لک و کودک در زمان شادتر

اینطور نیست و من به شما می گویم چرا. به نظر می رسید همسایه من در بانکوک با دوست دختر تایلندی خود به خوبی زندگی می کند. بیش از هشت سال بود که او را می شناخت. آنها حدود پنج سال بود که با هم زندگی می کردند و همچنین نزدیک به یک سال با پسرشان.

مشکلی نیست، همیشه فکر می کردم. همسایه من، یک آلمانی پیش از موعد بازنشسته 61 ساله، هم همینطور فکر می کرد. وقتی در کنار نوشیدن آبجو، داستان‌هایی را که در طول سال‌ها در مورد خانم‌های تایلندی که در مورد وفاداری زناشویی سخت‌گیر نبودند، برایش تعریف کرده بودم، او همیشه کمی آزرده می‌شد. «همه جا چیزی هست، اما همسرم متفاوت است. من هیچ دلیلی برای شک به او ندارم.

او لک را در یک دیسکو ملاقات کرده بود، جایی که او به طرز ماهرانه ای با مردانی که پیشرفت می کردند، مخالفت می کرد. استفان، همسایه من، این را دوست داشت. او با سختی زیاد صحبتی را آغاز کرد که منجر به یک شب وحشیانه با دانش آموز ۲۳ ساله آن زمان شد. او حتی او را به عمه و عمویش که صاحب یک رستوران در سوخومویت 23 هستند، معرفی کرد. پدرش که یک چینی نژاد بود، یک استاد ممتاز فناوری اطلاعات بود که در ایالات متحده، سوئد و چین تدریس کرده بود. لک همراه با خواهرش که 103 سال کوچکتر بود در شانگهای بزرگ شده بود.

رابطه به قدری خوب پیش رفت که استفان در نهایت تصمیم گرفت به ... تایلند حرکت کردن این خانه شهری در روستایی در سوخومویت 101 شد. او در آنجا با دوستان و آشنایان لک ملاقات کرد. هرازگاهی دعوای بزرگی پیش می آمد، چون لک فیوز کوتاهی داشت و حسادتش می توانست بدون هشدار منفجر شود. اما پس از آن صلح همیشه امضا شد و نوازش دوباره شروع شد. استفان برای لک ماشین خرید و بعد از نقل مکان به یک ویلای مجزا به نظر مشکلی نداشت. خوب، هر از گاهی ابری خورشید را می پوشاند. سپس معلوم شد که ماشین به طور ناگهانی باید تامین مالی شود یا پول زیادی از حساب بانکی او ناپدید شده است. همیشه یک توضیح منطقی وجود داشت. لک یک قطعه زمین در نزدیکی اودون با یک خانه ییلاقی کوچک برای مادرش خریده بود. استفان اکنون او را ملاقات کرده بود و عکس‌های پروژه از داستان پشتیبانی می‌کرد. لک سپس خاطرنشان کرد که او همچنین باید از آینده خود مراقبت کند. ارتباط کمی با پدرش داشت. او مرتباً دوست دخترهای بسیار جوان تری داشت و مادرش را رها کرده بود. استفان در تمام این سالها هرگز آن مرد را ندیده است. با توجه به پیشینه، تصمیم لک را پذیرفت. لک نزدیک به سه سال سیگار نکشید و یک قطره الکل ننوشید. این که گهگاه با دوستان و آشنایان ورق بازی می کرد، اذیتش نمی کرد. او تقریباً همیشه با پول بیشتری به خانه می آمد تا پولی که با آن می رفت.

با این بهانه او یک تجارت را شروع کرد: وام دادن پول با بهره 10 تا 20 درصد در ماه. استفان نمی خواست هیچ کاری با آن انجام دهد، اما پول را روی میز گذاشت. سپس Lek یک chanote به عنوان وثیقه دریافت کرد و مشتریان قراردادی را با چشم پوشی امضا کردند. که ماه ها خوب پیش رفت.

در این بین، خانواده استفان و لک با یک پسر سرخ شده گسترش یافته بودند. استفان و لک نمی توانستند شانس خود را باور کنند و جهان پر از گل رز و مهتاب به نظر می رسید. استفان هر ماه 20.000 THB پول جیبی به دوست دخترش می داد. بعد از تولد، لک می خواست سر کار برود. با اینکه تحصیلات دانشگاهی دارد، هرگز یک روز کار نکرده است. به او پیشنهاد کار در یک کازینو غیرقانونی با پرداخت روزانه 2000 THB و هزینه 500 THB داده شد. آن پول صادقانه به حساب پس انداز نوزاد گذاشته شد.

و بعد همه چیز اشتباه شد. معلوم شد که پول کودک به مدیر کازینو قرض داده شده است و یک خانم آشنا با نیم میلیون بات ناپدید شده بود و قصد داشت یک اسپا راه اندازی کند. لک برای این مورد بررسی شد. بدتر از آن، معلوم شد که بدهکاران به پول نیاز دارند، بنابراین آن منبع نیز خشک شد. استفان و لک با عجله وسایلی را جمع کردند و در پاتایا مخفی شدند. لک همچنان انکار می کرد که بدهی قمار داشته است. از این گذشته ، او در کازینو کار می کرد و بنابراین اجازه بازی نداشت.

بعد از دو ماه لک با بچه فرار کرد. استفان تنها ماند، نه تنها بسیار فقیرتر، بلکه تعدادی سوال نیز غنی تر شد. کجای کار خراب شد؟ لک هر آنچه دلش می خواست داشت. خوشبختانه، طلبکاران نمی دانند که استفان اکنون کجا زندگی می کند. از طریق هیاهو او شنید که لک حتی 400.000 THB وام گرفته است، پس از اینکه مجبور شد ماشین استفان را به عنوان وثیقه در کازینو بگذارد. لک به استفان گفت که ماشین روشن نمی شود و یکی از دوستانش آن را عصر آن روز به گاراژ برده است. بعد از این همه سال معلوم شد که پدرش نه پدرش بلکه دوست پسر سابقش است. بدهکاران اکنون بدهی خود را پس داده بودند، اما آن پول به جیب کازینو ختم شده بود. کل زندگی لک درهم آمیخته از دروغ و ساختگی بود. سوء ظن استفان همیشه با یک توضیح منطقی تسکین می یافت.

جایی که لک و نوزادشان اکنون یک راز است. شاید لک اکنون با یک انگلیسی زندگی می کند، اما معلوم نیست کجاست. استفان از من کمک خواسته است، اما در این مورد نمی توانم به او کمک کنم. او سال‌ها فکر می‌کرد که دوست دختر تایلندی‌اش «متفاوت» است. بعد از هشت سال به نظر می رسید که او در این مورد درست می گوید. اعتیاد او به قمار بی رحمانه این رویا را مختل کرده است.

47 پاسخ به "دوست دختر من متفاوت است، همسایه من سال ها فکر می کرد"

  1. جانی می گوید

    این در هلند نیز اتفاق می‌افتد، اما ما فرنگ‌ها را راحت‌تر فریب می‌دهیم و همچنین تشخیص اینکه چیزی اشتباه است برای ما بسیار دشوار است. قمار، مشروب، مواد مخدر و تقلب، در سراسر جهان اتفاق می افتد.

    علاوه بر این، من همچنان در مورد اختلاف سنی زیاد بین شرکای خود محتاط هستم.

    • هانس بوس (ویراستار) می گوید

      این مجاز است، اما من نمی‌دانم که تفاوت سنی چه تأثیری بر اعتیاد به قمار می‌تواند داشته باشد. همچنین مطمئناً تشخیص اینکه چه زمانی چیزی اشتباه است برای ما دشوارتر است.

    • هانس می گوید

      فکر نمی کنم اختلاف سنی مشکل بزرگی باشد. من همچنین یک دختر بسیار جوان دارم. یکی از دوستان او (18 ساله) نیز یک فرنگ به نام خودپرداز می خواست.

      بنابراین وقتی به آنها گفتم که یک آشنایی دارم که به زیبایی تایلندی علاقه دارد، البته فوق العاده بود.

      با این حال، زمانی که این سوال پرسیده شد که چند ساله، پاسخ 24 ساله بود.

      هرگز نمی تواند مرد خوبی باشد، جوانان خارجی یک زن تایلندی نمی خواهند و غیره.

      من سعی کردم توضیح دهم که او شغل خوبی دارد، خانه (رهن) خودش بد نیست و غیره.

    • نر می گوید

      من با این دومی کاملا موافقم، منظره غم انگیزی است، پیرمردی با چنین جوانی و بعد آنها هم بچه می خواهند.
      و من برای او متاسف نیستم، واقعاً همه جا این اتفاق می افتد، اما تایلند به خاطر زنان زیادی که چنین کارهایی انجام می دهند مشهور است.
      من اغلب از هوا هین بازدید می کنم و داستان های زیادی در مورد مردان فرنگ می شنوم که آنها دوباره فریب خورده اند ......... اما هرگز یاد نمی گیرند!!!!!!!!!!

      • هانس می گوید

        آیا آنها هم بچه می خواهند؟ یک بار برای من (توسط یک زن تایلندی) توضیح داده شد که اگر یک خانم تایلندی موفق به به دنیا آوردن بچه فرنگ شود، حتی به این دلیل نیست که آنها واقعاً بچه می خواهند.

        با یک کراوات دست، فرنگ ممکن است به این سرعت با یک خانم تایلندی دیگر فرار نکند، انتخاب های زیادی وجود دارد

        • هانس بوس (ویراستار) می گوید

          ایده خوبی بود، اما در مورد همسایه من، پسر تایلندی با بچه فرار کرد….

        • نر می گوید

          بله منظور من هم همین است...شاید خیلی خوب نوشته نشده باشد.
          اما اگر تایلندی با یک فرنگ ملاقات کند و حتی فکر کنند که دائمی است و شروع به صحبت در مورد یک کودک می کنند زیرا در این صورت اطمینان بیشتری دارند...... فکر می کنند.
          من این اتفاق را چند بار در اطرافم دیده ام.
          و اون مرد با افتخار کنارش قدم میزنه با بچه اش تو روزای قدیم.........اشکالی نداره بیشتر بابابزرگ تا بابا......غمگینه نه؟

          • هانس می گوید

            Malee دقیقاً منظور شما را متوجه نمی شود، می توانید آن را چپ یا راست نگاه کنید.
            پدرم به تازگی 90 ساله شده و من 48 ساله هستم. من کوچکترین از 6 هستم. خواهرم که اکنون 65 سال دارد، مستقیماً به من گفت که سر اصل مطلب. اگر آن موقع مامان و بابا آن جشن را نداشتند، شما آنجا نبودید.

            بنابراین، پدرم برای من بابابزرگ بود. من اخیراً مقاله ای در مورد یک زن 63 ساله خواندم که از طریق IVF یک فرزند دیگر به دنیا آورد و صرفاً می خواست بچه دار شود.

            وقتی سابقم درباره داشتن فرزند چهارم صحبت کرد، گفتم: الان برای عقیم سازی به بیمارستان زنگ می زنم.

            دوست دخترم می گوید، وقتی 3 سال بیشتر شدیم من واقعاً یک بچه می خواهم، بنابراین می توانم دوباره با بیمارستان تماس بگیرم. و به نظرم خیلی خوبه

          • جانی می گوید

            از دیدگاه فرنگ، هر کاری که خانم های تایلندی انجام می دهند اشتباه است، اما تایلندی ها در هر کاری که انجام می دهند یا فکر می کنند متفاوت هستند. آیا واقعاً می تواند یک فکر نادرست باشد؟ یکی از دوستام هم سریع از دوست دخترش بچه دار شد که اصلاً از پول خجالت نمی کشد. شاید به این دلیل بود که او هرگز صاحب فرزند نشد. علاوه بر این، هر خانم تایلندی می داند که باید یک پسر باشد، دختران برای مردان ارزش کمی دارند. خلاصه اینطوری قضاوت نکنی چون بلد نیستی.

            همچنین ماجرای بالا، شاید شوهرش خیلی با او بی ادبی کرده یا مجبور شده است کارهایی را در داخل خانه انجام دهد که به عنوان غافلگیرکننده و قمار جبرانش بوده است. تو نمی دانی.

            در صورت طلاق در دایره آشنایمان 2 داستان مختلف هم می شنویم، کی فقط حرف مفت می زند؟ به نظر من 2 نفر هستند که با هم اختلاف نظر دارند و اگر نخواهند پس نمی خواهند، صرف نظر از اینکه چه کسی درست است (یا بد) (بودا می گوید: تو مالک هیچ چیز نیستی)

          • نیک می گوید

            @ Malee، واکنش معمول زنان تنگ نظر غربی که همه چیز را در مورد روابط بین مردان مسن و زنان جوان تایلندی رقت‌انگیز و مضحک می‌خوانند.
            "تو مراقب من باش، من از تو مراقبت می کنم" اساس بسیاری از روابط شاد است که در آن هر دو طرف احساس راحتی می کنند. همچنین روابط کمتر شاد، البته، این بخشی از روابط است، مانند همه جای دنیا.
            به هر حال، من اغلب می بینم که مردان مسن از تعامل با فرزندان خردسال خود لذت می برند، شاید به آنها شانس دوم (سوم) بدهند؟
            تفاوت سنی در مورد بقا و امنیت اجتماعی به سادگی نقشی جزئی دارد. نه چندان دور، این اغلب انتخاب شریک زندگی زنان در دنیای غرب را تعیین می کرد. زنان رها شده و مستقل با درآمد خود طبیعتاً انتظارات متفاوتی از یک رابطه دارند، اما «پول» همچنان یک جنبه مهم است.
            و، مرد، زنان به طور طبیعی برای مردان، صرف نظر از سن، جذاب باقی می مانند.
            شما درست می دانید؟ یا با گذشتن از سن خاصی (کدام؟) دیگر مجاز نیست؟

            • جانی می گوید

              چه سنی؟ در تایلندی شما در 30 سالگی پیر شده اید. خوشبختانه، مردان غربی در مورد این موضوع بسیار متفاوت فکر می کنند. در کمال تعجب، تقریباً همه فرنگ هایی که من می شناسم، از نظر سنی رابطه ای متناسب با هم دارند، در حالی که می توانند هر گل 20 ساله را بچینند.

  2. چانگ نوی می گوید

    بله، اعتیاد به قمار (یا واقعاً هر نوع اعتیاد) بسیاری از روابط را خراب کرده است، نه فقط در تایلند. ما همیشه داستان "دوست پسر بد تایلندی" را می شنویم، اما یک بار در خانه یک خانواده تایلندی، یک خانم جوان خوب و زیبا وارد خانه می شود. برادر دوست تایلندی من شروع به فحش دادن می کند و خانم را به تنهایی از در پرت می کند (به معنای واقعی کلمه). نمی‌توانستم کاملاً آن را دنبال کنم، اما وقتی پرسیدم، به من گفتند: «این سابق من بود که تمام آینده ما را قمار کرد و هرگز انگشتش را برای فرزندش بلند نکرد زیرا او خیلی مست بود. او دیگر مجبور نیست به اینجا برگردد.» او حدود یک ساعت دیگر را در خیابان صرف فریاد زدن کرد.

    لک باید با آفتاب شمال رفته باشد، ثبت نام افراد در اینجا بسیار ضعیف است، بنابراین او می تواند به راحتی یک زندگی جدید را در جای دیگری شروع کند. از دست دادن صورت.

    چانگ نوی

  3. من فکر می‌کنم وقتی یک خانم تایلندی کار نمی‌کند، کسالت به وجود می‌آید و قدم به سمت کارت یا سایر اشکال قمار به سرعت ساخته می‌شود. آنها مجبور نیستند نگران پول باشند و به دنبال راه های جدیدی برای گذراندن وقت خود باشند.

    • هانس بوس (ویراستار) می گوید

      هیچ حوصله ای در این مورد وجود نداشت، با یک بچه یک ساله. دست پر، اما همچنان دنبال پول کلان می رویم...

  4. جانی می گوید

    من تجربه ای با معتادان به قمار دارم. شما هنوز هم می توانید جوان ترها را معالجه کنید، اما بزرگ ترها دشوار است. به خصوص کسانی که قبلاً چیزی را برده اند بدترین هستند.

    بدترین قسمت اغلب انکار و دروغگویی است. اختلاس پول خصوصی و تجاری یا بردن اشیا به رهنی. با یک زن هلندی کاملاً چالش برانگیز است، چه برسد به یک زن خارجی.

  5. هانس گیلن می گوید

    هانس عزیز، برای دوست شما بسیار آزاردهنده است. در پاتایا با ده ها داستان از این دست مواجه خواهید شد. کتابفروشی های آنجا هم پر است اما با آنها چه کنیم؟ آیا همه ما باید عصبی شویم و به همسر و دوست دختر خود مشکوک شویم؟ یا بدتر (دلیل ترک پاتایا.
    "همه فاحشه هستند و نمی توان به آنها اعتماد کرد" شما فقط با اعتماد می توانید خوشحال باشید. یک زن واقعاً باید کاری برای انجام دادن داشته باشد.
    همسرم هر روز بیش از 40 رای زمین کار می کند و این کار را برای تضمین آینده خود انجام می دهد.
    من می توانم از آن قدردانی کنم زیرا من نیز زندگی ابدی ندارم.
    همسر من هیچ فرقی با زنان دیگر ندارد، شاید من متفاوت باشم.

    • هانس می گوید

      40 رای زمین، دوست دختر من حتی یک متر مربع هم ندارد، و فکر می کنم این برای بسیاری از مردم در آیسان صدق می کند.

      • BEBE می گوید

        بسیاری از مردم در آیسان ثروتمندتر از آن چیزی هستند که شما می توانید رویاپردازی کنید. 12 سال و من زیرساخت های خوب جاده های خوب را می بینم موتورهای جدید و ماشین ها کامیون هایی را سوار می کنند که کارگران معمولی غربی قادر به خرید آن نیستند.

        در مورد ماجرای آن بیچاره در مقدمه، خواندم که ظاهراً از یک پیشینه خوب، چینی تایلندی، طبقه متوسط ​​بوده است و بعد به این می رسد که در مورد هلیونی از آیسان است که به عنوان شغل آزاد کار می کرد. در یک دیسکو برای تامین مخارج زندگی من فکر می کنم مشکلی در این داستان وجود دارد.

        مدت‌ها قبل از اینکه غربی‌ها در تایلند سرازیر شوند و با خانم‌های تایلندی از آن منطقه فقیر ازدواج کنند، آن افراد در آنجا نیز می‌توانستند برنامه‌های خود را انجام دهند، خوراکی برای فکر کردن و برای کار من اغلب در کشورهای جهان سوم به سر می‌برم و باور کنید مکان‌های بدتری برای زندگی وجود دارد. این کره پس از آن روشن است.

        • این پیکاپ ها عمدتاً از بانک هستند. اگر ثروت هست به خاطر حامی است فرنگ بخوانید. به میانگین حقوق یک تایلندی نگاه کنید. شما واقعاً نمی توانید برای آن یک پیک آپ بخرید.

          • فردیناند می گوید

            @KhunPeter. من کاملا با شما موافق نیستم می دانید که من سال هاست که اینجا وسط آیسان در روستایی کمی بزرگتر زندگی می کنم. خانواده و آشنایان زیاد.
            البته هنوز فقر زیادی در اینجا وجود دارد (اکثر کشاورزان برنج)، البته بیشتر ماشین ها تامین مالی می شوند، البته "حامیان مالی" نیز وجود دارند، اما بخش بسیار مهمی از جمعیت محلی دارای مشاغل کوچک یا بزرگتر هستند، مغازه داران (نه عمه اما مغازه ها، آنهایی که یک سنت هم درآمد ندارند) گاراژ، تعمیر و اجاره تجهیزات کشاورزی، پیمانکاران، سازندگان لاستیک (یا بهتر است بگوییم صاحبان مزارع لاستیک که آنها را آنقدر اجاره می دهند) استخرهای ماهی، استراحتگاه ها، مصالح ساختمانی و غیره . و غیره.
            برخی وجود حاشیه‌ای دارند، اما تعداد بسیار خوبی عملکرد بسیار خوبی دارند و می‌خواهند این را نشان دهند.
            چند شرکت حمل و نقل بسیار موفق در روستای ما وجود دارد. یکی از آشنایان الان 2 سال است که یک کافی شاپ مجلل تر (نه، قهوه واقعی) با شیرینی ها دارد. درآمد او 30 تا 40.000 بات در ماه است، شوهرش هنوز یک شرکت حمل و نقل و دارایی های خوب در اودون دارد. بیشتر وجود دارد.
            تفاوت ها زیاد است در روستاهای بسیار کوچک در واقع چیزی نیست، چیزی جز فقر محض وجود ندارد. 10 کیلومتر جلوتر در یک روستای مرکزی کمی بزرگتر رفاه قابل قبولی وجود دارد. خانواده هایی که زمین های زیادی اینجا و آنجا دارند، املاک و مستغلات زیاد، اجاره و... دارند.
            به یاد داشته باشید که بسیاری از افراد در آیسان اصلاً شغل دائمی ندارند، جایی که در واقع حقوق پایینی را که شما ذکر کردید دریافت می کنند. مردم با خانواده و با خانواده کار می کنند. بسیاری از افراد خوداشتغال هستند. یکی فقر محض دارد، دیگری حالش خیلی خوب است.
            در روستای ما (مرکزی) خدمات دولتی، پادگان پلیس، و غیره نیز وجود دارد. همچنین تعداد کمی از موقعیت ها وجود دارد که درآمد آنها بسیار بیشتر از دستمزدهای پایین شناخته شده است.
            یک پیک آپ زیبای تویوتا یا ایسوزو را می توان با 20 درصد پیش پرداخت با مبلغی بیش از 10 تا 11.000 بات در ماه اجاره کرد که ظاهراً تایلندی های فوق الذکر می توانند به راحتی از عهده آن برآیند. من حتی خانواده‌هایی را در اینجا می‌شناسم که در آن مرد با یک پیک آپ لوکس یا مسافربری می‌چرخد و خانم در یک شهر هومندا یا چیزی شبیه به آن.
            علاوه بر این، خانه های بسیار مناسب، خانه های ییلاقی حدود 1 میلیون یا ویلاهای چند برابر گران تر در اینجا ساخته می شود. نه توسط فالنگ ها بلکه توسط تایلندی ها.
            در جاده های بوئنگ کان به Phakat، Phonpisai، Nongkhai و چندین مسیر دیگر رانندگی کنید. به آنچه که ناگهان در امتداد مکونگ در میان ساختمان های چوبی و آهن راه راه قدیمی ساخته می شود نگاه کنید.
            شما اغلب می توانید ثروت یا فقر را در عروسی فرزندان بخوانید. (روستای ما 3 تالار بزرگ/ساختمان دولتی برای اجاره دارد) یکی خیلی ساده، دیگری 750 مهمان و هیچ صرفه جویی نمی شود.
            ما خانواده هایی را در Royet، Mahaksalakam، Ubon می شناسیم، با مشاغل خاص خود که واقعاً فقیر نیستند. البته، زندگی بسیار ساده تر از هلند است، اما آنها هیچ هزینه ثابتی ندارند، مردم متفاوت زندگی می کنند و می توانند هزینه های زیادی را بپردازند.
            اما شما درست می گویید، هنوز بسیاری از افراد در حال مرگ هستند که باید با 6 تا 8.000 حمام در ماه برای هر خانواده یا حتی کمتر زندگی کنند.
            در هلند نیز، ماشین اغلب به بانک و خانه تعلق دارد (در حالی که در تایلند اغلب به صورت نقدی پرداخت می شود، زمین در خانواده است و غیره).
            بروید و به شهرهای کوچکی مانند Phonpisai نگاه کنید. ناگهان 4 پمپ بنزین جدید بسیار بزرگ با تمام امکانات، البته یک 7/11 بزرگ، یک تسکو لوتوس کوچک، یک دفتر بزرگ بانکوک بانک، 10-15 دستگاه خودپرداز و ... گاراژهایی با تجهیزات و امکاناتی که یک فروشنده کوچک در هلند بسیار قدردانی می کنم.
            تحولات در آیسان نیز بسیار سریع پیش می رود. تفاوت ها بسیار بزرگ باقی می مانند، یا ممکن است (به طور موقت؟) بزرگتر از قبل شوند.
            روستای ما کوچکتر از Phonpisai و البته بسیار کوچکتر از Bueng Kan یا حتی Phakat است، اما حتی ما در 7 سال گذشته تمام امکانات رفاهی را دریافت کرده ایم، جاده های خوب، مدارس مرکزی بزرگ، 5 استراحتگاه بسیار معقول و رستوران ساده، 4 منطقه جاده در دهکده و شرکت‌های بیشتر و بیشتر، 2 بانک، 4 دستگاه خودپرداز و بسیاری از صاحبان وانت‌های بسیار لوکس جدید تویوتا ویگو با یا بدون 4 چرخ محرک.
            10 تا 15 فلنگی که در اینجا زندگی می کنند لزوماً ثروتمندترین ساکنان روستا نیستند.
            امروزه، بسته به اینکه در کجا زندگی می‌کنید و به چپ (بسیار فقیر) یا راست (گاهی اوقات کاملاً مرفه) نگاه می‌کنید، می‌توانید به روش‌های بسیار متفاوتی درباره آیسان بنویسید.
            در بانکوک «ثروتمند»، میلیون‌ها نفر در محله‌های فقیر نشین زندگی می‌کنند که ممکن است از یک ایسانر معمولی بدتر باشند. اما بله، با پدر یا دختری از آیسان که درآمد خود را به خانه می فرستد، این امکان وجود دارد. البته هنوز هم همینطور است.

        • هانس می گوید

          دوست دختر من اهل ایسان 23 کیلومتری Udon thani است. در 14 سالگی مجبور شد مدرسه را ترک کند تا سر کار برود. 3000 THB برای 12 ساعت در روز، 6 روز در هفته. او و مادرش اکنون یک موتور از این اسپانسر دارند. من تخمین می زنم که حدود 10 ماشین در کل روستای او تردد می کنند. در واقع، چند کشاورز ثروتمند در آنجا زندگی می کنند.

          دیگر واقعاً نمی توان تایلند را کشور جهان سوم نامید، اما در آنجا فقر وجود دارد. مزیت Isaan در مقایسه با یک کشور ماسهبازی در آفریقا البته این است که هنوز چیزی در حال رشد و شکوفایی چپ و راست است.

          و همانطور که Khun Peter به درستی اشاره می کند، اکثر خودروها متعلق به بانک هستند، اما این امر در مورد آلمان، هلند، ایالات متحده آمریکا و غیره نیز صدق می کند.

          در روستای او صحبت آشکار در مورد این واقعیت است که زن/دختر باید در اسرع وقت به قتل برسند.

          خانواده ها پول را با هم جمع می کنند تا این اتفاق بیفتد.

          • BEBE می گوید

            پس واقعاً در isaan فقیر پول هست؟؟؟؟

            • هانس می گوید

              مطمئناً در آیسان پول وجود دارد، من ماشین هایی را دیده ام که در آنجا در حال تردد هستند که در هلند فقط در نمایشگاه می بینید و نه در جاده. بزرگترین نکته این است که بخش کوچکی از جمعیت
              مقدار زیادی دارد و بخش بزرگی دارد اما بسیار کم است.

              حیفم میاد وقتی میبینم دوست دخترم نمیتونه ادامه تحصیل بده، حتی بعضی وقتا یه ذره غش میکنم. بسیار باهوش است، شرم آور است که دولت تایلند به این موضوع رسیدگی نمی کند.

              • هانسی می گوید

                توسط دولت گرفته شده است؟

                شعار چنین حکومت هایی این است: تفرقه بینداز و حکومت کن. و این تنها با احمق نگه داشتن مردم بسیار خوب عمل می کند.

          • تئو می گوید

            من همچنین در سن 14 سالگی مجبور شدم مدرسه حرفه ای را ترک کنم تا به سر کار بروم و هفته ای 14 گلد درآمد کسب می کردم، که در سال 1951 در هلند بود، اما ما ماشین نداشتیم، کمک اجتماعی وجود نداشت و AOW هم نداشت. فرق با آیسان؟ هلندی‌های زیادی هستند که فقیرتر از تایلندی‌هایی هستند که در اینجا زندگی می‌کنند و دلیل ماندن آنها در اینجا این است که شما هنوز هم می‌توانید با درآمد ناچیز خود در اینجا زندگی کنید.

            • نیک می گوید

              تئو، تفاوت با آیسان البته این است که دوره هلندی که می نویسی بیش از 60 سال پیش است و در این میان اتفاقات زیادی در زمینه رهایی، محرومیت، بیمه اجتماعی، حداقل درآمد، مستمری و ... افتاده است. در هلند و تا آنجا که من می دانم، به ندرت اتفاقی در تایلند (آیسان) افتاده است.
              کشاورزان به ویژه در ایسان هنوز در شرایط فئودالی زندگی می کنند، جایی که مجبورند مبالغ هنگفتی را برای مزارع برنج خود به گروه کوچکی از مالکان بزرگ بپردازند و باید آرای خود را به احزاب سیاسی بفروشند که تنها موقعیت ثروتمندان را تقویت می کند. . اتحادیه ها در اینجا نقشی ندارند. اصلا جنبش سوسیالیستی وجود ندارد. همه سیاست‌ها در اینجا نئولیبرالیست تاچر: ثروتمندان باید (حتی) ثروتمندتر شوند و فقیرها به حال خود رها می‌شوند. آیا تا به حال شنیده اید که رهبران "قرمز" در مورد نکات برنامه سیاسی مشخصی مانند اصلاحات ارضی، دسترسی بیشتر به آموزش بهتر، فساد در همه جا صحبت کنند تا وجوه در نظر گرفته شده برای کشاورزان به آنها نرسد، اعتبارات (خرد) برای عملیات تجاری تحت نظارت حرفه ای، بخشودگی بدهی های بد خرج شده در طول رژیم تاکسین و غیره؟
              خیر سیاست تایلند فقط در مورد مبارزه بین خانواده های سیاسی است که قدرت یکدیگر را به چالش می کشند.
              و فقر یک مفهوم نسبی است. برای یک کشاورز فقیر آیسان، یک خانواده رفاهی در هلند یک خانواده نسبتاً مرفه است، اما برای ما غربی ها این فقر واقعی است.
              خانواده های کمک های اجتماعی در هلند مجبور نیستند دختران خود را به طور دسته جمعی برای کار به عنوان "بارگر" در شهر بزرگ بفرستند. به نظر من این یکی از تفاوت های اساسی است.

        • پیم می گوید

          بی بی، از ظاهر کور نشو.
          خیلی ها هستند که مجبورند زمینشان را قرض بگیرند تا سرشان بالای آب باشد تا بتوانند یک تراکتور کوچک بخرند، زیرا دیگر نمی توانند با گاومیش ها کنار بیایند.
          بسیاری از افراد احمقی که اکنون سعی می کنند با پیک آپ چشم اطرافیان خود را بیرون بیاورند، فقیرترین افراد آینده هستند.
          در طمع پول، اکنون زمین خود را برای برخورداری از ثروت موقت هدر داده اند.
          محصول سالانه از زمین آنها به اندازه ای است که آنها را در طول سال بگذراند.
          به موتورسیکلت های بدون پلاک و کلید نگاهی به اطراف بیندازید، آنها به اندازه پیک آپ جدید براق به چشم نمی آیند.
          با تجربه همه اینها، اکنون پروژه ای را آغاز کرده ام که در آن بسیاری از مردم روستا با جمع آوری زمین با هم مشارکت می کنند تا آنچه را که می توانند انجام دهند.
          من آنها را قادر می‌سازم بعد از 7 سال 1 بازده بزرگ از این کار دریافت کنند.
          بدبختی این افراد این است که پولی برای سرمایه گذاری ندارند، دانش ندارند و ارتباطی ندارند.
          من هم پولی ندارم، اما ارتباطاتی دارم، بنابراین تا به حال همه چیز به همین منوال بوده است
          خوب است که خانواده های بیشتری اکنون که اولین نتایج را می بینند تمایل به شرکت دارند.

          • BEBE می گوید

            خانه من در بلژیک 250 متر مربع است و برخی از آن افراد فقیر صدها زمین دارند، به همین دلیل است که با وجود فقیر بودن آنها تنبلی آنها را تحسین می کنم.

            و سپس یک قطعه زمین ساختمانی را به شوهر فرنگ 65 ساله به مبلغ چند صد هزار بات از خانواده می فروشند که به هر حال همسرشان بعداً به ارث می رسد.

            وقتی کوچک بودم، پدر و مادرم مرا وادار کردند که به سالمندان احترام بگذارم و مودب باشم و اکنون 36 سال سن دارم و نوجوانانی را در بلژیک می شناسم که از برخی غربی های مسن در تایلند عقل بیشتری دارند.

          • هانس می گوید

            Pim شما باید درختچه جاتروفا را در گوگل جستجو کنید، این همان چیزی است که به گیاه آینده در تایلند تبدیل خواهد شد. فقط تایلندی ها هنوز متوجه این موضوع نشده اند.

            • پیم می گوید

              هانس از علاقه شما متشکرم
              1 نکته خوب است.
              من خودم روی چیزی شبیه به این کار می کنم و تایلندی ها هم هرگز در مورد آن نشنیده اند.
              وقتی گزارشی را در گوگل می خوانم که آنها قبلاً متوقف شده اند، پیدا کردن سرمایه گذار بسیار دشوار به نظر می رسد.
              من به مردم اجازه دادم 100 تی بی و زمینی که استفاده نمی شود سرمایه گذاری کنند تا غرور خود را حفظ کنند و خانواده از مشارکت خوشحال شوند.
              من راهنمایی و خرید محصول آنها را خوب انجام می دهم.

              برای یک لحظه گول زدن مدیر مدرسه خیلی لذت بخش بود.
              مرد برای لحظه ای در آنجا ایستاد و لوله آب ما را قبل از استفاده در جلوی بسیاری از مردم تایید نکرد.
              به او اجازه داده شد روز بعد برگردد و در کمال خوشحالی حاضران کاملاً کار می کند.
              می‌دانید که من اکنون احترام زیادی قائل هستم، آن هم از طرف مدیر مدرسه.

              این هم مثالی است که مدیر مدرسه متوسطی که همه جرات نمی کنند با او مخالفت کنند، با ما از مقطع ابتدایی فراتر نرفته است.

              و من مجبور نیستم زمین بخرم یا اجاره کنم.

  6. هنک می گوید

    من یک بار شنیدم که در هر هواپیمایی که از غرب می آید 4-5 مرد هستند که همین اتفاق برای آنها می افتد فقط سوال من این است که آیا به خاطر زنان اینجاست یا آن مردها کمی احمق هستند. دوستی که چند ماه بازنشسته شده بود، حدود 13 سال پیش هم به تایلند آمد و در همان بار اول عاشق شد. زن بلافاصله توسط سابق آینده اش با طلا تزئین شد. هلند و تقریباً بلافاصله شروع کرد به زور 3 فرزندش را نیز به هلند بیاورند که برای مرد هزینه زیادی داشت، با اینکه می دانست در 65 سالگی می خواهد در تایلند زندگی کند. باهوش؟ لازم بود هر آخر هفته بیرون بروم و ترجیحا تنها باشم. قابل درک است که این ازدواج زیاد طول نکشید، اما چیزی که می خواهم بگویم این است: اگر من حوصله بیرون رفتن ندارم، همسرم واقعاً نمی خواهد تنها برود. ما یک ماشین با هم داریم که تقریبا همیشه از آن استفاده می کنیم، فقط اگر من یا همسرم مجبور به خرید یا چیز دیگری باشیم، آن شخص آن را با خودش می برد. اگر من یا همسرم نیاز به پول داشته باشیم، به سادگی برداشته می شود. از اکانت در مشاوره الان سوال من اینه: آیا ما اینقدر پیریم؟چون همسرم نمیخواد تنها بره ماشین خودش رو نداره؟؟؟ و هر ماه پول تو جیبی نگرفتن (فکر کنم این فقط برای بچه ها بود) ???? نمی دانم، اما من از قبل در مورد بسیاری از روابط روز اول شک دارم، بسیاری از مردان در روز اول به گونه ای عاشق می شوند که پروانه هایی در شکمشان فرو می رود که انگار توانسته اند برای ملاقات با یکدیگر ملاقات کنند. برای اکثر مردان عاقلانه است که زنی را با فیوز کوتاه در یک بار ملاقات کنند، صبح با هم صبحانه بخورند و آینده ای بسیار شاد برای او آرزو کنند و فکر نکنند که تغییر می کند یا از بین می رود. چگونه بود. انجیل من در مورد مردان معتاد به قمار یا زنانی که می خواهند به تنهایی با ماشین و پول جیبی خود که معمولاً باید 3 ماه برای آن کار کنند و در حال حاضر حدود GK در ماه دریافت می کنند، بروند.

    • هانسی می گوید

      انجیل زیبا این از کدام کتاب مقدس است؟ 🙂

      درس های زندگی خوب بیشتری در آنجا وجود خواهد داشت...

      • هانس می گوید

        ضرب المثل ها نیز درس زندگی هستند. آیا شنیده اید که یک KT می تواند بیشتر از 10 اسب بکشد؟

    • هانس می گوید

      هنک، من مواردی هم می شناسم که فکر می کنم چه بازنده ای هستی، آخرین سنت هایت را در خانه ای در زمین دوست دخترت می گذاری و ... متاسفانه طبیعت چیزهای دیوانه کننده ای به ذهنم می رسد. اکثر مردان به سادگی پسر کوچک خود را دنبال می کنند.

      اگر شما به عنوان یک مرد مسن تر، با آن چشمان بامبی سیاه و عمیق بهشتی، یک جوان زیبا و تنگ به دست آورید که در آن غرق خواهید شد.

      خوب من 100% می فهمم.
      چرا من این را می فهمم؟ برای من نیز اتفاق افتاده است.

      الان من بازنده ام؟ کاملاً می توانم بگویم بله.

      چرا این را می گویم؟

      من 26 سال پیش بزرگترین اشتباه زندگی ام را مرتکب شدم، ازدواج با یک زن هلندی در جامعه اموال. طلاق دیوونه شدی!! بالاخره دوست دختر اون موقع و الان سابقم هم با بقیه فرق داشت.

      این برای من 50.000,00 یورو هزینه داشت که برای آن می توانم در تایلند کارهای دیوانه کننده زیادی انجام دهم.

      تایلند nip noi همان تایلند و بقیه جهان.

  7. هانسی می گوید

    من هرگز از واکنش هایی که در آن چیزهای خاصی چشم پوشی می شود شگفت زده نمی شوم.

    البته چنین موقعیت هایی در همه جای دنیا اتفاق می افتد، من فقط به جز در تایلند هنوز با آنها برخورد نکرده ام.
    و برای سفیدپوشان، این یک تصادف محض است!

  8. جانی می گوید

    دختران تایلندی دختران غربی نیستند. نه الان، نه هیچ وقت. آنچه در سر است در الاغ نیست. صرف نظر از اینکه دیگران چه فکری می کنند یا عواقب آن ممکن است چه باشد. درس خوانده یا نه، مهم نیست. و با یک فرنگ همه فضا را می گیرند (بخوانید از جمله هدر دادن پول) در حالی که با تایلندی فضای صفر می گیرند. این برداشت کلی من است و ممکن است برای همه صدق نکند.

    یک زن مسن‌تر می‌تواند معتدل‌تر و معقول‌تر از جوان‌تر باشد و فکر می‌کنم مراقب‌تر باشد. به هر حال، همسرم بالای 40 سال است و مرتباً «دیوانه» است. اما مطمئناً بد بازی نمی کند و یک بطری هم نمی نوشد.

  9. تئو می گوید

    همه جا اتفاق می افتد، من از سن 16 سالگی تا 60 سالگی دریانوردی می کردم و بگذارید چند چیز را به شما بگویم که شخصاً تجربه کردم: انگلستان، با یک پمپبان چینی کشتی می گرفت، در یک کشتی نروژی زندگی می کرد و با یک زن انگلیسی ازدواج کرده بود. امضا کردیم و وقتی به خانه رسیدیم، در را باز کردیم، افراد دیگر در خانه چون همسرم خانه را فروخته بود و در میخانه چند در جلوتر بود و آواز می خواند و نوشیدنی می خواند، مستقیم به فرودگاه رفتم، یک هنگ کنگ خریدم. بلیط و دستگیر شد چون آن زن به پلیس زنگ زده بود.به دلیل ترک همسرش اما آزاد شد و اکنون در هنگ کنگ زندگی می کند.نروژ: نروژی تمام دستمزدش را به خانه به حساب بانکی مشترک با همسرش فرستاده بود، همسرش به خانه می آید و پول را دور می کرد. برای قرض گرفتن پول برای زنده ماندن 2 هفته بعد زنگ در را به صدا درآورد و از او پرسید که آیا می تواند برگردد زیرا پول تمام شده است و او در را بست؟ در زیلند، من خودم نامزد داشتم، سال 1962 بودم و هزینه ام را به یک girorek.در آمستردام فرستادم، اما به نام خودم پس از 3 ماه در مسیر خانه با یک تانکر شل رفتم، تلگرامی دریافت کردم که نامزدی تمام شده است زیرا من انجام دادم. به او اعتماد نکنید، زیرا او نمی توانست پولی از قبض دریافت کند، با تاجری آشنا شد که همه چیز خود را به یک خواننده یونانی در یک کلوپ شبانه در R'dam از دست داده بود و هنوز با عکس خود در اطراف راه می رفت، برای یک پاسپورت هلندی با او ازدواج کرد - در اواسط دهه 1960 بود - او ابتدا آن را با من امتحان کرده بود، اما این کار نشد، نمی توانم مدتی اینطور ادامه دهم، اما نکته اصلی این است که اگر به یک میخانه در هر جای دنیا بروید برایت هزینه دارد، گریه نکن، شانه هایت را بالا انداخته و به زندگیت ادامه بده.

  10. نیک می گوید

    من همچنین می‌توانم یک داستان حتی تاثیرگذارتر از اتفاقی که در فیلیپین برایم رخ داد و برای من کمی بیش از 50.000 یورو هزینه داشت، تعریف کنم، اما دلم نمی‌خواهد همه چیز را دوباره تکرار کنم، از زودباوری و تنبلی خودم برای انتخاب شرمنده هستم. افراد و وکلای مناسب و این در مورد یک رابطه عاشقانه یا چیزی شبیه به آن نبود، بلکه در مورد یک توافق دوستی معمولی بود.
    من زیاد به فیلیپین رفته‌ام و این تصور قوی دارم که هنوز بسیاری از فیلیپینی‌ها نسبت به بسیاری از زنان تایلندی در اختراع انواع «داستان‌ها» و دروغ‌ها بسیار غیرقابل اعتمادتر و مبتکرتر هستند. اما بله، وقتی تعمیم می‌دهید و مقایسه می‌کنید، روی یخ نازک قدم می‌گذارید، به همین دلیل است که می‌خواهم کمی محتاطانه بیان کنم.

  11. PG می گوید

    فکر می کنم باید با این سوال شروع کنید که من اولین بار کجا دوست دختر تایلندی ام را ملاقات کردم و سابقه او چیست. یک خانم بار به طور کلی مهارت های مردمی زیادی دارد و فارغ از اینکه چقدر جوان باشد، چاشنی کار است. او یک فاحشه با مشتری هایی است که فقط برای پول بازی می کند. برای وارد شدن به رابطه با چنین دختری، باید حواس تان باشد و بفهمید که آیا واقعاً می تواند با دنیای خود خداحافظی کند یا خیر.

  12. جانی می گوید

    همسر تایلندی من شانسی برای من گرفت.

  13. نیلها می گوید

    @bebe من همسن هستم و بامزه می خوانم
    3 سال یمن / 1 سال مولداوی / 1 سال برزیل
    من با این و پست قبلی شما کاملا موافقم
    مخصوصا جمله آخرت

  14. OLI می گوید

    هی،
    من در کامبوج زندگی می کنم، بلژیکی هستم و یک دوست دختر تایلندی و یک دختر 1.5 ساله دارم.

    من مهمانخانه ای را اداره می کنم و با هم زندگی می کنم، کار با هم و به خصوص فشار مالی خانواده باعث شده که شعله عشق ما خاموش شود.
    حالا او و دخترم که فقط پاسپورت تایلندی دارد به تایلند رفته اند...
    ارتباط تلفنی با داد و فریاد بسیار سخت است.
    اولش نمی خواست بگوید کوچولو کجاست... حالا می گوید دختری به ما داده که پول دارد و مسئولیت بزرگ کردنش را بر عهده می گیرد.
    این به هیچ وجه ضروری نیست زیرا من خودم می توانم از تربیت مراقبت کنم. من بیشتر و بیشتر احساس می کنم که فرزندم ربوده شده است. او همچنین می گوید که قصد دارد نام خود را تغییر دهد که البته ممکن نیست. من برای احتیاط توانستم اسناد رسمی را پنهان کنم زیرا شما هرگز نمی دانید.
    کسی میدونه حقوق من چیه؟ آره ما ازدواج نکردیم...
    Wat moet ik doen؟

    • ویلیام می گوید

      می ترسم کاری از دست شما برنمی آید، ازدواج نکرده اید، در کامبوج هستید و سابق و دخترتان تایلندی هستند و حقوق تایلندی دارند، برای شما می ترسم که دولت تایلند یا سفارت بلژیک نتوانند کاری برای شما انجام دهند. انجام دهید، موفق باشید

      • OLI می گوید

        بله، مطمئناً به نظر نمی رسد ... من اکنون می دانم که آنها کجا هستند و تماس به خوبی پیش می رود ... آرام باشید و به زندگی ادامه دهید ... چاره ای نیست ... به هر حال از پاسخ شما متشکرم ...

    • فردیناند می گوید

      فکر نکن کاری از دستت بر میاد رسمی ازدواج نکرده قبلاً چندین مورد را در اینجا تجربه کرده ام. زن مجردی با یکی دو شاهد به شهرداری می رود و اعلام می کند که تنها مراقب کودک است. مادر تقریباً در همان روز تنها حقوق کودک را به دست می آورد. حتی اگر پدر در شناسنامه باشد.
      اگر متاهل هستید و از نظر مالی از کودک مراقبت می کنید، قاضی درگیر می شود و فرزند نیز به مادر واگذار می شود. به خصوص اگر پدر فالانگل باشد.
      تنها در صورتی که همه چیز با همکاری مادر خوب پیش برود، یک فرزند می تواند پدر شود
      با اشاره به. با این حال، من هیچ فالنگ پدری را نمی شناسم که فرزند تایلندی برای او تعیین شده باشد.

  15. پیم می گوید

    دختر دوستم دیگر نام پدرش را نمی خواست، او اکنون نام من را دارد، اما او نمی تواند آن را تلفظ کند.
    دوست دخترم هم می خواست اسمش را عوض کند.
    مشکلی نیست، تکه کیک بعد از جمع آوری چند کاغذ.
    ظرف چند ساعت انجام شد
    قوی باش .

    • OLI می گوید

      حتی اگر برای پاسپورت او در سفارت تایلند درخواست دادیم؟ این یک سند رسمی است ... در کامبوج کار دشواری نیست ... اما در تایلند ... این من را شگفت زده می کند ...


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم