افسانه یک ساقی (قسمت دوم)

با پیام ارسالی
Geplaatst در جامعه
برچسب ها: , , , ,
4 آوریل 2022

(دیگو فیوره / Shutterstock.com)

نیت یک دختر بار است، او 22 سال دارد و یک دختر چهار ساله به نام پون دارد. نیت چندین ماه است که در یک بار در پاتایا کار می کند.

قبل از آن، او به مدت دو سال در بانکوک به عنوان پیشخدمت کار کرد. او با آن متوقف شد. اجاره یک اتاق در بانکوک و هزینه های زندگی او نسبت به حقوقی که به دست می آورد بسیار زیاد بود. پول کافی برای ارسال به خانواده اش باقی نمانده بود.

شش دهان را تغذیه کنید

پدر نیت یک کشاورز برنج است آیسان. او باید زمینی را که کشت می کند اجاره دهد. او تقریباً هیچ درآمدی ندارد. برای خانواده اش خیلی کم است. نیت همچنین یک خواهر کوچکتر و یک برادر بزرگتر دارد. او هرگز برادرش را نمی بیند، او در یک کارخانه کار می کند و خانواده ای برای خودش دارد که به سختی می تواند از پس آن بربیاید.

خانواده نیت نیز از مادر و سه فرزند کوچکش تشکیل شده است. فرزند چهار ساله خودش، پسر پنج ساله خواهرش و یک دختر سه ساله. آن دختر سه ساله دختر یک مرد تایلندی از روستای دیگر است. او که نمی تواند از کودک مراقبت کند، در شهر کار می کند، بنابراین کودک به خانواده نیت منتقل می شود. در مجموع شش دهان برای تغذیه وجود دارد.

گل زدایی شد

رسیدگی به خانواده وظیفه ای است که نیت تا حد زیادی بر عهده گرفته است. او چاره ای ندارد. دختر بزرگ اسان بازنده است. در بسیاری از جبهه ها. گاهی اوقات دختران روستایی در حدود پانزده سالگی توسط پسر همسایه یا حتی بدتر از آن توسط همسایه "گل زدایی" می شوند. پس تجاوز جنسی بسیاری از دختران در سن هجده سالگی صاحب فرزند می شوند. نه خیلی. نتیجه رابطه سه ماهه با دوست پسر تایلندی. تصمیم گرفت بچه را نگه دارد. واقعاً یک انتخاب نیست، زیرا پولی برای سقط جنین وجود ندارد. حداقل یک سقط طبیعی.

پدر رفته است. در روستاهای تایلند کاملا عادی است. تخمین زده می شود که 70 درصد از مادران جوان در آیسان هیچ ارتباطی با پدر خود ندارند. مهمانی عاشقانه که از دستش خارج شد و بچه؟ پدر تایلندی می گوید: «مشکل توست» و با خوشحالی به دعوا کردن با دختر دیگری ادامه می دهد. نیت هرگز آموزش جنسی نداشت. او هرگز در مورد داروهای ضد بارداری یا بیماری های مقاربتی نشنیده بود.

فرنگ به عنوان دوست

نیت یکی را می خواهد فارنگ به عنوان یک دوست و شوهر بالقوه دختر دیگری در روستای نیت برای دوست پسرش فرنگ دارد. این مرد انگلیسی راننده تاکسی است و از او مراقبت می کند، او از انگلیس پول می فرستد. نیت هم همینو میخواد سپس می تواند در کنار خانواده و دخترش بماند. تنها راه ارتباط او با فرنگ، صنعت سکس است. او آن را یک قدم دشوار می داند.

نیت داستان های پاتایا را از دختر دیگر روستا می داند، اما نیت خجالتی است و انگلیسی صحبت نمی کند. علاوه بر این، او وحشت زده است. فقط با فرنگ همراه می شوی، هرگز نمی دانی که این مرد ترسناک است یا نه. چه خواسته های عجیبی خواهد داشت؟ اگر فرنگی عصبانی شود و نخواهد پول بدهد یا مشکلی ایجاد کند چه؟ سرش فریاد بزنم او قبلاً ترسیده است، چه رسد به زمانی که فرنگ مست از او چیزهایی می خواهد که او نمی خواهد.

او با شجاعت خود صحبت می کند و تصمیم می گیرد با خواهر کوچکترش قدم بردارد. او در بانکوک منتظر خواهرش است و با اتوبوس به پاتایا می روند. آنها برای کار در "Puppybar" می روند. یک نوار به اصطلاح "زمان کوتاه". این بدان معناست که تعدادی اتاق بالای نوار وجود دارد. مشتری دختری را انتخاب می کند و یک ساعت یا بیشتر او را به طبقه بالا می برد. آنها "توله سگ" را از طریق دختر دیگر روستا می شناسند.

مبارزه برای مشتریان

خواهر نیت در حال حاضر پس از سه روز کار در راه بازگشت به آیسان است. او فقط یک بار با فرنگ سر کرده است. که موفقیتی نبود. خیلی ترسیده، خیلی خجالتی و قادر به برقراری ارتباط نیست. از این به بعد نیت تنهاست. دلش برای دختر کوچکش، خواهرش و بقیه اعضای خانواده اش تنگ شده است. او هیچ دوست یا خانواده دیگری در پاتایا ندارد. دختران بزرگتر در بار نسبت به او بد هستند. مشتری های کمی در بار وجود دارد. رقابت شدید است، تقریباً به معنای واقعی کلمه برای هر مشتری مبارزه می شود.

بسیاری از دختران در نوار توله سگ در حال حاضر از زندگی بار سخت و مات شده اند. ترفندها را می دانند. آنها همچنین سعی می کنند مشتریان بالقوه را از Nit بدزدند. او هرگز اینقدر احساس تنهایی نکرده است. نه اینکه کسی متوجه شود، نیت مانند بسیاری از تایلندی ها همیشه می خندد. وقتی بار بسته می شود، نیت در خیابان تنها است و به سمت اتاقش می رود که ماهانه 2.000 بات اجاره کرده است. این یک اتاق بسیار کوچک است، اما برای او تنها. یک رادیو قدیمی رکیک تنها سرگرمی اوست. او به آهنگ های عاشقانه تایلندی گوش می دهد و هر شب با روشن بودن رادیو به خواب می رود.

لاغر و ریزه اندام

Nit به ندرت مشتری داشته است. او نگران است که آیا بتواند هزینه اجاره اتاقش را بپردازد. او خیلی نگران است و بنابراین بد می خوابد. نیت خیلی خوش تیپ نیست و سینه های کوچکی دارد، بنابراین انتخاب اغلب بر عهده او نیست. تنها مزیتش هیکل و سن جوانی اوست. او لاغر و ریزه اندام است. اون فرنگ رو اینطوری میشناسه مخصوصا فرنگ بزرگتر. تعداد معدودی از مشتریانی که او داشته است نیز بیشتر مردان مسن بوده اند. خوشبختانه آنها بسیار صمیمی بودند.

پولی برای ارسال نیست

یک روز نیت فرنگی را می بیند که از کنارش می گذرد. او مرتب به نظر می رسد. نیت کاری را انجام می دهد که هرگز انجام نمی دهد، او به دنبال او تماس می گیرد. فرنگ واکنش نشان می دهد و به سمت او می رود. سریع او را به داخل بار می برد. فرنگ زیبا و شوخی است. نیت حالا کمی انگلیسی صحبت می کند. چند کتاب زبان انگلیسی خرید.

خوشبختانه فرنگ او را درک می کند و ارتباط کمتر از حد معمول دشوار است. فرنگ می خواهد با او رابطه جنسی داشته باشد، نیت خوشحال است. تقریباً پانزدهم ماه است و دوباره باید کرایه اتاقش را بدهد. خانواده او هر روز می پرسند که او چه زمانی پول می فرستد. اما نیت پولی برای ارسال ندارد. گاهی برای پس انداز پول غذا نمی خورد و با شکم خالی می خوابد.

فرنگ نمی خواهد به اتاق بالای میله برود، اما او را به اتاق خود می برد هتل پنج دقیقه پیاده روی آنها با یکدیگر رابطه جنسی برقرار می کنند و پس از آن او فوراً اخراج نمی شود. فرنگ حتی در درس انگلیسی به او کمک می کند. کتاب های درسی را که در کیفش دارد نشان داده است. فرنگ از چمدانش چند عکس از تعطیلات می گیرد و به او نشان می دهد. نیت با فرنگ احساس راحتی می کند، از او می پرسد که آیا می تواند شماره تلفن او را داشته باشد؟ فرنگ موافق است. او همچنین یک انعام سخاوتمندانه از فرنگ دریافت می کند. نیت خوشحال است، او اکنون می تواند اجاره اتاق خود را بپردازد.

خواب بمان

در روزهای بعد، نیت با تنش جلوی بار می نشیند و منتظر فرنگ است که زنگ بزند یا از آنجا بگذرد. اما افسوس که فرنگ نیست. بعد از چهار روز ناگهان فرنگ را می بیند که در حال عبور است و او نیز او را می شناسد. فرنگ به او نزدیک می شود و به نیت سلام می کند. او می پرسد که آیا می تواند با او به هتل او برود. فرنگ می گوید: «شاید» و دوباره دور می شود.

بعد از ظهر او برای بردن او برمی گردد. او می پرسد که آیا می تواند شب را با او بگذراند، فرنگ با آن خوب است. نیت تصمیم می گیرد مایل بیشتری را طی کند. فرنگ را شب بیدار می کند تا با او عشق بازی کند. فرنگ پولش را می گیرد و خوشحال هم می شود. Nit یک "نکته" بزرگ دیگر دریافت می کند. نیت فکر می‌کند حداقل او «چارلی ارزان» نیست.

یک افسانه

روزهای بعد، نیت نمی تواند فرنگ را از ذهنش بیرون کند. او به کشورش بازگشته است، تعطیلاتش تمام شده است. تصمیم می گیرد به او زنگ بزند و پیامک بدهد. یک ریسک قابل توجه، زیرا تماس و ارسال پیامک به خارج از کشور گران است و اگر پاسخ ندهد، ناامیدی بزرگ خواهد بود. خوشبختانه او پاسخ می دهد. هفته های بعدی برای نیت مانند یک افسانه است. تقریبا هر روز با هم تماس می گیرند یا پیام می دهند. فرنگ می گوید که او را خیلی دوست دارد، به علاوه فرنگ مجرد است و بنابراین در دسترس است.

Nit اکنون در یک بار دیگر شروع به کار کرده است و کمتر احساس تنهایی می کند. او حتی با یک خدمتکار دیگر دوست است. فرنگ به او قول داده که برگردد. شش ماه دیگر طول می کشد، اما Nit می تواند صبر کند. او هنوز مشتری زیادی ندارد. او چند روز با یک مشتری رفت، اما در نهایت او نخواست تمام روزها را به او پرداخت کند. نیت بسیار ناامید شده بود، او احساس می کرد فریب خورده و مورد آزار قرار گرفته است.

فرنگی که او به آن توجه کرده، اکنون پول او را فرستاده است. او خیلی خوشحال است. سرانجام او می تواند برای خانواده اش در آیسان مقداری پول بفرستد.

به خانواده معرفی کنید

ماه ها می گذرد و زمان فرا می رسد، فرنگ دوباره می آید تایلند، این بار برای پیدا کردن او او فقط می ترسد که در آخرین لحظه دروغ بگوید یا نظرش را تغییر دهد. او به همه گفته است که فرنگ مخصوص او به پاتایا می آید. وقتی او ظاهر نمی شود به معنای از دست دادن چهره است. یک ریسک بزرگ برای او او می خواهد فرنگ را به روستای خود در آیسان ببرد و آن را به پدر و مادرش معرفی کند. اگر فرنگ دور بماند، باید خیلی ها را ناامید کند، کاری که دوست ندارد انجام دهد.

خوشبختانه او فرنگ را به درستی ارزیابی کرده است، او در هتل خود در پاتایا منتظر اوست. فرنگ حتی برایش هدایایی آورد، یک خرس عروسکی بزرگ و عطر. روزهای اول با هم بودن کمی سخت است. نیت به سختی فرنگ را می شناسد و به هر حال قرار است مدتی را با او بگذراند. فرنگ سه هفته در تایلند می ماند و او را تا آیسان همراهی می کند.

معرفی خانواده گام بزرگی برای نیت است. منظور او این است که این دوست پسر رسمی او، یک خواستگار بالقوه است. اما او نمی داند که آیا فرنگ هم همین احساس را دارد و آیا او می خواهد از او مراقبت کند. وقتی او نمی خواهد، او چیزهای زیادی برای توضیح دارد. بعد در دهکده از او شایعه می شود که زن خوبی نیست و فرنگ را رها کرده است. نیت با وجود خوشحالی از حضورش، هر شب بد می خوابد. او بسیار نگران است که چه چیزی ممکن است اشتباه پیش بیاید.

به آیسان

فرنگ با نیت نزد آیسان می رود تا با خانواده دیدار کند و از روستای زادگاهش دیدن کند. سفر با اتوبوس طولانی و کسل کننده است. آنها به محض ورود توسط خانواده و دختر چهار ساله اش پون ملاقات می کنند. خواهر نیت هم اومد. او اکنون که نیت در شهر کار می کند از پون مراقبت می کند.

نیت می خواهد دخترش را در آغوش بگیرد، اما پون نمی خواهد از او چیزی بشنود. نیت در چشم پون غریبه است. وقتی پون 1 ساله بود، نیت به بانکوک رفت تا به عنوان پیشخدمت کار کند. از آن زمان، او تنها سه بار برای چند روز به روستای خود بازگشته است. او پولی ندارد که بیشتر پیش آیسان برود. در نتیجه پون کاملا از مادرش بیگانه شده است. فرنگ آن را از دور می بیند و باید چند بار قورت دهد.

قسمت دوم فردا

– مقاله بازنشر شده –

2 پاسخ به “قصه پریان یک بارفروش (قسمت اول)”

  1. هنک کومانس می گوید

    داستان بسیار زیبا و واقعی بی صبرانه منتظر قسمت 2 هستیم

  2. جان کو چانگ می گوید

    با تشکر. با لذت بخوانید و شناخته شوید. منتظر قسمت 2 باشید


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم