در افتتاحیه بیمارستان جدید بانکوک هوآهین در آوریل امسال، من قبلاً با هیئت مدیره Rotary Club Royal Hua Hin ملاقات کرده بودم.

با پوشیدن یک پیراهن چوگان سفید با یک نشان بزرگ، به سختی می توانستم آنها را از دست بدهم. و از آنجا که بیش از 20 سال پیش، به عنوان یک روزنامه نگار/ویراستار گزارش در آن زمان Dagblad voor Noord-Limburg، یک باشگاه روتاری جدید را در ونلو تأسیس کردم، به سرعت تماس برقرار شد. علیرغم دعوت به ملاقات، من صبر کردم. من فقط یک نوع اجتماعی نیستم. علاوه بر این، منزوی شدن یک باشگاه روتاری به سختی می تواند با فضای باز مورد نظر روزنامه نگاری سازگار شود.

در آخرین جلسه انجمن هلند تایلند هوآ هین و چا ام، من با حضور روتاریایی وسوسه شدم تا سخنرانی کنم. به هر حال، امسال چهلمین سالگرد من به عنوان یک روزنامه نگار است و بدون شک برای اعضای کلوپ انگلیسی زبان هوآهین، که در آوریل 40 تأسیس شد، داستانی جذاب خواهد بود. این من را وادار کرد تا به زندگی خود به عنوان یک معتاد اخبار فکر کنم. . یک روزنامه نگار واقعی آن روز و شب است، درست مثل یک افسر پلیس یا یک پزشک.

اگر تمام کشورهایی را که تا به حال در آنها بوده ام بنویسم، به فهرستی چشمگیر می رسم. من با هزینه شرکت به جاهای زیادی رفته ام، از آرژانتین از طریق ونزوئلا، مکزیک و ایالات متحده تا ایسلند و از مراکش از طریق زامبیا، کنیا و زیمبابوه تا آفریقای جنوبی. شش ماه پس از جنگ اول خلیج فارس در سال 1991، من برای تهیه گزارش در بغداد بودم و از تمام کشورهای خلیج فارس و عمان در آن منطقه دیدن کردم. در آسیا هند، مالزی، تایلند، اندونزی، هنگ کنگ، چین، ژاپن و کامبوج را دیدم و می‌توانستم ادامه دهم. نه برای خودنمایی، بلکه برای نشان دادن اینکه کجا بوده ام. در نهایت، در سال 2005، من برای چندمین بار در تایلند فرود آمدم، که بهترین های هر دو دنیا و جایی که فعلاً جایگاه خود را پیدا کرده ام را ارائه می دهد.

کوبا سزاوار ذکر ویژه است و این چیزی است که تقریباً 30 عضو باشگاه روتاری در هواهین بیش از همه می خواستند درباره آن بشنوند. من طی بیش از 42 سال 15 بار از کشور فیدل کاسترو برای کار و غیره دیدن کرده ام. غذا آنقدرها هم خوب نیست هتل ها متوسط ​​هستند و حمل و نقل به هم ریخته است، اما چه فرهنگی که زمانی بر روی ثروت بارون های شکر ساخته شده بود.

خب این هم تاریخ است. باید بگویم که مخاطبان چند ملیتی در استراحتگاه Baan Lakssubha در هوا هین (در کنار Sofitel) رفتاری مثال زدنی داشتند. در میان بسیاری از مردان من فقط دو خانم را دیدم، اما این غیرعادی نیست. روتاری در تایلند نیز در امور خیریه مشارکت دارد. در نهایت، روتاری، مانند Lions و بسیاری از انجمن های دیگر، برای کمک به افراد کمتر خوش شانس در نظر گرفته شده است. قابل توجه ترین در حال حاضر جمع آوری پول برای یک میلیون بطری آب آشامیدنی برای مردم مناطق سیل زده در تایلند است. طبیعتاً آنها نشان معروف روتاری را دارند. دریافت کنندگان حتی ممکن است فکر کنند که آنها از نخست وزیر تبعیدی تاکسین آمده اند.

به عنوان سخنران مهمان، علاوه بر تشکر از رئیس برایان اندرسون، گواهینامه و قلم چاپی نیز دریافت کردم. آیا می توانم در محافل خاصی نشان دهم که به OSM، نوع مردم ما تعلق دارم...

بنابراین، و اکنون تایلند بلاگ در راه رسیدن به نقطه عطف بعدی است، اما 40 سال دیگر قطعا امکان پذیر نیست.

25 پاسخ به "40 سال روزنامه نگاری: سخنرانی برای باشگاه روتاری در هوآهین"

  1. گرینگو می گوید

    @ هانس. به خاطر این واقعیت که شما اکنون به OSM (نوع مردم ما) تعلق دارید، تبریک می گویم. باید حس خوبی به شما بدهد

    این برای من نیست، نه به این دلیل که نمی‌توانم داستانی جذاب از 43 سال زندگی کاری خود در بسیاری از کشورها تعریف کنم، بلکه صرفاً به این دلیل که نمی‌خواهم با باشگاه نخبه‌گرایانه‌ای مانند روتاری شناسایی شوم. چند بار از من خواسته شده که به یکی از 4 یا 5 باشگاه روتاری اینجا در پاتایا بپیوندم، اما همیشه مودبانه اما قاطعانه رد کرده ام. اگر یک روتاریان متعلق به یک دایره OSM باشد، پس من مطمئن هستم که یک نژاد کاملاً متفاوت است.

    افراد بسیار بیشتری وجود دارند - از جمله مهاجران اینجا در تایلند - که می توانند داستانی جذاب در مورد زندگی و کار خود تعریف کنند. داستان مربوط به آن پاراگلایدر برابانت نمونه خوبی از این موضوع بود. یک کار عالی برای یک ویرایشگر سل با تجربه زندگی زیاد که این را به نوعی بخش معمولی در وبلاگ تبدیل کند.

    داستان شما در مورد خود جلسه و برخی از پدیده های جانبی است، اما چیزی که من اکنون از دست می دهم خود ارائه است. آیا آن هنوز در راه است؟ چگونه ممکن است که شما به عنوان یک روزنامه نگار برای یک روزنامه منطقه ای (تیراژ حداکثر 50.000؟) بتوانید از همه آن کشورها دیدن کنید. آیا به همین دلیل است که روزنامه شما بعداً به De Limburger جذب شد؟ (شوخی کردم، هانس!)

    در پاراگراف مربوط به کوبا، کلمه "به طور متفاوت" من را مجذوب خود می کند، این به چه معناست؟

    • هانس بوس (ویراستار) می گوید

      ظاهرا کنایه من برای شما نیست. من نمی خواستم آن را ضخیم تر بپوشم. اینکه من بعد از شش سال رفتم به شخصیت نخبه‌گرایانه آن مربوط می‌شود. اتفاقاً من در یک روزنامه کوچک کار می کردم، اما ابتدا بخشی از AUDET و بعداً از روزنامه های VNU با تیراژ کل روزانه 660.000 (یا حدوداً) بود. و فراتر از آن موضوع تماس بود.
      این «متفاوت» به این واقعیت اشاره دارد که من به مدت چهار سال با یک کوبایی، دختر محافظ سابق چه و فیدل ازدواج کردم.
      بدون شک، تعداد باورنکردنی مهاجران وجود دارند که می توانند داستان بسیار متقاعد کننده تری در مورد زندگی کاری خود ارائه دهند. بدینوسیله از آنها دعوت می کنم که این کار را انجام دهند، مشروط بر اینکه ربطی به تایلند داشته باشد. من از طرف این باشگاه دعوت شدم و نمی خواستم این دعوت را رد کنم، همین. سخنرانی بیش از 10 دقیقه طول نکشید، همین...

      • گرینگو می گوید

        چرا نظرت را با گربه شروع می کنی هانس؟ فکر می‌کردم داستان جدی است، از این رو پاسخ من و سؤالات من است. اگر قرار بود همه چیز طعنه آمیز باشد، می توانم به چیزی فکر کنم که اضافه کنم. ده دقیقه صحبت در مورد یک حرفه 40 ساله به عنوان یک روزنامه نگار کمی کم است. شما هرگز آن گواهی را از من دریافت نمی کردید، چه رسد به اینکه در OSM پذیرفته شوید.

        به‌عنوان یک روزنامه‌نگار واقعی، من از چالش جذب افراد جالب با داستانی – که تایلند در واقع باید بخشی از آن باشد – در وبلاگ صرف نظر نمی‌کنم. چه چیزی شما را از مصاحبه با DSM (این نوع افراد) باز می دارد، زیرا بالاخره همه نمی توانند داستان خوبی بنویسند.

        • هانس بوس (ویراستار) می گوید

          کنایه ظریف هنوز به چشم نمی خورد. با OSM درست مثل پول است. اگر به آن تعلق دارید یا آن را دارید، در مورد آن صحبت نمی کنید / نمی نویسید. اگر به هر حال این کار را انجام دهید، معنایی دوگانه دارد. کنایه نیز در گواهینامه نهفته است که حتی قبل از سخنرانی من تنظیم شده است. دیپلم نیست آن را با وبلاگ نویسی مقایسه کنید: آنها باید تکه هایی به اندازه لقمه باشند تا بتوانند آنها را هضم کنند.
          اگر بودجه ای برای مصاحبه با افراد جالب در سرتاسر تایلند داشتیم، قطعا آن را در نظر می گرفتم. وبلاگ در حال حاضر (بیش از حد) زمان می برد. اگر پول هم اضافه شود... (کنایه ای)

  2. کور ورهوف می گوید

    همچنین به هانس تبریک می گویم، به خاطر این واقعیت که به گفته شما، فرهنگ کوبا بر روی ثروت فرهنگ شکر بنا شده است. حتما از تمام آن خانه های زیبا در لا هاوانا که توسط صاحبان مزارع قند ساخته شده اند شگفت زده شده اید. آه، این واقعیت آزاردهنده باقی می ماند که آن خانه ها توسط سیاهپوستانی ساخته شده اند که یک سنتو به دست نمی آورند و زندگی یک برده را رهبری می کنند. از نظر معماری جشنی برای چشم ها، برای متخصصی مثل شما.
    این واقعیت که مراقبت های بهداشتی در کوبا بهترین در جهان در نظر گرفته می شود و آمریکایی ها از طریق مسیر کانادا به هاوانا پرواز می کنند تا یک عمل جراحی پیچیده چشم را انجام دهند که انجام آن در ایالات متحده غیرممکن است، شما همیشه به راحتی در داستان های ضد کوبا خود کنار گذاشته اید. اشتباه نکنید (همانطور که مطمئنم قبلاً هم چنین کرده اید)، اما برای ثبت نام باید به دنبال برکات سرمایه داری در هائیتی باشید. فقط برای تعادل روزنامه نگاری، فقط برای سرگرمی. و این نظر را پاک نکنید اگر این کار را انجام دهید، ممکن است بتوانید بلافاصله در کمیسیون سانسور در کوبا شروع به کار کنید.

    با احترام به شما و روتاری،

    نارسائی قلبی

    • هانس بوس (ویراستار) می گوید

      وای همه شما خوب میدونید من بهتر از هر کس دیگری می دانم که زندگی برای کوبایی ها در حال حاضر، بلکه در گذشته، جهنم است/بود. من در بیش از 500 داستان به این موضوع اشاره کرده ام. از بازار سیاه، فساد و زندگی ناچیز روزمره نوشتم. در واقع، من واقعاً مورد استقبال قرار نگرفتم، اما به خاطر پدرشوهرم وقتم تحمل شدم. به من نگویید که نمی‌دانم و ننوشته‌ام که اوضاع در کوبا چگونه پیش می‌رود و می‌رود. مراقبت های بهداشتی کاملاً مزخرف است، به دلیل کمبود دارو و در مورد آن عمل های چشم می توانم داستان های ناخوشایندی را برای شما تعریف کنم. کوبا نمونه بارز سوء مدیریت ناشی از کمونیسم است. من به خوبی از وضعیت هائیتی و بخش دیگر هیسپانیولا، جمهوری دومینیکن مطلع هستم.
      و ظاهرا طنز ظریف من هم برای شما نبود.

    • هانس بوس (ویراستار) می گوید

      شاید برای کامل بودن: باشگاهی که می‌خواست داستان من را بشنود دعوت کرده بود. همچنین می‌توانست یک باشگاه فوتبال باشد (کریکت شاید دوباره خیلی نخبه‌گرا باشد، گلف هم ممکن نیست). من در واقع قصد نداشتم آن را گزارش کنم، اما به درخواست Khun Peter این کار را انجام دادم.
      اگر می‌خواهید بدانید اوضاع در کوبا چگونه پیش می‌رود، داستان‌های من را در روزنامه‌های آن زمان VNU بخوانید. من از افرادی که در یک استراحتگاه در جزیره می نشینند و بعد می گویند که به کوبا رفته اند متنفرم. زندگی روزمره را بشناسید و از گفتن داستان درباره تحریم آمریکا دست بردارید، زیرا این فقط شرم آور برای دولت کوبا است. تقریبا دارم هیجان زده میشم...

      • رابرت می گوید

        همیشه خنده دار است که ببینید چگونه برخی از خطوط هوایی آمریکایی حتی جزیره کوبا را روی نقشه قرار نمی دهند، من در مورد نقشه مسیر در مجله inflight صحبت می کنم. کارائیب بدون کوبا فقط دریا!

  3. کور ورهوف می گوید

    هانس، ما منحرف می شویم. این یک وبلاگ تایلندی است. ما کاملاً اختلاف نظر داریم. مهم نیست. بعد ها…

    • هانس بوس (ویراستار) می گوید

      حق با شماست، اما اعصابتان را به هم زدید. توافق بین کوبا و تایلند؟ قفسه های خالی فروشگاه تفاوت؟ در تایلند آنها در برخی مواقع دوباره پر می شوند.

  4. کور ورهوف می گوید

    من نمی توانم در برابر Bos مقاومت کنم، قفسه های سن سالوادور و پورت او پرنس همیشه پر است. برای باشگاه کوچکی که می تواند از آنجا خرید کند

  5. aw نمایش می گوید

    یک سوال: آیا وبلاگ مدیر هم دارد و اگر دارد نمی تواند بیشتر دخالت کند؟؟
    هانس می نویسد که او در جلسه ای برای روتاری در هواهین داستانی را تعریف کرد.
    سپس بحث کاملی در مورد اینکه چرا او اغلب در خارج از کشور بوده است، در مورد مراقبت های بهداشتی در کوبا، در مورد عمل های چشمی ممکن و غیرممکن در کوبا، در مورد خانه های زیبای ساخته شده توسط بردگان که هرگز پولی دریافت نکرده اند، در مورد قفسه های خالی در سان سالوادور و بندر. شاهزاده
    مردم، این همه به چه معناست؟
    این وبلاگ حاوی داستان های جالب بسیاری است، اما همچنین دارای مزخرفات زیادی از سوی گروهی از نظر دهندگان است که همیشه بهتر می دانند یا از پایین کشیدن شخص دیگری لذت می برند.
    بنابراین، مدیر، وبلاگ را جذاب و خواندنی نگه دارید و بیشتر مداخله کنید.

    • هانس بوس (ویراستار) می گوید

      هانس مدیر است و فقط در صورتی در این وبلاگ دخالت می کند که بحث از کنترل خارج شود. اعتراف می کنم که برخی از پاسخ ها ارتباط چندانی با موضوع پست نداشتند. انتقاد شما را به دل می گیرم و در صورت لزوم زودتر وارد عمل خواهم شد. امیدوارم پاسخ دهندگان نیز به این نیت پایبند باشند.

  6. ژان می گوید

    هانس، تیکه ی خوبیه و همه ی اون چیزها رو فراموش کن……خونسرد باش و…..ونلو علااف…..!!! (به دنبال ایجاد بینی دراز!!!)

    ادامه بده…..من عاشق کاری هستم که همه شما انجام می دهید!!!

    • هانس بوس (ویراستار) می گوید

      جوکوس و جوکوزین عزیز... اون روزها بود. در آن زمان من چهارشنبه ها را با نام ویکتور کال می نوشتم

  7. پادشاه فرانسوی می گوید

    هانس، فکر می‌کنم این قطعه خوبی است، شما همیشه آن دسته از افراد آگاه را دارید که بهتر می‌دانند [یا فکر می‌کنند] شما می‌دانید، بهترین سکانداران در ساحل هستند. مخصوصاً وقتی مردم می پرسند که منظور شما از غیر آن چیست.!

    چیزی که من را شگفت زده کرد این بود که مردم نسبت به اعتبار شما شک کردند، اینکه شما توانستید از کشورهای زیادی دیدن کنید. من می گویم F… شما

    • هانس بوس (ویراستار) می گوید

      متشکرم. من مجبور نیستم آن را به رخ بکشم، زیرا همان چیزی است که هست.

  8. ژاک پارا می گوید

    دوباره شگفت انگیز "هلندی در باریک ترین خود"

    • هانسی می گوید

      بله هاهاها
      و در تمام آن کشورها، از فرودگاه، به هتل، به دفتر، و در نهایت بازگشت به فرودگاه.

      • گیدو می گوید

        این هانسی خوبه: پناه!
        من آن را در آن نگه می دارم.
        من خوشحال بودم که چیزی غیر از آب، آب، آب، آب و حتی آب S را با مشکلات شناخته شده پیرامون آن توده کثیف در اطراف و بانکوک خواندم.
        فقط یک داستان روزمره از هانس بوس.
        آیا این مجاز است؟
        و سپس واکنش ها!
        پسر، جوان
        آیا کسی می تواند چیزی در مورد آنچه در زندگی تجربه کرده است بنویسد؟
        همه چیز را باید اینگونه سنجید.
        درست می شود.
        هیچ کس به شخص دیگری یک روز نور نمی دهد، درست است؟
        هانس به نوشتن ادامه خواهد داد، دفعه بعد در مورد میز گردی که من زمانی عضو آن بودم!
        اکنون یکی از 3 ناظم هنوز باید این را تأیید کند.

        هانس به نوشتن منظم ادامه می دهد، در مورد کوبا، در مورد زامبیا، در مورد تایلند صدها شباهت وجود دارد و عناصر چرخشی و مرتبط با آن نیز در اینجا حضور دارند.

        به هر حال قطعه خوبی در مورد آزادی مطبوعات در تایلند 2 روز پیش در سایت Thaivisa .... ارزش خواندن دارد. به شما ایده می دهد که کجا زندگی می کنیم یا برای تعطیلات می رویم.

  9. کورنلیوس ون کامپن می گوید

    در گذشته من در مورد مقاله ای از هانس باس نظر داده ام.
    البته پست نشده
    هرگز به کسی توهین نکرد از کلمات تند استفاده نشده است.
    حالا او با یک داستان عالی می آید. 20 سال به عنوان روزنامه نگار / سردبیر گزارش
    روزنامه روزانه برای شمال لیمبورگ. البته شما برای چنین روزنامه ای به تمام دنیا سفر می کنید.
    بعداً پاسخ داد که او همچنین برای روزنامه های VNU کار می کرد. البته چون
    تمام آن سفرهای جهانی هرگز نمی توانست با چنین روزنامه کوچکی تامین مالی شود.
    خودش می نویسد (من از نوع اجتماعی نیستم). با دختر محافظ سابق چه (با احترام ارنستو) گوارا و ون ازدواج کرد
    فیدل شما الان 40 سال است که در روزنامه نگاری کار می کنید. چه جور داستانی اونجا گفتی
    شما در مورد آن صحبت نمی کنید چیزی از کارهای بزرگی را که در جایی انجام داده اید نشان دهید.
    مطمئناً در زندگی خود هرگز نمی توانید به کوبا یا بخش هایی از آمریکای جنوبی بروید.
    اگر قرار بود با محافظ‌های چه و فیدل سر و کار داشته باشم، حتماً مشکلی نبود
    برای شما خطرناک باشد
    Cor

  10. aw نمایش می گوید

    کور، من فکر نمی کنم شما چیزی از بحث یاد گرفتید. اگر با داستان های این وبلاگ یا نویسندگان آنها مشکل دارید، به این وبلاگ نیایید.
    من و بسیاری دیگر که همراه من هستند، منتظر این نوع واکنش ها نیستیم.

    من می خواهم داستان اول را بخوانم نه 20 نظر بعدی که چیزی اضافه نمی کند.
    اگر بر اساس آخرین واکنش‌ها، مانند این مورد، مجبور شوم 20 بار داستانی را انتخاب کنم که مرتبط نیست و تا حدی نفرت یا بی‌تفاوتی (یا من اسمش را چه می‌کنم) در آن موج می‌زند، اذیت می‌شوم. زمان و سپس این وبلاگ دیگر برای من ضروری نیست.
    و من می ترسم که در مورد دیگران نیز صدق کند. این مایه شرمساری است زیرا این وبلاگ اطلاعات و داستان های جالب زیادی ارائه می دهد.

    شاید بتوان وظیفه ناظم را گسترش داد. هانس باس نوشت که ناظم اکنون فقط در صورتی مداخله می کند که اوضاع از کنترل خارج شود. شاید بتوان اضافه کرد که او همچنین اطمینان می دهد که پاسخ ها دارای ارزش افزوده و مرتبط هستند. زیرا به این ترتیب ما یک وبلاگ خوب و خواندنی داریم. موفق باشید با آن.

    • رابرت می گوید

      عاد عزیز، به نظر من این همه واکنش های ترش جالب است. هلندی خوب سر بالاتر از سطح زمین؟ خاموش! این نامناسب و مخصوصاً ناشایست است که بگوییم «این طور است و راه دیگری نیست». سیاه و سفید. تمام داستان‌های مربوط به سیل، که در آن پاسخ‌ها (و گاهی اوقات مقالات) می‌گوید "با در دست گرفتن هلندی‌ها هرگز این مشکل را نداشتیم". داستان هایی در مورد اینکه کدام گوشه بانکوک دارای دستگاه خودپرداز است که می توانید به صورت رایگان از آن برداشت کنید و صدها پاسخ به دنبال آن وجود دارد. بحث های بی پایان در مورد زنان تایلندی. چه جویندگان طلا باشند و چه نباشند، وضعیت شخصی همه به عنوان حقیقت عمومی اعلام می شود.

      این دیدگاه تا حدودی انحصاری از ذهنیت فعلی هلندی را به من ارائه می دهد که در بسیاری از جاهای دیگر نمی توانم به آن دست پیدا کنم. این کمی شبیه تماشای نمایش جری اسپرینگر است. به نوعی جذاب است، اما احساس واقعا رضایت بخش از چرخاندن سوئیچ، فاصله گرفتن و بازگشت به نگرانی های خود ناشی می شود.

      امیدوارم پاسخ من مقداری ارزش بیافزاید و مفید واقع شود!

    • کور ورهوف می گوید

      @Aad، یک تیم تحریریه که مدیری مانند شما در ذهن دارید، به احتمال زیاد این قطعه را به دلیل عدم وجود "ارزش افزوده" شما منتشر نمی کرد. این قطعه چیزی اضافه نمی کند و حتی در مورد تایلند نیست. نویسنده اتفاقاً در تایلند زندگی می کند و آن جلسه روتاری می تواند به همین راحتی در دیزنی لند برگزار شود.

      این واقعیت که بحثی که مطرح می شود در مورد تایلند نیست، نتیجه مستقیم این ...

      • هانس بوس (ویراستار) می گوید

        و با این اوصاف فرض می کنم حرف آخر در این مورد گفته شده است و بحث را (به عنوان مجری وظیفه) می بندم.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم