خوشبختانه زندگی چارلی پر از غافلگیری های خوشایند است (متاسفانه گاهی اوقات کمتر خوشایند). تا چند سال پیش، او هرگز جرات نمی کرد پیش بینی کند که بقیه عمر من را در تایلند سپری خواهد کرد. با این حال، او اکنون مدتی در تایلند و در سال های اخیر در نزدیکی اودونتانی زندگی می کند. امروز قسمت 6 از سری داستان های او. 


من و توئی اخیراً به پاتایا شرقی نقل مکان کردیم. ما از خانه خود راضی هستیم. فضای داخل و اطراف خانه ما در مقایسه با کاندو در Udon یک واحه است. ما حتی می توانیم اکنون در آشپزخانه جمع و جور خود آشپزی کنیم.

البته چند چیز نیز وجود دارد که ناامید کننده است. به عنوان مثال، جاده ای که در سه متری خانه ما در عقب است، مطلقاً جاده آرامی نیست. از ساعت شش صبح مرتب از ترافیک، کامیون‌های سیمان و وانت‌هایی که مطمئناً سرعت مجاز را رعایت نمی‌کنند و رعد و برق از کنار خانه ما می‌گذرد، مبهوت می‌شوید. این کار کمی سر و صدا ایجاد می کند. این نکته ای است که ما آن را دست کم گرفتیم یا بهتر است بگوییم به عنوان یک نکته منفی در هنگام دیدن خانه تشخیص ندادیم.

فاصله تا مرکز پاتایا، اما به خصوص ازدحام جمعیت، باعث می‌شود که پیاده‌روی در آنجا واقعاً جذاب نباشد، بنابراین زیاد به آنجا نرویم.

از آنجایی که خانه عملاً در همان طبقه باغ، تراس و اسکله است، ورود آفات به خانه ما نسبتاً آسان است. بنابراین متأسفانه گاهی اوقات با یک صدپا چاق، یک سوسک و حیوانات دیگری مواجه می‌شویم که نمی‌توانم آنها را تعریف کنم.

در روزهای بعد، ما وارد ریتمی می شویم که احساس راحتی می کند. ما مرتباً با دوست پسرم و همسرش به مرکز دهکده می‌رویم تا خریدهای کوچک انجام دهیم، به قهوه‌خانه دنج ریچموند و به آروج می‌رویم. و این خیلی خوشایند است. رستوران دیگری را شناختم، نام آن را به خاطر ندارم. ده دقیقه با ماشین از خانه ما فاصله دارد. مالک آلمانی است. بنابراین آشپزی او عمدتاً آلمانی است. پارکینگ راحت جلوی در و غذا هم خوبه.

ما هفته‌ای یک‌بار برای خواربار به تسکو لوتوس می‌رویم و هر از چند گاهی برای تغییر در MK غذا می‌خوریم. و همانطور که قبلا ذکر شد، چندین بار به مرکز پاتایا بروید.

من همچنین با یکی از دوستان دوستم به نام آنی به یک پارتی زیبا در باغ رفتیم. آنی همچنین یک خانه در استراحتگاه ما دارد و بنابراین یک خانه روستایی بر روی یک تپه، در نزدیکی روستای فیل ها. اصلا کمبود غذا و نوشیدنی وجود ندارد. خانه و تراس به زیبایی با نورهای چند رنگ تزئین شده بود. شما آنها را می شناسید، مانند آنهایی که برای تزئین درخت کریسمس خود استفاده می کنیم. مردم با شور و شوق حرف می زنند، می خورند، می نوشند و می رقصند. بعد از ظهر، بعد از "معمولی" نوشیدنی، ورزش ملی تایلندی، آواز کارائوکه، نیز به نمایش گذاشته می شود. یک مهمانی بسیار خوب و آشنایی با بسیاری از مردم تایلندی خوب.

از طریق لپ تاپم از اخبار جهان، هلند و تایلند مطلع می شوم. همچنین می توانم مسابقات ورزشی، بانکداری اینترنتی و وبلاگ تایلند را دنبال کنم. روزها می گذرند و من واقعاً زندگی آرام ما را دوست دارم.

ویزای من که قبلاً در زمان مهاجرت در Udon تمدید کرده بودم، در اوایل آوریل منقضی می شود. بنابراین من باید به هلند برگردم. من این کار را در پایان ماه مارس با پرواز KL 876 انجام خواهم داد. باید تعدادی از مسائل را در هلند انجام دهم. همچنین برای دریافت فرم "اثبات ضمانت" به شهرداری مراجعه کنید. این را تکمیل کنید و برای قانونی شدن به شهرداری ارائه دهید. با این فرم می توانم برای تعطیلات در هلند در سفارت هلند در بانکوک درخواست ویزای Toei را بدهم. من و تویی هر روز از طریق اسکایپ با هم ارتباط داریم.

یک ماه بعد، در پایان آوریل، من به بانکوک بازگشتم. دوباره با KLM اما این بار با توجه به تجربیات قبلی ام در کلاس Comfort Economy. در واقع اینجا فضای پا بسیار بیشتری وجود دارد، اما صندلی ها باریک باقی می مانند. تویی مرا در فرودگاه می برد و با تاکسی به هتل آسیا در بانکوک می رویم.

روز بعد رفتیم سفارت هلند برای گرفتن ویزای 90 روزه تویی برای تعطیلات در هلند. همه چیز در سفارت به آرامی پیش می رود. در مجموع ما چهار ساعت را آنجا می گذرانیم، عمدتاً منتظریم. در نهایت کلیه مقالات ارسال و تایید شد. خوشایند نیست که تویی باید پاسپورت خود را برای پردازش در کوالالامپور تحویل دهد. با آدرس برگشت، آدرس ما در پاتایا شرقی. درست است، پس از حدود 10 روز، پاسپورت او با یک مهر ویزا از طریق پست باز می گردد.

ماه های بعدی کم و بیش مشابه ماه آوریل است که برای اولین بار به پاتایا آمدیم. بنابراین سفرهای کوچک منظم، مانند قهوه خانه ریچموند، رستوران با مالک آلمانی، مرکز دهکده برای خواربارفروشی های کوچکتر و با دوست پسر و دوست دخترمان به Aroj و گاهی اوقات به مرکز پاتایا. اکنون هر روز زمان زیادی را صرف یادگیری زبان تایلندی می کنم.

Z. Jacobs / Shutterstock.com

ما در پایان جولای به آمستردام پرواز خواهیم کرد و تا پایان اکتبر در هلند خواهیم بود. البته Toei نکاتی را در مورد هلند به شما نشان خواهد داد. مانند ساحل و بلوار Scheveningen. هوک ون هالند (هم ساحل و هم نیو واتر وگ برای دیدن کشتی های دریایی ورودی و خروجی). همچنین با او از آمستردام دیدن کرد. ما کروز معروف کانال را انجام می دهیم، در منطقه چراغ قرمز قدم می زنیم و روی تراس در رامبراندسپلین می نشینیم و مردم را تماشا می کنیم.

ما از مسابقه مسیر کوتاه (اسب) در Voorschoten بازدید می کنیم و چند بار به Duindigt می رویم. ما همچنین از کازینو در Scheveningen بازدید می کنیم. من چندین بار از مرکز Rijswijk بازدید کردم، جایی که تعدادی از دوستانم در آنجا زندگی می کنند (کافه موسیقی Herenstraat، Tons) و مرکز خرید In de Bogaard. ما علاقه زیادی به رستوران تایلندی Warunee در Laan van Meerdervoort در لاهه داریم و همچنین اغلب غذای تایلندی را در Warie در Weimarstraat دریافت می کنیم. تویی واقعاً بازار لاهه را دوست دارد و به همین دلیل است که ما مرتباً به آنجا می رویم.

تویی بازار لاهه را دوست دارد. او از این واقعیت شگفت زده شده است که غرفه های بازار بسیار محکم (تقریباً مانند مغازه های معمولی) با سنگ فرش خوب و زهکشی آب قرار گرفته اند. او همچنین از تعداد اندک هلندی‌هایی که در بازار قدم می‌زنند، متعجب می‌شود، برخلاف مهاجران بی‌شمار، با روسری یا بدون روسری.

ما در سال در هلند برای مزارع لاله و کوکنهوف خیلی دیر شده ایم. همچنین یک هفته به زیلند می رویم و از آثار دلتا بازدید می کنیم. ما با یکی از دوستانم در Zierikzee اقامت داریم. این دوست یک شریک تایلندی هم دارد که البته اقامت Toei در Zierikzee را بیشتر سرگرم می کند.

Toei فکر می کند هلند بسیار تمیز است، با تعجب به ترامواهای لاهه و ترافیک منظم نگاه می کند و به خصوص خیابان هایی با درختانی را می یابد که تقریباً با برگ های خود خیابان را کاملاً تحت الشعاع قرار می دهند (Lindelaan در Rijswijk) زیبا. با شگفتی به کار بازسازی Rijswijkseweg در Rijswijk (توسعه مجدد Rijswijkseweg با مسیرهای تراموا جدید) نگاه می کند، جایی که کار عملاً در روز و شب ادامه می یابد، حتی زمانی که باران می بارد.

بعداً این شگفتی را بهتر درک می کنم، وقتی در تایلند می بینم که اگر باران ببارد بلافاصله کار متوقف می شود و حتی کارهای کوچک بازسازی زمان زیادی می برد.

با قطار به آمستردام می رویم. در اینجا نیز توئی تفاوت های بسیار زیادی با قطارهای تایلند می بیند. او فکر می کند غذای تایلندی خوب است و خوشحال است که من مطمئن هستم که می تواند آن را به طور منظم بخورد. از این رو مجموعه ای منظم از فروشگاه تایلندی در وایمارسترات.

من همچنین از این سه ماه برای تنظیم ویزای بازنشستگی OA خود استفاده می کنم. مدارک زیادی در کار بود، اما در نهایت موفق شدم قبل از اینکه به تایلند برگردیم این کار را انجام دهم. پس از سه ماه اقامت در هلند، در پایان ماه اکتبر به خانه اجاره ای خود در پاتایا شرقی باز خواهیم گشت.

من و تویی کاملا به هم عادت کردیم. ارتباطات ما به زبان انگلیسی بهتر و بهتر می شود. و من می دانم که باید مرتباً بررسی کنم که آیا او واقعاً چیزی را درست فهمیده است یا خیر. متوجه شدم وقتی گفت چیزی را فهمیده است، مدتی بعد معلوم شد که اصلاً آن را درک نکرده است. اما همانطور که گفتم اوضاع بهتر می شود و ما همدیگر را بهتر و بهتر درک می کنیم، می دانیم که یک نفر چه چیزی را دوست دارد و چه چیزی را دوست ندارد و برعکس.

از اقامتمان در پاتایا خبر زیادی برای گزارش ندارم. ما آنجا زندگی می کنیم، به طور منظم بیرون می رویم و خرید خود را انجام می دهیم. من با دوستم و همسرش خیلی ارتباط دارم. ما مرتباً با دوستان بلژیکی خود در Aroj و با خانم های "قهوه خانه" نزدیک استراحتگاهمان غذا می خوریم. اما واقعاً جزئیات بیشتری برای گزارش وجود ندارد.

من و تویی زیاد حرف میزنیم. درباره کلیات، آنچه در تایلند برجسته است (و در طول تعطیلات او، آنچه در هلند برجسته است)، در مورد وضعیت سیاسی، ترافیک، فساد، زبان، غذا، خانه ما، فرزندانش و غیره. ما همچنین صحبت می کنیم. در مورد آینده ما من به توئی روشن می کنم که می خواهم با او در تایلند زندگی کنم. از این رو ویزای غیر بازنشستگی من O – A است که ادامه زندگی در اینجا را آسان تر می کند. و از این رو تلاش من برای جدی گرفتن یادگیری زبان تایلندی است.

با خواندن بین خطوط نیز برای من روشن می شود که پاتایا برای او بهشت ​​روی زمین نیست. برعکس. او "هیچ ربطی" به پاتایا ندارد. و دلش برای دوستانش در اودون و پسر و دخترش تنگ شده است. بنابراین در مقطعی ما یک گفتگوی عمیق در این مورد داشتیم. معلوم شد خوب برداشتمش چند روزی به شدت به آن فکر کردم. نقل مکان دوباره بعد از پنج ماه زندگی در پاتایا برای من هم جذاب نیست. با این حال، همانطور که در گزارش های قبلی متوجه شده اید، من یک تصمیم گیرنده سریع هستم.

بنابراین، پس از چند روز سنجیدن تمام جوانب مثبت و منفی، من به Toei پیشنهاد می کنم که به Udon برود و ببیند آیا می توانیم خانه مشابهی را در آنجا پیدا کنیم، همانطور که اکنون در پاتایا داریم. پیشنهاد من با اشتیاق پذیرفته شد. ما با هم سفر خود را به Udon آماده خواهیم کرد.

من تعدادی از مشاوران املاک و خانه ها را از وب سایت آنها دوباره در اینترنت انتخاب می کنم. هنوز تجربیات بد این بار آخر را به یاد دارم. ولی باید از یک جایی شروع کنی.

ارسال شده توسط چارلی

4 پاسخ به "پاتایا، هلند و تحولات بعدی چارلی"

  1. TH.NL می گوید

    یک داستان جذاب دیگر و من مشتاقانه منتظر ادامه آن هستم.
    خوشحالم که توئی در مورد هلند چه فکر می کند و چه چیزی او را تحت تأثیر قرار می دهد. این به من یادآوری می کند که چگونه شریک زندگی من همیشه آن را در اینجا تجربه می کند، اگرچه او همچنین غذاهای هلندی زیادی را دوست دارد - از جمله شاه ماهی. چیزی که شریک من نیز فکر می کرد این است که کارکنان فروشگاه هلندی مانند صندوقداران بسیار خوب هستند و از شما تشکر می کنند و روز خوبی را برای شما آرزو می کنند، بر خلاف کارکنان تایلندی که به مردم تایلند بو یا باه نمی گویند.
    من به وضوح می توانم تصور کنم که تویی، که از اودون می آید، نمی تواند در پاتایا ساکن شود. من کنجکاو هستم که آیا می توانید یک خانه خوب در Udon پیدا کنید و به موقعیت مکانی آن توجه بیشتری کنید.

  2. والتر می گوید

    من سال آینده با آمپای ازدواج خواهم کرد، او 6 ماه است که در هلند بوده و ما 7 سال است که در So Satchabalai با هم زندگی می کنیم. گرما، فشار مالی... و پدر و مادر سالخورده مرا به هلند آوردند، جایی که پیدا کردن کار مشکل بود، و خانه ای هنوز در دسترس نبود (در اتاق زیر شیروانی خواهرم). امیدوار باشید که بتوانید ظرف یک سال با قرعه کشی به خانه برگردید، سپس دریابید که چقدر سخت و گران است اجازه دادن به او برای زندگی و کار در اینجا... اگر ه. EA عجله نکنید و من بیش از 400.000 بات دارم، من برمی گردم…. حوصله خوندنم کمه و احساساتی میشم... دلتنگ همسرم با اینکه هر روز اسکایپ میکنیم... موفق باشی اونجا خوبه... من 24 سپتامبر میام و از شمال تایلند با ماشینم میرم فوجرت یا هوآ هون... کی میدونه کی چانگ کیه سامت یا فقط کیه لارن با 30 بات... میتونه چیزی با خودم ببرم؟ شیرین بیان، پنیر خالدار… 555 Sawasdee Krap, Walter Zijl (FB)

  3. والتر می گوید

    همیشه پرواز کردم با KLM 35 برگشت، اما اکنون (خوشتر) با توقفگاه امارات در دبی، خوب، کمی تعطیلات کوچک برای دراز کردن پاهایم و پرواز بعدی... به علاوه 7 ساعت خوب با اتوبوس قبل از رسیدن به خانه در Si Satchabalai... آیا او دوست دارد در فیس بوک با هم دوست شوند... تبادل تجربیات…. درود بر چارلی و توئی... نام (آب) به زبان تایلندی هاها فقط والتر اینجاست…

  4. ساي جان می گوید

    سلام چارلی، می خواهم روند جستجوی شما و اینکه آیا شما مشاور املاک خوبی هستید را مطالعه کنم
    زیرا ما همچنین قصد داریم از Nongkhai به Udon نقل مکان کنیم.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم