قصیده ای برای شب. بسیاری از مردم به شب به عنوان منبع الهام نگاه کرده اند. یوهان اشتراوس دوم با «Eine Nacht in Venedig». اما همچنین "یک شب در بانکوک" توسط موری هد و "یک شب در استانبول" درباره فینال EC وجود دارد. «Une nuit à Paris» اثر 10-CC و آیا کمیک استریپی به نام «یک شب در رم» وجود ندارد؟ و سپس Kreuzberger Nächte (که برای مدت طولانی در اطراف بوده است….).

اما پس از آن شب های زمستانی شمال تایلند. اونم تو یه کلاس دیگه مردم همیشه نمی خواهند بفهمند که در تایلند، یک کشور گرمسیری، دما می تواند به شدت پایین بیاید. فراست در اینجا امکان پذیر است.

در سال 1998، من از سال مطمئن نیستم، اما مطمئن هستم که حدود کریسمس بود و همچنین روزنامه، داگبلاد لیمبرگر، از چندین مرگ ناشی از سرمازدگی در استان لویی خبر داده شد. لوئی اکنون استانی است که بیشتر اوقات در آن یخبندان رخ می دهد. من هنوز اینجا زندگی نمی کنم، اما سالی دو بار به تعطیلات می روم و می فهمم که درست است.

سفر در پایان نوامبر

اواخر دهه 80 است و من در یک تور گروهی هستم. ما در منطقه ای بین Mae Hong Son و Chiang Mai، بنابراین در شمال غربی این کشور، در حال پیاده روی هستیم. آخر آبان است. مردم محلی دیوانه وار می خندند. در طول روز هوا گرم است و وقتی به سایه می نشینند، کوله پشتی با کیسه خواب و حصیر آویزان در زیر می گذاریم و به سمت تپه ها می رویم.

پس از یک روز پیمودن تپه‌ها، گروه در روستایی در دره‌ای مستقر می‌شوند، جایی که زندگی سنتی ارزش خود را حفظ کرده است. ما با ساکنان اصلی به صورت سنتی غذا می خوریم و می خوابیم و از صداهای طبیعت لذت می بریم. این چیزی است که بروشور می گوید.

بسیار مهیج. از کنار درختان و درختچه ها در مسیری فرود می آییم که اولین ساکنان این منطقه هزاران سال پیش در آن جا نقل مکان کردند و در واقع صدای طبیعت را تجربه می کنند. و درست زمانی که می خواهید پشت یک درخت ضخیم پنهان شوید زیرا یک حیوان غرغر می کند ما را تعقیب می کند، یکی از ساکنان اصلی را می بینید که با یک هوندا نزدیک می شود. توهم رفت

ما در کلبه ای می نشینیم که به طور سنتی در آن غذا می خوریم و می خوابیم. کلبه ای روی پایه هایی که زیر آن آشپزی می شود. به نظر می‌رسد که آن جلو خانه خوک‌ها، مرغ‌ها، سگ‌ها و گربه‌هایی است که با موتورسیکلت هوندا در صلح و آرامش زندگی می‌کنند. خسته؛ شما از دویدن خسته شده اید و شب به سرعت فرا می رسد، بنابراین ما بعد از شام به طبقه بالا خزیم.

نه اتاق، نه دیوار داخلی، نه توالت

و چه چیزی وجود دارد؟ فضای باز بزرگ، 6 در 6 متر خواهد بود، بدون اتاق، بدون دیوار داخلی، بدون سرویس بهداشتی، اما شکاف در کف چوبی و در دیوارها و سقف آهن راه راه دارای تهویه مطبوع طبیعی است.

اما شما خسته هستید، می خواهید چرت بزنید و ما روی زمین و در کمترین شکاف ممکن فرو می رویم. ما متوجه یک کمد چوبی قدیمی با کوزه‌های استخوان نمی‌شویم و به طور اتفاقی متوجه می‌شویم که تمام خانواده در گوشه‌ای با پتوهای آویزان می‌خوابند. Achenebbisj; فقر. خانواده نیز با جوجه ها می خوابند.

راهنمای تور به ما هشدار می‌دهد که اگر می‌خواهیم به یک سفر بهداشتی برویم، شب‌ها به سمت سوراخ زمین در کنار حصار نرویم، زیرا مارها و سایر موجودات خزنده در آنجا حرکت می‌کنند. این برای ما مردها آزار نمی دهد. آنها از مرحله 2 به پایین ادرار می کنند، اما خانم ها از فرصت استفاده می کنند و آخرین آرامش بهداشتی را با هم انجام می دهند، زیرا صحبت های بلند آنها حیوانات خطرناک را دور نگه می دارد.

یک باد سنگی سرد و سرد

سپس باد سردی بلند می شود. و سنگ سرد است. به داخل خانه و از طریق شکاف های شش طرف کشیده می شود و داخل آن سرد می شود. همه از سرما می لرزیم. بیا پس لباس بپوش تو کیسه خواب، حوله بپوش و غیره، در کمترین شکاف ممکن، تا حد امکان نزدیک به هم بخواب، سعی کن نیازی به ادرار کردن نداشته باشیم و در نهایت به حالتی خوشایند رسیدیم. موقعیت به عنوان رئیس خانه به خانه می آید.

هزينه ميهمانان را به مايع معنوي تبديل كرد و با دوستان روستايي از آن لذت برد و لعنتي، وقتي به خانه رسيد چيزي ديد... آنقدر مجذوب شكاف هاي سرد ​​شديم كه برخي از آنها با پاهايشان در مقابل كرم دراز كشيدند- کمد خورده شده و در آن چند کوزه با استخوان وجود دارد.

اما اینها اجداد هستند!

گلوله‌ای به دنبال می‌آید که راهنمای تور تایلندی زبان نمی‌تواند آن را درک کند و نتیجه این است که ما باید خود را روی شکاف‌ها مرتب کنیم و در نهایت دوباره به خواب می‌رویم، عصبانی از این همه بی‌عدالتی. آیا ما زیاد می دانیم؟ به ما چیزی گفته نمی شود.

خانواده ساعت 5 صبح بیدار می شوند و کمی بعد خانه پر از بوی آشپزی می شود. هنگامی که پس از آن خورشید طلوع می کند، رنج به سرعت تمام می شود، به خصوص به این دلیل که آخرین روز پیاده روی است. ما می توانیم دوباره در یک ون بنشینیم!

شب های زمستان من

من در خانه ای روی پایه زندگی نمی کنم، بلکه در خانه ای زندگی می کنم که با آجرهای تک و با پنجره های تک جداره که آنها نیز باز می مانند. بالای تپه و جدا، آیسان، استان نونگ‌خای پیرامونی. و سپس آسمان ها باز می شود. دنیای اطراف شما در حال خنک شدن است و دمای شب به مثبت 5 نیز ثبت شده است. و زمانی که در طول روز 25 باشد سرد است.

بخاری های برقی را برای عصر بیرون آوردیم. من می خواهم به گرمی تلویزیون تماشا کنم. ضخیم ترین پتوهای روی تخت. همسر و پسر رضاعی من فوت کردند…. در عصر نیز از سرما. آیا فقط یک بخاری کنوکتور نفتی بخریم؟ خانه جهانی آنها را به قیمت 2.999 بات به فروش می رساند.

اوه خوب، این فقط شش هفته طول می کشد. من در مورد چه چیزی صحبت می کنم؟ هشت گربه ما هنوز دستکش های پشمی خود را نخواسته اند. و به زودی در ماه مارس دوباره 45 درجه سانتیگراد یا بیشتر در اواسط بعد از ظهر خواهد بود.

– ارسال مجدد پیام –

هیچ نظری امکان پذیر نیست


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم