گانگ بانگ در پاتایا

توسط گرینگو
Geplaatst در روابط
برچسب ها: , , ,
11 ژانویه 2021

من نمی توانم کمکی به آن کنم. می دانم که درست نیست، مناسب نیست، غیراخلاقی است، شاید حتی بی ادبی، اما این اتفاق می افتد. اگر مدتی است که وارد شده اید تایلند  اگر علاقه مند هستید، قبلاً داستان های زیادی شنیده اید که در رابطه بین یک خانم تایلندی و یک فرنگ ممکن است اشتباه شود.

وقتی دوباره چنین داستانی را می شنوم، می گویی: "خدایا چه بد!" و در درون من همیشه باید به آن بخندم. فقط به این دلیل که برای شما (هنوز) اتفاق نیفتاده است و شادی کردن به سادگی بهترین سرگرمی است، اینطور نیست؟

جان را در نظر بگیرید، دوست انگلیسی بیلیاردی که سال هاست او را می شناسم. مردی متواضع در اوایل پنجاه سالگی، که سعی می کند کاندوها و خانه های خود را در پاتایا برای یک مشاور املاک و مستغلات بزرگ بفروشد. تا زمانی که من او را می شناسم او هنوز همان دوست دختر تایلندی را دارد. آن دوست که پوی نام دارد، در حال حاضر با خانواده و فرزندانش برای مدت طولانی تری در آیسان است، بنابراین جان پادشاهی تنها در پاتایا دارد.

یا باید بگویید که جان باید برای مدتی به تنهایی و بدون پوی خود لذت ببرد. حالا دستم را به خاطر آن در آتش نمی گذارم، اما باور نمی کنم که جان تبدیل به پروانه شود و گهگاهی برای گذراندن شب در کنار هم خود را با یک ساقی فراهم کند. با اينكه…. این پاتایا است، پس؟! به هر حال نه آن شب.

مستی خوشایند

آن شب یک شنبه شب بود که جان تصمیم گرفت - پس از یک هفته کار سخت - به خیابان واکینگ و اطراف آن برود. یک آبجو اینجا، یک آبجو آنجا، یک بار اینجا، یک گوگو آنجا و غروب تبدیل به شب شد و شب کم کم به روز تبدیل شد. سرگرمی زمان نمی شناسد. در دراز مدت، جان کمی بیش از حد مشروب خورده بود، نه اینکه بگوییم "مائو مک مک" (بسیار مست) است و تصمیم می گیرد اکنون به آپارتمان خود برود.

موتور کم قدرت

جان به پارکینگ می‌رود تا موتورش را بیاورد، اما نمی‌تواند کلید قفل چرخ کوچک را به سوراخی که در نظر گرفته شده است بیاورد. آن سوراخ جلوی چشمانش می چرخد ​​و به جان کمک نمی کند «ایمن» به خانه برود. در آن لحظه یک خانم تایلندی بسیار خوب (به گفته جان) از آنجا عبور می کند که می بیند جان با آن کلید مشکل دارد و می پرسد که آیا می تواند کمک کند.

جان مشتاقانه کمک او را می پذیرد و البته موتور سواری آماده است تا جان را در کمترین زمان به خانه ببرد. خانم حتی پیشنهاد می کند که او را با موتورسیکلت شخصی خود به خانه تحویل دهد، زیرا "شما نمی توانید خود را در حالت (مست) رانندگی کنید." نه، نه واقعاً، جان فکر می کند و برای این کمک ابدی از خانم سپاسگزار است. با رسیدن به خانه، او را در داخل همراهی می کند، جایی که جان روی تختش می افتد و مانند یک کنده به خواب می رود.

واکر وردن

بعد از چند ساعت دوباره چشمانش را باز می کند و وقتی واقعاً بیدار است با گیجی به اطراف نگاه می کند. لپ تاپش کجاست؟ ساعتش کجاست؟ کیف پولش کجاست؟ موبایلش کجاست؟ خب، دزد از فرصت استفاده می کند و بانوی کمک کننده تایلندی در خواب یک دزد است که با وسایلش فرار کرده است. این نوعی از موارد مشابه است که در آن فرنگ عمداً با یک قرص یا چیز دیگری در نوشیدنی او دستکاری می شود و باعث به خواب رفتن او می شود. اما صبر کنید، داستان هنوز تمام نشده است.

تلفن

پوی در ایسان دور نگران است. جان همیشه صادقانه هر روز صبح زنگ می زند و تماس همچنان می آید. او تصمیم می گیرد با خودش تماس بگیرد، اما جان دیگر تلفن ندارد. دزد ما (فعلاً به او لک می گویم) آنقدر جسور است که به تماس پاسخ می دهد و سپس گفتگوی زیر باز می شود:

لیک: «سلام!

پوی (از صدای زن متعجب): "سلام، من می خواهم با جان صحبت کنم"

لیک: «جان؟ آیا آن دوست شما است؟"

پوی: "بله، جان را به من بده"

لک: "جان برای خرید شیر به بازار خانواده رفت"

پوی: «بگو، واقعاً در اتاق او چه می‌کنی؟

لک: "اوه، چیز خاصی نیست، من دیشب عالی با دوستت خوابیدم"

پوی تلفن را قطع می کند.

توضیح

بعداً در همان روز، جان با پوی ارتباط برقرار کرد و او با صبر و حوصله آنچه را که برای او اتفاق افتاده توضیح می دهد. آره مست بود نه با دختره کاری نکرد. به اندازه کافی عجیب – پس از سال ها باید به شریک زندگی خود اعتماد کنید – پوی اصلاً داستان جان را باور نمی کند. رابطه تحت فشار است و هنوز زمانی بود که جان این داستان را چند روز پیش برای من تعریف کرد. جان گفت: "اوه، دوباره همه چیز درست می شود!" و کمی خندید من هم خندیدم، اما خنده او بیشتر شبیه دهقانی بود که دندان درد دارد.

– پیام بازنشر شده –

2 پاسخ به “Glory in Pattaya”

  1. استفان می گوید

    چرخش های دراماتیک زندگی در گوشه ای کوچک است.
    Had het mij kunnen overkomen? Ja en Nee.
    نه، چون تا مست نشده ام مشروب نمی خورم.
    Ja. Hoezo? Wel misschien had ik 1 biertje gedronken in een gewoon barretje, naar huis gereden op de brommer, aangereden door 2 dames in een auto, door het tumult mijn mobieltje verloren … en dan identiek het bovenstaande meegemaakt.

    • تایلندی می گوید

      که نیاز به یک داستان دارد


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم