در همین حال پیت در یکی از سفرهای دوچرخه سواری خود به دانش جدیدی دست یافته است که اکنون به تنهایی انجام می دهد. همسایه بلژیکی، اگرچه کمی اغراق آمیز است زیرا او در چند بلوک زندگی می کرد، دوچرخه سوار نبود.

در طول سفرهای دوچرخه‌سواری‌اش، پیت یک بار دیگر سگی داشت که او را در خلوت تعقیب می‌کرد. وحش توسط صاحبش تنبیه شده بود. دروازه باز بود و بعد به هر چیزی که می گذرد واکنش نشان می دهند، ماشین باشد یا موتورسیکلت، فرقی نمی کند. با توجه به سرعت، دوچرخه سوار یک شی فوق العاده برای ایجاد سر و صدای زیاد و عمل کمی در این مورد است. اگرچه پیت با دوچرخه به عنوان دیوار آتش یک پیت استاپ کرده بود. خوشبختانه برای پیت، گاهی اوقات همه چیز به گونه ای دیگر پیش می رود.

صاحبش با پیت به زبان انگلیسی صحبت کرد و اجازه داد سگ به عنوان «مردم خوب» به پیت عادت کند. در ادامه صحبتی انجام شد، اینکه پیت از کجا آمده، کجا زندگی می‌کند، آیا مردم تایلند را دوست دارد، شما از کجا آمده‌اید و آیا هلند در اروپا است یا نه، و غیره. اگر او می خواست زیر سایه چتر استراحت کند. خوب، چرا که نه؟ هر روز پیش نمی آید که یک تایلندی شما را برای گفتگو دعوت کند.

بهترین مرد یکی از افراد بهتر بود: می گویند یک مقام استانی، یک مهندس، و همسرش معلم مدرسه بود. بررسی ایمنی ساختمان ها، ایمنی در برابر آتش، آسانسور در صورت وجود، مجوزها، مواردی از این قبیل. خانه در اوایل بعد از ظهر، خدمات تلفنی و مدیریت، که البته اغلب به فعالیت های خصوصی ختم می شد. پنج سال دیگر یا بیشتر و سپس کارمند دولتی بازنشسته می شود. باغ سرگرمی او بود و البته باید یک آبجو یا یک لیوان ویسکی می خورد. پیت به یک بطری آب سرد بسنده کرد، زیرا هنوز مجبور بود با دوچرخه برگردد و حتی در نیمه راه مسیر برنامه ریزی شده خود را طی نکرده بود. همیشه نمی تواند سرگرم کننده باشد، هرچند که البته با نوشیدنی نیز کار می کند.

پشت یک باغ بود به این معنا که برای خود آن مرد بود، بنابراین آشفتگی. یک روز و یک شب تفاوت با جبهه. نوعی باغ اختصاصی با همه چیز و همه چیز که نه تنها آشنایی جدید پیت، بلکه سگ نیز عمیقاً خوشحال بود. حتی یک سوله با سقف برای آماده سازی فعالیت های باغ و گهگاه گپ زدن با کسی و البته با صدای بلند جعبه موسیقی وجود داشت. پیت نسبت به این وقفه احساس خوبی داشت و تمام تلاشش را کرد تا آن را به یک پیت استاپ تبدیل نکند. پس از یک ساعت پیت به سفر خود ادامه داد، با این توافق که بیشتر توقف کند. یک تبادل کوچک اطلاعات تماس و زنگ در که واقعاً کار می کرد کافی است.

اگرچه باغ در خانه جدید پیت قبلاً از علف های هرز پاکسازی شده بود و برخی از درختان حذف شده بودند، اما هنوز هم امسال نیاز به بازسازی مجدد داشت تا کمی پرورش یافته به نظر برسد. پیت همچنین در خانه جدیدش گوشه ای می خواست که در آن محصولات مختلف مانند سبزیجات رشد کند. این نباید خیلی سخت باشد، اگرچه برخی توصیه ها البته هرگز از بین نمی روند. این می تواند یک مکمل خوب برای علایق مختلف برای هر دو باشد.

نقطه عطف پیت در دریاچه بزرگی در وسط شهر بود. در واقع خیلی دردسر بود، فاصله آن از خانه قدیمی او بیشتر بود. در کنار پادگان، یا بهتر است بگوییم کل پادگان همه چیز را به او گفته بودند. مکانی خوب برای شهروندان و گاهی اوقات یک زمین تمرین محدود برای مردان سبزپوش. مسیری سه و نیم کیلومتری که می‌توانید دوچرخه‌سواری کنید، پیاده‌روی کنید، آهسته دویدن و خیلی چیزهای دیگر. روابط زیادی برقرار خواهد شد زیرا مکان های استراحت بسیاری با چرخ دستی های خیابانی و رستوران های مختلف نیز وجود داشت. بسته به روحیه اش، آن قطعه را با دوچرخه می گرفت یا پیاده می رفت. و در راه بازگشت از طریق جاده های قدیمی شهر، مرتباً نزد خانم ماساژور معمولی خود توقف می کرد. سه تخت بامبو پشت سر هم با همان تعداد خانم های مسن تر. پنج کلمه: تنگل، دو ساعت ماساژ با یک فنجان چای زنجبیل به مبلغ سیصد بات. تکه ای از شادی با پرکردن دلپذیر روز. آدم باید راضی باشد.

یک ساعت یا بیشتر بعد، وقتی پیت در خانه جدیدش بود، پیامی دریافت کرد که دخترش منطقه Hua Hin – Cha-Am را به عنوان یک ساحل انتخاب کرده است. آیا می‌توان فعالیت‌های با پدر را نیز در آنجا انجام داد، اگرچه او همچنین می‌خواست ابتدا چند روز در بانکوک بماند. و آنچه پیت در نظر داشت تا فعالیت های مضاعف وجود نداشته باشد و اینکه آیا او نیز می خواست به هوا هین برود. البته با هزینه خودش، در مورد اتاق که اگر اتاق جداگانه ای می خواست. دخترش مطمئن بود که می‌توان برای این کار مکان‌هایی برای خواب در تایلند ترتیب داد. پس از همه، شما هرگز نمی دانید که اوضاع چگونه پیش خواهد رفت، این استدلال بود. پیت برای لحظه ای به آن فکر کرد، اگرچه چند روز همیشه ممکن بود. کل طرح به راحتی در کنار هم قرار می گرفت و یک هفته در ساحل نیز می توانست اضافه شود.

ادامه دارد.

ارسال شده توسط ویلیام کورات

1 نظر در مورد "Fabeltjeskrant یا نه؟- قسمت 12 (ورودی خوانندگان)"

  1. GeertP می گوید

    این احساس را دارم که پیت را با نام دیگری می شناسم.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم