چطوره…. (10) قفل

توسط ریه رود
Geplaatst در ارسال خواننده
برچسب ها: , ,
دسامبر 11 2023

اکنون 22 سال پیش است که با تایلند تی آشنا شدم. ما 10 سال با هم زندگی کردیم و با او یک پسر 20 ساله دارم که الان 9 سال است که با من زندگی می کند. با وجدان راحت می توانم بگویم که با او هیچ چیز (هنوز) آنطور که به نظر می رسد نیست. داستان ریه رود را بخوانید.

در همین حال reg B de enes "شیفتگی" به de دیگر. با de enes زنجبیل ze op تعطیلات en مردن (زمینige) مرد نجاری او خانه. Een پارس هفته ها na de تکمیل ون het لازم است نجاری en برای انجام کارهای عجیب و غریب کن حج برو, می خواهم حج بود "te آسان". با ضعیف EEN آندر "پوزخند زدن ze زیچ in de انگشتان دست" en خوب ook. در همین حال بود آنها سالن ماساژ به خانه مجهز بودن. بر من بود پرسید om wوهم آور نار نواد کشور هلند te کام en zo بود ik EEN خانه و EEN کم اهمیت تخت. که به نظرم رسید بهتر zo برای de باغ وحش en اشتباه بود حواس en ضعیف سفرکرده

Vاز دست دادن بدست آورد ik EEN (هلندی) دوست مونث, مار صادقانه is صادقانه, ik بود "onمناسب". میجن اعتماد بود ناپدید شد en zo رفتار کرد ik me ook en در توی al جارن EEN "تنها پدر"

بنابراین B ​​همچنین با "مردی" ملاقات کرد که در نهایت با او تبدیل به "گیلاس خوردن شیطانی" شد. B با یک مشاور تجاری و وکیل ملاقات کرد که به قانونی کردن و بازاریابی فعالیت های او کمک می کرد. او به زودی با این مرد "رابطه عشقی" داشت و چند هفته بعد، "شوهر" به خانه نقل مکان کرد. لباس و مدیریت او - با مادر B و پسر. من همچنین "مرد" را شناختم، یا ندانم، اما من گاهی او را می دیدم که می آمدم پسرم را بردارم و پیاده کنم. مدت کوتاهی بعد، ب گفت که پشیمان استt با هم زندگی کنید معلوم شد که مرد بدهکار است و خودش نهg جدا نشده است 

کمی بعد معلم پسرم با من تماس گرفت و گفت که حالش خوب نیست و اینکه او هنوز در اواخر شب در جمع "اولیگان روستا" محلی در خیابان ها راه می رفت. ب داشت اکنون ماشین دارد و مرتباً برای رفتن به "دوره" دور بود و پسر ترجیح می داد وقتی "شوهر" آنجا بود به خانه نرود. مشکل بزرگ، من در طول هفته در هلند شمالی بودم و او نیز در آن حضور داشت روستای 175 کیلومتری. بعداً شنیدم که "مرد" در خشمش بود، زیرا پسرش به اندازه کافی آرام نبود بازی در حین ورزش در تلویزیون - چند بار وسایل نقلیه جنگ ستارگان لگو خراب می شوندثتبلیغ پرتاب شده خوب است که من قبلاً نمی دانستم که تا آنجا که ممکن است از پسرم مراقبت می کردم تا شب تماس بگیرم، اما این فقط یک جانشین بود و این احساس را داشت. 

ماساژ B حالا با سالن خودش در خانه نیمه قانونی شده بود و پسرش گفت آن مادر به او «پول‌هایی» نشان داد. باشه امکانش هست و در ضمن من نفقه زیادی دادم و آیا آن خانم منفعتی داشت که باید خوب پیش برود، درست است؟ 

یک روز یکشنبه عصر آمدم تا پسرم را برگردانم و "مردی" بالای سرم آویزان شد - من نشسته بودم - و به من گفت که باید به В این فرصت را بدهم تا "درمان های" را - که اکنون قانونی است - به او ارائه دهم. شرکت هایی که من مدیریت کردم این به نظر من برنامه بدی بود، من هرگز طرفدار مخلوط کردن نبودم منافع خصوصی و تجاری و در این مورد، قطعا خیر. این برای من گران تمام شد. 

چند هفته بعد آمدم پسر را بگیرم، او هنوز آنجا نبود و «شوهر» هم نبود. ب دوباره درخواست کمک کرد و من به او گفتم - با توجه به همه بدبختی های پسرش - که اگر واقعاً خودش نمی تواند آن را بفهمد، می تواند تماس بگیرد و من بیایم. پسر گرفته شده بود تعطیلات مه و یک هفته را با m می گذراندij هستند. ب از آن زمان برای صحبت با "مرد" و پایان دادن به رابطه استفاده می کند. من نمی دانم دقیقاً چه اتفاقی در آنجا افتاده است، اما صبح روز بعد "مرد" تماس می گیرد. از ذهنش می پرسید: «فکر می کنی کی هستی که من و دوست دخترم را تحریک می کنی؟ از خانه بیرون انداخته شود». به او و او سلام کردم و تلفن را قطع کردم

خب، الان یه مقدار داشتم، خدایا، همین روز دوشنبه با وکیل تماس گرفتم و وضعیت را فهمیدم توضیح داد. حالا معلوم بود که پسرم نه می‌خواهد و نه جرأت بازگشت دارد. او اکنون 11 ساله بود و بنابراین دیگر یک کودک کوچک واقعی نیست. در آن هفته سعی کردم با B صحبت کنم تا هوا پاک شود. سپس «انسان» اعلام کرد که ارتباط -متن تحت اللفظی- را دارد. oو اینکه بدون دخالت او هیچ موردی مطرح نشد. خوب، رویا کن در ضمن من به تلاش برای ارتباط با B ادامه دادم و در پایان آن هفته رفتم haمی دانم که اگر قبل از آفتاب چیزی نشنیدمdامروز عصر، پسرم را به هلند شمالی خواهم برد. آی تی پاسخ؛ - نگهش دار، من دیگر به آن نیازی ندارم. بعد تصمیم گرفتم که پسرم را داشته باشم هرگز برنخواهد گشت چند پرونده قضایی بعد - با مشارکت عمده پسرم - تصمیمی گرفته شد قاضی گفت که قانون مراقبت های بهداشتی متعلق به من است. سالها بعد، توافقاتی در مورد پرداخت پول نگهداری - توسط B - برای پسر انجام شد. آنها حتی برای کسری هم نیستندtبه عنوان مثال، nرسید. 

که بود جوشکاری het اینده ون "مرد" en حج جگر بیرون قرار دادن درب B. به خاطر آن کن "مرد" خود را نا امیدی niet دریا de رئیس ماندن en (er ون ورداشت جگر باید ik نوشتن, درب de دادگاه تا حد زیادی ثابت شده است در نظر گرفته شده است) او خانه از شکل انداختن, B op انواع راه ها ساقه زده, او لاستیک تعظیم چوبه زدن, de خودکار خراشیده شده en او در معرض خطر

Of B "مرد" nou het خانه دارد خاموش شد, of DAT "مرد" توسط خودم is vدور شد -بازگشت نار خود را تقریبا of niet ex زن- خارج شدن twee سخنرانی ها. B گفتن خاموش شد, "مرد" ادعا کرد BIJ de دادگاه (in de غارها ون het اینترنت, خود را عظیم جوشکاری -مشابه- قطعات te پیدا کردن) te خود را ترک کرد. خود را یک بار حج B جمع twee زمان پنجه in EEN "سازش نگرش" با EEN کلانت op het تشک ماساژور بود یافت

Via پست, شخصا en از طريق "de ورودی" ون افرادی که ik می دانست en حج "تصادفیig" ook, در حالی که بگونیا "مرد" en بعد ook خود را تقریبا ex, ook من in بی اعتبار کردن te گرفتن. دادگاه en خوب, ik بود EEN l.l, بی ارزش مدیر انز. انز., باشه, اول. De ex ون "مرد" وحشی پول ون من, DAT "مرد" ظاهرا به B دادن بود. Op اینترنت ظاهر شد ماساژ "منتقدان" که نوشته شده خواهد شد خود را درب -تحت دریا- همکار's ون من en آندره. همچنین مال خودم آدرس ایمیل ایجاد شد en -حداقل تغییر یافته است- مورد سوء استفاده قرار گرفته است درب "مرد"

تهدیدها آمد er ook, به موجب آن "مرد" نشان داد تا بدانیم کجا ما زندگی می کرد in N-H و پسر op مدرسه زات. که تحویل داده شده de لازم است سردرد op, مار با کمک ون باور نکردنی خوب ها مردانه in ما محیط اطراف, کن DAT برخورد کرد واژه en باقی ماند het محجبه...... Wat EEN عذاب، عذاب دادن, مار دارد جوشکاری گروت ضربه. خاله ها DAT مار موافقم "خارج از دید " te هودن ون باغ وحش, کار en آندره. Het دارد من -na فقط زمان- ook فورس مسائل مربوط به سلامت تحویل داده شده

3 سال گذشته پسرش en ik -na جارن-نار تایلند رفته. مردن زمان -البته ook لنگ BIJ OPA, مادر بزرگ en de دیگر خانواده. ووریگ سال برای de دومین زمان, متاسفانه بود OPA مرده. In 2018 خود را we با de خودکار به اطراف سفر کرد ون بانکوک نار هوا H. از طريق het مرکز ون تایلند, لنگ de مناظر آندرویگ, نار چیانگ مای en het دورپ رانده. هر دو خنک داشته باشند we niet گفت DAT we خواهد آمد en بود de شگفتی بزرگ

In de "بهتر" بار داشته است B en ik گاهی برنامه ریزی کنید ساخته شده است om -مانند ik با بازنشستگی را خود را یک "سبز" رفت و آمد مکرر te ساختن برای de مخاطب هدف والدین با بچه ها in de سن نوجوانی. Het را het DOP ضعیف به زندگی می تواند بیدار شو, جوان مردانه میتوانست برگشتن om er te کار. In het دورپ زندگی می کرد حجاب مسن مردن de Kunst که ون het سبدها بهم تابیدن و بافتن, چوب بریدن, ساز ساختن en دیگر مهارت های دستی کنترل می شود. مردن میتوانست دان دوره های آموزشی بده en er خواهد شد ook تایلندی درس آشپزی خود را. بر de جوانان نوجوان خواهد شد دان -پیاده روی's, اسب سواری, دوچرخه سواری در کوهستان en بامبو-رفتینگ- واژه ارایه شده. برنامه ها خوب نسخه شرح داده شده است, نرم. بودجه en نقاشی ها ایجاد شده. سرانجام جایی تحت in de کمد لباس, می خواهم ما بیرون یکدیگر. جوشکاری het برنامه تصور شده است om گفت -sانشاءالله با باغ وحش مردن در همین حال EEN توریست پرورش را دنبال می کند- روی EEN پارس سال -با هم- هنوز باید برداشت شود. 

در ابتدای سال گذشته، باغ وحش تایلند ارسال کردn، aیک پسر اینجا، نقاشی های یک استراحتگاه. هی، این عجیب است - پسرم تا به حال به زبان تایلندی تسلط معقولی دارد - ما از مائه زمین می گیریم. آن شنبهg پسر اینجا کمتر و آن را رها کرد. سال گذشته به روستا آمدیم، به آنجا برده شدند یک قطعه زمین درست خارج از روستا پسر تایلندی مشغول ساختن یک سد با جاده دسترسی بود. استراحتگاه در آن زمین واقع خواهد شد و هر دو پسر آن را از مای دریافت کرده بودند. خب نه، zاوه پسر من اینو نمیخوام پدرخوانده آن را درک نکرد، «ما با هم زمین داریم دریافت و شروع به ساخت کرد». همانطور که معلوم شد، پسرخوانده تایلندی نیز مادربزرگ مای و کشور را نامیده است هر دو پسر را مادربزرگ به آنها داده بود. بسیار عالی، پس ما برای کمک به ساخت آن برمی گردیم و بنابراین موافقت شد. 

پسر که اکنون 20 سال دارد و دانشجو است، چند سالی است که با ب هیچ ارتباطی ندارد. دیگران پس از یک حادثه در دبیرستان که ب با این داستان برخورد کرده بود که من از پسرمان سوء استفاده خواهم کرد. این داستان به سرعت در مدرسه پایان یافت - پس از تحقیق و توسط مربی. اندکی بعد، B یک ایمیل و نامه ای با عذرخواهی فرستاد. بنابراین همه چیز می تواند به همین سادگی باشد… 

In het داده DAT باغ وحش -in هر یک مورد برای nu- geen تماس دریا دارد با B, نقل قول او خشم نار من پنجه. با وجود به عذاب، عذاب دادن, در توی ik -ولگنز او- شیطان نابغه اکتر het گم شده اند ون تماس. هنوز هنوز ضربه محکم و ناگهانی B niet DAT, مانند er مار کافی اتفاق افتاد روی چندگانه جارن, بچه ها می تواند تصمیمات برای خودش te انتخاب کنید en یکی دیگر طرف op te خواستن. که گات er BIJ B niet in. Wچرا niet? از آنجا که او DAT zo niet می خواهد به, از این رو پس! En مردن عذرخواهی ون انگشت پا, آه, وجود دارد در همین حال EEN کل پوشه فایل حجم ون

Ik دنک به طور مشخص niet DAT er فقط مار "فقیر" Vrouwen خود را in تایلند. مردم مردن het کوسن محدود، تنگ با de حقیقت نمن en بدتر, خود را هر کجا. Ik عبرانیان -en بود er خودت- de اشتباه انتخاب شده است. که سرزنش ik خودم هنوز هنوز, مار ik عبرانیان EEN باغ وحش en مردن بود من هرگز بدست آورد مانند ik B niet بود leren kennen. جارن گذشته دارد B موافقم گفت "ik عبرانیان EEN سیاه طرف در من", چشمگیرتر کن آنها که niet نسخهwمکان ها

Ik در توی er در سراسر آمد و عقیده DAT we جوشکاری در باره همه چیز با او خواهد شد داشته باشند قدمت, مشاهده گردید en با تجربه, مار نیک. B آشکار می کند زیچ با تاکید op en binnen مختلف رسانه ها. حقایق ضرب و شتم کردن niet, داده ها niet, پرورش niet, تاریخچه کار مار غیرت ده حذف کردن (قابل درک), زمینه niet, به اختصار, واقعی is از آنها مار zoیک دهم وار. B is EEN در همین حال EEN "خانم" لغزش, مردن با سلیقه لباس پوشیده, بیشترین گوناگون، متنوع فعالیت ها متعهد می شود. مو شعار is هنوز هنوز "het گات مانند ik DAT می خواهد به en niet وگرنه!". که اسیر شده me در حقیقت echt کاملا هیچ چی دریا, جمع de "بازی-تغییر دادن" آن آمد آخر سال درب B جگر مستقر شده است

B می ماند از آنجا که zo مکرر in جنوب-اوست آسیا en تایلند, DAT het -برای ما BIJ EEN بعد بازدید- تقریبا غیر ممکن is لغزش om او te اجتناب کردن. یک بار we -دیه سال گذشته-in تایلند بود, عبرانیان ik او صحبت کرد. در مردن مناسبت -ze می دانست البته DAT ما بود بوده- زی ik "we خود را رفته زوندر DAT کسی می دانست DAT we آمد". پاسخ او انگشت پا "ja, تو هرگز نمی‌دانی چه اتفاقی می‌توانست به گونه‌ای دیگر رخ دهد» و من بدون شک به آن اعتقاد دارم….. 

چطور ممکنه......»، همچنین برای پسر من که اکنون بالغ شده است، نوشته شده است ویرایش ها او بسیار دیده، تجربه و تجربه کرده و چندین بار از من خواسته است که بروم نوشتن. "چطور ممکنه….داستانی که در ماه های اخیر نسبتاً غیرمنتظره یا فکر کردم، رشد کرده است و شاید کسی بتواند "پس انداز" کند، این زیبا خواهد بود! 

به شکاکان، اگر درست نبود......، به دیگران، برای حمایت از شما متشکریم!

24 پاسخ به “چطور ممکن است……. (10) قفل”

  1. ژاک می گوید

    شما و فرزندتان به خوبی انجام خواهید داد و زندگی خود را به روشی زندگی خواهید کرد که از آن حمایت می کنید و منفی را در جایی که هست با کسانی که دنیا را خراب می کنند رها می کنید و همانطور که همه ما می دانیم تعداد زیادی از ما وجود دارد.

  2. هانس پرانک می گوید

    ریه رود عزیز، واضح است که شما بدشانسی داشته اید، اما امیدوارم آنچه در پیش رو دارید زیباتر از آنچه در پشت سر شما قرار دارد باشد.
    البته این را هم می دانید که کسب درآمد در تایلند سخت است. و به خصوص با "گروه هدف والدین با فرزندان نوجوان" دشوار می شود زیرا در این صورت به دوره کوتاه تعطیلات وابسته هستید. ولی مطمئنم هیچ خبری بهت نمیگم.
    بهترین آرزوها.

  3. کورنلیس می گوید

    با تشکر از داستان شما، رود! موفق باشید، ادامه دهید!

  4. هنک می گوید

    مرسی رود، 10 روز از داستانت لذت بردم.

  5. گیسو را فر زدن می گوید

    از خواندن این تریلر 10 قسمتی لذت بردم. ممنون، شما خوب هستید!

  6. l.سایز کم می گوید

    ریه رود عزیز،

    اگر به سمت خورشید راه می روید، سایه پشت سر شماست!

    از پسرت لذت ببر

  7. DJ می گوید

    همه چیز چیزی است......اما من خواندم که امروز روز مادر در تایلند است، شاید یک چیز کوچک برای B و تمام شده است، روی آن شن بکشید و ما دیگر در مورد آن صحبت نکنیم...... کمک؟
    من هنگام نظر دادن مراقب هستم زیرا در نهایت فقط یک طرف داستان را شنیده ام و هر داستانی در نهایت دو طرف دارد.

  8. رود بی می گوید

    امروز، جایی در وسط متن، لونگ رود می‌گوید: «قطعاً فکر نمی‌کنم در تایلند فقط زنان «بد» وجود داشته باشند. یک نقل قول قابل توجه! من را آزار می دهد. چون چرا این حرف را می زند؟ برای چه هدف؟ او فقط با یک زن تایلندی تجربه دارد و نمی تواند بر اساس آن هیچ قضاوتی در مورد زنان تایلندی بکند، مگر اینکه تعمیم دهد. و من این را دوست ندارم، زیرا روی همسرم نیز تأثیر می گذارد. و تو از آن دوری کن!
    ت.، بعداً ب.، (همچنین چیزی شبیه به آن!) هم می توانست روسی یا آمریکایی باشد. حتی برابانت. قطعاً همین سیر تاریخی را داشت. تاریخچه زندگی او. با کار خودت که ریه رود به طور مداوم در معرض آن قرار نمی گرفت. این تی است که با قدردانی ابتکار عمل را بر عهده می گیرد و ریسک می کند. من فکر می کنم لونگ رود ترجیح می دهد که ساده لوحی خود را بیان نکند.

    چرا به همه زنان تایلندی مراجعه می کنید و می گویند که مطمئناً همه آنها بد نیستند؟ آیا تا به حال گفته شده که همه زنان تایلندی بد هستند؟ آیا چیزی بیش از این نیست که او بگوید مطلقاً اشتباه را انتخاب کرده است، این انتخاب به عهده خود اوست و همه اینها چیزی در مورد خودش به عنوان یک شخص می گوید؟ در این صورت، از تایلندی بودن او چه چیزی باقی می ماند؟ از این گذشته، قبلاً گفتم: او می توانست روسی یا آمریکایی باشد. حتی برابانت.

    لونگ رود آشنایی اولیه و دوست دختر بعدی خود را کاملاً از مسیر خارج می کند. پس از آن، به عنوان یک شریک، او کاملاً کنترل رابطه خود را با B. از دست می دهد. او به سادگی اجازه می دهد از دستانش لیز بخورد. با این وجود، او ظاهراً می خواهد در مورد زن تایلندی به ما هشدار دهد.
    اما لونگ رود، مجموعه داستان‌هایش را با این نتیجه پایان نمی‌دهد که در نهایت چیزی در مورد نقش سرنوشت‌ساز خود در کل می‌گوید. او در شیوه داستان گویی خود به طور ضمنی مسیر و علت وقایع را بر روی شخص و شخصیت تی قرار می دهد که B است. کسانی هستند که در پاسخ های خود به این امر تشویق می کنند.
    او قرار است در مورد یک زن تایلندی صحبت کند، شریک آینده اش و مادر پسرش، که به نظر می رسد می تواند رابطه خود را با او کاملاً کنترل کند. مطابق با یک آهنگ معروف کودکان هلندی در مورد خرس هایی که ساندویچ می سازند: او آنجا می ایستد و به آن نگاه می کند.
    به طور خلاصه: ریه رود بی گناهی را در خود مطرح می کند، جایی که حماقت آن را بهتر می پوشاند.

    • روری می گوید

      عزیزم.
      وای خیلی خوش شانس بودی من می توانم داستان را پست کنم. می توانم بگویم که او عمیقاً از بهترین نیت و قلبش ناامید است.
      با توجه به شناخت من و آنچه خوانده ام، او به اتفاق پسرش نتیجه می گیرد.
      بنابراین باید بین خطوط خیلی بیشتر از آنچه در اینجا و در پست های قبلی نوشته شده بود، اتفاق افتاده باشد.

      من خودم هرگز به عنوان یک قربانی عمل نمی کنم. اما من صدمه دیده ام. همین امر در مورد نویسنده و پسرش نیز صدق می کند.
      فکر نمی کنم جایی تعمیم داد و با انتشار داستان خود و پسرش در اینجا خود را آسیب پذیر کرد.
      احترام به آن

      البته افرادی هستند که وضعیت بهتری دارند. خوشحال. اما این یک واقعیت است که در هلند 34 درصد از ازدواج ها با شکست مواجه می شوند. 20 درصد از این موارد به طلاق های اعتراضی و با مشکلات اساسی ختم می شود.

      در ازدواج های ملیت های مختلط، میزان طلاق حتی بیشتر است. علت در اینجا اغلب انتظارات بیش از حد از شریک اغلب خارجی است. تخمین زده می شود که این حدود 60٪ باشد. منبع CBS

      • رود بی می گوید

        روری عزیز، اگر پاسخ من را با دقت بخوانید متوجه می شوید که من چیزی برای شکایت از داستان ریه رود ندارم. البته یک نظر خاص وجود دارد: در این قسمت آخر. به نظر من، او این اظهار نظر را بی‌درنگ بیان می‌کند، زیرا نقش خودش را در کل نمی‌بیند. این مهم نیست زیرا تمام شده است، اما همیشه در بسیاری از داستان های مشابه فرنگ من را شگفت زده می کند که آنها به تلاش های دیوانه وار ادامه می دهند تا شکست های رابطه را به گردن دیگری بیندازند.

    • هانس پرانک می گوید

      رودب عزیز، حق با شماست و با این حال حق با شما نیست. هیچ فرد عاقلی نمی گوید که در تایلند فقط زنان «بد» وجود دارند. بنابراین در واقع غیرضروری بود که لونگ رود چنین پیامی را در داستان خود بگنجاند. با این حال، خوشحالم که این کار را انجام داد، زیرا به این معنی است که با وجود تجربیات منفی خود، او جهان را سیاه و سفید نمی بیند. بسیار اطمینان بخش. و من هیچ ضرری در آن نمی بینم.
      شما همچنین بیان می کنید که ممکن است این اتفاق برای یک زن برابانت بیفتد. من آن را مناقشه نمی کنم. اما فرنگی که به تایلند می رود شانس نسبتاً بالایی دارد که با چنین زنی در تماس باشد. و به همین دلیل است که یک هشدار مناسب است. و این داستان او را توجیه می کند.
      امیدوارم بتوانید با آن موافق باشید.

  9. روری می گوید

    ریه رود.

    البته هرگز دقیقاً تجربیات مشابهی وجود ندارد، اما برای همسر سابق تایلندی من بسیار قابل تشخیص است.
    2 روز پس از امضای تابعیت هلندی، با مرد دیگری که او 4 سال می‌شناخت و حتی زمانی که برای کار در خارج از کشور بودم به خانه‌اش آمد، نقل مکان کردم.

    من اولین زن تایلندی ام را از سر کار می شناختم. او در ماساژ کار نمی کرد اما معلم یک مدرسه متوسطه بود. این درست بود زیرا من چندین بار آنجا بودم. با این حال، بقیه زندگی او اشتباه بود. او همیشه داستان هایی در مورد این و آن داشت و اینکه او چه بود و چقدر در خانه خوب بودند. همیشه آماده با داستان هایی در مورد کار، زندگی و والدین او که در نهایت نادرست بود.

    بعداً از یکی از آشنایان تایلندی در دهکده‌ام شنیدم که همیشه از او دعوت می‌کردند تا درباره داستان‌هایش بخندند.
    این حتی تا آنجا پیش رفت که پس از ترک سابق من، او توسط آشنایان "قدیمی" تایلندی خود مورد آزار و اذیت قرار گرفت. بنابراین سابق من به دلیل ناچاری کشور را ترک کرد و بدون هیچ اثری ناپدید شد.

    اکنون با یک زن تایلندی زنده واقعی که با او ازدواج کردم آرامش و شادی پیدا کرده ام. ما 8 از 4 در تایلند زندگی می کنیم. که 4 مورد برای همسر من معمولا فقط 2 ماه است.

    پسرت موفق باشی

  10. کریس می گوید

    آره مرد، این کاملاً چیزی است. مطمئنا داستان خوبی نیست، اما همانطور که کرایف همیشه می گفت: هر نقطه ضعفی یک مزیت دارد. آخرش خوب اومدی بیرون این برخلاف دیگرانی است که چیزی مشابه را تجربه کرده اند.

  11. ران دایکسترا می گوید

    عجب داستانی. حیف که واقعیته بیایید امیدوار باشیم که اکنون همه چیز تمام شده است. در زندگی آینده خود موفق باشید.

  12. سبد ترکهای می گوید

    مرسی از داستان قشنگت رود!!

  13. کیز می گوید

    از خواندن وقایع زندگی شما با یک زن تایلندی لذت بردم. نکته مثبت این است که شما اکنون پدر یک پسر خوب هستید. و من متقاعد شده ام که تو حقیقت را نوشته ای، اما حقیقتی که از چشم تو دیده می شود. اما در نهایت، حقیقتی که از طریق چشمان شما دیده می شود نیز مهم ترین است. اینکه دیگران چه فکری می کنند اصلا مهم نیست. خوشبختانه (من فکر می کنم) T از چیانگ مای آمده است، و نه از آیسان، در غیر این صورت یک سوگیری تاییدی بیش از حد خواهد بود.

  14. یوخن اشمیتز می گوید

    فانگ رود عزیز.
    از شما برای داستان زندگی با همسرتان (به اشتباه انتخاب شده) سپاسگزاریم.
    خواندنش هیجان انگیز بود و من شما را تحسین می کنم که توانستید این را در تمام این سال ها حفظ کنید. من 25 سال است که در تایلند زندگی می کنم و تجربیات زیادی به دست آورده ام، اما داستان شما بی نظیر است.
    کسی را پیدا کنید که بتواند به شما کمک کند تا این را به یک فرم کتاب ترجمه کنید، موفقیت آمیز خواهد بود.
    با پسرت بهترین ها را برایت آرزو می کنم و همسر سابقت را فراموش کن که ارزش ذکر کردن ندارد.
    خانم های تایلندی واقعا خوبی هستند اما باید بتوانید آنها را پیدا کنید. موفق باشید و سعی کنید زمان از دست رفته را با یک شریک جدید جبران کنید.
    یوخن

  15. هانس می گوید

    پس می بینید، پول خوشبختی را نمی خرد. اگرچه بسیاری از خانم های تایلندی اینطور فکر می کنند. هر چه پول بیشتر شادی بیشتر... به زودی داستان من که از سال 1990 شروع می شود و 3 ماه دیگر به پایان می رسد. خوشحال.

    • افزودنی ریه می گوید

      پس می بینید، پول خوشبختی را نمی خرد. اگرچه بسیاری از خانم های تایلندی اینطور فکر می کنند.
      و همانطور که شما می گویید: "با پول به تنهایی نمی توان همه چیز را خرید، اگرچه بسیاری از فرنگ ها چنین فکر می کنند."

  16. علامت می گوید

    مثل یک رمان ایستگاهی خوانده می شود. خط داستان به صورت کلاسیک و تقریبا قرون وسطایی نوشته شده است. شاهزاده سفید و جادوگر سیاه. قهرمان با حسن نیت است، اما فریب خورده است. کتک می زند، می گیرد. او بیشتر کتک می خورد و تلو تلو می خورد. اما پس از آن کودک ناتوان مورد تعرض قرار می گیرد و او وارد نقش قهرمان خود می شود. او کودک بی دفاع را از چنگ جادوگر شیطانی نجات می دهد. او از نبرد به شدت آسیب دیده بیرون می آید، اما پیروز می شود، البته از خودگذشتگی. همه چیز خوب بود که خوب تموم شد. یا نه، نه.

    شیطان هنوز در گوشه و کنار در کمین است. آیا او با تمام شرارت خود دوباره برمی خیزد؟
    هفته دیگه بیا ببین 🙂

    ریه رود سعی کرده با این سریال جایگاه خود را بالا ببرد. به نظر می رسد داستان بر اساس حقایق واقعی است، اما بازنمایی با حماسه های بیهوده رنگ آمیزی شده است.

    جملات کوتاه متن مفهومی و معنایی به طور منظمی هنگام جابجایی خط داستان در زمان و مکان استفاده می شود. نویسندگی فنی ماهر در ژانر ادبیات پیش پا افتاده. سبک محبوب خواندن آسان.

    خوشبختانه، همه ما نرم افزارهای ساده لوح نیستیم.

    با نگاهی انتقادی تر، قهرمان خود را در زندگی حرفه ای خود به عنوان یک حرفه ای توصیف می کند که بدون ترس روی آینده خود کار می کند. او صاحب قدرت و رهبری است. او می داند چگونه بسیاری از علائم را همزمان در هوا نگه دارد. خلاصه ببر.

    اما در زندگی خصوصی خود را فردی ضعیف نشان می دهد که با خوشحالی به خود اجازه زندگی می دهد.
    دروغ ها و ناهماهنگی های داستان خانم ها از این ببر فرار می کند. او در هیچ نقطه ای نشان نمی دهد که مرزها برای او کجاست.

    ریه رود در 9 قسمت خود را به عنوان یک شی مستقیم توصیف می کند. فقط در قسمت 10 او برای مدت کوتاهی موفق می شود زمانی که کودک در معرض خطر قرار می گیرد خود را صاف کند. اما در پاراگراف های آخر دوباره شروع به گریه می کند. او دوباره تعقیب، تهمت و تهدید جادوگر شیطانی را تجربه می کند.

    ریه رود با خوشحالی در سرنوشت غرق می شود، درست مانند صابون های "واقعی". غم انگیز بدون پایان در بهترین حالتش.

    درون نگری می تواند کمک کند... و اگر تسلی باشد: برای هر کوزه درپوشی هست و در دریا ماهی فراوان است.

    موفق باشی روود

  17. janbeute می گوید

    رود عزیز، تو هیچ وقت برای یادگیری چیزی پیر نیستی.
    و پس از خواندن داستان شما، فکر می کنم شما بسیار عاقل تر شده اید و همچنین تجربه زندگی بسیار بیشتری به دست آورده اید.

    جان بیوت.

  18. استفان می گوید

    در برخی از روابط تقریباً با تایلندی‌ها که بعد از کمتر از یک هفته از آنها تشکر کردم زیرا رابطه طولانی مدت با این خانم‌ها ممکن نبود: دروغ و/یا احساس اینکه آنها نمی‌خواهند روابط طولانی‌مدت داشته باشند و/یا واضح است که آنها دنبال پول بودند

    سپس یک رابطه طولانی مدت بیش از یک سال به وجود آمد. این یک رابطه پرتلاطم با لحظات بسیار زیبا و عشق متقابل بود. اما اصرار او برای برانگیختن دعوای جدی حداقل دو بار در هفته، و بسیاری از دروغ های جدی (سن، فرزندان، امور مالی، دارایی) باعث شد با درد دل تصمیم بگیرم که رابطه ما آینده ای ندارد.

    بنابراین با چند فکر جدی به جستجو ادامه دادم زیرا متوجه شدم اگر بالای 50 سال داشته باشم در یافتن یک خانم درست و دوست داشتنی مشکل خواهم داشت. یک خانم مرا آنلاین پیدا کرد. من خیلی مشکوک بودم. ابتدا همه چیز در طول 10 هفته قبل از ملاقات با او به تفصیل مورد بحث قرار گرفت تا بررسی کنم که آیا او صادق است یا خیر. در نهایت همسر دوست داشتنی من 2 سال و نیم است. برای من تقریبا غیرممکن به نظر می رسد که با یک خانم بهتر ملاقات کنم.

    ریه عزیز ممنون از داستانت. نمیفهمم چرا زودتر اون رابطه/ازدواج رو تموم نکردی. این محکومیت نیست. بهترین آرزوها!

  19. ال برگر. می گوید

    من هم تمام داستان ها را خوانده ام.
    به نظر می رسد که آن شریک یک شکل جدی از خودشیفتگی دارد.
    هنوز دیگران را مقصر می دانند.
    لونگرود فقط باید ویژگی های خودشیفتگی را در گوگل جستجو کند.

  20. OostIndien هستم می گوید

    داستان زیبا و فوق العاده نوشته شده است، اما من هم دوست دارم بخوانم که خانم چطور همه اینها را تجربه می کند و داستانش را بخوانم زیرا همه چیز دو طرف دارد


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم