زندگی یک مستمری بگیر در تایلند چقدر خوب یا آزاردهنده است؟ آیا لیوان نصفش خالی است یا نصفش پر است؟ همه چیز بستگی به این دارد که چگونه به آن نگاه می کنید و به خصوص چگونه آن را تجربه می کنید.

نيمه خالي، ترشي گوشه گير

کارم با تایلند تمام شد! سرزمین لبخندها؟ در سال‌های اخیر، تایلندی‌ها آنقدر بداخلاق شده‌اند که دیگر نمی‌توان لبخند یا کلمه‌ای دوستانه زد. آنها گرگ پول هستند، هر کدامشان. مثلاً چند هفته پیش فکر می کردم در یک بار یک آبجو خوب می خورم و بلافاصله همه دخترها با چشمانشان به من پریدند. همه را فرستادم به جز دو نفر. یک شب خسته کننده بود، زیرا آن دو دختر به سختی یک کلمه انگلیسی صحبت می کردند. صورت حساب 4.000 بات بود! برای 12 آبجو! من شکایت کردم که قبلاً خیلی کمتر پول می دادم اما پاسخی دریافت نکردم. مشتریان وفادارشان را اینگونه می راندند، دیگر مرا با این رفتارهای غیر مهمان نواز نخواهند دید!

و سپس آن زبان تایلندی عجیب و غریب. من 20 درس خواندم و هنوز نمی توانم با مردم صحبت کنم. آن زبان خیلی سخت است. شروع نکن چرا آن تایلندی ها فقط انگلیسی درست یاد نمی گیرند؟

در این شهر سه رستوران وجود دارد که در آن غذاهای غربی تهیه می کنند. باید برم اونجا چون غذای تایلندی معده درد می کنه. اما غذای آنجا بسیار گران است و چیزی شبیه غذاهای غربی واقعی نیست. چرا آن تایلندی ها هرگز چیزی یاد نمی گیرند؟ آنقدرها هم سخت نیست؟

با کمی بدشانسی شما را نیز با یودل از پخش کننده روستا از خواب بیدار خواهید کرد. سپس آنها چیزی برای جشن گرفتن در معبد دارند. آیا آن راهبان با تنبلی پول، غذا و سایر کمک ها را جمع آوری می کنند؟ در تمام طول روز آن ماشین صدادار، سر و صدای زیاد، مردمی زوزه می کشند که آن را به هم می ریزند. چگونه استراحت کنم؟

صحبت از باند، روستای ما پر از زباله است. یک بار به دهکده رفتم و گفتم روستا خیلی کثیف است. روستا خوب نیست! چرا هیچ کاری نمی کنی؟ به من خیره شد و رفت. با کوچکترین انتقادی، هر چند موجه، همه آن تایلندی ها بلافاصله چهره خود را از دست می دهند. هیچ پیشرفتی ممکن نیست و البته کشور جهان سومی باقی می ماند.

هفته گذشته در یکی از آن پست های بازرسی بی فایده ای که توسط آن کوبنده های سرویس قهوه ای اداره می شد، کشیده شدم. می گفتند سرعت می گرفتم. "خب بله، اما 20 مایل خیلی سریع!" با عصبانیت گفتم می خواستند گواهینامه رانندگی و گواهینامه ام را ببینند، اما یادم رفته بود بیاورم. آنها به کپی ها بسنده نمی کردند و من مجبور شدم 2.000 بات جریمه بپردازم که آن را به 1.000 بات کاهش دادم و آن را در جیب عقب خود گذاشتند. چه باند فاسدی

در خانه نیز تمام دردسرهای پول، یکی پس از دیگری برای قرض گرفتن پول پیش می‌آیند، اما آن را پس می‌دهند. فقط 500 بات به آنها قرض دهید و دیگر هرگز آن را نخواهید دید. در واقع، خیلی بعد آنها دوباره برای پول گدایی می کنند. همه برای پرداخت بدهی های قمار خود. وسایل من هم ایمن نیستند، مهم نیست که در ابتدا چند ابزار را گم کردم. آنها برگشت نمی دهند، بنابراین من باید همه چیز را در قفل و کلید نگه دارم. یخچال، نوشیدنی؟ همان داستان، آنها فقط با آن کنار می روند. مثل اینکه خانه من یک فروشگاه هدیه است. آنها واقعا فکر می کنند که پول پشت سر من در حال افزایش است.

من دوست دارم پیاده روی کنم، اما اینجا جالب نیست. پارس کردن، گاز گرفتن سگ ها و هوای کثیف و ناسالم. من ترجیح می دهم با SUV خود به کوهستان بروم. اما حتی آن زمان هم بوی مزارع سوخته را حس می کنم، آیا آن کشاورزان تنبل نمی توانند دست از کار بکشند؟ آیا آنها درک نمی کنند که روش های بسیار بهتری برای این کار وجود دارد که به نفع برداشت جدید نیز باشد؟ واقعا احمق.

تایلندی ها واقعاً بسیار متفاوت هستند، کل کار و تفکر آنها هیچ شباهتی به ما ندارد. آنها واقعاً از سیاره دیگری هستند. شما هم نمی توانید با آنها دوست باشید. تایلند مرکز جهان باقی می ماند، آنها از صحبت کردن به زبان دیگر خودداری می کنند و کسانی که با شما کنار می آیند همیشه کاری با شما دارند. شما فقط یک خارجی باقی می‌مانید.

دو روز پیش در اداره مهاجرت بودم. چه هرج و مرج! من مجبور شدم 5 سند اضافی تحویل بدهم، یک موقعیت کاملا غیر ضروری دیگر. من 1.000 بات پیشنهاد دادم اما آنها 2.000 می خواستند. هلند کشوری فاسد است اما تایلند از این هم بدتر است. با عصبانیت رفتم کنار. قلدری یک خارجی، اینگونه غاز را با تخم های طلا ذبح می کنند! برای این نگهش میدارم دو هفته دیگر به هلند برمی گردم.

نیمه پر، لذت بخش دلسوز

تایلند زیباترین و دوستانه ترین کشوری است که تا به حال در آن زندگی کرده ام. من روزانه از لبخند معروف تایلندی لذت می برم. دیروز در یک بار آبجو خوردم. خانم های زیادی برای انتخاب وجود داشت، من احساس می کردم بچه ای در مغازه شیرینی فروشی هستم، چه انتخابی! فکر کردم دیوانه شو و دو خانم زیبا و دوست داشتنی با من همراهی کردند. به تایلندی کج من با هم خیلی خندیدیم! صورتحساب 4.000 بات کمی گران بود، اما برای چنین عصر عالی من خوشحال بودم که هزینه آن را پرداخت کردم. و در معامله من یک آغوش رایگان گرفتم! پسر خوش شانسی که من هستم. هفته بعد دوباره میرم ولی چند تا آبجو کمتر خانم ها!

یادگیری زبان تایلندی بسیار خوب است. کمی زمان می برد اما من حاضرم این کار را انجام دهم. اکنون می توانم زنان بازار و دختران بار را با همان جوک های احمقانه زبان تایلندی سرگرم کنم. آنها همچنان با خوشحالی لبخند می زنند! خوای به جای کلوی.

من اغلب در دکه های خیابانی که در گوشه و کنارش است غذا می خورم. خوشمزه و بسیار ارزان. خانم مدیر من را خوب می شناسد و اخیراً گفت "Weer plaa chohn sadoeng?" این غذای مورد علاقه من است. گفتم نه پولم تمام شده، فقط یک کاسه برنج به من بده. با خنده رفت تا ماهی را آماده کند.

هرازگاهی از رادیو روستا بیدار می شوم. بعد مثلاً یک مهمانی خوب را اعلام می کنند که در آن همه استقبال می کنند. همه مشغول می شوند، مردم می رقصند و موسیقی می سازند. با وسایلی ساده، آن‌ها با هم روز بسیار خوبی را رقم می‌زنند. من هم همیشه در مهمانی ها خوش آمد می گویم. چه تعداد بشقاب و لیوان از آن عبور می کند، که شامل آبکشی زیادی است. دوست دارم کمک کنم

متأسفانه روستای ما واقعاً کثیف است و همه جا زباله زیادی دارد زیرا سرویس جمع آوری زباله وجود ندارد. رفتم تا با دهیار صحبت کنم، گفتم نگران زباله و آلودگی روستای زیبایمان هستم. او به حرف من گوش داد و قبول کرد که روستا واقعاً تمیز نیست. من پیشنهاد کردم که زباله ها را هر هفته با تعدادی داوطلب تمیز کنید. او بلافاصله مشتاق شد و گروهی متشکل از پنج زن میانسال و مسن را از طریق صدا و سیمای روستا تشکیل داد. اکنون همه ما هر هفته برای جمع آوری زباله در روستا می رویم. با آن زنان خندان بسیار خوب است و بعد از آن همیشه آنها را با یک غذای ساده پذیرایی می کنم. واقعا دنج!

بنابراین من مرتباً در منطقه بیرون می روم. احمقانه است که من اخیراً 20 کیلومتر خیلی سریع رانندگی کردم. من دستگیر شدم. خوب است که اکنون پست های بازرسی زیادی وجود دارد. بارها عذرخواهی کردم. متأسفانه یک بار دیگر گواهینامه رانندگی و گواهی ثبت نام را در خانه گذاشته بودم. خون کای خی لوم تائه مای لوم خی. "من پیرمرد فراموشکار هستم اما مدفوع را هرگز فراموش نکن." به نظرش خیلی خنده دار بود، اما به حق من را 2.000 بات جریمه کرد. فرداش رفتم کلانتری پرداخت کردم. خانم پشت کامپیوتر گفت: "حالا دوباره بیا!" خوشبختانه جریمه ها در تایلند بسیار ارزان تر از هلند است، من در آنجا 10.000 بات ضرر می کردم!

مردم منطقه نیز گاهی برای قرض گرفتن در خانه را می زنند. به عنوان مثال برای یک جفت کفش جدید برای همراهی با لباس مدرسه یا برای شیر بچه. دخترشان بچه را نزد آنها گذاشته بود تا در بانکوک کار کند. غمگین. گاهی به آنها چیزی می دهم، گاهی به آنها پول قرض می دهم. من همه اینها را پیگیری نمی کنم، گاهی اوقات مقداری پول پس می گیرم، گاهی اوقات نه. همسایه هم می‌داند که آلونک من را کجا پیدا کند، که قفل نیست، بنابراین گاهی اوقات آن را از دست می‌دهم. وسایل از بین رفته، به سمت خانه در سمت چپ یا راست راه می روم و اغلب وسایلم را دوباره آنجا پیدا می کنم. اوه، دوباره استفاده می شوند. من همچنین گاهی اوقات از مردم محله با یک آبجو یا چیزی برای خوردن پذیرایی می کنم. بعضی ها واقعاً آن را پهن ندارند، آنها به سرعت یک جعبه آبجو را پس نمی دهند، اما این هم مهم نیست. وقتی برای پیاده روی می روم، اغلب از من دعوت می کنند که از گوشت موش سرخ شده یا ویسکی تقطیر شده خانگی استفاده کنم. با آن حرکات شیرین و گرما آنها به من پاسخ مضاعف و مستقیم می دهند.

من دوست دارم انحرافی را طی کنم، متاسفانه هوای اطراف روستای ما بار دیگر به دلیل سوختن مزارع ذرت بسیار کثیف شد. من با کشاورزان گپ زده ام، که موافقند که واقعا مناسب نیست، اما آنها انتخاب کمی دارند. آنها از دولت کمک نمی گیرند تا این کار را متفاوت انجام دهند. خوب، اگر مجبور نباشید هر بات را سه بار بچرخانید، صحبت از حاشیه آسان است. سپس سوار دوچرخه‌ام شدم تا بعد از یک ساعت در یک جنگل نسبتاً تازه قدم بزنم.

بله، من گاهی اوقات عجیب به نظر می‌رسم، اما وقتی فشار برای هل دادن می‌آید، تایلندی‌ها هم فقط مردم هستند. برخی چیزها کمی متفاوت هستند، اما مانند تایلندی شما آنها را در همه شکل ها و اندازه ها دارید. افرادی هم هستند که با هم آشنا یا دوست خوبی شده اند. ما صحبت های معمولی در مورد مسائل روزمره و گاهی اوقات در مورد مسائل خاص داریم. ما واقعاً همدیگر را احساس می کنیم و اوقات خوبی را با هم می گذرانیم. اخیراً یکی از آنها گفت: "من فکر می کنم شما در قلب خود نیمه تایلندی هستید".

متأسفانه، همه چیز درست نیست و مسائل جدی نیز باید مرتب شوند. دوباره آن موقع از سال بود: پیاده روی تا اداره مهاجرت. من می ترسیدم، همیشه خیلی شلوغ است. گاهی از کارمندان دولتی و کارخانه های رسمی متنفرم. این بار فقط 5 مدرک کم بود که روز بعد اجازه تحویل آنها را دادند. خوشبختانه خیلی سریع پیش رفت. بعد به اصرار همسرم خواستم 500 بات هدیه بدهم که با توسل به وظیفه رد کردند! الان یک سال است که از آن خارج شده است. امیدوارم سالهای زیادی از تایلند لذت ببرم!

(با تشکر از Rob V. برای اضافات و اصلاحات مفید).

31 پاسخ به "تایلند: نیمه خالی یا نیمه پر لیوان"

  1. مارت می گوید

    تینو،
    ایده عالی و همینطور…
    سال 20 سالم

  2. و Giani می گوید

    ؟؟؟؟
    زیبا نوشته،
    نسخه مثبت و منفی با ~حقایق~
    تایلند رو هم اینطوری تجربه میکنم ولی به عنوان نسخه مثبتش تجربه میکنم چون خودم انتخابش کردم!

  3. ژاک می گوید

    تینو اینطوری است، فقط نحوه نگاه شما به آن است یا بهتر است بگوییم چگونه آن را کنار هم می گذارید. آیا شما راحت هستید و در چرم سختگیر نیستید یا این که در تایلند باعث صرفه جویی زیادی می شود. من همچنین با بسیاری از اتفاقات تایلند مخالفم، اما باید در اینجا زنده بمانم، بنابراین ذهن در نقطه صفر و دیدگاه بی نهایت چیزی است که به خودم می گویم. انواع آفتاب پرست در اینجا خوب عمل می کنند و دایناسورها بسیار کمتر، بنابراین من می توانم آن را نیز توصیف کنم. همانطور که شما می نویسید، همه ما در طول اقامت طولانی موقعیت های قابل تشخیصی را تجربه می کنیم. من از صمیم قلب می توانم امیدوار باشم که در تعدادی از زمینه ها بهبودی حاصل شود، یعنی از هر طرف که به آن نگاه کنید، به شدت مورد نیاز است. به خصوص در زمینه انحطاط جامعه، رانندگی ایمن، محیط زیست، آموزش، تحصیل و... در زمان من دیگر این اتفاق نمی افتد، بنابراین به این زودی ها نمی شود. تایلندی، اما شاید انسانیت، در کاستی های خود پافشاری می کند. خیلی ها نمی خواهند یاد بگیرند اما بدون در نظر گرفتن عواقب آن کاری را که دوست دارند انجام می دهند. فردا دوباره خورشید برای همه ما طلوع خواهد کرد و فرصت های جدیدی برای بهره برداری خواهیم داشت. من هنوز با یادگیری کامل فاصله دارم و امیدوارم بسیاری با من باشند، سپس آینده می تواند کمی بهتر شود. 2020 ما آن را در زندگی و رفاه تجربه خواهیم کرد.

  4. مارک تیریفایس می گوید

    این نگرش فوق العاده ای است تینو… در ابتدا من مانند اولین بود، اما پس از چند سال و به خصوص اجتناب از تماس با مهاجران ترش، هنوز در تایلند بسیار زیبا و دلپذیر است. پس از 14 سال (2002-2016) کشور را ترک کرده اند، اما امیدوارم به زودی به عقب برگردیم.

  5. جانی بی جی می گوید

    قطعه خوبی

    به نظر من لیوان باید همیشه نیمه پر باشد، اما گاهی اوقات این احساس را دارم که نویسنده و سردبیرش زندگی یک تایلندی را نیمه خالی می بینند.
    من در تایلند 0,0 حق رای دارم که تقریباً نظر من در سیاست هلند و اتحادیه اروپا است. در هلند، از جمله، من در انتخاب شهردار یا سناتور رای مستقیمی ندارم.
    با وجود این جزئیات، لیوان برای من نیمه پر شده است، زیرا اگر می خواهید مشکلی داشته باشید، واقعاً باید خیلی زیاد و به خصوص به وضوح در خارج از خطوط راه بروید.
    تا زمانی که دیوانه تر از رئیس پلیس محلی خود رفتار نکنید، خیلی بد نیست.

    • کریس می گوید

      با وضعیت کنونی دموکراسی و تفکر دموکراتیک سیاستمداران (منتخب)، داشتن یا نداشتن حق رای کمتر و کمتر با اعمال نفوذ مرتبط است. دموکراسی پارلمانی یک مفهوم منسوخ و منسوخ است.
      به جرات می توانم بگویم که به عنوان یک خارجی، تأثیر بسیار بیشتری بر سیاست تایلند دارم از مجموع آرای همکاران تایلندی ام. و ببینید: اگر بخواهند نفوذ خود را اعمال کنند، از برگه رأی استفاده نمی کنند، بلکه از شبکه های خود استفاده می کنند. من هم این کار را می کنم. و این کار می کند.

      • تینو کویس می گوید

        شاه، سرهنگ و کاردینال
        همراه با سرمایه
        همه به هم کمک کنیم

        شوخی کردم شاید بتوانید از نفوذ خود استفاده کنید تا طنز و کنایه در مورد افراد عالی رتبه دیگر مجازاتی نداشته باشد؟ متشکرم.

  6. زالو درختی می گوید

    تایلند: یک خنده و یک اشک!

  7. هانس می گوید

    هاها داستان قشنگ تونی در نهایت یک مقاله سرگرم کننده دیگر در تایلند بلاگ. من از تینو خندیدم. هر دو نوع بسیار خوب و همچنین بسیار قابل تشخیص هستند. این چیزی است که شما از آن در تایلند می سازید و چگونه به چیزها نگاه می کنید. من بیشتر از نوع نیمه پر هستم. متأسفانه، من به طور فزاینده ای با نوع نیمه خالی در تایلند مواجه می شوم. من اغلب آنها را صبح زود می بینم. آنها ساعت 10.00 صبح روی نیمکت شاکیان با آبجو در دست نشسته اند. من همیشه با یک اسکله پهن از آن اجتناب می کنم و سپس در واقع فقط یک توصیه دارم: پس باید به هلند برگردید. نه این که مهم باشد. زیرا تایپ نیمه خالی نیز به زودی از وضعیت بدی در هلند شکایت خواهد کرد. ماهیت نوع نیمه خالی همین است. آنها فقط باید همیشه چیزی برای شکایت داشته باشند در غیر این صورت "خوشحال" نیستند.

  8. لئو تی. می گوید

    بله تینو، این فقط به نحوه نگاه شما بستگی دارد. به عنوان مثال، من نسبت به شما مثبت هستم و شما را به خاطر ذهن فعال و مبارزه بی امان شما با بی عدالتی تحسین می کنم، در حالی که کریس، معلم بانکوک، دیروز (28/12) در یکی از واکنش های خود به اخبار جعلی به شما گزارش داد که شما می خواهید. از سندرم اقتدار بدنام رنج می برند. اکنون من آموزش پزشکی ندیده ام، اما به یاد دارم که یک سندرم در واقع نشان دهنده یک بیماری است و به هر حال مثبت نیست. به خاطر سلامتی شما، من در اینترنت برای آن جستجو کردم اما چیزی پیدا نکردم. آیا استاد دانشگاه می توانست این سندرم را در آستین خود بیاندازد؟ اتفاقاً خوشحالم که راب وی با اضافات لازم توانسته در خدمت شما باشم. از آنجایی که کریس هم فکر می‌کرد که آیا دیروز حالش خوب است یا نه و فکر می‌کرد که از یک ویروس رنج می‌برد، من هم کمی نگران او بودم. از این گذشته، من فکر کردم، یک استاد اولین کسی نیست که می آید و یک شبه بستنی نمی رود هنگام تشخیص تشخیص. خوب، اجازه دهید یک لیوان (پر) روی آن بلند کنم.

    • کریس می گوید

      Leo Th. عزیز،
      افرادی که فقط منفی نگر هستند (همیشه یک لیوان را نیمه پر می بینند) یا همیشه با چیزی مخالفت می کنند، نه تنها زندگی سختی دارند، بلکه طبق تحقیقات، زندگی کوتاه تری نیز دارند. من آن را در Tino یا RobV آرزو نمی کنم. از این رو تلاش من برای رساندن آنها به برخی نکات ظریف و اعتدال است.
      در حلقه اجتماعی خودم چندین افسر ارتش را می شناسم که کاملاً مخالف آن چیزی هستند که هر دو نویسنده از ما می خواهند باور کنیم، یعنی اینکه کل ارتش علیه مردم یا علیه آن بخش هایی است که «قرمز» هستند. این افسران در هنگام سیل، خشکسالی، بلایای دیگر به مردم کمک می کنند، از شخصیت های خارجی محافظت می کنند، از بناهای تاریخی محافظت می کنند و به تایلندی ها و اتباع خارجی که در معرض خطر قربانی شدن فساد یا سایر بی عدالتی هستند، کمک می کنند. و از همکاری در اشکال رفتار مجرمانه یا غیر اخلاقی خودداری کنید.
      البته می دانم که در ارتش افراد سرسختی هم هستند که به همه چیز اهمیت نمی دهند. اما این همه در ارتش نیستند.

  9. رود می گوید

    تا جایی که به من مربوط می شود، لیوان تقریبا تا لبه پر شده است... نه، هیچ چیز عالی نیست، حتی تایلند.

  10. اریک می گوید

    یک داستان عالی از ضخامت انگشت شست، تینو، برای انعکاس احساسات شیشه های سیاه و رز.

    "این" تایلند وجود ندارد. همه ما کشور را به روش خودمان تجربه می کنیم و سپس در این وبلاگ یا هر جای دیگر به ما بگویید که چگونه آن را دوست داشتیم و سپس می توانیم در مورد آن صحبت کنیم. یا شکایت….

    بعد از 26 سال تایلند، من هنوز دارم روی نیمه پر لیوان کار می کنم، با وجود اینکه از رزیدنت به 4+8 رسیده ام. و بی عدالتی وحشتناکی که در تایلند حاکم است به طور فزاینده ای یک بیماری آسیایی به نظر می رسد
    با منبع چینی من چشمانم را به آن باز نگه می دارم، می دانم که نمی توانم آن را تغییر دهم.

    • خون مو می گوید

      اریک،

      اولین بازدید من از تایلند در سال 1980 بود و سپس دوباره حدود 40-50 بار.
      هوآ هین ۱ رستوران داشت که می‌توانستید غذاهای غربی بخورید.

      در 20 سال گذشته، گردشگری به شدت افزایش یافته است و تایلند به طور قابل توجهی تغییر کرده است و بنابراین ذهنیت،

      مکان های خوب هنوز وجود دارند، اما باید سخت به دنبال آن باشید.

      من به وضوح طرف نیمه خالی لیوان هستم، اما این بیشتر به خاطر خانواده همسرم است.
      در واقع، من در تایلند از آن خسته شده ام.
      همسرم هم از ذهنیت تایلندی شاکی است.
      با وجود اینکه ما یک خانه جدید خوب در تایلند داریم، برای من و همسرم وضعیت بازنشستگی در تایلند وجود ندارد.
      ما آن را در یک بازدید تعطیلات نگه می داریم، تا آنجا که من نگرانم، می تواند در یک کشور گرم دیگر نیز انجام شود.

  11. صلح می گوید

    من سال ها پیش به 3 دلیل اصلی برای زندگی در تایلند آمدم.

    مردم فوق العاده صمیمی بودند.
    فضای فوق العاده آرامی وجود داشت.
    کشور فوق العاده ارزانی بود.

    از آن دلایل، تقریباً چیزی باقی نمانده است.

    تایلندی‌ها بسیار مغرور شده‌اند، آن‌ها فقط در صورتی "دوست" هستند که هنوز چیزهای زیادی از شما به دست می‌آید. اگر چیزی برای به دست آوردن وجود نداشته باشد، من غربی ها را حتی دوستانه تر می دانم.
    اگر وارد بحثی شوید، به سرعت به سرتان می آید. بحث کردن کاملاً ناامید است. قبل از اینکه متوجه شوید در مشکل جدی هستید.
    فضای آرام به یک فضای نسبتاً کار شده تبدیل شده است که در آن فقط رنگ پول مهم است.
    تایلند برای خیلی چیزها از اروپا گرونتر شده ما یک چمدان پر از وسایل از تایلند به اروپا می آوردیم امروز برعکس شده است.

    تایلند امروز مطلقاً هیچ ربطی به تایلند گذشته ندارد. در 25 سال از یک بهشت ​​به یک چنگ انداختن پول اقتصادی تبدیل شده است.

    • هانس می گوید

      من نمی دانم شما از کجا در تایلند زندگی می کنید یا می آیید. اما من 24 سال است که به آنجا می آیم و تغییراتی را می بینم، اما آنها را در هلند و همچنین در کشورهای دیگر می بینم. 24 سال پیش فکر می کردم خیلی خوشایندتر از الان در هلند است. هلند بسیار تیره‌تر شده است. من فکر می‌کنم این یک مشکل جهانی است زیرا مردم راه خود را نسبت به آنچه واقعاً هستند گم کرده‌اند. اما جایی که من در تایلند می روم، تایلندی ها هنوز هم مثل 24 سال پیش دوستانه هستند. همیشه با یک لبخند واقعی به من نزدیک می شود و نه آنها دنبال پول من نیستند. در واقع، زمانی که کارت بانکی من دیگر کار نمی کرد، اگر قبل از اینکه کارت بانکی جدیدم در اینجا باشد، می توانستم مقداری پول قرض کنم، ابتدا به برخی از "دوستان" خارجی مراجعه کردم. همه آنها مرا به شدت رها کردند. البته آنها دیگر دوست نیستند. نوتا بِنه، یک زن نسبتاً فقیر تایلندی به من 10000 بات قرض داد تا به مدت 1 هفته از پس آن بر بیایم با اطمینان کامل که آن را پس خواهد گرفت. خوشبختانه کارت بانکی جدیدم ظرف 4 روز به مقصد رسید. البته ما سپس با آن زن جشن گرفتیم. در ازای اعتمادی که به من داشت، تمام خانواده اش را برای شام بیرون بردم. و آن روز هنوز خیلی دیر بود قبل از اینکه همه بخوابند.چون خیلی خوب بود. در مجموع 1100 بات برای من هزینه کرد و بعد از آن فقط رابطه با خانواده نزدیک تر شد. و بنابراین می توانم داستان های مثبت تری در مورد رابطه ام با تایلندی ها بگویم. من خودم به ندرت با مردم تایلند مشکلی نداشته ام. من هنوز مردم را دوستانه می دانم. هنوز فضای آرامی وجود دارد. و من هنوز فکر می کنم ارزان است. اما من اغلب به مناطق توریستی تایلند نمی روم. شاید این تفاوت را ایجاد کند. یا شاید من نیمه پر لیوان هستم. به نظر شما نیمه خالی لیوان هستید.

      • افزودنی ریه می گوید

        هانس عزیز
        من شخصاً 5 سال پیش تقریباً همین داستان را تجربه کردم. کارت بانکی یک دوست نیز منقضی شده بود و دیگر نمی توانست پول منتقل کند. درخواست کمک کرد که من به عنوان یک هموطن با اطمینان کامل به او کمک کردم. حدود 20.000 THB بود، او می توانست تا زمانی که کارت بانکی جدید خود را دریافت کند، به آن ادامه دهد. ما اکنون 5 سال از آن زمان می گذریم و بله، من دیگر یک پنی ندیدم... اینجا هم دوست خلیج... همانطور که می بینید، بسته به تجربه، یک لیوان نیمه پر یا نیمه خالی است. هنوز هم مثبت فکر می کنم، اما بعضی چیزها دیگر ممکن نخواهد بود.

        • هانس می گوید

          متاسفم عمو ادی که اینجوری شدی من خودم یک بار 5000 بات به یک کانادایی عجیب و غریب قرض دادم. در یک بار نشسته بودم و شنیدم که یکی از بیرون وحشت کرده است. معلوم شد کارت بانکی او توسط دستگاه خودپرداز خورده شده است. بیرون نیامد شب جمعه بود به بانک زنگ زدند اما به دلیل تعطیلات فقط روز دوشنبه می توانستند بیایند و نگاه کنند. چند روزی در تعطیلات بود و در 200 کیلومتری زندگی می کرد. بنزین تقریبا تمام شده بود، مجبور شدم برای 2 شب دیگر هزینه هتل و البته غذا را تا دوشنبه پرداخت کنم. از من پول نخواست. او مرد خوبی به نظر می رسید و من به او پیشنهاد دادم 5000 بات قرض بدهم. باورنکردنی به من نگاه کرد و گفت واقعا می خواهی این کار را برای من بکنی، حتی من را نمی شناسی. من به شما ایمان دارم که آن را دوشنبه شب برگردانید. دوشنبه شب به بار آمد و پول را به من پس داد. سپس با دو نفر بیرون رفتیم و او در ازای تمام نوشیدنی ها را برای من پرداخت. من هنوز بعد از 8 سال با او در ارتباط هستم. گاهی اوقات خوب جواب می دهد. اما این را هم اضافه کنم که به تایلندی ها هم قرض داده ام. این در مورد مقادیر تکان دهنده چند هزار بات نبود. از 6 برابر من 2 برابر و همچنین پس از اصرار زیاد پول را پس گرفته ام. بنابراین من دیگر به تایلندی قرض نمی دهم مگر اینکه مدت زیادی است که آنها را می شناسم. اما در مورد تایلند نیز مثبت می مانم.

    • کریس می گوید

      "توانایی برقراری ارتباط با مردم یک پیش نیاز مطلق برای پذیرفته شدن در یک جامعه است."
      این کاملاً درست است، اما این بدان معنا نیست که شما به زبان محلی کاملاً تسلط دارید. در دانشگاه هلند همکارانی از کامرون، جامائیکا، ترکیه، آلمان، اتریش، آفریقای جنوبی، اندونزی و ایالات متحده آمریکا داشتم. هیچ یک از آنها هلندی (یا فریزی) صحبت نمی کردند، نمی خواندند یا نمی نوشتند. و آنها به عنوان اعضای کامل کارکنان و همچنین شهروندان در Leeuwarden پذیرفته شدند.

      • کریس می گوید

        هنوز فراموش شده:
        برخی از برنامه های ترجمه بسیار خوب در بازار وجود دارد که در زمان واقعی به تایلندی ترجمه می کنند. همچنین از هلندی:https://www.digitaltrends.com/mobile/best-translation-apps/.

        بنابراین ارتباط آنقدر صحبت کردن به زبان محلی و حتی صحبت کردن به یک زبان مشترک نیست، بلکه احترام و همدلی از هر دو طرف است.

      • رود می گوید

        من نوشتم ارتباط منطقی.
        من همچنین مدرک دانشگاهی زبان تایلندی ندارم، اما می توانم با هر کسی در روستا صحبت کنم به شرطی که در مورد مسائل عمومی باشد.
        شما نباید با اسم قطعات ماشین یا این چیزها به من مراجعه کنید.

        حتی اگر ماشین داشتم این امکان وجود داشت، اما تاکسی گاه به گاه به شهر آسان‌تر و ارزان‌تر است.
        علاوه بر این، شما نمی توانید تصادفات خود را، که بسیار خوب است، حداکثر راننده تاکسی.

  12. ویم می گوید

    به زیبایی توضیح داد که چگونه می توان یک موقعیت را کاملاً متفاوت تجربه کرد.

    با یک (نصف) لیوان پر، سال جدید را نان تست می کنم و برای همه سال 2020 زیبا، دوست داشتنی و مهمتر از همه سالم آرزو می کنم!

  13. راب وی. می گوید

    خنده دار است که اکثر مردم خود را مثبت می بینند و برخی دیگر خود را بیشتر غرغر / ترش دل می دانند. البته قضاوت در مورد شخص دیگری که شکایت می‌کند یا با آن انگشت مخوف تکان می‌دهد، آسان است. یا حتی بدتر از آن، مردی را در نظر بگیرید که اوایل این ماه در مرکز بانکوک ایستاده بود و نه 1 بلکه 3 انگشتش را تکان می داد. 555

    دیگران را خیلی سریع قضاوت نکنید، قرار دادن خود به جای دیگری سخت است. خیلی آسان است که شخص دیگری را به تمرکز بر روی نکات منفی متهم کنید و به پشت خود ضربه بزنید: "ببین، من اینجا از آن لذت می برم، به من نگاه کن که خوب کار می کنم." در حالی که غرغر می تواند خود را دارای دیدگاهی بسیار مثبت به زندگی بداند. من همچنین نیمه پر لیوان خود را می بینم، اگرچه وقتی می بینم سوء استفاده ها یا چیزهایی که می توانند و باید بهبود یابند، دهانم را بسته نمی گیرم. کسانی هستند که ترجیح می دهند دهان خود را ببندند، برخی از ترس، برخی به دلیل اینکه نگاه کردن به دور خوب است (تا زمانی که درست بفهمم) یا به دلایل دیگر. در هر صورت، شخص دیگری را خیلی سریع در جعبه قرار ندهید، به خصوص اگر طرف مقابل را از زندگی واقعی نمی شناسید. برخی از نظر دهندگانی که در اینجا باعث می شوند فکر کنم "هی، چه چیزی..." ممکن است در واقع افراد بسیار خوبی باشند که به روش خود کمک می کنند تا همه چیز کمی دلپذیرتر و شادتر شود. بنابراین من باید آن افکار را در جعبه خود برگردانم یا آنها را رها کنم. بنابراین چه در زندگی واقعی و آنلاین با افراد ترش ملاقات کنید یا نه، اجازه ندهید که لبخند شما را خراب کند. مثبت باشید و آن را - با حرکات، مهم نیست کوچک یا بزرگ - با دیگران به اشتراک بگذارید. 🙂

    • جانی بی جی می گوید

      لورا هانسن فقط می تواند دوست شما باشد. حکم اجرا شد و در نتیجه یک لوح تمیز.
      همچنین افرادی هستند که فکر می کنند "یک بار حامی نسل کشی، همیشه حامی نسل کشی"

      نظرات و همچنین واقعیت روز و علاقه شخصی همیشه وجود خواهد داشت.

      یک سال 2020 خوب و به ویژه در سلامتی خوب.

  14. کریس می گوید

    پست فوق العاده ای تینا چیزی در مورد پلیس بخوانید اما در مورد ارتش چیزی بخوانید، نه نیمه خالی یا نیمه پر. (چشمک زن)

  15. مارسل دلانگه می گوید

    اگر اینقدر ناراضی هستی چرا به کشورت برنمی گردی. و یک چیز دیگر، لازم نیست بگویید که آنها در تایلند نمی توانند کاری انجام دهند. آنها نباید خود را با شما وفق دهند، اما شما باید با مردم تایلند سازگار شوید.

  16. کورنلیس می گوید

    طرحی زیبا، تینو! به عنوان یک خوش بین و دوچرخه سوار مشتاق مادام العمر، معتقدم اسیدی شدن چیزی برای پاهاست، اما نه برای ذهن. دیدن https://www.thailandblog.nl/leven-thailand/hoe-staat-het-met-uw-verzuring/

  17. جان ساندروان می گوید

    داستان خوب هانس، من به مدت 3 ماه در تایلند هستم تا خانواده را ببینم و به اطراف سفر کنم. هنوز برای من سرزمین لبخندهاست، پس نمی فهمم چرا در چنین موقعیتی قرار گرفتی. در چه مکانی بوده اید که برای هر آبجو 333 bht پرداخت می کنید؟ و آیا می دانید فساد چیست؟ در هلند، رانندگی با سرعت 20 کیلومتر و دریافت جریمه بیش از 150 یورو. اگر گواهینامه رانندگی خود را همراه داشتید، بین 200 تا 400 bht ضرر می کردید، پس شوخی است.

  18. هانس پرانک می گوید

    تینو عزیز، البته من هم با شما موافقم که نگاه شما به زندگی به خصوص در تایلند بسیار مهم است. برای بسیاری از افراد مسن که دیگر چندان انعطاف پذیر نیستند، زندگی در اینجا واقعاً خوشایند نیست. اما امیدوارم داستان طنز شما این را تغییر دهد.
    اما واقعاً مثال های شما چقدر واقعی هستند؟ آیا آنها معمولا تایلندی هستند؟ مثلاً من خودم در 43 سال ممکن است 1 بار تجربه کرده باشم که خانمی خودش را تحمیل کرده است. اصلا الان که متاهلم نیست، حتی وقتی با یکی از دوستانم (پس بدون همسر) برای یک هفته سالی 1* از تایلند و برخی کشورهای اطراف عبور می کنم. بنابراین من هرگز قبض های بالای نوار را نمی بینم. صدا و سیمای روستا یا سایر مزاحمت‌های صوتی آزارم نمی‌دهد، اما ممکن است به این دلیل باشد که صدها متر دورتر از روستا زندگی می‌کنم. و زباله در منطقه؟ این خیلی بد نیست، اما ما سال ها است که خدمات جمع آوری زباله داریم. جریمه پلیس؟ هیچ وقت و همسرم هم اینطور نیست. پول قرض دادن؟ بله، گاهی اوقات، اما معمولاً بدون درخواست آن را پس می‌گیرم. نوشیدنی ها را از یخچال من حذف کنم؟ آنها اغلب بیشتر از آنچه مصرف می شود مشروب می آورند و من هنوز در بخش فقیرنشین تایلند زندگی می کنم. گاز گرفتن سگ ها؟ من صدها کیلومتر دوچرخه سواری کرده ام اما هرگز گاز نگرفته ام و واقعاً چوب یا چیزی همراهم نیست. و کیفیت هوا؟ محل زندگی من هم مشکلی نیست. و با "مهاجرت" من معمولا بدون نیاز به جمع آوری اسناد اضافی تمدید خود را دریافت می کنم.
    من برای دیدن آفتابی بودن اینجا نیازی به یک فلسفه نیمه پر ندارم. و هرگز مجبور نیستم عینک رز رنگم را بزنم. فقط مارها اذیتم می کنند، اما نمی توانی آنها را بکشی. حداقل برخی فرنگ ها اینطور فکر می کنند.

  19. خون مو می گوید

    من فکر می‌کنم این بستگی به جدیت موقعیت‌های تجربه شده دارد که آیا فرد به عنوان فردی دیده می‌شود که نیمه پر لیوان است یا نیمه خالی.

    وقتی صفحه‌کلید کامپیوترم ناگهان ناپدید شد و سه خانه دورتر از آن استفاده کرد، یخچال غارت شد، آبجوم نوشید، دمپایی‌ام ناپدید شد و مردم مدام پول می‌خواهند، من جزو دسته نیمه‌پر خواهم بود.
    چیزهای زیادی در تایلند به اشتراک گذاشته شده است

    وقتی ماشین من را بدون اجازه، کسی بدون گواهینامه و با نصف بطری ویسکی پشت دندانش می برد، واقعاً من جزو دسته نیمه خالی هستم.
    همچنین وقتی خانواده بدون اطلاع من برای خرید کالا می روند با اعلام فرنگ پرداخت شده است.

    نظر من این است که این بستگی به محیط / خانواده دارد که انسان چیزها را نیمه پر ببیند یا نیمه خالی و کمتر به خود شخص.

  20. لوت می گوید

    خوشمزه، لذت بردم


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم