چطوره…. (7)

توسط ریه رود
Geplaatst در ارسال خواننده
برچسب ها: , ,
دسامبر 8 2023

اکنون 22 سال پیش است که با تایلند تی آشنا شدم. ما 10 سال با هم زندگی کردیم و با او یک پسر 20 ساله دارم که الان 9 سال است که با من زندگی می کند. با وجدان راحت می توانم بگویم که با او هیچ چیز (هنوز) آنطور که به نظر می رسد نیست. داستان ریه رود را بخوانید.

Het بود تا آنجا, تایلند اینجا کلیک نمایید I بیا. Ik زات پس in het احتمالا en شاید بود het همان یکی مانند که توسط آن T twee روزها زودتر نار چیانگ مه بود پرواز کرده. که عبرانیان ik او هرگز پرسید اتفاقا.... که باید جوشکاری niet, می خواهم به خاطر اینکهe "de هاست" مردن ik بود, بود ik با EEN معتبر جامعه بیرون سنگاپور پرواز کرده. زیبا خدمه پرواز, خوب گوشت en... تلفن. Een تیک بزنید blasé شهر ik پس از جانب het احتمالا نار مال خودم والدین om te روایت کند DAT ik op دور بود.... De (af)حساب آمد بعد en DAT عبرانیان ik شناخته شده.

Na de انتقال op de قدیمی پناهگاه هوایی ون بانکوک, زنجبیل het جهت چیانگ مه وار ik al زود in de بعد از ظهر رسید. De سر بود زوندر قابل توجه مشکلن منقضی شده. Ik بود زوج هنوز وات می تواند بخواب. توسط de آداب و رسوم و de تایلندی -زگ مار- مارشاوزی، کوچولو را پیاده کردم وارد سالن ورودی شد و تی با لبخندی از گوش به گوش دیگر می درخشید. چرا، می دانم اینطور نیست، اما از لحظه ای که او را آنجا دیدم، دیگر تصمیم نگرفتم او را با نام مستعارش بگیرم T، اما آن را با B خطاب کنید، که در نهایت، n "واقعی" اوستaمی شوم فکر می کنم دارم -ناخودآگاه- می خواستم به این شکل انجمن ها را با سالن پشت سر بگذارم

خوب چه خوب که اینجا هستید، من قبلاً یک برنامه کامل از آنچه می خواهم به شما نشان دهم تهیه کرده ام، بنابراین B. از میان ابرهای دود تا حدودی آشفته و غلیظ به هتل بروید. vکار کردن در آنجا B دو اتاق - به هر حال خوب - در نزدیکی بازار Warorot رزرو کرده بود. دورy توریستی، درست بود، وقتی تاکسی جلوی هتل ایستاد، بلافاصله رزرو کردم. یک چادر کهنه، پوسته پوسته و ژنده پوش، روبروی آن مرد کوچکی بود که ترافیک را «تنظیم» می کرد، با عصبانیت سوت می زد و دستانش را تکان می داد. هیچ کس به "Pietpriet" اهمیت نمی داد. گاهی ماشینی می ایستاد و پولی می گرفت و سلام می کرد. ماشین مورد بحث سپس به سمت مکانی حرکت کرد که "Pietpriet" تعیین نکرده بود

منشی که چند دندان نداشت، کلیدها را داد و پاسپورت من را خواست. این به نظرم رسید خوب طرح خوبی نیست و برای آن مواقع کپی و یکی درست کرده بودم از آن چیزی که به او دادم چیزهای پرمشغله ای که فهمیدم امکان کپی وجود ندارد. به هر حال به هلندی گفتم و آنجا ماندt با 100 حمام. اتاق احتمالاً از فضای بیرونی هتل کهنه‌تر بود و وقتی روی تخت فرو رفتم در یک سوراخ بزرگ فرو رفتم. به سمت اتاق B رفتم، در زدم و با قاطعیت گفتم: "ما اینجا نمی مانیم"، به هیچ وجه و به او توضیح دادم. چرا و چی. بله، اما، بنابراین B، گران نیست و ما فقط اینجا می خوابیم. این ممکن است، اما این برای من کمی زیاد است

ب نمیدونست کجا نگاه کنه، صورت شل، بعدا فهمیدم و چای رون بودم، این هم بعدا برام مشخص شد. خوب، پس، B به این سرعت هتل دیگری را نشناخت، اما من راهنمای سفر و آن یکی را داشتم می دانست. بعد از تماس با شماره یک تاکسی بیایدg یک شب باید برای دو اتاق هزینه می کرد، زیرا - با کارهای ترجمه رفت و برگشت زیاد - آن اتاق ها رزرو شده بودند و هتل باید بیایید ببینیم که آیا آنها همچنان در آن شب اشغال خواهند شد. من خودم فکر نمی کردم

در راه به سمت ترافیک کاملاً بی‌حرکت، اکنون ساعت 16.00 بعد از ظهر به وقت تایلند بود - به هتل آماری. این بهتر بود و من می توانستم خودم به زبان انگلیسی به آنجا بروم، همانطور که روی میز مشخص شد. منشی میز به B از پایین به بالا و دوباره به عقب نگاه کرد، در حالی که او هنوز بسیار مناسب به نظر می رسید. نه خیلی کوتاه، بیش از حد آشکار یا توهین آمیز مرد پشت باجه شروع به گفتن داستانی علیه B کرد یا کمی قرمز شد من قبلاً آن را ندیده بودم. از او پرسیدم آیا آنجاست؟ یک مشکل این بود، خوب، اوه، نه. به نظر متفاوت بود و نه تنها من باید پاسپورتم را می گرفتم تحویل دادن - که برای من مشکلی به نظر نمی رسید - اما ب همینطور. عجیبه، اما نه، تی بهش اطمینان داد، این طبیعیه، بالاخره اون هم مهمون بود و سر قرمزی رو مقصر گرما می‌دونست، داغ هم بود. 

We کلیدها را گرفت و پسر زنگوله چمدان را گرفت. ب وسایلش را در کیف داشت. این اتاق ها خیلی بهتر بودند و از B پرسیدم که آیا چرت زدن برای من مشکلی دارد؟ قرار بود انجام دهد. مشکلی نیست، در این صورت B این فرصت را خواهد داشت که برخی چیزها را برای او ترتیب دهد کار قرار گذاشتیم حدود ساعت 8 چیزی بخوریم. آن شب در آن غذا خوردیم هتل، چون راستش را بخواهید هنوز کمی از سفر و اولین برداشت ها از کشور بهبود می یافتم. سپس چند چیز آنطور که باید درست نشد. من شدم با تمام احترام سرو شد، اما بشقاب B - فقط نه - جلوی او انداخته شد. من پرسیدم ب این چه معنی داشت و گفت: مردم تایلند اغلب با دیگران خیلی خوب نیستند Thai, DAT اتفاق می افتد بیشتر اوقات اینجا". Ik واندر het بی ادب مار تصمیم گرفت me in te هودن. Na هنوز EEN پارس نوشیدنی ها, نار بستر, صبح ضعیف زود پولک en op بند

Op زمان به het خوردن صبحانه opnieuw اراده de برنج, de املت en de سبزیجات سرخ شده -ik دوست داشت het bij EEN قاره صبحانه- برای B به شدت کوبید. Er راه افتاد در آنجا ook کسی گرد in de بستری شدن با وات راه راه op de آستین -خوب ja حج سند - سند قانونی نیک مار تماشا کرد- وار ik, برای B کن اظهار نظر, op پیاده شد. Ik گفت به عقب وات فایرفاکس تاندربرد Mobile سیمانکی سانبرد دیروز en امروز بود به وقوع پیوستن in خود را معتبر هتل و آن ik نه خوشحال بود روی این تقریب. De مرد جنبش عدم تعهد اقدام, صدا زد de پیروز شدن مردن EEN سرزنش کردن بدست آورد en زی "همه چیز is صورت گرفته اهميت دادن of, آقا". جیزe, خوبه zo اینجا, de منهدم شد کلنر داد ik بعد EEN نوک

مردن پولک اجازه دهید B me de معبد op de BERg دوي سوتپ ببینید, وار من بدم ون تحت de احساس؛ عقیده؛ گمان اصابت. In de حلقه از بعد از ظهر بازگشت با EEN آهنگ tew, de قرمز مینی بوس که je echt هر کجا زاغ. گرفتیم EEN خصوصی خنده نار het هتل. تغییر یافت, تنه شنا, به ترتیب لباس شنا en پاشیدن مار. ایچتر op het تراس جگر ik ضعیف کوریگ عمل کرد, مار B بسیار EEN بسیار وات کوسن مودب رفتار ده بخش. نو من بودم زات. لباس حمام گرفتار, نار de وان ها, مدیر te صحبت کن پرسید و او het اتفاق افتادن توضیح داد. این یکی مرد پاسخ داد -برای من echt مرموز انگشت پا- "آقا, do we دانستن la خانم"? خوب, کج بیل زدن باید ik DAT خوب خیس کردن, وات صحبت کرد مردن مرد بی دست و پا - به شکلی نامناسب انگلس زگ. اما خوب من بود m'n مشت ساخته شده است en de مدیر وعده داده است زود خوب شو en مردن آمد er ook

مردن عصر آتن we op de بازار مواد غذایی BIJ de بازار شب انواع خوشمزه - لذیذ -DAT je با کوپن کن بتالن-, خوب ja ik دان..... روی de MARKT قدم زد en سپس هنوز EEN بشکه به het استخر با _ در عین حال- عملیات بسیار رایج. به ذهنم رسید که تعداد بیشتری در هتل وجود دارد فرنگ، اما بیشتر بزرگتر، با یک جوان تایلندی در کنارشان نشسته بود. این خانم ها نسبتاً "تحریک آمیز" لباس می پوشیدند و بسیار قاطعانه و عجیب از یکدیگر دوری می کردند. مردان جستجو کردند یکدیگر و سپس یک آبجو یا بیشتر نوشیدند

به ب گفته بودم که دوست دارم خودم ماشین کرایه کنم چون در این صورت منطقه بیشتری را خواهیم دید می توانست ببیند. روز بعد با یک شرکت کرایه اتومبیل مواجه شدیم که سوزوکی چهار چرخ داشت درایو اجاره ای خیلی گران نیست و - با توجه به آماده سازی - از ماشین عکس گرفتم فقط یک دستگاه ساخته شده برای این منظور..... آنها فکر می کردند که با صاحبخانه عجیب است و این را خانم گفت بله می توانید، اما برای احتیاط و من مطمئن شدم که تمام خراش ها، فرورفتگی ها و فرورفتگی ها خوب است. ماشین را با خود ببرید، به رانندگی از آن طرف و آن طرف عادت کنید به سمت برسنگ رفتیم. 

با وجود "باک پر"، چون ماشین را اینطور تحویل گرفته بودیم، ماشین در نیمه راه متوقف شد لکنت و لکنت زبان. خوشبختانه نزدیک پمپ بنزین و یه جورایی کار فنی کردم گفتم حتما بنزین مشکل داره و لعنتی 45 لیتر طول کشید

روز خوبی داشتید، در راه بازگشت، B مجبور شد برای بیمه به سراغ مردی برود یا چیزی مبهم بود و مجبور شدیم به مرکز خرید برویم. در آنجا B می خواست مایو دیگری بخرد، زیرا لباسی که او اکنون داشت کمی کوچک بود. یک جفت شلوار دیگر، دو بلوز و شلوار بلند و منتظرانه به من نگاه می کند که چگونه به نظرم می رسد و همچنین در صندوق. باشه. 

آن شب در مای پینگ در رستورانی - که فکر می کنم همه فرنگ ها می دانند - خوردیم و دوباره فوق العاده... حیف خواننده تایلندی به زبان انگلیسی نامفهوم اما نادرست ناله می کرد چیزی برای نوشیدن نیست، اما توسط پلیسی که به من گفت من نیستم، او را به سمت خود کشید جهت نشان داد یعنی از پنجره باز از کنار من با ب صحبت کرد وقتی من شنیدم چه خبر است از В پرسیدم و حالا؟ ب گفت دو دلار به او بده و بعد تمام شد. زودتر گفته شد و انجام شد. بعد از یک نوشیدنی دیگر، همچنین برای آن روز

روزهای بارانی همراه با سفر به دوی اینتانون, نیش، باغ وحش، لامپون، غارها، چشمه های آب گرم و موارد دیگر که ارزش دیدن دارند. در معبد چوبی زیبا، وات پان تائو، از آن خریدم یک خانم خوب 4 نقاشی قلم دیگر از روستایی در دامنه کوه. آنها خوب خواهند شد روی دیوار خانه انجام دهید آf هرازگاهی B مجبور می‌شد برای یک ساعت یا بیشتر دور می‌شد و من در اطراف قدم می‌زدم به سمت شهر در اواخر تعطیلات من به خوبی شروع به دویدن کرد و تا الان خیلی کم شده بود زیبا، زشت، صمیمی، فقیر، ثروتمند، خاص و معمولی دیده و از آن لذت بردم. را اکثر مردم تایلند دوستانه و مفید بودند و من در نگاه اول چنین فکر می کردم خیلی آرام من آن را دوست داشتم

Ik زی B DAT ik جوشکاری بسیار کنجکاو بود نار het دورپ وار ze از جانب آمد. نو زی B, DAT is جوشکاری EEN تهش سوار شدن روی EEN فقیر دور. چند کیلومتر is het دان زود ik. بد 50, مار het is ارسال به دوست سوار شدن en گرم در آنجا "نه تهویه مطبوع in پدر و مادر خانه, و خیلی of پرواز's آنجا". Ze بود er echt geen زین in رنگ پریده جوشکاری. اوکاy, مار er "knطلوع کرد" تاچ چیزی

مردن عصر جینگن we نار het سنگ کافه, ik بود de خودکار دیر است ایستادن en we بود با de قرمز اتوبوس رفته در جاده. Flink EEN پارس آبجو op en رو به کاهش است نار het هتل زود ik B, "B, وات is er به de دست, ik عبرانیان het احساس dat er چیزی نمایشنامه وات مهم is". نه, نه, نه, چرا شما فکر می کنم so, هیچ چی ویژه با me". B, ik آب و هوا het niet, مار het is چیزی وات ik احساس کنید. نو بود ik هرگز zo van het شناور, پس درک کرد توسط خودم ook niet خوب درست است این آروغ در حقیقت از جانب آمد. B zweeg, ik خفه شو همچنین بیشتر

پس از آن رنگ پریده DAT ze مردن شب "گره های او بود شمارش کرد" en مال خودم اعتماد بازگشت باید ببینید te برنده شد en zo DAT er echt هیچ چیز به آن de دست کن خود را... De صبح روز بعد زی B DAT we نار او دورپ خواهد شد برو. Oh, لکو, در آنجا شادی کردن ik me op en هی, او "آره" به صدا در آمد وات غذا. پس از آن عبرانیان ik B بیشتر اوقات برای پاها پرتاب شده است DAT ze me انگشت پا de حقیقت داشت می تواند en moeten گفتن. دن بود ik de پولک ارنا ترک کرد, با مانند حافظه EEN خوب, مار ook گیج کننده زمان en تعطیلات en بود het با آن af en تمام شده بوده. مار B خفه شو en را DAT -موقت- ook هنوز برای استقامت.

ادامه دارد

 

13 پاسخ به “چطور است…. (7)”

  1. برتی می گوید

    گاورده……,

    هر بار در پایان این قسمت "ادامه دارد"….

    گرررر..

  2. هنک می گوید

    برخی از خانم های (زیبا؟) تایلندی می توانند آنقدر باورنکردنی دروغ بگویند که به نظر می رسد درسی از آن داشته اند…. من الان تجربه کمی دیده ام. آنها به شما قول بهشت ​​می دهند، اما در برخی موارد به جهنم تبدیل می شود. من در مورد خانه ماساژ در هارلم کنجکاو هستم، من چند خانم تایلندی را از آن منطقه از گذشته می شناسم. همه به دنبال یک مرد ثروتمند هستند.

    • بله، و همچنین مردان هلندی و بلژیکی زشت و خوش تیپ هستند که می توانند به طرز باورنکردنی دروغ بگویند. به نظر می رسد از آن فارغ التحصیل شده اند. آنها به شریک خارجی خود قول کوه های طلا می دهند اما هرگز عمل نمی کنند. من چند زن تایلندی را می شناسم که توسط مردان غربی بسیار ناامید و فریب خورده اند.

      • همان می گوید

        به خصوص بسیاری از مردان مغرور غربی که فکر می کنند همه مردم تایلند عقب مانده و احمق هستند.

        آیا تایلند مانند هلند است؟ خیر کشور متفاوت، فرهنگ متفاوت، استاندارد زندگی متفاوت، اخلاق و اخلاق متفاوت. ناراحت نشو فقط تعجب کن
        اگه خوشتون نمیاد برید سنتر پارکس یا یه چیز دیگه😀

    • لوک می گوید

      من نمی‌خواهم به آنها زندگی بدهم، فالنگ‌هایی که به دوست دختر تایلندی‌شان می‌گویند شغل فوق‌العاده‌ای دارند، یک ویلا با استخر و یک ماشین گران قیمت.
      در زندگی واقعی …

      • رود بی می گوید

        بدتر از آن: من فرنگ های زیادی را می شناسم که به همسران تایلندی خود اجازه می دهند در صنعت بسته بندی مواد غذایی در ریدرکرک و اطراف آن کار کنند، اغلب قبل از اینکه تابعیت آنها تکمیل شود. بر اساس حقوق و دستمزد، قراردادهای کوتاه مدت، عدم حمایت از قرارداد کار دسته جمعی، در برابر حداقل دستمزد، قراردادهای خفه کننده، هفته های کاری بیش از 40 ساعت در هفته، اغلب در روزهای شنبه، هرگز در تعطیلات رسمی رایگان نیست، ویزیت پزشک ابتدا با مشاوره بخش PZ، گزارش بیماری منجر به اخراج، و غیره و غیره می شود،
        و به لطف حداقل دستمزدهایی که به سختی به دست می‌آیند، این فرنگ‌ها می‌توانند وام‌های مسکن و خودروهای اجاره‌ای SUV مانند خود را پرداخت کنند.
        من به شما نمی گویم که آن زنان با چه داستان هایی به NL کشیده شدند.
        این زنان از شرمساری که دوباره در فقر به سر می‌برند، جرأت نمی‌کنند به خانواده‌هایشان بگویند که واقعاً با آنها چه می‌گذرد، ماهانه پول می‌فرستند تا از همه چیز دلجویی کنند و "افسانه" خود را زنده نگه دارند. از باران تا قطره: در واقع برعکس برای آنها صادق است! به همین دلیل به یکدیگر پناه می برند.

  3. خون کارل می گوید

    چیزی که من دوست دارم خطوط فاصله ای است که استفاده می شود، که به جای یک داستان بافتنی طولانی که بسیاری از پوسترهای سل انجام می دهند، به خوبی می خواند، که برای من بسیار سنگین است، و اگر کاما و نقطه وجود نداشته باشد، کاملاً ترکیبی از کلمات است.
    اما خود داستان نیز بسیار زیبا و قابل تشخیص است
    در واقع، تایلندی ها در بازیگری و شوخی استاد هستند، من نمی خواهم این را دروغ بنامم، زیرا این کار فوق العاده زیبا انجام می شود. فوق العاده است، درست است؟ به نظر من شنیدن همه داستان های فانتزی همراه با چند جوک سرگرم کننده است، اما اگر واقعاً آن را باور کنید و هزینه کمی دارد، البته داستان متفاوتی خواهد بود.

    خون کارل

  4. l.سایز کم می گوید

    مدیر هتل عماری ارزیابی درستی از خانم کرد.
    در صورت شک، چندین هتل از خانم شناسنامه یا پاسپورت می خواهند
    اگر با فرنگ بروند.
    در صورت بروز مشکل، این فرآیند شناسایی را ساده می کند.

  5. بی پرده می گوید

    شگفت انگیز.

    به صورت هیجان انگیز نوشته شده است

    من مشتاقانه منتظر پایان مسابقه هستم

  6. RJVorster می گوید

    1 اتاق با دو تخت ارزان تر بود!

  7. همتا می گوید

    Nondejuu،
    شبیه "دالاس" دهه 80 است که در پایان یک قسمت نیز بسیار کنجکاو است!
    فیلمش کن!! موفقیت در پرداخت

  8. بی پرده می گوید

    من کم کم دارم به همین روش فکر می کنم، بسیار، اما به طور قابل درک، ساده لوحانه نسبت به خانم، اما به اندازه کافی مشکوک برای گرفتن عکس از ماشین اجاره ای، این کاملا درست نیست.
    بنابراین من قصد دارم در چند روز آینده به خواندن داستان ادامه دهم، اما خب، به عنوان یک داستان خوب….

  9. کارلو می گوید

    من فکر می کنم رود نیز چیزهای خاصی را پنهان می کند. به عنوان مثال، اولین ماساژ پایان خوبی داشته است، به طوری که جذب هورمونی به ارتباط کمک می کند. به دام افتاده!
    و این یک ویژگی معمولی زنان تایلندی نیست که دروغ می گویند، زنان غربی من نیز می توانند با آن رفتار کنند. و ظاهراً زنان آمریکای جنوبی آنقدر خوب دروغ می گویند که معتقدند حقیقت را می گویند.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم