وان دی، وان مای دی (قسمت 6)

نوشته کریس دی بوئر
Geplaatst در زندگی در تایلند
برچسب ها: ,
11 اوت 2016

اگر در تایلند زندگی می کنید، طبیعتاً با حیواناتی در تماس خواهید بود که هرگز در هلند ندیده اید. البته آنها در اینجا حیواناتی دارند که شما نیز در هلند دارید، اما گاهی اوقات آنها به روشی متفاوت از ما هلندی ها با آنها برخورد می کنند.

این زمان در مورد انواع ماجراهای کوچک با و از حیوانات در آپارتمان من و در سوئی من است. بگذار از داخل خانه شروع کنم. علاوه بر ساکنان معمولی کاندو مانند مورچه ها (که اگر کمی مربا از صبحانه روی میز ریخته باشید در کمترین زمان در گروه های چهار نفره ظاهر می شوند)، پشه ها، جیکتجوک ها و گاه به گاه سوسک، من نیز برداشت در حمام. همیشه آنجاست چون من آن را (یا او، دقیقاً نمی دانم) با چسب دو طرفه به دیوار چسبانده ام.

برای جلوگیری از پشه ها از فروشگاه باغ وحش Dusit خریداری شده است. و من احساس می کنم که کار می کند. همچنین در برابر چیز دیگری کمک می کند. نونگ نات، پسر 3 ساله همسایه، نیز از این می ترسد. قبل از اینکه فرد در حمام زندگی کند، نونگ نات گاهی اوقات از توالت ما استفاده می کرد. فکر می کنم چون مکانیزم فلاشینگ دارد و باید از کاسه آب برای شستشو در خانه استفاده کند. او همیشه بیش از یک بار از خانه ما نقل مکان کرد.

سوئی سگ خیابانی ندارد. با این حال، اغلب می توان دو سگ را پیدا کرد که در روز روشن با یکدیگر عشقبازی می کنند. من فکر می کردم که در تایلند مجاز نیست، اما هی... یک سگ متعلق به همسایه آن طرف خیابان، یک نوع گلدن رتریور، و دیگری (ماده) متعلق به پورن و جو است. او در انتهای سوئی زندگی می کند، اما به طور مرتب به آن سر می زند (فکر می کنم برای رابطه جنسی). وقتی این موضوع را به پورن گفتیم، او بلافاصله پرسید که آیا مایلیم در صورت باردار شدن سگش توله سگ داشته باشیم؟

البته پرندگان زیادی در سوئی وجود دارد. صبح حدود بیست کبوتر که هر روز صبح با یک ساندویچ واقعی (سفید یا قهوه ای) پذیرایی می کنم. و از طریق یک خانه پرنده، اکنون خانواده گنجشک ها را برای سومین بار گسترش داده ایم.

حوصله‌تان را سر نمی‌برم که ما همیشه خفاش داریم، حتی عصرها، گاهی سنجاب از سیم‌های برق عبور می‌کند و مرتباً یک گربه (که ما او را ارشد نامیده‌ایم) می‌آید.

موش مرده فال بد است. بدون جایزه در قرعه کشی

برخی از حیوانات در خرافات تایلندی نقش دارند. این خرافات تقریباً همیشه به شانس یا اعداد خوش شانس مربوط می شود. همسرم بارها و بارها در قرعه کشی تایلند جایزه می برد، اما سال گذشته در یک روز قرعه کشی در ورودی کاندو را باز کردم و دیدم یک موش مرده (نسبتا کامل) جلوی درب ورودی خوابیده است. به همسرم گفتم که بلافاصله جواب داد: پس ما امروز در قرعه کشی برنده نمی شویم. موش مرده نشانه بدی است. و چنین شد: بدون جایزه.

گاهی همسرم وزغی را در سوئی می گیرد. هنگامی که این اتفاق می افتد، حیوان را روی پشت خود قرار می دهند و شکم او را با پودر تالک سفید خنک کننده می مالند.

به نظر نمی رسد که وزغ را اذیت کند، طبیعتاً احساس خنکی دلپذیری دارد. همسرم سپس سعی می کند یک عدد را روی شکم وزغ کشف کند و البته آن عدد، عدد خوش شانس قرعه کشی بعدی است. این رقم اخیراً قابل کشف نبود. وزغ دست همسرم را خیس کرد... بله، فقط به عنوان یک هلندی می توانید این را بدانید: وقتی شکم شما سرد می شود، همیشه باید ...

کریس دی بوئر

ساختمان کاندومینیوم که کریس در آن زندگی می کند توسط یک زن مسن اداره می شود. او را مادربزرگ صدا می کند، زیرا او هم از نظر موقعیت و هم از نظر سنی است. مادربزرگ دو دختر (دواو و مونگ) دارد که مونگ صاحب ساختمان روی کاغذ است. راننده تاکسی جو ساکن آپارتمان کریس است و پورن همسر (سومین) اوست.

5 پاسخ به “وان دی، وان مای دی (قسمت 6)”

  1. برت می گوید

    باز هم داستان عالی، من همیشه از خواندن آنها لذت می برم، به خصوص داستان های مادربزرگ و سایر ساکنان. ادامه بده!! منتظر داستان بعدی هستیم

  2. روود می گوید

    کریس عزیز، خوشبختانه این هفته یک قسمت دیگر از wan die wan mai di وجود دارد که با کمال میل آن را خواندم.
    بدون اینکه فشار زیادی به شانه های شما وارد شود امیدوارم مثل یک سریال خوب تا حدود 100 قسمت ادامه دهید.
    من در حال حاضر مشتاقانه منتظر قسمت بعدی هستم، بسیار متشکرم!

  3. رانت دار می گوید

    خیلی خوب! به این ترتیب هنوز هم می توانید یک محیط زندگی کاملاً غیر جالب را به یک داستان زیبا تبدیل کنید. البته شما به چیزهای کوچک نیز توجه بیشتری خواهید کرد. من همچنین دوست دارم جنبه خنده دار رویدادهای بزرگ و کوچک را مشاهده و ببینم. یک بار یک خانه چوبی بسیار بزرگ و قدیمی اجاره کردم و چندین «توکای» در آن بود. آنها خیلی بزرگ بودند، به رنگ سبز-آبی زیبا، اما هنوز آنها را ترسناک می دیدم. یک شب متوجه شدم که آنها چقدر قوی هستند و چگونه می توانند بجنگند که یکی از آن بزرگوارها با یک موش واقعی روی یک تیر در اتاق خواب من برخورد کرد. موش زنده نماند. من دعوا را تماشا کردم چون از سر و صدا نمی توانستم بخوابم.

  4. گرت می گوید

    خواندن داستان های شما کریس و ادامه دادن آن هنوز هم سرگرم کننده است.

  5. دانیل ام می گوید

    داستانی زیبا با پایانی بسیار خنده دار.

    منم میخوام دفعه بعد یه داروی ضد پشه بخرم😛


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم