ارسال خواننده: در زنجیره
از اکتبر 2019 تا مارس 2020، من با یک دوست خوب با تویوتا لندکروز از هلند به مالزی رفتم. در قسمت از طریق تایلند، یک دوست خوب با ما به مدت 2 هفته سفر کرد، بخشی از این سفر از طریق تایلند انجام شد. در طول سفر چند داستان برای وبلاگ سفرمان نوشتم که دو تای آن درباره تایلند بود.
روی یک زنجیر
در این فاصله زمانی که به پوکت رسیدیم، مسیر از Khao Sok به پوکت کمتر از 170 کیلومتر بود، بنابراین "خیلی آسان". مزونتی که رزرو کردیم کمی کوچکتر از چیزی بود که در عکس ها به نظر می رسید و همچنین استخر شنا، بنابراین توصیه این بود که قبل از رفتن از پله های مارپیچ وارد شوید، در غیر این صورت یک رویارویی سخت با گچ بری خواهد بود. بالای پله ها!
سریع وسایل را از ماشین بیرون بیاورید و به دنبال موتور سیکلت بگردید تا متحرک بمانید. بعد از ناهار در ساحل پاتونگ، کاسپر و پل مستقیماً به ساحل رفتند و من با موتور سواری به شهر رفتم. دوباره حوالی ساعت 6 در استخر پارویی آپارتمان همدیگر را می دیدیم. عصر برای یک غذای خوشمزه به شهر بروید و وای، چه شلوغی در شهر است، کمتر از 2 دقیقه با ماشین از آپارتمان فاصله دارید، به معنای واقعی کلمه صدها رستوران وجود دارد، از کل سوله های غذا گرفته تا غذاخوری های کوچک خیابانی . کجا برویم؟ فقط به طور تصادفی نشستم و غذا عالی شد، بعد از شام چند آبجو خوردیم و بله، جای دیگری به جز Thanon Bangla، خیابان واکینگ در وسط ساحل پاتونگ، فقط یک حرف با هم فاصله دارد، اما بسیار زیاد است. شبیه پاتپونگ در بانکوک، اما بدون بازار شبانه، چه سر و صدایی است، هر بار تمام تلاش خود را می کند تا سر و صدای همسایه خود را "غلبه کند". نتیجه این است که بهتر است در بار بنشینید تا بیرون، زیرا در این صورت از 6 طرف موسیقی می شنوید.
دیدن همه انواع مختلف گردشگران شگفتانگیز است، اکثر آنها از داشتن شنبلی چرب خجالت میکشند، زیرا یا اصلا تی شرت نپوشیدهاند یا کمی تا نیمههای شکمشان پیچ شده است، ناف خوب است. آب و هوا می گوییم! پس از 2 نوشیدنی، پل از سر و صدا تسلیم شد، من و کاسپر برای سرگرمی کمی جلوتر به "محله" رفتیم. عجب اینجا را نگاه کن، تبلیغی. بطری هاینکن فقط به قیمت 65 بات ما باید به آنجا برویم و بله معلوم می شود که چادر خوبی است و در واقع یک دی جی واقعی (تقریباً 45 سال سن دارد) در حال پخش موسیقی بسیار خوبی است، خوشبختانه نه من. از خانمهای "محلی" رنج میبرند که برای خانمها نوشیدنی میخواهند، به عنوان یک هلندی واقعی، آنها میتوانند جرعهای از Heineken را از من بنوشند، اما فکر نمیکنم واقعاً این هدف باشد! حدود ساعت 2 فکر میکنیم بس کردهایم و به سمت موتور سواری برویم، خوشبختانه 800 متری خانه نیست، تا زمانی که کلاه ایمنی خود را به سر میکنید، مشکلی نیست، وگرنه پلیس شما را متوقف میکند!
روز بعد به ساحل بهشت می رویم، یک ساحل خصوصی بسته که در آن جشنواره Unkonscious برای 2 روز آینده برگزار می شود، این بزرگترین جشنواره ترنس در شرق دور است. جشنواره البته عصر است، اما ما قرار است در طول روز بررسی کنیم که چه شکلی است، خوب سلام، آیا قرار است امشب یک فستیوال بزرگ ترنس اینجا برگزار شود؟ در واقع چیزی برای دیدن هیچ تزیینی برای یک نمایش یا چیز دیگری وجود ندارد، ساحل نیز پر از تماشاگران غیر جشنواره است، در نیمه های بعد از ظهر کمی سر و صدا می شود، صدای موسیقی شنیده می شود و صدای ترق و ترقه از آن می آید. میزهای گردان، ما تصمیم گرفتم که من تصمیم گرفتم برای جشنواره بلیط نخرم و فقط چیزی برای خوردن با منظره زیبا از خلیج داشته باشم. بعدازظهر را در ساحل پاتونگ با تغییری زیبا به پایان میرسانیم و هر بار به تماشای چتربازهایی مینشینیم که از بالای سرمان میگذرند. بعد از یک غذای خوشمزه تایلندی، در خیابان پیادهروی استراحت میکنیم و من و کاسپر بهطور شگفتانگیزی کنجکاو تصمیم میگیریم دوباره به بار «پرومو هاینکن» برویم، بالاخره امشب عصر رنگارنگ اوست زیرا روز پس از فردا او به NL برمی گردد و ساعت 06:45 صبح به بانکوک می رود، بنابراین فردا یک عصر رنگارنگ واقعی نخواهد بود.
بازم موزیک واقعا قشنگه ولی ساعت دو و نیم کارم تموم شده، به اسکوترها می رسیم و به نظر می رسه یه زنجیر با قفل دور اسکوترهامون هست، خخخ چیه که الان یه روروک هم حلقه شده یک تکه کاغذ در یکی از لینک ها قرار داده شده، چه می گوید؟ یادداشت کنید فقط تایلندی روی آن است…….بلیت پارکینگ 2 یورویی،-، چرا آنها کاملاً پیچ شده اند…… به سمت افسر می روم و شروع به فحش دادن به او می کنم که انگار کاملاً دیوانه شده اند، اما البته اینطور نیست کمک زیادی کنید، در واقع افسر در حالی که سرش را تکان می دهد دور می شود و با یک حرکت به آن نگاه می کند، خوب کاسپر عاقل تر است و دیالوگ را شروع می کند و 30 بات خارج می کند که افسر به سرعت دوباره طعمه را می گیرد، با دسته های عظیمش. کلیدها زنجیر به سرعت برداشته می شود و ما می توانیم به خانه برگردیم. بعد از آن من تعجب می کنم که این کلاهبرداری واقعاً چگونه کار می کند زیرا وقتی وارد شدیم یک راننده تاکسی روی دیواری نشسته بود که به ما اشاره می کرد که می توانیم موتورسیکلت هایمان را در آن نقطه پارک کنیم و وقتی بعداً پول را به پلیس دادیم او با یک راننده تاکسی موافقت کرد. پرداخت را انجام داده است، صرفاً یک توطئه، که در آن پلیس پول را «نمیپذیرد» اما احتمالاً در پایان عصر یک پاکت حاوی محتویات از راننده تاکسی دریافت میکند که البته غارت سام سام است! هنوز هم پایانی نه چندان دلپذیر برای عصر رنگارنگ، اما از قبل می دانستیم که پلیس اینجا فاسد است.
روز بعد به پارک یادبود سونامی در ساحل کامالا رفتیم، اما فقط سنگ یادبود آنجا بود و پارک در حال بازسازی بود. کاسپر و پل تصمیم می گیرند به ساحل پاتونگ بروند تا در ساحل دراز بکشند و من می خواهم بودای بزرگ را دوباره در بالای کوه ببینم، در سال 2009 من با سابینا اینجا بودم و در آن زمان این بزرگ هنوز تا حدی در داربست بود. اکنون تا حد زیادی به پایان رسیده است. پس از دیدارم از بودای بزرگ، تصمیم گرفتم در امتداد اسکله های تفریحی مختلف رانندگی کنم تا از «نگاه کردن قایق» لذت ببرم. عصر یک باربیکیو خوب در یک رستوران ماهی میل می کنیم، و سپس زنگ ساعت را برای یک چهارم روی 5 تنظیم می کنیم تا کاس را به فرودگاه ببریم. و به سمت آئو نانگ ادامه دادیم که 2 شب دیگر رزرو کردیم، بعد از ظهر رسیدیم و دوباره 2 اسکوتر ترتیب دادیم و بلافاصله رفتیم تا در بلوار چیزی بخوریم، هه، حالا که همه جا می گوید "روز بودا بدون الکل" است. که شوخی؟ نه، متأسفانه 8 فوریه است و در تمام کشورهای بودایی روز بودا است و این به معنای عدم مصرف الکل امروز است! خوشبختانه، ما موفق شدیم صاحب رستورانی را وادار کنیم که یک چانگ را در چند لیوان قهوه بریزد تا ما همچنان مقداری ویتامین B با پد تای خود داشته باشیم! و بله، کل منطقه سرگرمی در Ao Nang امشب کاملاً بسته شده است!
ارسال شده توسط فرانک