"واقعیت در تایلند"

توسط گرینگو
Geplaatst در روابط
برچسب ها:
28 آوریل 2021

«بگو هرمان، چه بر سر ما آمده است؟ هیچ چیز مثل گذشته بین ما دو نفر نیست؟»

"نای عزیز، بهتر است این را از شما بخواهم، زیرا من در تمام این مدت به سختی تغییر کرده ام. شما کسی هستید که زمینه جدیدی را ایجاد می کنید و همه چیز را تغییر می دهید.»

هرمان، ما هر دو بزرگتر شدیم و من هنوز باید بدون تو زندگی کنم.

"آیا می گویید که قبلاً مرا از کار درآورده اید؟"

"هرمان، در مورد چی صحبت می کنی؟ من از روز اول دوستت دارم، اما تفاوت سنی، ها!

"می فهمم عزیزم، اما اراده قبلاً انجام شده است، پس چه کار دیگری باید انجام شود؟"

"هرمان، چرا این را می گویی؟ میدونی که دوستت دارم، نه؟"

"بله، گاهی اوقات خودم این را باور می کنم!"

"هرمان، غر زدن را بس کن"

"عزیزم، برای من مهم نیست که شما چه می گویید، برای من مهم است که شما چه کار می کنید!"

"بله هرمان، من یک کار جدید دارم، آیا برای شما هم خوب نیست؟"

«نای عزیز، حالا که در آن رستوران جدید کار می کنی، دیگر به سختی تو را می بینم. آیا هفته ای یک بار آن را نشانه عشق عمیق ما می دانید؟»

"بودای من، هرمان، من همیشه به تو وفادار بوده ام، اما ما هر دو پیر شده ایم. ما باید مراقب پیری خود باشیم!»

تسلیم می‌شوم، می‌روم بیرون و روی نیمکتی می‌نشینم و می‌گذارم فیلم‌های سال‌های آخر از کنارم بگذرند. خدای من! وقتی برای اولین بار او را دیدم، ساده لوح بودم یا احمق؟ هیچ چیز مثل سابق نیست. دیگه نمیدونم باید با یکی حرف بزنم

امروز روز بازار است، بنابراین من دوستانم را در کافه محلی خود نزدیک بازار می بینم. آنها با صدای بلند به من سلام می کنند، اما بلافاصله می بینند که من کاملاً افسرده هستم.

"چه خبر است، هرمان؟ آیا احساس خوبی ندارید یا چند روزی است که آبجو ننوشیده اید؟" ینس پیشنهاد می کند.

اشاره را می گیرم، یک دور سفارش می دهم و مشکلاتم را با نای به آنها می گویم. آنها با حوصله به داستان من گوش می دهند و وقتی کارم تمام می شود، اولیویه می گوید: "به دنیای واقعی تایلند خوش آمدید!" با بی حوصلگی به او نگاه می کنم: منظورت از این حرف چیست؟

"هرمن، دلبستگی تو عادی نبود: عزیزم اینجاست، عزیزم آنجا، همه اینها فقط ظاهر است، این زندگی واقعی نیست!"

"برای من، منظورم این است که برای ما قطعا اینطور بود!"

"پس احتمالاً وقت آن رسیده است که به شرایط عادی در تایلند عادت کنید"

"منظور شما این است که آنچه من اکنون تجربه می کنم در این کشور عادی است؟"

"البته، هرمان، آنچه را که با عزیزم تایلندی تجربه کردم به شما خواهم گفت."

مردها یکی یکی می گویند که در سال های اخیر با خانم های تایلندی خود چه تجربه ای داشته اند و چه مشکلاتی پیش آمده است. این واقعاً مرا خوشحال نکرد، اما باعث شد احساس خوبی داشته باشم که با مشکلم تنها نبودم.

ینس می‌گوید: «خوشحال باشید که اینقدر دوام آورده‌اید.» او در پایان می‌گوید: «وقتی با همسر تایلندی‌ام ازدواج کردم، درخشش قبل از ازدواج ما بلافاصله بعد از ماه عسل از بین رفت!»

منبع: آزادانه از آلمانی پس از داستان سی اف کروگر در فرنگ

21 پاسخ به "واقعیت در تایلند"

  1. والتر می گوید

    بله، هرمان گیج شده است، زیرا عاشق شدن به عشق تبدیل می شود که یک روند عادی ازدواج است، چه ازدواج مختلط باشد و چه نباشد. زن فقط می خواهد کار کند تا برای آینده پس انداز کند، ایرادی ندارد، درست است؟ او تقلب یا دیگر کارهای عجیب و غریب انجام نمی دهد. و نظرات آنها برای دوستان او آنجا فایده ای ندارد، اینجا تایلند است! هر فردی رشد می کند و تغییر می کند، نای به آینده شما دو نفر می اندیشد و این ارزش یک تعریف را دارد.

  2. سلینسلین می گوید

    آیا بعد از سال ها متوجه می شود که به جای عشق واقعی برای او نوعی بیمه نامه است؟

  3. NicoB می گوید

    این هرمان ممکن است گاهی در آینه نگاه کند، شما با همسرتان اینطور صحبت نکنید، مگر اینکه از ازدواج خسته شده باشید، اتفاقی که آنقدر می افتد، یک ناامیدی و تخیل اساسی که همه چیز متفاوت بود، بهتر بود و شما هستید. برای هرمان بله، برای همسر آینده نگرش نه.
    حیف که چنین مکالمه ای بیش از آنچه شما دوست دارید ویران می کند.
    NicoB

  4. اورت می گوید

    درخشش ازدواج از بین نمی رود اگر تمایل داشته باشیم که به یکدیگر فضایی برای مسیر پیشرفت خود بدهند و این مستلزم حضور متفاوت در لحظه فعلی است.

  5. l.سایز کم می گوید

    آیا این واقعاً چنین تفاوتی برای هلند ایجاد می کند؟

    از هر سه ازدواج امروز یک ازدواج پیش از موعد به پایان می رسد!

  6. علامت می گوید

    شاید استفاده او از کلمات و استدلال ها خیلی خوب انتخاب نشده باشد، اما من موضع و شکایات هرمان را درک می کنم.

    آنها با چنین کیک عروسی زیبایی ازدواج نکردند (عکس را ببینید) و سپس جدا از تخت و سفره زندگی کردند.

    وقتی نای اینقدر از خانه دور است، آنها با یکدیگر بیگانه می شوند و این می تواند برای هرمان بسیار سخت باشد زیرا او در کشوری غریب در تایلند غریبه است و می ماند. او به طور رسمی حتی یک "بیگانه" است و به طور دوره ای در IMMI به او یادآوری می شود. اگر او در "تایلند عمیق" زندگی کند، حتی نام خود را از دست می دهد و هزار بار در روز به او "فالنگ" می گویند.

    "بدون پول، بدون عشق عسل" یک پدیده شناخته شده (نه تنها) در تایلند است، اما "پول و بدون عسل" کاملاً دیوانه کننده است.

    من چند فرنگ را در تایلند می شناسم که با همسرانشان احساس بیگانگی می کنند. اما به دلیل این واقعیت که زن کاملاً روی خانواده تایلندی خود متمرکز است و به سختی به شوهرش توجه می کند. وقتی قبوض خانواده هم ارائه می شود، گاهی کمر شتر می شکند.

    هرمان باید واقعاً دوست داشته باشد که نای در آن شرایط تلاش کند تا گلدان ها را بچسباند.

  7. هندریک می گوید

    به باشگاه خوش آمدی. فکر می کردم همسرم متفاوت است (او قبلاً هیچ رابطه ای نداشت) اما در نهایت به لطف توصیه "دوستان" آنها یکسان هستند. خوشبختانه ما یک دختر داریم پس چه کسی می داند.

  8. راب وی. می گوید

    وقتی این را می خوانم، فکر می کنم آیا هرمان نباید سر کار برود؟ یا بازنشسته شده و همسرش هنوز نیست؟ سپس مدتی طول می کشد تا او نیز متوقف شود. اگر او هنوز سال ها با بازنشستگی فاصله داشته باشد، کار سختی است، یکی از معایبی که می توانید با اختلاف سنی زیاد ببینید.

    هرمان باید کمتر به شکایات دوستانش گوش کند. از قیافه نه خوشبین ترین و گرم ترین آدم ها... انگار علاقه ای به لطافت ندارند (عزیزم) و ملیت را بهانه ای توضیحی برای بعضی چیزها می کنند. Brrrr وقتی کسی به من می‌گوید "خب این یک آلمانی/ژاپنی است.. این طبیعت جانور است" یا از خنده منفجر می‌شوم یا از عدم درک گریه می‌کنم. مزخرف بهانه تراشی پشت برچسب فرهنگ/ملیت.

    شاید هرمان باید بیشتر بیرون از میخانه بیرون برود. ترجیحا با عشقش. اگر او و او در مورد آن صحبت کنند، امیدواریم که آنها یک راه میانه پیدا کنند. در صورت لزوم، فقط آن یک روز را برای وقت با هم رزرو کنید، اگر در سایر بخش‌های روز جواب نداد. یک رابطه می میرد اگر به سختی با هم باشید و بدون ارتباط متقابل می توانید آن را به طور کامل فراموش کنید. پس بیا هرمان، شانه هایت را روی فرمان بگذار. از هر 1 رابطه 3 نفر با شکست مواجه می شود، بنابراین این واقعیت که شریک زندگی او از کشور دیگری آمده است برای من چندان مهم نیست.

    به نظر می رسد که عشق او در سنین پیری مشغول آینده مشترک آنها است. پشت سرش نیفتاد. «تایلندی» را با «آلمانی» جایگزین کنید و داستان همچنان پابرجاست. این زوج فقط باید دوباره کارهای بیشتری را با هم انجام دهند. این واقعیت ساده دنیوی است.

  9. ران می گوید

    زنان تایلندی یک فرنگ را به عنوان تضمینی برای ادامه زندگی خود می گیرند. سپس آنها از درآمد (مستمری) مطمئن می شوند. اگر برای ایالت کار می کنند حقوق بازنشستگی کمی دارند. کسی را می شناسید که در بانک کار می کند. اگر متوقف شود، تا پایان عمرش 1.500.000 Tbt دریافت می کند. به نظر زیاد است، اما در دستان تایلندی اینطور نیست.
    آیا او واقعا دوست پسرش را دوست دارد؟ چه فکر کردی، پول باعث می شود او لبخند بزند. تایلند سرزمین لبخندها

    • کریس می گوید

      رون عزیز
      این برای همه صدق نمی کند. همسرم بیشتر از من درآمد دارد (و من مدرس دانشگاه هستم) و شریک مدیریت یک شرکت است. علاوه بر حقوق بازنشستگی خوب، او همچنین می تواند سهام خود را در تجارت در زمان مناسب نقد کند. من باید با او راضی باشم (و هستم) زیرا واقعاً نمی توانم آنقدر پول جمع کنم.
      و من تنها خارجی نیستم که همسری با شغل عالی دارم.

  10. برت می گوید

    فکر کنید اگر هرمان بعد از فوت همسرش به خوبی از او مراقبت کند، او سر کار نخواهد رفت.
    فقط همه چیز را به موقع برای خویشاوند بازمانده خود ترتیب دهید و این را به خوبی توضیح دهید. ماهانه چقدر می تواند انتظار داشته باشد و غیره.
    اگر شما این را دارید یا نمی خواهید ترتیب این را بدهید، منطقی است که او خودش روی دوران پیری اش کار کند.
    یک خانه به تنهایی در واقع کافی نیست، سنگ ها روی شکم بسیار سنگین هستند.
    مستمری ماهیانه برای غذا و غیره قطعا ضروری است.

  11. یعقوب می گوید

    همسرم مجبور نیست بیرون از خانه کار کند، پس انداز و سرمایه گذاری از او مراقبت می کند، بچه ها از قبل از خودشان مراقبت می کنند. او یک کار تمام وقت داشت/دارد که از من مراقبت کند، من هنوز کار می کنم و او مطمئن می شود که خانه کار می کند و خانه نادیده گرفته نمی شود.
    کارش از من سخت تره...باور کن. او در واقع بیشتر از من درآمد دارد، اما آن را دریافت نمی کند ...

    وقتی با او ملاقات کردم او کار می کرد، اما آخر هفته ها و عصرها نیز کار می کرد و فکر نمی کردم این ایده خوبی باشد، می خواستم او با من باشد، در خانه باشد، اما او هزینه های مداومی داشت. خانه/وام مسکن خودتان، مادری که باید از آن مراقبت کنید. من آن درآمد را جایگزین کردم ... به نظرم منطقی بود

    اکنون که به دوران بازنشستگی من نزدیک می شویم، بیشتر و بیشتر منتظر آن هستیم. قطعه زمین، مسکن جدید که عمدتاً توسط خانه او تامین می شود...

    ما هم مثل هر کس دیگری رابطه داریم و در هر کشور دیگری عاشق می‌شوید، نامزد می‌کنید، ازدواج می‌کنید و پروانه‌ها آنجا را ترک می‌کنند که لذت عادی همدیگر وارد رابطه می‌شود.
    وقتی دیگری آنجا نیست دلت برای همدیگر تنگ می شود...
    من زیاد سفر می کنم و متوجه می شوید که بیشتر و بیشتر، همیشه از کار کردن لذت برده ام، اما اکنون مشتاقانه منتظر بازنشستگی خود هستم... و باغ، خورشید و شرکت…
    همیشه فکر می کردم وقتی آماده باشم چه کار کنم، همسرم آن خلاء را پر کند.

    در درجه اول در رابطه ما برابری وجود دارد، تفاوت ها و تفاوت ها به سادگی صحبت می شود و هر دو گاهی اوقات بر سر شراب سازش می کنند...

    مطمئناً شبیه یک رابطه اروپایی است ... دیوانه، ها؟

  12. جان چیانگ رای می گوید

    به خصوص در ابتدا، تامین اجتماعی که یک فرنگ می تواند ارائه دهد برای اکثر مردم نقش بسیار مهمی داشت.
    کسی که فکر می‌کند همسر تایلندی‌اش او را فقط به خاطر چشمان آبی زیبایش گرفته است، به نظر من یک رویاپرداز متعصب است.
    البته، او همچنین می تواند بعداً احترام و احساسات زیادی ایجاد کند که معمولاً می تواند به عنوان عشق واقعی تلقی شود، اما در کشوری با مقررات اجتماعی کمی، امنیت مالی یک جنبه بسیار مهم باقی خواهد ماند.
    اگر کسی پول کافی داشته باشد که بتواند حتی پس از مرگش امنیت کافی برای او فراهم کند، مطمئناً در تمام هفته در شرایط عادی خوب خانه بیرون از خانه کار نخواهد کرد.
    اگر بعد از نظر او این یقین حاصل نشد، بدیهی است که دوباره به دنبال این یقین خواهد بود.
    از این گذشته، او انتظار کمی از ایالت تایلند دارد و هیچ انسانی نمی تواند تنها با عشق و احترام زنده بماند.
    آیا اگر امنیت اجتماعی عملاً وجود نداشت و همسر نمی توانست امنیت کافی را تأمین کند، در هلند این موضوع متفاوت بود؟

    • نیکو می گوید

      جان چیانگ رای عزیز،
      بنابراین می دانید که چرا دوست دخترم من را انتخاب کرد، بسیار چشمگیر!
      حالا، من چشمان آبی ندارم و مطمئناً یک رویاپرداز متحجر نیستم، اما می توانم با اطمینان کامل به شما بگویم که او من را به دلیل آنچه شما «امنیت اجتماعی» می نامید انتخاب نکرد.
      او در آموزش و پرورش (به عنوان سرپرست) کار می کند و ماهانه 42.000 THB خالص درآمد دارد. سالانه تقریباً 1.000 TBH به آن اضافه می شود. او به عنوان یک بازنشسته ماهانه حدود 30.000 THB دریافت خواهد کرد. خانه او تا آن زمان به طور کامل پرداخت خواهد شد. به عنوان یک مقام دولتی، او همچنین حق بیمه درمانی رایگان مادام العمر را دارد، و همچنین پدر و مادر و شوهرش، از جمله من هنگام ازدواج.
      و نه، من او را به دلیل تامین اجتماعی رایگان انتخاب نکردم.

      • جان چیانگ رای می گوید

        نیکوی عزیز، اگر دوباره پاسخ من را با دقت بخوانید، باید متوجه شوید که من از کلمه (بیشتر) استفاده کردم.
        البته استثناهایی مثل مورد شما وجود دارد، اما به من نگویید که اکثر آنها با یک زن تایلندی ازدواج کرده اند که خودش به دنبال فرنگ 42.000 بات بوده و بعداً حقوق بازنشستگی خوبی هم داشته است.
        یا فقط می خواستید با پاسخ خود به ما اطلاع دهید که همسرتان موقعیت بسیار خوبی دارد و شما یکی از خوش شانس های تایلند بودید؟
        بسیاری از افراد در این زمینه، اگر اصلاً شغلی داشته باشند، اغلب بیش از 10 تا 15.000 بات درآمد ندارند، و اگر به وضوح متفاوت بود، به یک فرنگ نگاه نمی کردند.
        یک بار دیگر می توانید خود را در اقلیت بشمارید، اما لطفاً وانمود نکنید که این مقطع عادی است.
        گر. جان.

        • آناتولی می گوید

          جان،

          من واقعاً متأسفانه می دانم که ما «پولدارهای خارج از کشور» باید بارها و بارها احساس گناه کنیم زیرا همسرمان ما را فقط برای تأمین اجتماعی می خواهد. شاید واقعا وقت آن رسیده که این تعصبات را کنار بگذاریم.

          آیا تا به حال به این واقعیت فکر کرده اید که بسیاری از خانم های تایلندی از همسران خود در خارج از کشور پیروی کرده اند، جایی که آنها کاملاً در جامعه ادغام شده اند و در آنجا شغل کاملی دارند؟ آنها اصلاً به فرنگ «خود» وابسته نیستند، برعکس.

          برخی در انجمن همچنان فکر می کنند که حقیقت را در انحصار خود دارند. نیکو یک نکته دارد. شاید وقت آن رسیده است که هر یک از ما به جای اظهار نظر در مورد دیگران، شروع به جارو کردن درهای خود کنیم. تعمیم وضعیت خود و فروش آن به عنوان حقیقت در این انجمن ایده بدی است.

        • رول می گوید

          بله جان، و همیشه (معمولا) حق با شماست. این فقط به نحوه بازاریابی آن بستگی دارد و ظاهراً می توانید آن را به خوبی انجام دهید.

          نیکو یکی از خوش شانس هاست اگر بخواهم تو را باور کنم؟ بدتر از آن، او یکی از اقلیت هایی است که با همسرش خوش شانس است. چه بحث نادرستی پس بقیه، یعنی اکثریت، جزو بدبختان هستند. همسرشان در ابتدا آنها را برای حساب بانکی پر شده خود انتخاب کرد. و اگر خوش شانس تر باشد فرنگش چشمان آبی دارد و شکم آبجی ندارد و چند برابر او بزرگتر نیست. مرد مرد مرد، من به زودی از همسرم می پرسم اولویت های او چیست؟ اگر علاقه دارید به شما اطلاع خواهم داد.

    • ووتر می گوید

      جان، من در پست شما منفی زیادی خواندم. تعجب می کنم که چقدر احساس خوشحالی می کنید؟

      اینکه چگونه یک نفر با همسر آینده تایلندی خود آشنا شده و چرا آن خانم تایلندی یک فرنگ را انتخاب می کند برای هر کسی متفاوت است. من موافق نیستم که همه را با یک قلم مو قیر کنیم. بدتر از آن، لازم نیست در مورد آن قضاوت کنید، چه رسد به محکوم کردن آن.

      باز هم همین جمله را بگویم که هر خانم تایلندی شوهر خارجی خود را برای پولش انتخاب می کند، متأسفانه این چیزی است که شما در مورد آن فکر می کنید. شاید باید به این فکر کنید که چرا یک زن تایلندی انتخاب نمی کند که با یک مرد تایلندی تجارت کند. فرنگ نه تنها برای پولش جذاب است، بلکه فرنگ به غیر از حساب بانکی خود مزایای دیگری نیز دارد. یا بهتر است به جان بپردازیم، یک مرد تایلندی معایب زیادی دارد که با بسیاری از خارجی ها نمی بینید. اگر اشتباه نکنم در مورد دومی در تاپیک دیگری به طور گسترده بحث شده است.

      وقت آن است که پرده های خود را بردارید. و بله، عشق و احترام اساس یک ازدواج موفق است، جان. اگر این نباشد، پول فرنگ باعث دوام ازدواج نمی شود. اما چه کسی می داند، ممکن است در دنیای دیگری زندگی کنید!

  13. جان چیانگ رای می گوید

    همسر من از خانواده ای فقیر است، درآمد بسیار کمی داشت و مانند بسیاری از زنان تایلندی، سال ها از شریک فرنگ خود کوچکتر است.
    او دلسوز، کوشا و صرفه جو است، تمام آرزوهای من را می خواند، به طوری که من این احساس را دارم که اکنون هر دو ما را بسیار دوست داریم و به هر دویمان احترام می گذاریم.
    من اکنون می گویم، چون به اندازه کافی واقع بین هستم، او در ابتدا من را برای تامین اجتماعی خود انتخاب کرد.
    خیلی احساس خوشحالی می کنم، نمی خواهم تعمیم بدهم که باید برای همه یکسان باشد، اما متقاعد شده ام که در یک قایق با مسافران مشابه زیادی هستم.
    چه چیزی سخت است که به سادگی اعتراف کنیم که در ابتدا اصلاً یک دلخوری دیوانه وار از سوی او نبود، بلکه صرفاً جستجوی امنیت اجتماعی بود؟
    اگر بخواهم از همسر تایلندی ام بپرسم که آیا تامین اجتماعی در ابتدا نقش مهمی در انتخاب فرنگ داشت یا خیر، منطقاً مانند بسیاری دیگر به من می گفتند که چگونه به این نتیجه می رسید؟
    سؤالی که من هرگز از او نمی‌پرسم، زیرا با تمام صداقتش هرگز نمی‌تواند پاسخی بدهد که فکر می‌کند شاید نباید به آن اشاره کرد.
    ممکن است همه فکر کنند که من مردی آزاردهنده هستم، اما من معتقدم که وضعیت من، که از آن بسیار راضی هستم، مطمئناً نادر نیست.

    • کورا می گوید

      جان عزیز، من فکر می کنم این تعمیم که زنان تایلندی برای تامین اجتماعی بیشتر شریک خارجی انتخاب می کنند، همان جمله رایجی است که فرنگ انتخاب می کند.
      تایلند زیرا آنها در انتخاب شریک زندگی خود در کشور خود شکست خورده اند و ناامید شده اند. چرا شریکی را انتخاب می‌کنید که نمی‌تواند کاملاً خود را به زبان شما بیان کند، زندگی عاطفی خود را برای خودش نگه می‌دارد، هرگز خودش را نشان نمی‌دهد، به لطف مالی شما بستگی دارد و در نهایت شما را بر اساس یک استراتژی بقا انتخاب می‌کند؟

      • جان چیانگ رای می گوید

        کورای عزیز، مسلماً من قبلاً در اروپا ازدواج کرده بودم که دیگر احساس خوشبختی نمی کردم.
        نه اینکه آنقدر ناامید بودم و حالا به سنی رسیده بودم که فکر می کردم دیگر در اروپا شغلی برای انتخاب شریک پیدا نمی کنم.
        برعکس، در تعطیلات برای من اتفاق افتاد که مانند بسیاری دیگر از مردان فرنگ، جذب جذابیت و مراقبت او شدم.
        جذابیت و مراقبتی که او مطمئناً در ابتدا از همه مردم برای فرود آمدن با من استفاده کرد.
        علاوه بر 3 زبان دیگر که من روان صحبت می کنم، قبلاً کمی تایلندی نیز صحبت می کردم و از آموزش زبان خود به ما به شیوه ای متناقض لذت می بردم.
        این واقعیت که ما در ابتدا نتوانستیم خودمان را به این شکل بیان کنیم، زیرا ممکن بود مطلوب باشد، واقعیتی است که هرکسی که شریک خارجی انتخاب کند با آن مواجه خواهد شد.
        او تمام تلاشش را کرد تا زبان من را بیاموزد، و من هم همین کار را کردم تا به عنوان یک Sawadee Krap، کمی جلوتر بروم.
        ما هر دو خوشحالیم که در مورد هر چیزی و همه چیز صحبت می کنیم، اکنون احساسات متقابل خود را می دانیم و درست مانند ازدواج اروپایی، هر دو حقوق و تعهدات یکسانی داریم.
        او همچنین اگر واقعاً دلیلی برای این کار وجود داشته باشد، می تواند پشت زبان خود را نشان دهد و مجبور نیست به هیچ وجه از این کار جلوگیری کند زیرا از نظر مالی به من وابسته است.
        در واقع، پول من پول او است و من هرگز او را به خاطر این واقعیت که در گذشته متفاوت بود، سرزنش نمی کنم.
        پاسخ‌های من فقط به این موضوع مربوط می‌شود که انگیزه اولیه او این بود، و اگرچه خیلی‌ها دوست دارند خلاف این را باور کنند، جستجو برای تامین اجتماعی نقش بسیار مهمی در این امر داشت.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم