هر چه کسی ممکن است ادعا کند، کریسمس در واقع جشنی نیست که در تایلند برگزار می شود. تجارت اطراف آن البته وجود دارد، اما در اعماق داخلی، در روستاها و شهرهای کوچکتر، به سختی چیزی قابل توجه است.

مردم تایلند همیشه دوست دارند بخورند و بنوشند، البته، و هر مناسبتی با لذت انجام می شود. تزئینات با نور اتمسفر آنها را کاملاً خوشحال می کند، اغلب آنها را در تمام طول سال آویزان می کنند. کریسمس در اینجا یک روز کاری عادی است، مدارس، بانک ها و ... باز می مانند. در نهایت، تعطیلات بودایی برای آنها بسیار مهم است.

و اینجا، در آن دهکده دورافتاده کوچک دور از کریسمس، فرنگی وجود دارد که همه آن دردسرها را کمی نزدیکتر می کند. برای روزها، کودکان نوپا مرتباً به خانه او می‌آیند تا چراغ‌های رنگی کوچکی را که روشن و خاموش می‌شوند تحسین کنند، خودشان را در بادکنک‌های کریسمس منعکس کنند و بابانوئل را لمس کنند. آیا آن فرنگ نیز مرتباً آن آهنگ‌های شناخته شده را می‌نوازد و آن‌ها هم آن را دوست دارند، به‌ویژه به این دلیل که De Inquisitor گاهی اوقات شروع به آواز خواندن با صدای بلند اما بسیار نامتناسب می‌کند. زنگ ها قابل تشخیص هستند و وقتی کسی خوشحال است به طور خودکار حال و هوای خوبی پیدا می کند.

اما De Inquisitor در واقع قصد نداشت یک جشن کریسمس واقعی ترتیب دهد. چون هوا خیلی خوب است، فقط می خواست با خانواده اش کباب کند. این کار آسانی است، کار زیاد نیست و می توانید روز بعد غذای باقی مانده را بخورید. پس رفت خرید.

کمی «کریسمس فراوان» چون در نهایت با غذای سه نفره به خانه آمد. برای De Inquisitor، کباب قطعاً به معنای استیک است، که اینجا کمی گرانتر است و یک سفر پنجاه و چهار کیلومتری برای رسیدن به آنجا، گوشت لطیف بیشتری می خواهد. پای مرغ هم جزء آن است و همبرگرهایی که خودش درست می کند. سیب زمینی در پوست با سیر، و برای حفظ روحیه کریسمس، سیب زمینی را نیز پوره کرد، زیرا او نمی تواند کروکت درست کند. مقداری سبزیجات سنتی دیگر و به عنوان شیرینی روی کیک، یک جعبه بستنی بزرگ با تکه های شکلات در آن، برای دسر خرید.

با وجود روحیه خوب The Inquisitor، عزیزم کمی نگران است. این منطقه از نظر اقتصادی وضعیت خوبی ندارد، مردم خرج بسیار کمی دارند. اینجا در حال حاضر در مورد فقیرترین منطقه تایلند است و آسان تر نمی شود. یا ثروتمندی یا فقیر. به ندرت طبقه متوسطی وجود دارد.

و به این ترتیب برادر او نیز دوباره در اوراق دشوار به پایان رسید. برداشت برنج او بسیار کمتر از حد متوسط ​​بود، بنابراین مازاد کمی برای فروش وجود داشت. تجارت زغال چوب او نیز تقریباً متوقف شده است زیرا بیشتر و بیشتر مردم وسایل خود را می سوزانند، آنها دیگر نمی توانند کیسه های حدود صد و بیست بات را تهیه کنند. و مطلقاً هیچ چیزی در منطقه ساخته نمی شود، او نمی تواند به عنوان یک کارگر روزمزد چیزی به دست آورد. در نتیجه، یک گاو قبلا فروخته شده است و مجبور به جمع آوری مقداری پول نقد شده است.

خانواده پیاک بسیار هوشیار غذا می خورند، او و همسرش تاایی هر دو بسیار لاغر هستند.

به دلیل غذای کم و یک طرفه، معمولاً در مزارع و جنگل ها جمع می شود. حشرات و خزندگان کوچک، سبزیجاتی که برای The Inquisitor عجیب هستند، گاهی اوقات یک تخم مرغ به عنوان تقویت کننده و به ندرت مرغ را ذبح می کنند. خوشبختانه، فرزندان آنها، فی فی شش ساله و Phang Pound تقریباً دو ساله می توانند با این شیرینی، یا از طریق وعده های اضافی اسپاگتی و سایر مواردی که De Inquisitor درست می کند، مکمل آن را تامین کنند.

Liefje-sweet از مقدار زیادی غذایی که De Inquisitor در نظر او آماده کرده بود کمی غرق شد زیرا او تصمیم گرفته بود، صرفاً با روحیه کریسمس، یک کباب گوشت خوک را که با عسل و خردل ترشی شده بود نیز تهیه کند. و او نتوانست جلوی خودش را بگیرد: "وای، آیا این ایده ای نیست که اجازه دهیم برادر و خانواده ام برای شام به ما بپیوندند؟"

واکنش بازپرس در ابتدا دوباره عملی بود: «بله، اما، غذای غربی؟ پیاک آن را نمی خورد.»

شیرینی که به وضوح آماده شده، پاسخی آماده دارد: «پوآ سید می‌خواهد از شر اردک‌هایش خلاص شود. هشتاد بات به ازای هر کیلوگرم و یک چربی بیش از سه کیلوگرم وجود دارد، من درست می کنم برای پیاک و شما باسن را برای کباب می‌گیرید. و مقداری از استیک خود را به من بدهید، من آن را خرد کرده و با فلفل مزه دار می کنم. سریع: "آرامش را بگیر، می سونگ شوهرش به عنوان مامور راهنمایی و رانندگی کار می کند، او در خانه تنهاست."

البته اشکالی نداره و کریسمس را جشن می گیریم. با هشت. این سرگرم کننده تر است.

3 پاسخ به “زمستان در آیسان: کریسمس”

  1. برت می گوید

    سپس همسر شما با وجود اینکه مسیحی نیست، ایده کریسمس را به خوبی یاد گرفته است.
    تعطیلات بر شما و همه مبارک البته.

  2. اروین فلور می گوید

    تفتیش عقاید عزیز

    خیلی وقته خبری ازت نداشتم، اما دوباره نوشتم، قطعه خوبی بود.
    روز خوبی داشته باشید و سال خوبی داشته باشید.
    ملاقات groet vriendelijke،

    اروین

  3. ادی از اوستند می گوید

    عزیزم بسیار زیبا نوشته شده و من همیشه از داستان های شما لذت می برم. من می توانم فضا را به خوبی تصور کنم. در ماه می 2020 به تایلند باز خواهم گشت.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم