلاف سنی بهترین سال های خود را به شما نمی دهد، اگر شما را دوست نداشت، مطمئناً آنچه را که از شما انتظار داشت و امیدوار بود فراموش نمی کردم.
      صادق باشید، آیا دوست دارید صادقانه به شما بگوید که فکر می کند شما پسر خوبی هستید، اما انتظارات مالی او از شما به همان اندازه نقش مهمی ایفا کرده است.
      اتفاقاً من معتقدم که شما الان رابطه خوبی دارید و همانطور که من در ازدواجم تجربه می کنم، عشق نیز دخیل است.
      با این حال، جرأت می کنم شک کنم که آیا واقعاً این دلیلی بود که من به عنوان یک فرنگ با این زن 20 سال جوانتر ارتباط برقرار کردم و اگر به جای واقع گرا بودن، شاید یک فرد متعصب بودم، حداکثر احساسم فرق می کرد. رومانتیک.

      • تفتیش عقاید می گوید

        علیرغم اینکه اغلب به داشتن «عینک رز رنگ» متهم می‌شوم، کاملاً می‌دانم که «فرنگ بودن» من که در این مورد از نظر مالی بهتر تأمین می‌شود، نقش داشته است.

        اما در بلژیک هرگز نتوانستم یک زن زیبا را که 22 سال از من کوچکتر است راضی کنم تا با هم این کار را بسازند.

        و هیچ چیز من و دوست دخترم را از ایجاد یک رابطه خوب و دوست داشتنی منع نمی کند. فکری و جسمی.

        یا فکر می کنید که مردان جوان تایلندی و فرنگ دیگر برای اغوای او تلاش نمی کنند؟
        اغلب به اندازه کافی، اینجا در مغازه/کافه، یا زمانی که در پاتایا، بانکوک و دیگران بیرون هستیم!

        هر دوی ما فکر می کنیم که این کار باعث سرگرمی می شود….

        • جان چیانگ رای می گوید

          من متقاعد شده‌ام که این واقعیت که ما فرنگ هستیم و در نتیجه معمولاً وضعیت مالی بسیار بهتری داریم، قطعاً در اولین دیدار نقش بسیار زیادی داشت.
          این واقعیت که ما در اروپا با یک زن بسیار جوانتر به این راحتی این فرصت را نداشتیم، به وضوح به این دلیل است که در اروپا اکثر زنان یا از نظر مالی وضعیت بهتری دارند، یا حداقل از نظر تحصیلات اغلب بهتر، در آینده نزدیک امکان پذیر است.
          این واقعیت که بسیاری از زنان تایلندی دوست دارند یک فرنگ مسن‌تر را به عنوان شریک زندگی در کنار خود داشته باشند، به این موضوع مربوط می‌شود که در سن معینی بر خلاف یک فرد جوان‌تر، اغلب یک مرد از نظر مالی آماده است، که به این معنی است که این احتمال وجود دارد که او قبلاً سالهای خیانت و تعویض سریع شریک زندگی خود را پشت سر گذاشته باشد.
          همسر من هم جوانانی دارد که دوست دارند از او خواستگاری کنند و اگر به بانکوک و مطمئناً پاتایا بروید، مطمئناً با فرنگ های احمقی زیادی روبرو می شوید که همه زنان تایلندی را با همان قلم مو قیچی می کنند، به همین دلیل است که علاقه به آنجا وجود دارد. بزرگتر خواهد بود
          همسرم و فکر می‌کنم او قطعاً تنها نخواهد بود، مطمئناً مراقب به خطر انداختن روابط خوب ما و امنیت مالی خود خواهد بود.
          رابطه ای که در آن عشق، اعتماد و قدردانی از صمیم قلب نقش اصلی را بازی می کند، اما در آن به اندازه کافی واقع بین هستم که بدانم بدون امنیت مالی برای او، هرگز چنین چیزی محقق نمی شد.
          اما هرکسی که این را متفاوت ببیند، حتی اگر فقط برای خشنود کردن احساسات و قلب خود باشد، البته ممکن است در این مورد متفاوت فکر کند.
          در نهایت آنچه اهمیت دارد این است که همه طرفین خوشحال باشند و این مهمترین و تنها چیزی است که در یک رابطه مهم است.

  27. کریس می گوید

    سونگکران؟ البته من از تعداد کشته ها و مجروحان ناراحتم، اما ما به عنوان خارجی ها قرار نیست آن را تغییر دهیم. یک سنت زیبا و قدیمی که ما - به عنوان مهمان در این کشور - نباید آن را دستکاری کنیم. میلیون ها لیتر آب هدر می رود در حالی که این کشور با مشکل فزاینده آب (مزاحمت و خشکسالی) مواجه است. اوه خوب ... پس ما با لئو در سال های آینده حمام خواهیم کرد ...، ...
    لباس فرم مدرسه؟ خوب، بچه ها یا حتی دانش آموزان دبیرستانی و دانشگاهی همه شبیه هم هستند. فضای کمی برای تفاوت های فردی احتمالاً ربطی به سنت دیرینه ارتش قدرتمندی دارد که بالاتر از همه احزاب است. البته به عنوان مهمان نباید به آن دست بزنیم. و مطمئناً سعی نکنید شکل دموکراسی خود و مدل پولدر را به آنها تحمیل کنید. تایلندی ها در صورت موافقت ارتش به پای صندوق های رای می روند. و هر 4 یا 5 سال یک کودتا: آیا این برای مردم خوب نیست؟ متأسفانه ما این را در هلند نمی دانیم.
    روز ارتش: خوب. همچنین مانند چنین سنت شگفت انگیزی که در آن به کودکان اجازه داده می شود تا به تانک ها و هواپیماهای جنگنده بروند و اسلحه در دست بگیرند. برای استخدام ارتش خوب است زیرا تعداد کودکان در دهه های آینده به شدت کاهش خواهد یافت. اما مسلماً ارتش باید افراد کافی برای کنترل جمعیت داشته باشد. به نظر من کالایی برای خارجی ها نیست.
    اینها نظرات خارجی هایی است که در اینجا در تایلند زندگی می کنند، خود را مهمان می دانند و به همین دلیل با سنت های زیبای تایلندی ها تداخل یا رعایت نمی کنند. بازپرس یکی از آنهاست.
    Sinsod: یکی دیگر از سنت های زیبا در این کشور که عشق رمانتیک کمیاب است و ازدواج ها عمدتاً بین خانواده ها ترتیب داده می شود. اگر ازدواج مورد نظر نباشد، مبلغ گزافی می خواهید و نمی شود. چه عروس و داماد همدیگر را دوست داشته باشند یا نه. این مهم نیست. پرداخت باید انجام شود. خوشبختانه این مشکلی برای خارجی ها نیست. آنها پول زیادی دارند و بنابراین در میان زنان فقیر تایلندی که - به درستی - می خواهند از نگرانی های مالی زندگی روزمره خلاص شوند، محبوب هستند. این جالب نیست که آنها هر از چند گاهی خیانت می کنند، اما زنان تایلندی که با یک مرد تایلندی ازدواج کرده اند متوجه می شوند که مردان شکارچی هستند. تا زمانی که پولی به دست این خانم ها نرود (بوس و اسپرم مشکلی ندارد) چون همه چیز تمام شده است. پس راهبرد باید این باشد که تا جایی که ممکن است از همسر خارجی پول بگیریم تا آنها به رفتار درست خود ادامه دهند: خانه و زمین، ماشین، سینوس، وام.

    اکنون چه چیزی ظاهر می شود؟ تفتیش عقاید و کل قبایل مهاجران با تمام سنت های شگفت انگیز موافق هستند و نمی خواهند کاری در مورد جنبه های منفی انجام دهند. با این حال، آنها به شدت با گناه مخالفند، اگرچه این سنت زیبا نیز هست. بسیار ناسازگار، شاید به انگیزه خودخواهی پنهان شده در پشت استدلال هایی مانند "پرداخت برای یک زن"، "پول برده داری"، من از قبل از همسرم و خانواده اش مراقبت می کنم، "او باید از من راضی باشد" و غیره. برای پرداخت ما ناگهان به طرز وحشتناکی کالوینیست می شویم. بسیاری از این مهاجران در مهمانی های کشور خود گفتند که برای پیدا کردن یک شریک خوب و قابل اعتماد (دوباره) هر کاری می کنند. و اکنون آن را در تایلند یافته اند، اما در نهایت حاضرند برای آن چه کاری انجام دهند؟ کمتر از 500.000 بات (= 12.500 یورو).
    تعجب می کنم که اگر این مخالفان با یک زن هندی ازدواج کنند و برای آن یک سینسود دریافت کنند، در مورد sinsod چه فکری می کنند؟ بله، درست خواندید: GET. در هند گناه گناه را به مرد تعلق می گیرد نه زن. همه مهمانان خارجی: آیسان را ترک کرده و پروازی به مقصد دهلی رزرو کنید…….. (هر روز می توان انجام داد)

    • تفتیش عقاید می گوید

      ببخشید کریس عزیز ولی به نظرم تو تایلند زیاد موافق نیستی.

      چه تایلندی باشند و چه «کل قبایل مهاجران» - شما گرم خود را تف می دهید. البته هرکس نظر خودش را دارد.

      اما اگر در جایی که زندگی می کنم احساس ناراحتی می کردم، به مکان های بهتری نقل مکان می کردم...

      و همچنین صادق باشید: به اصطلاح هدر رفت آب بسیار زیاد با Songkran - من فکر می کردم که نمی تواند با مصرف آب زمین های گلف برابری کند.
      یا باید گلف باز باشی….

      بدون احساسات سخت!

      • صلح می گوید

        FYI من برای اولین بار در سال 1978 به تایلند و پاتایا آمدم.
        من شاهد صدها رابطه بوده ام. مردان مسن‌تر که اندام‌های زیبا را به نمایش می‌گذارند و بدن‌های زیبا آنچه را که اکنون می‌توانند بخرند، نشان می‌دهند.
        وقتی این را می خوانم، بیشتر متقاعد می شوم که آن روابط آیسان بر چه اساس است. از یک طرف زن جوان زیبا و از طرف دیگر پولی که می توان برای آن خرج کرد.
        هیچ ایرادی ندارد تا زمانی که یکی از این دو ستون شروع به پاشیدن کند. زن جوان نیز مقداری از پرهای خود را از دست می دهد و یا کیف پول کمی سفت می شود، آن آهنگ ها معمولاً بعد از چند سال تمام می شود ... یا چیز زیادی باقی نمی ماند. بدن پژمرده می شود و/یا گلدان خالی می شود.
        همه چیز در آنجا بر اساس جنسیت و پول است.
        البته ایرادی ندارد... در دنیای غرب تفاوت چندانی ندارد. با این تفاوت که بعد از سال ها بدن می تواند راه را برای شخصیت خوب باز کند، که با توجه به ارتباط ضعیف بین زوج های فرنگ تایلندی اغلب ناامید کننده است.
        صبر کنید و ببینید.

        • RonnyLatPhrao می گوید

          به نظر من کسی که از «آنجا» صحبت می‌کند، احساس کمی نسبت به «اینجا» دارد. حتی اگر این مربوط به سال 1978 باشد…

          ممکن است برخی افراد را متعجب کند، اما من تعداد زیادی "فرنگ" را می شناسم که می توانند به زبان تایلندی مکالمه خوبی داشته باشند. و منظورم سفارش آبجو یا سلام کردن نیست.
          بسیاری از "معلمان" به خصوص.
          حتی به شما روس ها هم می گویم. آنها دانش خوبی از پایه تایلندی دارند و شما تعجب خواهید کرد که چقدر خوب تایلندی صحبت می کنند.

      • کریس می گوید

        شما مرا اشتباه می گیرید. اینجا احساس خوبی دارم قدردان بسیاری از اتفاقات تایلند باشید. اما چشمانم را - مثل خودت - بر روی ضلع های کوچک این جامعه نبند. و وقتی آن جنبه‌های منفی را می‌بینم، سعی می‌کنم آنها را درک کنم (اول) و سپس کاری در مورد آنها انجام دهم، مثلاً با صحبت با تایلندی‌ها در مورد اینکه چگونه می‌توان کارها را متفاوت انجام داد (در این دنیا). تایلندی ها باید خودشان تصمیم بگیرند که آیا می خواهند همه چیز متفاوت باشد...
        از داستان های شما خواندم که شما به جنبه های کوچکتر توجه ندارید و نمی خواهید در آنها دخالت کنید. شما ظاهراً علاقه ای به پیشرفت مردم تایلند ندارید.

      • کریس می گوید

        من یاد گرفته ام و به شاگردانم می آموزم که باید با افرادی که انتقاد پذیر هستند خوشحال باشند و خودشان نیز منتقد شوند. افرادی که انتقاد پذیر هستند می خواهند چیزی را برای بهتر شدن تغییر دهند.
        تایلندی‌هایی که از سیاست‌های دولت انتقاد می‌کنند (و بسیاری در آیسان زندگی می‌کنند) مورد آزار، بازجویی و یا حتی زندانی شدن قرار می‌گیرند. مهاجرانی که در شرایط بحرانی هستند باید سریعا کشور را ترک کنند. خوب، آن وقت فقط با مردان بله برون مانند شما باقی می مانند. آیا شباهت را در تفکر می بینید؟
        وقتی دانش‌آموزان بدون فکر نظر من را می‌پذیرند، خیلی خوشحال نمی‌شوم. وقتی متوجه می شوم که آنها شروع به فکر کردن می کنند، نظر خود را تدوین می کنند و می توانند آن را ثابت کنند و آماده بحث در مورد آن هستند، بسیار خوشحال می شوم.

      • کریس می گوید

        بزرگترین مصرف کننده آب در تایلند نه سونگکران است و نه زمین های گلف بلکه کشاورزان برنج. آیا آنها باید کشت برنج را متوقف کنند؟ خیر آیا Songkran باید لغو شود؟ خیر آیا همه زمین های گلف باید بسته شوند؟ خیر
        اما آیا می‌توانیم قبل از اینکه همه‌مان دچار سیل یا خشکی کامل شویم، درباره مشکل آب صحبت کنیم؟ یا ترجیح می دهید صبر کنید تا دیگر آب از شیر خارج نشود و بعد شروع به شکایت کنید؟
        زمانی که در زمین های فوتبال اروپا و فراتر از آن مشکل هولیگانی داشتیم، فوتبال را لغو نکردیم. ما تدابیری اتخاذ کرده ایم تا با موفقیت، جنبه کمتر خوشایند فوتبال را مهار کنیم.

    • لئو تی. می گوید

      کریس، تو بنویس "پس در سالهای آینده با لئو حمام خواهیم کرد...". خب من واقعا قصد ندارم!


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم