"خیلی ممنون آقا، برای شما موفق باشید."

می توانید کمی به بازار تایلند معتاد شوید. اگر با دقت به اطراف نگاه کنید، می توانید از چیزهای بسیار کوچک به شدت لذت ببرید.

کله خوک بزرگی که اینقدر رقت انگیز به شما نگاه می کند، اردک های کبابی که می خواهند در دهان شما پرواز کنند، میوه ها و سبزیجات رنگارنگ، کاری خانگی و بسیاری از غذاهای آماده، تنوع گسترده ای از گونه های ماهی و فراموش نکنید. رایحه خاص شرقی . خیلی خیلی چیزهای بیشتری وجود دارد که باید ببینید اگر توجه کنید.

بازارهای ویژه

شما خود را در هر مکانی خواهید یافت تایلند یک یا چند بازار که روزانه یا هفتگی برگزار می شود. با این حال، من چند ترجیح دارم که اگر فرصتی داشته باشم و البته در منطقه، می خواهم به آنها نگاهی بیندازم.

بانکوک

در پایتخت تایلند، دسترسی به بازار آخر هفته چاتوچاک، حتی برای افراد غیرخودی، بسیار آسان است. شنبه یا یکشنبه سوار قطار هوایی شوید و به پایانه چاتوچاک بروید. جریان بزرگ مردم را دنبال کنید و در اطراف پرسه بزنید. شما فاقد چشم و گوش هستید. اگر با چند نفر از بازار بازدید می کنید، بهتر است در مورد یک نقطه ملاقات به توافق برسید. مطمئناً شما اولین نفری نخواهید بود که هنگام نگاه کردن به اطراف، دید همسفران خود را از دست می دهید.

دو بازار جالب دیگر بازار گل و تره بار پاک خلونگ و بازار بوبائه است. در مورد هر دو قبلاً به طور گسترده نوشته شده است. اگر Pak Khlong یا Bobae را در گوشه سمت چپ بالای این وبلاگ تایپ کنید، تمام جزئیات و نحوه رسیدن به آنجا را به روشی منحصر به فرد و سرگرم کننده خواهید دید.

مطمئناً در شهری با این وسعت بازارهای بیشتری خواهید یافت. فقط به چاینا تاون فکر کنید - داستانی متفاوت - و همه آن غرفه هایی که از بعد از ظهر تا ساعات پایانی در کنار جاده سیلوم و سوخومویت قرار دارند. و اگر همچنان می خواهید شیطون باشید، عصر در بازار پاتپونگ بگردید.

Chiangmai

ما یک جهش بزرگ در حدود 800 کیلومتر از بانکوک به چیانگ مای انجام می دهیم. این مکان به خاطر بازار شبانه روزانه اش شناخته شده است. بازار شب به راحتی در مرکز شهر پیدا می شود و به سادگی قابل مشاهده نیست. اما یک بازار بسیار زیباتر یکشنبه بازار است که همانطور که از نامش پیداست فقط در آن روز برگزار می شود. دروازه Thaphae، دروازه بزرگ به بارو سابق، در وسط شهر در انتهای جاده Thaphae قرار دارد. روزهای یکشنبه، تعدادی از خیابان‌های اطراف آن منطقه به روی ترافیک بسته می‌شود تا برای بسیاری از تاجران کوچک آزاد شود. همه چیز را در آنجا خواهید دید، از نوازندگان خیابانی گرفته تا طراحان زیورآلات زیبا. وسایل خنده دار و هنرمندانه ساخته شده مانند کارت پستال های زیبای دست ساز، خریدهای خوبی هستند.

آرانیاپراتت

بازاری که روزانه در این شهر مرزی با کامبوج برگزار می شود با هیچ بازار دیگری قابل مقایسه نیست. نو و همچنین تعداد زیادی لباس، کیف، ملافه، کفش دست دوم و شما همه را نام ببرید. به معنای واقعی کلمه همه آن توسط کامیون وارد می شود. جوست ممکن است بداند همه چیز از کجا آمده است. اتوبوس ها هر روز از پاتایا و بانکوک به این مکان می روند. شما می توانید دوچرخه و حتی یک وسیله نقلیه برقی کرایه کنید که با آن می توانید با تمام خانواده در این بازار بزرگ گردش کنید. اقلام تقلبی زیادی در پیشنهاد وجود دارد. یک آی‌پد 50 یورویی، کیف‌هایی از برندهای جهانی تقریباً هیچ، ساعت‌هایی که می‌توانید از بین آنها انتخاب کنید، و خیلی چیزهای دیگر.

کمربند را سفت کنید

یک دختر جوان شیطون به من سرزنش می کند. دور دسته و در سبد دوچرخه اش مجموعه کوچکی از بند های چرمی دارد، البته از مارک های معروف (جعلی). فکر کن بتونم با سایز وسترنم سریع از شرش خلاص بشم و نشون بدم که بندش برای این فرنگ خیلی کوتاهه و به راه رفتن ادامه بدم.

اما ده دقیقه بعد دوباره در بازار شلوغ مرا پیدا می کند و این بار با افتخار کمربند بلندتری را نشان می دهد. او اکنون به شدت اندازه من را بیش از حد تخمین می زند، زیرا طول آن بیش از نیم متر است. نگران نباشید، او می تواند کمربند را کوتاه کند و دوباره دور شود. او حتی موفق می شود کمی بعد دوباره مرا در یک رستوران نزدیک پیدا کند. او با لبخند بزرگی کمربند کوتاه شده و کمربند دوم را با طول صحیح نشان می دهد. من نمی توانم در برابر چشمان شیطنت آمیز او مقاومت کنم و برای انگلیسی هایی که او با این سن کم صحبت می کند بسیار تحسین می کنم. وقتی اسکناس صد بات (2,40 یورو) - قیمت درخواستی او - برای کمربند به او می دهم، تمام صورتش روشن می شود. "خیلی ممنون آقا، برای شما موفق باشید."

مطمئنم اون دختر از پسش برمیاد اینکه «کمربند دیزلی چرمی واقعی» من به همان اندازه باشد، مشکوک است، اما در این مورد نیز اهمیت کمتری دارد.

– پیام بازنشر شده –

10 پاسخ به “سفت کردن کمربند”

  1. درختان می گوید

    چه داستان عالی جوزف. احساس می کردم دارم کنار تو راه می روم! آیا فکر می کنید که iPod واقعاً کار می کند؟ هاها. به داستان های خود ادامه دهید. برای شروع صبح با قهوه و سیگار عالی است.

  2. کیز می گوید

    جوزف کمربند شلوار را ببندید. درست مثل درختان، احساس می کردم که در کنار شما در بازار راه می روم. حتی اگر 100 کمربند در کمد آویزان داشته باشم. من واقعاً آن را گنجانده بودم. حتی اگر روز بدی را سپری کرده باشید و دوباره آن را تجربه کنید، زندگی دوباره یک جشن بزرگ خواهد بود. او فقط استریمرها را برای شما آویزان کرد. عالی. درود، کیس

  3. اروین وی می گوید

    یک داستان قابل تشخیص، و در واقع، مقاومت در برابر برخی از فروشندگان (خوب، بیشتر زنان فروشنده) دشوار است. واقعاً مجبور نیستید آن را به خاطر قیمت آن بگذارید.
    همچنین Nongkhai، در ایسان، دارای یک بازار روزانه (عمدتاً سرپوشیده) در سواحل مکونگ، با چند رستوران ماهی عالی است، و در صورت تمایل می توانید ناهار خود را در یکی از قایق های آنها که به پل سفر می کنند، میل کنید. به لائوس و سپس بازگشت. کمی گران تر از رستوران است، اما قطعا ارزشش را دارد.

  4. کورنلیس می گوید

    به تصادف اعتقاد دارید؟ من نه. 4-5 سال پیش یک زن جوان در ساحل پاتایا با من تماس گرفت. او متعلق به مردمی از شمال دور بود و به زنجیر و انگشتر و دستبند و غیره آراسته بود، مردم آنها را می شناسند. یک سال بعد من در همان ساحل نشسته بودم و در عرض یک ساعت او با من بود. عکسی از او گرفتم که یک سال در اتاقم آویزان بود. پارسال اونجا نبود ژوئن گذشته از جاده سوخیمویت به سمت هتلم در Soi 4 ​​در بانکوک می رفتم. درست در گوشه ای به کسی برخورد کردم. حدس زدی باز هم اون بود هر دو مات و مبهوت. باز هم تصادفی؟ من به آن اعتقاد ندارم. با این حال، سرگرم کننده بود.

    • کورنلیس می گوید

      من می بینم که یک نفر اینجا به نام من پاسخ می دهد. آیا می توانم از شما بخواهم برای جلوگیری از سردرگمی با نام کمی متفاوت پاسخ دهید؟

      • نلیش می گوید

        داستان خوب و خوب است که شما آن دیزل را با اطمینان کامل خریدید، جوزف. این خریدها به عنوان قمار باقی می مانند، اما "خاطره" باقی می ماند. شاید خوب باشد اگر گاهی از نام من استفاده کنید، زیرا در این صورت می توانم کمی بهتر بنویسم/نقاشی کنم هاها

        با احترام،
        ویلم

  5. کریس بلکر می گوید

    این یک تکرار است، اما چیزی است که زمان ندارد.
    همچنین همین اتفاقات است که تایلند را به کشوری که هست، سرزمین لبخندها تبدیل کرده است
    لبخند هیچ هزینه ای ندارد، اما معنای تایلندی زیادی دارد.

  6. مارسل دی کیند می گوید

    من می توانم ده ها مورد را به یاد بیاورم که لبخندهای درخشان آنها مرا جلب کرد. تا الان یه لحظه هم پشیمون نشدم! و من را فقیرتر هم نکرده، برعکس! بیشتر اوقات با احساس گرمی در درونم باقی می ماند.

  7. میشل می گوید

    چقدر عالی است، آن خانم های فروشنده ای که واقعاً هر کاری می کنند تا چیزی به شما بفروشند.
    برای فروش آن یک کالا به شما زحمت زیادی می کشم، شاید با سودی معادل نیم یورو. کجا دیگر می توانید آن را پیدا کنید؟ درست است، فقط در تایلند.
    حتی اگر در حال حاضر 50 عدد از آن کمربندها را در کمد خود داشته باشید، باز هم این کمربند را دوباره می‌خرید، اگر فقط به پاداش زحماتی که او برای شما کشیده است.

  8. جک جی می گوید

    و من فقط فکر می کنم که من یکی از معدود گردشگرانی بودم که به دلیل لبخند توهین آمیز تصمیم به خرید گرفتم. من مرتباً می بینم که گردشگران وقتی فروشنده به آنها نزدیک می شود، نسبتاً بی ادبانه رفتار می کنند. من کل داستان ها را به طور استاندارد در طول بحث های گروهی در یک جشن تولد یا مهمانی می شنوم.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم