یک هفته در حومه تایلند

با پیام ارسالی
Geplaatst در ارسال خواننده
برچسب ها:
13 می 2019

یک هفته دیگر است که در حومه تایلند می مانیم و پدر و مادر و خواهر واسانا از ما مهمان نوازی می کنند. در دهکده بان دنگ (دهکده سرخ) سرعت زندگی با جامعه ما متفاوت است.

به عنوان مثال، اکثر مردم حوالی ساعت 06.00 صبح هنگام طلوع خورشید از خواب بیدار می شوند و راهبان حدود ساعت 07.00 صبح از کنار خانه ما می آیند تا در ازای یک برکت روزانه غذا بردارند. خورشید هر روز ساعت 19.00 غروب می کند و ما حدود ساعت 21.00 شب به رختخواب می رویم. من به راحتی تطبیق می کنم.

این هفته چند چیز مرا تحت تأثیر قرار داد. این روستا ترکیبی متفاوت از ووربورگ ما دارد. بسیاری از کودکان کوچک و بسیاری از افراد مسن در آنجا زندگی می کنند. به نظر می رسد همه افراد بالای 20 سال و زیر 50 سال از روی زمین ناپدید شده اند. آنها در شهرهای بزرگ کار می کنند و برای کسانی که پشت سر می گذارند پول می فرستند. فرزندان این نسل در کنار پدربزرگ و مادربزرگ می مانند و سال ها توسط آنها بزرگ می شوند. روی زمین هم کار می کنند. یک پیری سخت

قبلاً می‌توانستید از باغی به باغ دیگر وارد هر خانه‌ای شوید و گپ بزنید، اما دیگر نه. نه اینکه در هر زمانی کمتر مورد استقبال قرار بگیرید، اما بنا به دلایلی اکنون همه اطراف ملک خود دیوار دارند. به قول پدر و مادر شوهرم، در برابر سگ هایی که اینجا در روستا می دوند. ارتباط متقابل را کمتر می کند.

اکثر مردم روستا توالت در فضای باز دارند. خانه ای در باغ با توالت اسکوات. یک سرویس بهداشتی هم در خانه دارند. آنها به ندرت از آن استفاده می کنند. من انجام می دهم، به جای چمباتمه زدن، در یک سرویس بهداشتی نشسته راحت استراحت می کنم. تایلندی ها بیرون از توالت دیگر آن را تمیزتر می یابند. نظرات متفاوت است.

اینجا در خانه یک حمام با دوش وجود دارد. با این حال، شیلنگ دوش با سر دوش در یک بشکه بزرگ به ارتفاع حدود یک متر آویزان است. تمام روز در آن آب می چکد. اگر می خواهید دوش بگیرید، یک کاسه آب از بشکه بردارید و روی سرتان بیندازید. صبح سرد و عصر ولرم است. خوشم می آید.

دیروز وینستون، که در اینجا Phrom نامیده می شود، سومین نام قانونی او، هشتمین سالگرد تولد خود را جشن گرفت. جشن تولد در اینجا به ندرت برگزار می شود. عصر حوالی غروب آفتاب مردم زیادی برای صرف غذا آمدند و تمام خانه پر از بچه و پیرزن بود. بعد از شام آواز می‌خواند و پیرزن‌ها ریسمانی به مچ دستش می‌بندند که باید بهترین‌ها را در زندگی به او بدهد. اسکناس روی ریسمان می گذارند. او هنوز 1000 بات جمع آوری کرد. او می تواند در طول سفر ما چیز خوبی با آن بخرد. ما با بزرگترین کیکی که نانوایی محلی می توانست درست کند کارمان را تمام کردیم. در بین جوانان هنوز هم همینطور بود.

زندگی در روستا چندان بد نیست!!

ارسال شده توسط Theo

8 پاسخ به “یک هفته در حومه تایلند”

  1. هنری می گوید

    تصویر جوی زیبا تئو و عکس زیبا. فکر می‌کنم تجربه کردن در طول تعطیلات لذت بخش است، اما زندگی دائم در آن روستا داستان متفاوتی به نظر می‌رسد. حوصله ام سر رفته بود اما همه یکسان نیستند، بنابراین همه چیز می تواند تغییر کند.

  2. جانی بی جی می گوید

    زندگی در روستا می تواند سرگرم کننده باشد، اما من در مورد غذا نیز کنجکاو هستم. نه ووربورگ است و نه بانکوک یا چیزی شبیه به آن. بنابراین گاهی اوقات می توان گفت که این غذا طعم خوشمزه ای داشت، چالش برانگیز است.

  3. شود می گوید

    من 8 سال است که مستقیماً از هلند در چنین روستایی زندگی می کنم، حتی یک لحظه حوصله ام سر نمی رود، خوشبختانه همه مثل هم نیستند.

  4. رود می گوید

    اینجا در روستا، سالها پیش مردم ناگهان شروع به ساختن دیوارها/حصارها کردند.
    تا آنجایی که من در آن زمان متوجه شدم، این از طرف دولت بود.
    با این حال، چرا از من فرار می کند.

  5. JA می گوید

    من الان حدود 13 سال است که در یک شهر زندگی می کنم یا در واقع بیشتر یک سوراخ در حومه شهر است ... خوب شما واقعاً باید بتوانید آن را تحمل کنید ... سطح آنقدر پایین است که نمی توانید درک کنید دیگه ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه....
    واضح است که برای حومه تایلند ساخته نشده است…..

  6. ویلیام ون بورن می گوید

    من همچنین 8 سال است که در کشور مسطح زندگی می کنم و به ندرت حوصله ام سر می رود، گاهی اوقات به دلیل سر و صدا و بوی تعفن از مردم محلی اذیت می شوم، آنها اغلب دلیلی برای مهمانی دارند و همه چیز را می سوزانند و این می تواند باعث کمی بوی تعفن
    اما می توانم مدتی با آن زندگی کنم.
    همه چیز بهتر از شهر است.

  7. جان سی تپ می گوید

    خوب است که این را برای مدت کوتاهی به عنوان تعطیلات تجربه کنید.

    من الان یک سال است که در چنین روستایی زندگی می کنم. بر خلاف گر، کسالت گاهی به سراغ شما می آید. اما شما می توانید دختر 4 ساله ما را مشغول کنید.

    در واقع، بچه ها هنوز توسط پدربزرگ و مادربزرگ بزرگ می شوند. اکثر والدین هنوز در جایی خارج از روستا کار می کنند.
    اگر بچه ها خوش شانس باشند، به خود پدربزرگ ها و مادربزرگ ها آموزش داده شده است که به بچه ها در یادگیری کمک کنند.
    اینکه پدربزرگ و مادربزرگ هنوز باید در مزرعه کار کنند، خوب. آنها سرسخت هستند و اغلب مسن تر از آنچه هستند به نظر می رسند. و همچنین دوره های آرامی بین کاشت و برداشت وجود دارد که آنها در بانوج آویزان می شوند.

    امروزه همه می خواهند دور خانه خود حصار بکشند.
    بیشتر این کار برای جلوگیری از مشکلاتی است که در آینده به دلیل سرقت زمین توسط همسایگان صورت می گیرد.

  8. پل وستبورگ می گوید

    یک نمایش زیبا که برای من بسیار قابل تشخیص است. همه واقعاً سخت کار می‌کنند، بچه‌ها ساعت‌های طولانی در مدرسه و روی تکالیف خود کار می‌کنند، اما افراد مسن‌تر نیز تا زمانی که می‌توانند کار می‌کنند. وقتی کار روی زمین خیلی سنگین می‌شود، به کارهای سبک‌تری مانند سبد بافی یا جارو زدن روی می‌آورند. هرکس سهم خود را می دهد. و بعد از کار، آنها می دانند که چگونه با هم خنک شوند، با وجود باغ های محصور، آنها هنوز هم هر روز موفق می شوند یکدیگر را پیدا کنند. چنین روستای روستایی فضای آرام و شگفت انگیزی دارد.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم