چطوره…. (1)
اکنون 22 سال پیش است که با تایلند تی آشنا شدم. ما 10 سال با هم زندگی کردیم و با او یک پسر 20 ساله دارم که الان 9 سال است که با من زندگی می کند. با وجدان راحت می توانم بگویم که با او هیچ چیز (هنوز) آنطور که به نظر می رسد نیست.
من با T در سالن ماساژ در هارلم آشنا شدم و اگر یک کلیشه در مورد T وجود دارد این است که شما دختر را از بار بیرون می آورید اما نوار را از دختر خارج نمی کنید. اگرچه در مورد T، بار، سالن ماساژ بود.
ما (من و پسرم) هنوز از تایلند بازدید می کنیم، اما به نظر من "سرزمین لبخند" غیرقابل تشخیص تغییر کرده است. این کشور بیش از هر چیز یک کشور جذاب با طبیعت زیبا و در عین حال برخوردها و اتفاقات غیرمنتظره باقی مانده است. از طریق همسران پسرم (سابق)، عموها، عمه ها، برادرزاده ها، خواهرزاده ها و یک برادر ناتنی، "تحولات" و تغییرات را دنبال می کنیم.
وقتی بیش از 21 سال پیش برای اولین بار به آنجا آمدم، یک مدرسه خصوصی - برای بچه های ساکنان شهر و روستاهای اطراف - اوج بود. بعد موتور سیکلت، ماشین و کارت اعتباری یا برعکس آمد که بیشتر رایج بود. سپس محل برگر، پیتزا هات، کنسول بازی و تلفن همراهی که به نظر می رسد به آن چسبیده اند - حتی در مغازه ها.
در مقایسه با آنچه پسرم از نظر دانش در اینجا در هلند در دوره متوسطه و اکنون در دانشگاه علمی کاربردی کسب کرده و هنوز هم کسب می کند، سطح تحصیلات برادرزاده ها و خواهرزاده ها حداقل کمی است. کمتر
دهکده ای که همسران (سابق) من در آن زندگی می کنند، اکنون عملاً توسط نسل جوان رها شده است. به محض اینکه به سن دبیرستان می رسند، آنها را ترک می کنند تا بیایند - اگر در فاصله معقول باشد - در تعطیلات آخر هفته توسط مادر و بابا تغذیه شوند، ماهی و مخصوصاً (مردها) ویسکی مکونگ و کیچا بنوشند تا سیگار بکشند.
تعداد بسیار کمی از جوانان آموزش های فنی را دنبال می کنند - که واقعاً لازم است - و عجیب است که کسانی را که من می شناسم از نظر فنی خوب آموزش دیده اند - به محض اینکه فرصت پیدا کنند - انتخاب می کنند که دیگر دستشان را کثیف نکنند. آنها وارد یک تجارت یا خدمات می شوند. شرم….
اخیراً برادرزاده ای نوعی خدمات اجتماعی را انجام داده است. او تقریباً هیچ کاری انجام نداده است، اما صادقانه بگویم، او ظاهری متفاوت دارد و حداقل 30 کیلوگرم وزن کم کرده است که آن هم بسیار ضروری بود.
با این حال، اتفاقات اخیر باعث شد دوباره فکر کنیم که آیا باز هم به تایلند خواهیم رفت. اخیراً یک تغییر بازی بزرگ در آنجا اتفاق افتاده است - به ابتکار سابق من - که همه روابط را وارونه کرده است (دوباره).
خودم، قبل، حین و حالا بعد از رابطه با تی- آنقدر ساده لوح بودم که هنوز در شگفتم، یا گیجی به واقعیت نزدیکتر است. من کار خوبی داشتم، من بسیار باهوش هستم و با این حال….، با کره و شکر وارد آن شدم و این برایم هزینه زیادی داشت.
من پس از ترک درس تنیس در هارلم با تی آشنا شدم. مهرماه بود، بارانی و طوفانی. من - مرد مجرد - 42 ساله، از جلوی سالن ماساژ به خانه برگشتم و دیدم که علامت "باز" چشمک می زند و تصمیم گرفتم وارد اتاق شوم. من واقعا "سبز" نبودم، اما هرگز ماساژ تایلندی نخورده بودم. بعد از یک سیگار دیگر زیر باران تصمیم گرفتم زنگ در را بزنم. در را یک تایلندی محکم باز کرد که معلوم شد ماما سان است. این برخلاف تصوری بود که در سرم از زیباییهای باریک و کمی برنزه شده داشتم.
ماما سان مرا به اتاق نشیمن برد و خوشبختانه آنطور که تصور می کردم 4 خانم بودند. دخترا همون موقع از روی کاناپه پریدند و یه ضربه ای زدند و لبخند قشنگی به من زدند و یکصدا با صدای دلنشینی بهم گفتن ساواسدی ک. وای این داشت وارد می شد ماما سان به بهترین زبان انگلیسی/هلندی به من گفت که می توانم یک یا دو دختر را انتخاب کنم و خانم ها همه قهقهه های زیادی داشتند…
ادامه دارد
روشنگر چون موردی مجزا نیست!
داستان خوب و واقعی به خوبی نوشته شده. منتظر ادامه مطلب باشید
من گمان می کنم که من نیز، زمانی که هنوز در NLD زندگی می کردم، به این سالن ماساژ رفته ام.
خیلی کنجکاو در مورد ادامه این داستان رود عزیز 🙂
این اولین عمل به تنهایی برای من بسیار آشنا به نظر می رسد، همانطور که پسری (مال من تقریباً 18 ساله) که اکنون 9 سال است که پس از 10 سال ازدواج با من زندگی می کند و من در مورد ادامه آن کنجکاو هستم ... و فکر می کنم می توانم بنویسم. همین کتاب در مورد این… تعجب می کنم….
تا اینجا یک داستان خوب و بسیار خواندنی است و من فرض می کنم باز و صادقانه است.
جوپ عزیز،
باور کنید، این یک دور زدن بود، به نوبتی که هنوز هم من را گیج می کند -12 سال پس از جدایی ما.
من هم نمی توانم از شر او خلاص شوم چون با هم یک پسر داریم و با وجود اینکه او تقریباً هیچ ارتباطی با مادرش ندارد، مادربزرگ، عمو، خاله، برادر ناتنی، پسر عموها هستند و ما هنوز به آنجا می رویم. ما در این مورد تردید جدی داریم. بیشتر در مورد آن در عاقبت.
با احترام،
رود
من واقعاً منتظر ادامه و داستان کامل هستم.
زیرا یک چیز قطعی است: آنها همچنان شما را با رفتار غیرقابل پیش بینی خود شگفت زده می کنند.
اما این دقیقاً همان چیزی است که به نظر من جذاب است. تا زمانی که «حسابهای» خود را تحت کنترل داشته باشم، میتوانم از آن لذت ببرم.
؟"او"؟
به طرز وحشتناکی تحقیرآمیز، و یک مرد "مرتب" در "سالن ماساژ" چه می کند؟
در مورد آخرین رمان Jeroen Brouwers صحبت کنید؟
"او" باید خجالت بکشد که در مورد زنان تایلندی یا از هر ملیتی صحبت کند!
شما باید آنها را به عنوان زبان نوشتاری و نوعی بیان ببینید و یک مرد در سالن ماساژ چه می کند؟ یک خانم در سالن زیبایی چه می کند؟
میریام عزیز
بعد از 44 سال تجربه تایلندی، من هم نظر خودم را دارم، نه همه زنان تایلندی، بلکه در مورد بسیاری که با فرنگ سروکار دارند.
متأسفانه زیاده روی در الکل، قمار و تقلب رایج است.
تفاوت واضحی بین یک زن هلندی متوسط و یک زن تایلندی در هلند وجود دارد و باید به خاطر داشته باشید که زن تایلندی که در هلند زندگی می کند نماینده زن تایلندی در تایلند نیست.
تعارف ! من در مورد دنباله آن کنجکاو هستم، اما همچنین کجا اشتباه کرده است؟
خیلی خوبه، خیلی خوب، منتظر دنباله هستم
این اولین بار است که میشنوم کسی با زنی از یک سالن ماساژ در هلند رابطه برقرار میکند. ظاهراً این نیز ممکن است، اگر شما خوش شانس باشید.
من کنجکاو هستم در مورد دنباله.
من خودم آنقدر سادهلوح بودهام - قبل، حین و اکنون بعد از رابطه با تی - که هنوز از آن شگفتزده هستم، یا گیجی به واقعیت نزدیکتر است. من کار خوبی داشتم، من نسبتاً باهوش هستم و با این حال ... من با کره و شکر وارد آن شدم و این برای من بسیار "هزینه" داشت.
یک داستان فوق العاده سنتی. روشی که تقریباً همیشه به پایان می رسد.
در مورد آموزش در حرفه های فنی، اخیراً شنیدم که پسر عموی "آیسان" 18 ساله دوست تایلندی من پس از پایان دوره آموزشی مکانیک خودرو به مدت یک سال در کنتاکی فرید چیکن در بانکوک دوره کارآموزی خود را (یک سال تحصیلی طول می کشد) انجام داده است. . به گفته پدر و مادرش از طرف مدرسه. در واقع به دلیل توهم آنها مبنی بر اینکه مشاغل خدماتی که به فرنگ ها نیز متکی هستند، درآمد بیشتری دارند. سپس دانشآموزان بهتر میتوانند یکی از صدها «دانشگاه» تایلند را انتخاب کنند که در هیچ کجای دنیا به رسمیت شناخته نشدهاند و سطح تحصیلات آنها معادل برنامه درسی یک نوجوان 1 تا 13 ساله است. البته بدون آموزش زبان انگلیسی یا زبان دیگر. اما این هم جدید نیست. 14 سال پیش هم همینطور بود. ولی من هنوز ندیدمش یا خیلی ساده لوح بودم.