وقتی به چیانگ مای رسیدم، مهمانخانه ای در ذهنم بود که می خواستم به آن بروم، به نام خانه زندگی. صبح زود به آنجا رسیدم و هنوز تعطیل بود.

همسایه روبروی خیابان صاحب را بیدار صدا کرد و چند دقیقه بعد آمد تا در را برای من باز کند. این یک تایلندی بسیار دوستانه بود، او اتاق را به من نشان داد و برای 150 شب 1 بات هزینه داشت. یه جورایی خوشم نیومد و برگشتم. بنابراین من با کوله پشتی خود به دنبال جایی برای خوابیدن در چیانگ مای قدم زدم.

پس از بازدید از یک هتل بسیار گران قیمت و 20 دقیقه پیاده روی، مهمانخانه ای را پیدا کردم که می خواستم در آن ساکن شوم. من می خواستم برای 1 هفته در مهمانخانه مینی رزرو کنم، اما نمی توانستم بیش از 100 بات از قیمت چانه بزنم ... grr بنابراین در نهایت برای 1 شب (200 بات، اتاق یک نفره) رزرو کردم تا یک "خانه" و یک دوش داشته باشم. . سپس منطقه را گشتم، صبحانه خوردم و به دنبال مکانی گشتم که واقعاً می خواستم در آن بمانم. بعد از مدتی جستجو، یک هتل خوب به نام Ginny place، اتاق یک نفره 150 بات و موقعیت خوبی پیدا کردم. توافق کرده بودم که فردا بین ساعت 10 تا 11 برای رزرو اتاقم آنجا باشم.

علاوه بر این، روز با راه رفتن در اطراف و چند ساعت دراز کشیدن در رختخواب کامل شد. عصر رفتم بازار شبانه که زیاد نبود اما کیلومترها بازارهای اطرافش حیرت انگیز بود!!! خوش گذشت و حدود ساعت 11 خوابیدم. روز بعد در رستورانی صبحانه خوردیم که در سیاره تنهایی ذکر شده بود….mwa…. هاها کمی خراب شده سپس من را در محل جینی مستقر کرد. سپس چیانگ مای را با پای پیاده کشف کردم، پس از چند ساعت پیاده روی و بازدید از معابد فوق العاده زیبا، به هتل خود برگشتم. جایی که برای مذاکره یک سفر کوهنوردی 3 روزه رفتم. به طور معمول 1500 بات (37,50 یورو، شامل 2 شب، 3 روز + غذا) هزینه دارد، بنابراین در واقع گران نیست.

اما از آنجایی که در تمام این مدت قدم زدن به چندین آژانس مسافرتی رفته بودم، می دانستم که می تواند ارزان تر باشد، ابتدا فکر می کردم ارزان ترین آن 1300 بات است، اما هتل من همان را با قیمت 1200 به من پیشنهاد داد. سپس با یک تایلندی صحبت کردم که آن را به قیمت 1100 پیشنهاد داد. بنابراین به صاحب هتلم گفتم و در نهایت می توانم آن را با 1000 بات رزرو کنم .... (خیلی خوب..) اما نشانه ای نیز وجود داشت که اگر شما سفری را به آنجا رزرو می کنید که یک شب هتل رایگان دریافت می کنید، بنابراین من این کار را انجام دادم، اما من آن را بسیار ارزان داشتم که واقعاً دیگر امکان پذیر نبود. با این وجود، من موفق شدم 3 شب بعد از تورم را برای هر شب 100 بات رزرو کنم (در واقع 150 بات است، بنابراین من هم آن شب رایگان را دریافت کردم 🙂) خوشحالم که آن را رزرو کردم و بسیار مشتاقانه منتظرش بودم.

در همان روز کاری بیشتر از راه رفتن انجام ندادم و دوباره سر وقت به رختخواب رفتم. روز بعد در ساعت 09:30 توسط یک پیکاپ که قبلاً تعدادی از افراد گروه من در آن حضور داشتند، مرا بردند. آشنا شد و برای تحویل گرفتن بیشتر حرکت کرد. این یک گروه دنج خوب حدود 11 نفر است. آنها استرالیایی، نیوزیلندی، آمریکایی و یک انگلیسی بودند، من باید به مکالمه و شایعات بسیار روان انگلیسی عادت می کردم، اما توانستم خودم را حفظ کنم. اولین توقف ما در باغ پروانه ها و مزرعه ارکیده بود. زمانی که در داخل همه افراد ناگهان سکوت کردند، زیرا باغ پروانه ها کاملاً ناامید کننده بود، و همه به وضوح موافق بودند (همه با تعجب از اینکه چقدر خسته کننده به نظر می رسید سکوت کردند) این لحظه برای اولین شوخی من بود. گفتم شگفت‌انگیز، خوب یخ شکسته بود... پس از کمی قدم زدن، دوباره سوار وانت شدیم و به سمت بازار محلی حرکت کردیم. بعد از اینکه همه گروه ما بطری های رم تایلندی و بادام زمینی خریدند، ما برای جنگل آماده شدیم.

بعد از اینکه ما را در یک روستای کوچک در کوهستان انداختند، در حدود 50 کیلومتری چیانگ مای، ناهارمان را گرفتیم. در آنجا با 7 نفر دیگر که آنها هم متعلق به گروه ما بودند (شامل 3 هلندی و 2 آلمانی) آشنا شدیم و سپس با تاب های چوبی خانگی (نوعی چرخ و فلک، در حال لگد زدن) خود را سرگرم کردیم و از روستایی عبور کردیم که در آن یک قبیله خاص در چند کلبه بامبو زندگی می کردند. سپس پیاده روی ما به سمت اردوگاه فیل ها ادامه یافت. چند ساعتی کوهنوردی بود اما یک تکه رسیدیم.

پس از ملاقات با فیل ها در آنجا، اجازه یافتیم با فیل برویم. من شخصاً فکر می کردم که رقت انگیز است، به خصوص با دانستن اینکه ضعیف ترین نقطه فیل پشت آن است، بنابراین از سفر لذت نبردم. خوشبختانه تقریباً همه این عقیده را داشتند. خیلی باحال بود که مجبور نشدم به پشت (در یک کاسه) بروم، اما در واقع اجازه داشتم روی گردنش بنشینم، به طوری که با هر قدمی که او برمی داشت، ماهیچه هایش را حس می کردم و با گوش های تکان دهنده اش کتک می خوردم. . بنابراین من واقعاً می توانستم او را در آغوش بگیرم، و این باعث شد که این یک تجربه عالی باشد!!!

بعد از فیل سواری با حدود 6 مرد برای شنا در رودخانه رفتیم (راهنما به ما توصیه کرد که این کار را انجام ندهیم زیرا آب کدر بود اما کار زیادی وجود نداشت) خوشبختانه به هر حال شنا کردیم، آب فوق العاده بود ( اما فقط نیم متر عمق، و یک جریان بسیار قوی) و ما واقعاً از آن خلاص شدیم. ما تازه از رودخانه خارج شده بودیم تا به کمپ برگردیم، ناگهان 2 فیل با نگهبانانشان قدم زدند، فیل ها رفتند در رودخانه حمام کنند و نگهبان ها پرسیدند که آیا می خواهیم آنها را بشویم، اووو عالی بود. ! چنین جانور عظیمی، بازی می‌کند، در رودخانه غلت می‌زند، وقتی واقعاً با آن مقابله می‌کنیم، آن را با دست می‌شویم و خیس می‌پاشیم. این را نمی توان با کلمات توصیف کرد…

غذاهای خوشمزه واقعی تایلندی در عصر. مشروب، گیتار، درام و سازهای دیگر را بیرون آورد. صدایی در وسط جنگل بود... اما چه مهمانی. تا اینکه یک عقرب غول پیکر واقعاً راه افتاد (بله ... بسیار کشنده) اما ماهو (محلی) آن را به نیزه زد و بلافاصله آن را در آتش اردوگاه ما سرخ کرد. با 3 مرد جرأت کرده بودیم عقرب بسیار تازه بخوریم. به من پروانه هایی در شکمم داد، اما طعم بدی نداشت و من یک بار دیگر یک تجربه کامل ثروتمندتر شدم. به هر حال، ما همچنین از غروب فوق العاده زیبایی لذت بردیم….WOW

بعد از یک خواب شگفت‌انگیز شبانه، بلند شدم تا طلوع خورشید را ببینم، دوباره تماشایی. بعد از صبحانه، نان تست با تخم مرغ و مربا و در نهایت قهوه نامحدود (برای اولین بار) با افرادی که این سفر 1 روزه را انجام دادند خداحافظی کردیم. بنابراین با 2 مرد در وانت و دوباره در جایی رها شد. بعد از یک ساعت پیاده‌روی به یک آبشار رسیدیم، اگر بتوان آن را اینطور نامید. این یک سنگ بود با قطره‌ای آب، اما با این وجود فوق‌العاده سرگرم‌کننده بود، زیرا می‌توانستید از آن سر بخورید. خیلی ترسناک به نظر می رسید، اما من هلندی هستم، بنابراین به من اجازه نداد و اول رفتم، سپس همه دنبال کردند 🙂

بعد از خوش گذرانی دوباره ناهار خوردیم. پس از آن یک پیاده روی طولانی دیگر حدود 2 ساعت تا محل اقامت جدیدمان داشتیم. پیاده روی آسان بود و حدود ساعت 3 به دهکده ای کوچک در کوهستان (ارتفاع 1100 متر) با منظره عالی رسیدیم، اما واقعاً اینجا هیچ کاری برای انجام دادن وجود نداشت، بنابراین اکثر آنها نیز به خواب رفتند. من خودم با 4 نفر دیگر از کوه بالا رفتیم، دوباره 2 ساعت پیاده روی کردم و در یک نقطه نسبتاً مرتفع (1370 متر) برگشتیم تا قبل از تاریک شدن هوا به زمان بازگردم. نقطه ای را در مسیر برای تماشای غروب انتخاب کردم. غروب خورشید را در حوالی ساعت 18:30 بعد از ظهر دیدم، دوباره بی زبان…

بعد با هم در کلبه بامبو نشستیم، غذا خوردیم و کاری نکردیم. خیلی زود به رختخواب رفتم و در نتیجه ساعت 01:30 بامداد از خواب بیدار شدم... نه، خدا را شکر که دوباره خوابم برد و در یک ساعت معمولی صبح از خواب بیدار شدم. کمردرد داشتم اما نمی توانستم شکایت کنم چون خوب خوابیده بودم. فکر کردن که ما روی میله های چوبی بامبو دراز کشیده بودیم، خوب با یک حوله بالا... این همه تفاوت را ایجاد کرد... نه!

بودن در چنین مکانی و شب گذرانی تجربه بسیار خوبی است!!!

روز بعد در یک سفر 2 ساعته از کوه فرود آمدیم، با طبیعتی فوق العاده زیبا، مسیرهای بسیار صعب العبور و سرازیری های خطرناک لغزنده به آبشاری فوق العاده زیبا رسیدیم. یک شنای دوست داشتنی داشتم و با یک بچه میمون بازی کردم، خیلی باحال بود…. سپس به سمت رودخانه رفتیم و در آنجا رفتیم.

هنگامی که به آنجا رسیدیم، دستورالعمل هایی دریافت کردیم و سپس سفر رفتینگ خود را آغاز کردیم. فوق العاده عالی، در محیطی بسیار زیبا. در حین رفتینگ، 2 فیل نیز درست از روبروی ما از رودخانه عبور کردند. ما واقعاً باید مراقب بودیم که با آن تصادف نکنیم، خیلی باحال…

پس از دو بار گیر افتادن روی صخره، پس از شیرجه رفتن از قایق در آب، پس از شنا در رودخانه و پس از پاشیدن قایق با ژاپنی به تعدادی قایق بامبو رسیدیم و در آنجا به سفر خود ادامه دادیم. با وجود 2 مرد در آن قایق، ایده خوبی به نظر نمی رسید، این قایق اکنون بیشتر شبیه یک زیردریایی است. اما بعد از اینکه یک عنکبوت غول پیکر را از قایق خود دور کردیم، به سفر ادامه دادیم. دیدنی نیست، اما بسیار خنده دار است. پس از رسیدن به مقصدی که ناهار خوردیم، می توانید عکس های رفتینگ را نیز از آنجا خریداری کنید. ما آن را به آلمانی ها واگذار کردیم، اما البته آدرس های ایمیل را رد و بدل کردیم)!

بعد همگی در پیکاپ نشستیم که بعد از 100 کیلومتر رانندگی، ما را با دقت 1 در 1 در هتلی که باید می‌بودیم، رها کرد. 3 روز فراموش نشدنی بود. همان شب توافق کردیم که با هم در بار بالای پشت بام یک نوشیدنی بنوشیم! بعد از اینکه دوش گرفتم با 2 آلمانی و پسر ژاپنی به رستورانی رفتم که محلی ها غذا می خورند (به توصیه یک تایلندی). سپس به بار بالای پشت بام رفتیم، یک نوشیدنی آرام نوشیدیم و در کمترین زمان کل گروه از قرعه کشی دور هم جمع شدند، این در یک عصر بسیار دلپذیر و رقص زیاد در یک کلوپ در آن نزدیکی به پایان رسید.

حالا روز بعد است، چند ساعت سختی را پشت سر گذاشتم اما خماری از بین رفت. امشب با پسری از اوس قرار دارم، هنوز نمی دانیم قرار است چه کار کنیم.

درودهای فراوان چیانگ مای از طرف استفان


آیا می خواهید داستان سفر خود را در تایلند بلاگ داشته باشید؟ ارسال کنید: [ایمیل محافظت شده] شما همچنین شانس برنده شدن یک جایزه خوب را دارید: کتاب "بهترین وبلاگ تایلند". اینجا بیشتر بخوانید: وبلاگ تعطیلات/داستان-سفر-به-تایلندبلاگ/


2 نظر در مورد “وبلاگ تعطیلات: چیانگ مای”

  1. رود می گوید

    به خوبی به استفان گفت، من چند بار به چیانگ مای رفته‌ام، ارزان‌ترین چیزی که پیدا کردم (در آن زمان) 1200 حمام بود و آن هههههه که ارزان بود و آن ارزان و خوب که همه چیز را خوب می‌کند!

  2. TH.NL می گوید

    یک داستان بسیار زیبا استفان. بنابراین می توانید ببینید که دیدن چیزی زیبا یا تجربه چیزهای سرگرم کننده به هیچ وجه گران نیست. من همین الان Ginny Place را در اینترنت نگاه کردم و اصلاً بد نیست.
    فکر می‌کنم سرگرمی‌های شبانه شما بسیار گران‌تر بوده است. 🙂
    از آن لذت ببرید، زیرا به نظر می رسد هنوز در چیانگ مای هستید


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم