Fabeltjeskrant یا نه؟ - قسمت 7 (ورودی خوانندگان)
پس از اینکه حرکت پیت بعد از چند ماه شروع به شکل گیری کرد که تا به حال همه معقول و رضایت بخش بوده اند، پیت این پیام را از هلند دریافت می کند که می خواهند بیایند و ببینند آیا این امکان وجود دارد یا خیر.
دخترش میخواهد با فرزندش، نوهی پیت، بیاید، او خیلی خوب است، بعد از اینکه مدت طولانیتری همدیگر را ندیدیم، اما با وجود استرس، پیت هنوز در خانه جدید کاملاً "کنار" نیست. بدتر از آن، اینجا و آنجا در ساختمان هنوز یک سطل آوار معقول است. در صورت حضور «مردان» که گاه تا حدی زن هستند، قیچی کارگاه اعلام می شود. مردم هم در زمین کار غذا می خورند و آن ها میان وعده های سی دقیقه ای نیستند، مردم گاهی اوقات می خواهند بعد از آن چرت بزنند. حتی بدتر از آن، با منظم بودن یک کودک نیز در میان نیروی کار به هم ریخته است.
وقتی تیم شرکت «ما میتوانیم هر کاری بخواهی انجام دهیم» که اغلب بیش از یک هفته طول نمیکشد، حضور دارند، پیت تماشا میکند. مواردی که پیت از نظر تحویل با آنها مشکل دارد باید با احتیاط فراوان ذکر شود، پیت واضح است. نه اینکه پیت بزرگترین ناله کننده است، اما فعالیت های برنامه ریزی شده باید طبق درخواست پیش برود و بیش از اندازه کافی داشته باشد. مدتهاست که برای پیت روشن شده است که در شروع این طرح گام به گام، بینش کمی وجود دارد. زن صاحبخانه نیز تأثیر خود را در آن نوع هفته های کاری اعمال می کند و این باعث صرفه جویی زیادی می شود. پیت مرتباً این تصور را پیدا می کند که مردم بهتر از آنچه نشان می دهند یکدیگر را می شناسند، نه اینکه تا زمانی که برنامه گام به گام در تعادل باقی بماند، اهمیت زیادی دارد. دختر، نازنین و نوه، یک نوجوان باید یک هفته یا بیشتر بدون استرس زیاد در این برنامه مچاله شود. علاوه بر این، به گفته پیت، چیزهای عادی مانند دوستان او نیز نیاز به توجه دارند.
پیت هنوز چند ماه فرصت داشت تا درخواست دختر شیرین با نوه را تا پایان معقول تکمیل کند. زیرا البته قصد این بود که خانه پیت به عنوان پایگاهی برای کاهش قابل توجه هزینه ها استفاده شود. پیت همچنین مشکلاتی را در مورد سایر حمایت های مالی مانند غذا، نوشیدنی و این سوال پیش بینی کرد که "فردا قرار است چه کار کنیم بابا". بله، چه کنیم، پیت سالی یک بار به مدت ده روز به محل قدیمی خود می رفت و بقیه را می توانستند از او بدزدند. پیت در اینجا زندگی می کرد و به همین دلیل تعطیلات ساز نبود. به طور خلاصه، این قرار بود دوباره دنده های لازم را برای پیت تمام کند.
سردرد هوا، اما پیت خوشحال بود که امسال دوباره دختر و نوهاش را میبیند. زنگ ها همه تفاوت زمانی نداشتند و با این حال پس از مدتی که مطالب مکالمه کمتری دریافت می کرد، پیت نیز متوجه شده بود. آن هزاران مایل دورتر روی الگوی مکالمه شما تأثیر میگذارد، حتی اگر نخواهید همه چیز را به خاطر خون خودتان بیان کنید. او مطالب زیادی برای گفتگو داشت تا تعطیلات خوبی داشته باشد. دختر باید نشان می داد که چه برنامه هایی دارد تا بتواند به یک کل خوب تبدیل شود.
خود پیت البته به سفرهای یک روزه فکر می کرد که به گفته دوستانش در عصر شنبه دو یا سه آبجو مطلوب تر بود. پارک ملی Khao Yai شاید دو روز خوب بود، پیت در ابتدای حضورش در تایلند آنجا بود. سرگرم کننده، تماشای فیل ها اگر خوش شانس هستید، میمون ها و بسیاری از مناظر دیگر، آیا واقعاً علاقه یک زن جوان بچه دار وجود داشت، پیت هنوز باید کاوش می کرد. پیت همچنین با یک سفر یک روزه، معبد قدیمی، روستای کوچک اطراف آن به فیمای رفته بود که می توانستید غذاهای خوشمزه تایلندی بخورید و کمی استراحت کنید. در راه برگشت چیزی با یک درخت کهنسال که خیلی بزرگ بود، می توان گفت تعداد زیادی درخت که همه به هم متصل بودند. [555]
در محله خودشان نیز چند چیز وجود داشت، اما بله، همه آنها کاملاً بودا محور بود. استخر عمومی البته برای یک روز بیرون رفتن خوب بود. در صورت امکان می توان از آن هر روز استفاده کرد. یک حمام زیبا با بخش ورزشی درون دیوارها و حتی یک سونا که هرگز به اندازه آن استفاده نشده بود. زیبا در سایه پناهگاه یک سوله دوچرخه قدیمی و گهگاه آب پاش. پراکی تایلندی نیز امکان پذیر بود.
شهر نیز چیزی برای ارائه داشت. پیت دیگر در آن سن و سال نبود، غذاخوریهای اروپایی و برخی تفریحات شبانه، اما خدای جوان برای یک بار هم که شده بود. برخی از معابد که آیوتایا را می شناسند، اما قرار بود چندین شب طول بکشد، چرا در راه بازگشت به بانکوک نه، زیرا پیت این تصور را داشت که یک هفته ساحلی در جهت جنوبی نیز هدف است. پیت همچنین فکر میکرد که میتواند دخترش را با یک روز بیرون رفتن به «پل» خوشحال کند، چیزی که تقریباً همه دوست داشتند ببینند. زمان اقامت چند روزه در خانه را برای سفر از آنجا آیوتایا، بانکوک با قطار به رودخانه کوای کوتاه می کند. پیت همه اینها را دوباره دیده بود و آنها را به خوبی به جنوب رساند.
او مطمئن بود.
ارسال شده توسط ویلیام کورات
تجربه شگفت انگیز است!
هکتار
احساس میکنم به خانواده خبر داده شده…
احتمال زیادی وجود دارد که او بعداً مشتاق تر شود.
فقط یک حدس می زنم، معلوم می شود که بازسازی کمی گران تر است و پیت نمی خواهد دختر و نوه خود را ناامید کند، بنابراین از وام شارک محلی وام می گیرد.
نمی توانم منتظر Fabeltjeskrant بعدی باشید.
شما خیلی منفی GeertP هستید، خیلی بد.
نه، با Piet و فلپ تپ استوک خوب پیش رفت.
مطمئنا در مورد بخشی از دانش خود را در زندگی شبانه در منطقه ساحل دریا شن و ماسه و ساحل با موافقت خود را برای کمک به کمتر خوش شانس بخوانید.
آنها هر ماه در پرداخت بهره و هزینه های نوسازی هموار می شوند.
اطمینان حاصل کنید که تقریباً از مبلغ اجاره ماهانه برای بازسازی استفاده می کنید، فقط همین.
اگرچه پیت قاطعانه «فرنگ مای میتنگ» را مینوازد، اما «مردم» زیادی هستند که میخواهند آن را سوراخ کنند، حیف که مردم فقط نمیخواهند حرف شما را قبول کنند.[555]
قسمت هشتم نوی دوباره روی صفحه شطرنج حضور دارد که پیت دوباره با چند حرکت روبرو می شود.