هلندی بسیار شادتر از تایلندی
هلندی ها از شادترین مردم روی زمین هستند. ما به راحتی بلژیکی ها را شکست دادیم و تایلندی حتی نزدیک هم نمی شود. در "سرزمین لبخند" مردم بسیار کمتر از آنچه به نظر می رسند خوشحال هستند.
هلندی ها می توانند خیلی شکایت کنند، با این حال ما بعد از سه کشور دیگر شادترین مردم جهان هستیم. یک تناقض عجیب به خصوص اگر انتظار داشته باشید شرایط ضعیف اقتصادی، افت بازار مسکن و روحیه تیره و تار مصرفکنندگان تا حدودی از این خوشگذرانی بکاهد.
تقریباً تعجب خواهید کرد که چرا برخی از ما به تایلند مهاجرت می کنیم. شما دلتنگ مکان خود در کشوری با ساکنان بسیار شاد خواهید شد، زیرا هلند در فهرست «کشورهای شاد» سازمان ملل کمتر از چهارمین رتبه نیست. بر اساس گزارش جهانی شادی که روز دوشنبه منتشر شد، تنها دانمارکیها، نروژیها و سوئیسیها شادتر هستند.
هلند مبارک
محققان، از جمله، به سالهایی که مردم به طور متوسط در سلامتی خوب زندگی میکنند، اینکه آیا مردم کسی را دارند که بتوانند روی او حساب کنند و آزادی انتخابهای زندگی را دارند، بررسی کردند. سخاوت، رهایی از فساد و تولید ناخالص داخلی سرانه نیز به حساب می آید.
تحقیقات موسسه زمین دانشگاه کلمبیا، به سفارش سازمان ملل، بین سال های 2010 تا 2012 انجام شد. در نسخه سال گذشته، هلند نیز در رتبه چهارم قرار گرفت.
بلژیکی ها "کمتر" خوشحال هستند
به اندازه کافی عجیب، همسایگان جنوبی ما به میزان قابل توجهی در این لیست پایین تر هستند. تنها با بلژیک در رده بیست و یکم روبرو خواهید شد.
تایلند در جایگاه سی و ششم
همیشه آفتاب، سواحل زیبا و نخل های در حال نوسان. مواد لازم برای موفقیت، شما فکر می کنید. با این حال، تایلند با رتبه 36 امتیاز متوسطی کسب کرده است. هلندیها ثروتمندتر، سالمتر هستند، کمتر از فساد رنج میبرند و هنوز زندگی اجتماعی بهتری دارند. جنبه هایی که هنگام جمع آوری رتبه بندی سنگینی می کنند.
این لیست نشان نمی دهد که هلندی های ساکن تایلند هنوز خوشحال هستند یا خیر. اما شاید خوانندگان بتوانند آن را تأیید کنند؟ اگر در تایلند خوشحال هستید، نظر بدهید و دلیل آن را به ما بگویید.
گزارش کامل همراه با یادداشت های توضیحی را می توانید در اینجا بخوانید: گزارش شادی جهانی 2013
من کاملاً معتقدم که هلندی ها به طور متوسط از بلژیکی ها شادتر هستند.
در کل هلندی ها نسبت به ما بلژیکی ها مثبت تر و بازتر هستند.
من همچنین فکر می کنم تفاوت زیادی بین مردم والون و فلاندری در بلژیک وجود دارد.
من خودم یک فلاندری هستم که در مرز زبان زندگی میکنم و عموماً حضور والونها را بسیار خوشایندتر از فلاندریها میدانم، اما در مقایسه با هموطنان والونی خود نالهها و شاکیان زیادی داریم. به همین دلیل است که دوست دارم از مرز زبان سفر کنم. اگر در مرز زبان زندگی می کنید، باید بدانید زیرا بسیاری از دوستان فلاندری من دقیقا به همین منظور به آن قسمت دیگر از بلژیک مهاجرت کرده اند. در مورد تایلندیها، بله، خیلیها واقعاً آنقدر خوشحال نیستند، زیرا زندگی برای بیشتر آنها سخت است، بسیاری فقیر هستند و باید سخت بجنگند تا در آن کشور تعطیلات خوب برای فرنگ با یوروهایش زندگی کنند.
اما در کل، من یک بلژیکی شاد و مغرور هستم که دوست دارد به تایلند برود. اما جامعه ای که نسبت به کاستی های جامعه تایلند با محدودیت های فراوانش نسبت به جمعیت خود کور نیست.
شخصاً فکر نمی کنم بتوانید بگویید که تایلند در رتبه 36 ضعیف است. تایلند را از منظر منطقه ZOA ببینید. فقط سنگاپور امتیاز بالاتری (30) می گیرد. اولین رتبه بعدی مالزی (56) است. سایر کشورهای منطقه به میزان قابل توجهی پایین تر هستند.
اگر منطقه اروپای غربی را انتخاب کنید، می بینید که هیچ یک از کشورهای اطراف هلند در بین 10 کشور برتر حضور ندارند. (با وجود روته/سامسون، این چیزی در مورد هلند می گوید). بلژیک در رتبه 21، آلمان با 26، فرانسه با 25 و انگلیس در رتبه 22 قرار دارند.
فقط به بیانی آزاد، غیر آکادمیک و بازیگوش: بدون شک می توان گفت که هلند و کشورهای همسایه همسایه امتیاز پایینی در وجود فساد دارند. آیا این بدان معناست که اگر فساد چنین پدیده آشکاری در جامعه تایلند نبود، تایلند به طور قابل توجهی امتیاز بیشتری می گرفت؟ آیا این بدان معناست که تایلندی ها از وقوع این همه فساد به شدت ناراضی هستند و این ناراحتی آنها را در جایگاه 36 قرار داده است؟ و اینکه جدای از همه فسادها، نحوه رفتار و زندگی آنها با همدیگر را خوب و خوشحال می کند؟
برای پاسخ به سوال سردبیر: من در تایلند خوشحالم. من در اینجا با سلامتی خوب زندگی می کنم، می توانم یک صندوق بیمه درمانی خوب بپردازم، یک بیمارستان عالی در نزدیکی دارم، می توانم کاملاً روی همسر تایلندی خود حساب کنم، رابطه من با او بر اساس و در طول سالیان متمادی با هم برقرار شده است، من در خانواده او پذیرفته شده ام. من (به همراه همسرم) در یک زندگی اجتماعی تایلندی شرکت کردهام، در انتخابهای مختلف آزاد هستم، از فساد بزرگ رنج نمیبرم، تعداد زیادی از اعمال تایلندی را میپذیرم، از تصویر درآمدم راضی هستم، میتوانم بنابراین از پاها لذت ببرید، میوه های آماده سازی مفصل را تجربه کنید).
چیزی که میخواهم بگویم این است که اینکه بتوانید در تایلند شاد زندگی کنید، به نحوه کنار هم بودن شما در روابطتان، نحوه حرکت شما در جامعه تایلند و اینکه چگونه خود را برای یک زندگی مشترک در تایلند آماده کردهاید، ربط دارد. تایلند
من اصلاً علاقه ای به این نوع تحقیق ندارم، چه فایده ای دارد، ما با هلند در پنج رتبه اول هستیم!!…بله عالی و حالا چی؟
همچنین تعجب می کنم که آیا همه چیز درست است، وقتی در هلند هستم فقط شکایت هایی در مورد بیکاری، امنیت در خیابان ها، سیاست، و جریان غالب مهاجران کارگری و غیره می شنوم که هر ساله هموطنان بیشتری مهاجرت می کنند زیرا آنها در حال مهاجرت هستند. در هلند کاملا خسته شده است.
مردمی که هنوز واقعاً در هلند خوشحال هستند در شهر بزرگی زندگی نمی کنند که جان کلاهدار باید دوباره کمربندش را ببندد و یک مادر بهزیستی با چند فرزند باید به لطف کمک های غذایی به فرزندانش غذا بدهد. .
نه، این افراد پولدار هستند که در هلند خوشحالترند، افرادی که در بلومنداال یا بلاریکوم زندگی میکنند، به عنوان مثال، من فکر میکنم در آنجا تحقیق انجام شده است.
چرا من در تایلند خوشحال هستم سؤال خوبی است، زیرا پس از همه اینها این کشور در این نظرسنجی رتبه سی و ششم را دارد و فقر در اینجا بیشتر از هلند است، همچنین جرم و جنایت و فساد زیادی در اینجا وجود دارد.
و با این حال من اینجا خوشحال تر از هلند هستم، شادی احساسی است که خودت ایجاد می کنی و ناشی از تأثیرات محیطی است، بنابراین فکر می کنم به این دلیل است که مردم اینجا شادی بیشتری را ساطع می کنند، همه اینجا می خندند و دوستانه هستند و سپس آب و هوا و طبیعت زیبا و غیره، بله، خدا را با زانوهای برهنه شکر می کنم که می توانم اینجا باشم.
مدت زیادی است که از این نوع مطالعات و نتایج آنها شگفت زده شده ام.
نمیدانم مردم این همه را از کجا میآورند، اما در زندگی روزمره با هلندیهای شاد زیادی مواجه نمیشوم. همه جا تاریکی است و در واقع دلیلی برای آن وجود دارد….
نتیجه - اگر صادقانه به دست آمده باشد - تنها در صورتی قابل توضیح است که مصاحبه شوندگان چشم انداز داشته باشند و به هر طریقی تحت تأثیر باشند (یا بوده اند).
من جور دیگه ای نمیبینم و فرقی نداره...
با وجود تمام تحقیقات علمی، شادی یک احساس شخصی است و یک واقعیت نیست. ذاتاً ذهنی است.
با این وجود، یک گزارش آماری جالب. اما فرد چیزی از آن نمیخرد.
همش نسبیه در هلند فکر می کردم خفه می شوم. من اهل جنوب هستم و چیزی تغییر نکرده است. همه چیزهایی که در اطرافتان داشتید "عالی" بود و از قبل در مورد سنگفرش کج هیجان زده بودید یا زمانی که من به جای 16 مگابیت در ثانیه اینترنت "فقط" 20 مگابیت در ثانیه داشتم... یا وقتی برق باغ من وقتی باران می بارید قطع شد. افتاد بیرون
اینجا در تایلند من خیلی کمتر از همه چیز دارم. من در میان مزارع آناناس زندگی می کنم. «خیابان» جلوی خانه ما وقتی باران میبارد تبدیل به گودال گلی میشود و وقتی دوباره خشک میشود، باید اسکوتر را در اسلالوم برانم.
اما اینجا می توانم به خوبی در تسکو خرید کنم. من می توانم خوشمزه تایلندی، ژاپنی، اروپایی یا هر چیز دیگری را با قیمت های خوب بخورم و لازم نیست راه دور را نگاه کنم. وقتی به بیرون از خانه نگاه میکنم، سام روی یوت را در دوردست میبینم و کائو کوانگ را در طرف دیگر. وقتی صبح از خواب بیدار می شوم، خورشید به آرامی به اتاق نشیمن می تابد و وقتی خورشید پشت سرم غروب می کند، می توانم در ایوان خود در سایه بنشینم.
هر روز هوا گرم است و من می توانم هر روز بیرون بنشینم. هر وقت دلم خواست شنا کنم. اگر بخواهم به شهری بروم که در آن همه چیز تهیه کنید، می توانم در عرض چند ساعت به بانکوک بروم.
من اینجا می توانم انگلیسی، آلمانی، هلندی صحبت کنم و زبان های مختلفی را در اطرافم می شنوم. من از آن لذت می برم.
من فکر می کنم شما در زندگی خود انتخاب می کنید و سپس می توانید با آنها احساس خوشبختی کنید. و چیزی که به نظر من بسیار مهم است، احتمالاً مهمترین دلیل برای حضور در اینجا: دوست دختر تایلندی عزیزم. بدون اون خیلی کمتر میشد...
باز هم یک مطالعه بی معنی دیگر. خنده دار است که ببینیم کشوری مانند مکزیک از لوکزامبورگ و بلژیک بالاتر است. این در حالی است که مکزیک در حال مرگ از جنایت است. هر روز یک نفر اجساد به شدت تغییر شکل یافته را در کنار جاده پیدا می کند. وقتی چنین گزارشی را می خوانید، ظاهراً می توان انتظار داشت که یک مکزیکی متوسط از زندگی پرخطر خود بسیار راضی باشد. من تعجب می کنم که آنها چگونه امید به زندگی را در سلامت اندازه گیری کردند. در سال 2012 تنها 26.000 قتل وجود داشت. این فقط کمتر از 72 در روز یا 3 در ساعت است. به هر حال، ظاهراً مکزیکیها از این بابت «خیلی خوشحال» هستند؟!
آلمان در رده 26 چطور؟! آلمان بالاترین میانگین سنی را در اروپا دارد و میانگین امید به زندگی نیز یکی از بالاترین ها در اروپا است. اما ظاهراً همه در آنجا از نظر روانی رنج میبرند، از این رو در جایگاه بیست و ششم قرار گرفتهاند.
کنیا و سیرالئون جزو فاسدترین کشورهای جهان هستند، اما همچنان جایگاه خوبی در این شاخص دارند. ظاهراً مردم آنجا در سلامت کامل زندگی می کنند، آنها افراد زیادی دارند که می توانند روی آنها حساب کنند، آنها در انتخاب زندگی آزادند و همه بسیار سخاوتمند هستند. چقدر آدم می تواند ساده لوح باشد؟
رتبه چهارم هلند نیز البته در تضاد کامل با واقعیت است. ارقام BKR نشان می دهد که 4 (!!) نفر مشکل پرداخت دارند. بیش از 700.000 نفر توانایی پرداخت وام مسکن خود را ندارند. حدود 80.000 خانواده به بسته های غذایی از بانک مواد غذایی متکی هستند. البته بیش از 70.000 هزار بیکار جای نگرانی نیست. این اعداد هر هفته در حال افزایش هستند و با توجه به وضعیت اقتصادی بسیار نامشخص در هلند، این روند به سرعت معکوس نخواهد شد.
بسیاری از گزارشها با هدف خاصی نوشته میشوند و این هدف اغلب تأثیرگذاری بر عقیده یا وضعیت ذهنی است. برای مثال، ما اکنون با پدیده «پیری» و «امید به زندگی» مواجه هستیم. مفاهیمی که سیاستمداران دوست دارند از آنها برای اجرای انواع اقدامات نامطلوب استفاده کنند. ارقام واقعی اغلب با این موضوع تناقض دارند. به عنوان مثال، در سال 1860 امید به زندگی در سطح دلهره آور 37 سال بود! با این حال بیشتر مردم تا سن 73 سالگی نمردند. امید به زندگی در حال حاضر حدود 78 سال است، اما بیشتر افراد در سن 85 سالگی می میرند. همه اینها به کاهش مرگ و میر نوزادان مربوط می شود. بنابراین افزایش آن چنان که ما می خواهیم باور کنیم نگران کننده نیست. احتمالاً در سال 1860 به اندازه امروز افراد تا 90 سال یا بیشتر زندگی می کردند. اما البته اگر می خواهید سن بازنشستگی را افزایش دهید نباید بنویسید.
خلاصه اینکه ما دوست داریم گول بخوریم و این گزارش هم نمونه بارز آن است!
باخوس، می دانی مکزیک چقدر بزرگ است؟ آیا می دانستید که قتل های مواد مخدر عمدتاً در امتداد منطقه مرزی با ایالات متحده اتفاق می افتد؟ شما در واقع ادعا می کنید که تایلند توسط مسلمانان وحشت زده می شود، در حالی که این مشکل فقط در جنوب دور رخ می دهد.
آیا می دانستید که مساحت مکزیک تقریباً به اندازه غرب اروپا است؟ من سال ها در مکزیک زندگی و کار کردم و می توانم به شما بگویم که این افراد بسیار کمتر از شما ناله می کنند و ناله می کنند. مکزیکی ها بون ویوان هستند. آنها موسیقی، مهمانی را دوست دارند و بدبختی مواد مخدر البته وجود دارد، اما واقعاً کل کشور را در بر نمی گیرد.
این بدان معنا نیست که چنین نظرسنجی هایی راه حل نهایی هستند. اما اینکه اکنون کشوری مانند مکزیک را به عنوان یک کشور مواد مخدر تهدید کننده زندگی به تصویر بکشید، زیرا شما این کار را به خاطر راحتی انجام می دهید، کمی آسان است.
کور عزیز، نمی دانم چرا ناله و ناله می کنم. من فقط می گویم که این یکی دیگر از آن مطالعات است که می تواند به هر سمتی پیش برود یا بهتر است بگوییم اصلاً هیچ! علاوه بر این، من مکزیک را به عنوان یک دولت مواد مخدر به تصویر نمی کشم، من فقط برخی داده ها را با هم مقایسه می کنم که به نظر من با یکدیگر در تضاد هستند یا حداقل بر یکدیگر تأثیر جدی دارند. به عنوان مثال، من فکر می کنم اسرائیل در این لیست امتیاز خوبی کسب می کند، در حالی که این کشور سال هاست که هر سال در لیستی دیگر، یعنی خطرناک ترین کشورهای جهان، جزو 10 کشور برتر جهان است. اگر بتوانم این تحقیق را باور کنم، ظاهراً دومی تأثیر کمی بر «سلامت روان» یک اسرائیلی متوسط دارد. من خودم واقعاً شک دارم.
به هر حال، اگر استدلال شما را درست متوجه شده باشم، شمال مکزیک در این مطالعه لحاظ نشده است و به همین دلیل است که مکزیک امتیاز بالایی کسب کرده است. من شخصاً فکر میکنم که اگر در کشوری میزان جرم و جنایت بالا باشد، و این قطعاً در مکزیک با 26.000 قتل در سال صدق میکند، این به طور جدی بر میانگین «احساس شادی» تأثیر میگذارد. با این حال، من از شما درک می کنم، یک قتل کم و بیش نباید تفریح متوسط در مکزیک را خراب کند. از نظر آماری، البته می تواند درست باشد، زیرا تعداد بسیار "افراد ناراضی" البته با 3 قتل در ساعت به طور جدی کاهش یافته است و در نهایت فقط "کم خوشبخت" باقی می ماند. حق با شماست، این همه چیز را توضیح می دهد!
بسیار خوب و زیبا بیان شده است و فکر می کنم این تنها پاسخ صحیح به این است که چرا این همه مطالعات انجام می شود.
من قبلاً تعجب می کردم که باید یک نفر پشت آن باشد، منظورم این است که دستور تحقیق درست می دهد و دلیل آن چیست.
باکوس، شما واقعاً باید گزارش را از طریق لینک بالا بخوانید. این واقعا یک کل سرگرم کننده و جالب است. بعد هم می بینید که تفاوت مثلا هلند و بلژیک خیلی بد نیست (اگر درست یادم باشد 7.5 در مقابل 7) با وجود اینکه در رتبه بندی بسیار پایین تر است. این گزارش همچنین در مورد چگونگی و چرایی آن صحبت می کند. شادی علاوه بر کشورها از نظر شغل، درآمد، سن و ... نیز مورد بررسی قرار گرفت. شاید راحت باشد که بدانید شادی در سنین 15 تا 16 سالگی نسبتاً زیاد است، سپس به تدریج تا 70 سالگی کاهش می یابد و دوباره تا 85 سالگی افزایش می یابد. بالاترین نقطه، بالاتر از یک نوجوان 16 ساله! شما هنوز بهترین سالهای خود را در پیش دارید!
تینو عزیز، من گزارش را به اختصار مطالعه کردم و همانطور که قبلاً متوجه شدید، در مورد برخی موارد تردید اساسی دارم. امروزه مردم دوست دارند با انواع تحقیقات هدایت شوند. نتیجه این است که تحقیقات نتیجهمحور اغلب انجام میشود. به عبارت دیگر: تحقیق به گونهای طراحی و انجام میشود که «حقیقت» مطلوبی به دست آید. مثال: حدود 2 سال پیش، دولت هلند یک مطالعه در مورد مشارکت نیروی کار در هلند را سفارش داد. نتیجه این بود که هلند در مقایسه با کشورهای اطراف امتیاز ضعیفی کسب کرد. اتحادیه اروپا همین مطالعه را تقریباً به طور همزمان انجام داد، که در آن هلند در واقع امتیاز بالایی کسب کرد. نتیجه هر دو مطالعه به طور همزمان توسط برخی روزنامه ها منتشر شد. قشنگه درسته؟ نظر من این است که امروزه مقامات زیادی در حال انجام تحقیقات هستند، به طوری که دیگر هیچ کس حقیقت را نمی داند. اگر علاقه من را برانگیزد، سعی می کنم مطالعات را در مقابل نتایج سایر مطالعات آزمایش کنم. شما اغلب با متضادترین نتیجه گیری مواجه می شوید. این در مورد این مطالعه نیز صدق می کند، از این رو پاسخ(های) من.
هلندیها بسیار شادتر از تایلندیها هستند.
لطفاً پاسخ دهید: هنگام مطالعه گزارش، به نظر می رسد که: از هلندی ها خواسته شده است که نظر خود را بیان کنند. نه آنچه واقعیت ها هستند.
ولی اون مکان قشنگه
بله، ما در این زمینه در هلند قوی هستیم. تظاهر کردن.
چند واقعیت در یک نگاه:
-تحقیقات انجام شده در سال گذشته در صدر مراقبت های بهداشتی نشان می دهد که فکر کردن در جعبه دیگر ربطی به زندگی واقعی در هلند ندارد.
-تحقیقات در دنیای بانکداری نشان می دهد که 85 درصد! هلندی ها ناراضی هستند
-بیکاری به سطح بالایی می رسد.
-اقتصاد به باتلاق تبدیل شد.
-تقریباً 40 درصد از کارمندان دولت، روز را پشت یا بهتر است جلوی صفحه نمایش سپری کنند. لازم است زرهی را بپوشانیم که ما آن را مقررات می نامیم، که کار نمی کند و تقریباً مانع هر هلندی است که توسط خود "ما" ایجاد شده است.
- روزانه بیش از 400 هلندی کشور را ترک می کنند. که من یکی از آنها بودم. این بیشتر از کل شهر مانند 's-Hertogenbosch در سال است.
اما بله، شما در جریان چنین تحقیقاتی چیزی می گویید.
تجربه شخصی: زندگی در اینجا ربطی به NL ندارد. این زندگی اساسی است. بله برای هر چیزی که ممکن است اشتباه باشد. اما قلب موضوع این است که LIFE مرکز است. نه مقررات. من فکر می کنم که کارمندان دولت NL در طول آموزش توجهی نکردند: توصیه شد (همچنین یک مفهوم هلندی) "در خدمت مردم باشید". این چیزی است که آنها از آن ساخته اند: ما کارمندان دولت "شات را صدا می کنیم"
یک KhunBram بسیار خوشحال با خانواده اش.
سعی کردم گزارش را بخوانم، اما خیلی طولانی است و برایم روشن نیست که با یک رفاه متوسط دیروز و شادی متوسط و برخی از آن عبارات دیگر چه کنم.
چه رسد به اینکه من می دانم چگونه آن را به رتبه بندی تبدیل کنم.
تصوری که من به دست آوردم این است که کمتر به احساس شادی افراد مربوط می شود تا اینکه محاسبه کنم افراد بر اساس میانگین سن مرگ و درآمد چه احساس شادی باید داشته باشند.
(مسئله اینکه در مقیاس 1 تا 10 چقدر احساس خوشحالی می کنید احتمالاً خیلی پیچیده [یا خیلی ساده] بود.)
به نظر می رسد پرسیدن سوال در مورد شادی تنها بخشی از مطالعه کلی باشد.
این گزارش کمی قدیمیتر است [دادههای سالهای 2010 تا 2012]، بنابراین من فرض میکنم که تا حدودی در شاخص شادی افت کردهایم.
هلندی ها خوشحال هستند؟ منظور آنها از عبارت شاد چیست؟
هسته هایی که آنها برای تحقیق ذکر شده در مقاله استفاده کردند لزوماً به این معنی نیست که آیا کسی خوشحال است یا خیر.
و به خیابان های هلند نگاه کنید. فقط صورت های دراز و ترش. چیزی که کمکی نمی کند این است که در حال حاضر در تمام طول روز بارندگی دارد!
چقدر در تایلند یا اندونزی متفاوت است؟
چگونه می توانید از یک بلژیکی شادتر باشید اگر یک سنت یورو را دو تکه کنید و همیشه در مورد پول ناله کنید؟
اقتصاد هلند در حال رشد نیست، برعکس به این دلیل که مردم روی پول خود نشسته اند. معمول. به این میگن شاد بودن؟ اما بله، مطمئناً پول خوشبختی را نمیخرد.
چه مزخرفات شوونیستی لنگ.