در "سرزمین لبخند" نه تنها خنده زیاد، بلکه بیش از همه شایعات فراوان است. در حالی که شایعات در سراسر جهان رایج است، برای آن است تایلندی همچنین نوعی سوپاپ اگزوز. در نتیجه، شایعات اغلب شکل های عجیب و غریبی به خود می گیرند.

از دست دادن صورت

تایلندی ها در اجتناب از درگیری در ملاء عام استاد هستند. این به فرهنگ شرم و جلوگیری از از دست دادن چهره مربوط می شود. این جنبه ها در جامعه تایلند بسیار مهم است. عصبانی شدن، بلند کردن صدا یا فریاد زدن شرم آور بزرگی است. هم برای شخصی که عصبانی می شود و هم برای "قربانی". تایلندی ها معتقدند نشان ندادن احساسات باعث ایجاد انسجام بیشتر و جامعه ای دلپذیر می شود. اما، مثل همیشه، یک نقطه ضعف نیز در این ایده زیبا وجود دارد. ما انسان هستیم و آنچه ما را انسان می کند احساسات ما هستند.

البته تایلندی ها هم این احساسات را دارند. اینها معمولاً پشت درب ورودی یا از طریق استفاده (بیش از حد) الکل بیان می شوند. خوانندگانی که در میان ما شریک تایلندی دارند می توانند در مورد آن صحبت کنند. اگر تمام احساسات فروخورده با یک تایلندی ظاهر شد، پس پنهان شوید.

شایعه پراکنی

از آنجایی که مردم تایلند نمی‌خواهند با گفتن مستقیم نظرات خود به دیگران به یکدیگر آسیب برسانند، این به طور غیرمستقیم اتفاق می‌افتد. وقتی یک تایلندی از شخص دیگری انتقاد می کند، مستقیماً به آن شخص نمی گوید، بلکه در مورد آن با دیگران صحبت می کند. در زبان هلندی مناسب ما به این «شایعات» می گوییم.

رفتار پیرامون شایعات نسبتاً دوسوگرا است. زیرا باید از از دست دادن چهره اجتناب کرد، در حالی که بدگویی در مورد کسی، البته منجر به از دست دادن چهره می شود. بنابراین تایلندی ها وقتی در مورد آنها شایعه می شوند، آن را وحشتناک می دانند. بعد خودشان در مورد آن غیبت می کنند. پردازش احساسات معمولاً شامل شایعات می شود، این یک راه آزمایش شده و آزمایش شده برای از بین بردن بخار است.

دلزدگی

در روستای آیسان دوست دخترم کار زیادی برای انجام دادن نیست. اجتماع کوچک، کسالت و میل به برخی احساسات نیز نیاز به شایعات را تقویت می کند. آن را همراه با داستان از دست دادن صورت بالا در نظر بگیرید و صابون شایعات متولد می شود.

به عنوان مثال، در روستای دوست من، خانمی زندگی می کند که تمام ویژگی های یک بار دختر را دارد (و همچنین با دوست پسر خود در آنجا ملاقات کرده است). او خودش می گوید که هر ماه 40.000 بات از معشوق انگلیسی اش که از یک راننده تاکسی امرار معاش می کند دریافت می کند. او قبلاً یک بار دوست پسر انگلیسی خود را به دهکده آورده است، اما چند دوست پسر دیگر را نیز به این روستا آورده است. و سپس دستگاه شایعات وارد می شود. روستاییان او را "زن ارزان" می نامند که در ترجمه آزاد به معنای "فاحشه" است. او به شدت سیگار می‌کشد و مشروب می‌نوشد، البته شایعاتی نیز در این مورد وجود دارد.

با این داستان هنوز هم می توانید تصور کنید که دلیل یک شایعه چاق است. اما تقریباً همه چیز موضوع شایعات و غیبت در جامعه روستای تایلند است. تایلندی ها دیوانه وار سعی می کنند از شایعات در مورد آنها اجتناب کنند. از آنجا که شایعات به معنای فرورفتگی در تصویری که به دقت ساخته شده است، وضعیت را بخوانید.

یخچال

پدر و مادر دوست دخترم یخچال ندارند. به خودی خود چندان خاص نیست، اگر دختری وجود دارد که دوست پسر فرنگ دارد. در این مورد خاص، شایعاتی در روستا پخش می شود که او (دوست من) زن خوبی نیست زیرا به پدر و مادرش یخچال نمی دهد. اینکه من باید سرمایه گذار غیرمستقیم یخچال باشم، در حکمت تایلندی بی ربط است.

استدلال تایلندی: فرنگ = پول. دختر با دوست پسر فرنگ = دختر پولدار. دختر پولدار = یخچال مامان و بابا.

وقتی مامان و بابا یخچال ندارن یا بزودی یخچال دارن، این به آسیاب شایعات دهکده تلخه. دوست دختر من دختر خوبی نیست و در مورد زبان صحبت می کند. چیزی که او را ناراحت می کند.

نکته عجیب این است که نه تنها هموطنان غیبت می کنند، بلکه مامان هم در آن شرکت می کند. دوست دخترم به معنای واقعی کلمه به من گفت: "مامان هرگز به من نمی گوید که یخچال می خواهد. همچنین اگر به او یخچال ندهم، هرگز مستقیماً به من نمی گوید که من خسیس هستم. من این را از روستاییان دیگری می‌شنوم که با مادرم صحبت کرده‌اند.»

نه یک سنت قرمز

دایره دوباره گرد است. مامان از دخترش انتقاد می کند اما مستقیماً به صورت او نمی گوید. پیام از طریق درخت انگور به او می رسد و در این بین تمام روستا می دانند که مامان یک یخچال می خواهد. الان دوست دخترم یه سکه نداره ولی دوست پسر فرنگ داره. بنابراین دیر یا زود یک یخچال کاملاً جدید در خانواده می درخشد.

با آن آرامش نسبی برای مدتی به روستا برمی گردد. دختر به خاطر خوب بودن با پدر و مادرش از بودا "مناسب" دریافت می کند، شایعات دهکده برای مدتی خاموش شده است و مامان و بابا از یخچال جدید خوشحال هستند.

تنها کسی که با صدای بلند آه می کشد، خون پیتر است، زیرا می داند که این آخرین قربانی نیست که باید انجام دهد. این به سادگی بخشی از رابطه با یک خانم تایلندی است.

16 پاسخ به “غیبت، ورزش عامیانه ملی در تایلند”

  1. هانس می گوید

    برای 8000 thb شما یک نگین یخچال با فریزر دارید، دوست من فکر می کرد که مادرش می تواند با یک یخچال کوچکتر به دلیل 5.000 thb مدیریت کند. به او توضیح داد که پسرهای بزرگتر شلیک های بیشتری را دوست دارند و او همچنین می تواند هزینه برق اضافی بپردازد.

    و آن هم با استدلالی که در بالا توضیح دادید کمتر از 2 هفته پیش.

  2. سافلکس می گوید

    من به پدر و مادر شوهرم یخچال دادم، همچنین برای سلامتی من، آن چیز هرگز روشن نشده بود، فقط برای زیبایی وجود داشت، اما آنها از آن راضی بودند.

    • @ Lex، خوب. من داستانی را از کسی شنیدم که یک دوش آبرومند بیرون از خانه اش برای والدین دوست دخترش ساخته بود. هرگز استفاده نشده است، در حال حاضر به عنوان سوله خدمت می کند. اما می توانند بگویند که دوش گرفته اند…

      • سافلکس می گوید

        @ Khun Peter، چون همسرم در مقطعی با من به هلند رفت، من به پدرشوهرم پس از فوت، یک دفترچه بانکی با 50.000 بات دادم تا مخارج زندگی و هزینه های پیش بینی نشده (بدون سیمسوت) را تامین کند. دفترچه گرفتم با مبلغ کامل + سود برگشتی نمیخواست از فرنگ پول قبول کنه اینطوری میشه.

  3. هانس می گوید

    خوب پیتر،

    بعدی برای دادن چه خواهد بود. او قبلاً یک موتور دست دوم از من دارد، گمان می‌کنم دفعه بعد تخته باشد تا خانه را آب‌بندی کند. فقط یک وبلاگ در مورد مادرشوهر بسازید، من کنجکاو هستم که در مورد واکنش ها در این مورد.

    • @ هانس، سقف پدر و مادر دوست دخترم هم چکه می کند. اگر با هم قفسه بخریم شاید بتوانیم تخفیف کمی بگیریم 😉

      • هانس می گوید

        در ضمن، من همین الان دیدم که شما قبلاً تعدادی وبلاگ در مورد خانواده دارید.

        اما با تخته هایتان موفق باشید و ممنون از پیشنهاد، من آن ورق های راه راه را می گیرم، چوب در تایلند لعنتی گران است، من در ابتدا از این موضوع شگفت زده شدم.

        اما دوست دختر من هم اکنون می بیند که اگر محدودیت هایی را در رابطه با والدین و خانواده، آشنایانش تعیین نکند و شما کل اوباش را نام ببرید، کیف او خیلی سریعتر از آنچه می خواهید تمام می شود.

  4. جانی می گوید

    ما فرنگ ها اغلب فکر می کنیم: "بله خداحافظ... فقط به آن نگاه کن".

    در اینجا این بخشی از فرهنگ است که شما از والدین خود مراقبت می کنید. تا زمانی که از آن سوء استفاده نشود اشکالی ندارد. و اگر آن مردم واقعاً فقیر باشند، مطمئناً هیچ اشکالی در آن وجود ندارد. اگر آنها هم فقط 1 فرزند داشته باشند خیلی سخت می شود.

    صحبت بسیار طولانی است، آنها دوست دارند بگویند فرزندانشان چقدر از آنها مراقبت می کنند و چقدر به این موضوع افتخار می کنند.

    • دیرک دو نورمن می گوید

      ما بیانیه ریو را می دانیم.

      "مردم فقیر خوب نیستند زیرا در غیر این صورت فقیر نخواهند بود"

      البته در زیر این کنایه، سرخوردگی دوران کودکی غمگین در یک محیط کمونیستی وجود دارد. و ما می توانیم به آن بخندیم.

      در سرزمین لبخندها اما همه چیز جدی است. بدون توضیح بیشتر در مورد کارما و بودیسم و ​​غیره، مشخص است که در آن جامعه سرنوشت شما تعیین می شود. آگاهی از قوانین ابتدایی اقتصاد، نشان دادن ابتکار، کارآفرینی، منطق غربی، همه چیز ابتدایی است. و چه می خواهی، غذا همیشه هست و آب و هوا قابل تحمل است.

      و ناگهان یک روز درخت مردی با بینی دراز و جیب های پر از پول وجود دارد.
      لبخندی از بودا!

      به سلامتی

  5. پادشاه فرانسوی می گوید

    وقتی من در تایلند هستم، هنوز به مادر شوهر سابقم سر می زنم و او از دیدن من خوشحال می شود .... در این 3 سالی که او مادرشوهر سابق من است، فقط یک بار درخواست پول کرده است و آن هم برای دارو بود وگرنه هیچ وقت….وقتی برم 2 تا 3 هزار حمام بهش میدم. و من مراقب دخترم هستم. می خواهم بگویم اگر آن را داشته باشم کمک می کنم، اگر نداشته باشم متوقف می شود. اما من هرگز متوجه سوء استفاده ای نشدم.

  6. خان رون می گوید

    برادر شوهرم همین هفته دفن شد. او پس از یک بیماری کوتاه بر اثر سرطان درگذشت.
    10.000 بات فرستاده بودم. این آخر هفته همسرم تماس گرفت و به او گفتند که هنوز 30.700 بات برای هزینه های مراسم خاکسپاری کم دارند، اگر بخواهیم آن را جبران کنیم. اوه

    • فردینانت می گوید

      رون، گول نخور، همه روستاییان در این امر سهیم هستند. بله، اگر آنها بخواهند آن را به یک انفجار تبدیل کنند، اما البته این یک داستان کاملاً متفاوت است و شما مجبور نیستید برای آن هزینه بپردازید یا (لل)؟

    • جانی می گوید

      متأسفانه مجبور شدیم مامان را دفن کنیم. من فکر می کنم 50 هزار هزینه شد، پدر آن را پرداخت کرد. علاوه بر این، هنوز حدود 30 هزار در گلدان هدیه وجود داشت.

    • سافلکس می گوید

      داستان را به یکی از دوستان همسرم تقدیم کردم، آن دوست به خوبی از آداب و رسوم و هنجارهای بودایی آگاه است، به گفته او برادر شوهر شما باید در مراسم تشییع جنازه بازدیدکنندگان بسیار کمی داشته باشد (سوزاندن نیست؟) خوب است. تمرین کنید که هر مهمان در هزینه ها سهیم باشد،
      بسته به جشن، کلمه عجیبی در این زمینه است، اما خوب، مراسم می تواند 1 تا 3 روز طول بکشد، با خوردن و نوشیدن زیاد، هر چه اعتبار فرد بالاتر باشد طولانی تر است، بنابراین مراسم گران تر است، اما اگر هر یک از شما اگرچه انتظار می رود در مجموع 40700 کمک کند، باید یک امر دیوانه کننده گران باشد، هزینه معمولی 40000 بات، حداکثر 50000 است، و به طور کلی بیش از نیمی از آن توسط مهمانان تامین می شود.

      • خان رون می گوید

        مجموع سوزاندن سوزاندن نزدیک به 100.000 بات هزینه داشت. این بازدید حدود 50.000 بات دارد
        کمک کرد، اما بله، همه آنها باید سیر شوند و نوشیده شوند.
        "پارتی" 3 روز به طول انجامید. اولین عکس ها را دریافت کردم. نمی دانم چگونه آن را اینجا آپلود کنم. جعبه زیبا به نظر می رسید، باید چند چیز قیمت داشته باشد.
        همچنین 9 بودا بودند که برای هر نفر 500 بات در روز دریافت می کردند که برای سه روز 13.500 بات می شود. خلاصه کارهای زیادی انجام شده است.

  7. کلاس می گوید

    والدین دوست دخترم دوست دارند که او برگردد و در خانه زندگی کند، او اکنون در BKK زندگی می کند و تازه دوباره شغل پیدا کرده است. در خانه، مادر و بابا غیبت می کنند، بنابراین مدام خود را در تصویر قرار می دهند و بنابراین انتظارات را در بقیه اعضای خانواده نیز بالا می برند. دوست دختر من نمی خواهد باور کند که مامان هم اینقدر شلوغ است. بدیهی است که دوست دختر من نمی خواهد دوباره در خانه زندگی کند زیرا در این صورت حتی بیشتر دستکاری می شود ، اکنون مردم هر روز تماس می گیرند و همیشه می پرسند که آیا من قبلاً پول منتقل کرده ام یا خیر 🙁 و همیشه پاسخ منفی است. از دوست دخترم متوجه شدم که فشارها در حال افزایش است، اما او هرگز جرات نمی کند بگوید که نمی خواهد در مورد پول صحبت کند. او نمی خواهد به پدر و مادرش صدمه بزند یا اجازه دهد آنها چهره خود را از دست بدهند، بلکه دیگر نمی خواهد پول به دست بیاورد...... واقعاً متاسفم برای او، عزیزم بیش از 6 است که گاری را می کشد. سال‌هاست و حالا زندگی خودش را می‌خواهد. و ترجیحاً در هلند، زیرا در این صورت فقط یک بار در هفته و نه هر روز می تواند تماس بگیرد، پس فشار از بین می رود.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم