ماریا برگ (72) یک آرزو را برآورده کرد: او در اکتبر 2012 به تایلند نقل مکان کرد و هیچ پشیمانی ندارد. خانواده‌اش او را یک سالمند ADHD می‌خوانند و او موافقت می‌کند. ماریا به عنوان نگهدار حیوانات، پرستار دانشجو، راننده آمبولانس حیوانات، بارمن خانم، سرپرست فعالیت در مراقبت روزانه و به عنوان سرایدار C در مراقبت از خانه خصوصی کار می کرد. او نیز چندان پایدار نبود، زیرا در آمستردام، ماستریخت، بلژیک، دن بوش، درنته و گرونینگن زندگی می کرد.

مرد تایلندی

از آنجایی که تمام داستان های تایلند بلاگ همیشه در مورد زن تایلندی است، فکر کردم درباره مرد تایلندی صحبت کنم. می دانم، من در دهه هفتادم هستم، بنابراین دیگر اصلاً درگیر آن نیستم، اما همه مردانی را که اینجا ملاقات کرده ام مرور کرده ام.

به هر حال، جالب است که چقدر زن تایلندی زیبا می بینم و چقدر مرد زشت تایلندی. برای یکی از نسل من، من خیلی قد بلند هستم، بنابراین مردان کوتاه قد در حال کاهش وزن هستند. هیچ وقت به ظاهر اهمیت نمی دادم، به اصطلاح اسلایدر متن بودم. هرگز در مورد آن نشنیده اید؟ من عاشق مردان با شوخ طبعی و اشعار خاص شدم، ظاهر دوم شد.

در اینجا من نمی توانم با مردان صحبت کنم، اما می توانم بشنوم که آیا آنها صدای دلنشینی دارند، ظاهری شاداب دارند یا خیر. وقتی لبخند می زند خیلی خوب است، اما در حال حاضر با قد 160 سانتی متر در حال کاهش وزن است.

مرد در مهاجرت قد بلند، لاغر، به طرز چشمگیری خوش تیپ، خوش لباس، صدایی دلنشین و انگلیسی صحبت می کرد. او سخنگوی یک خانم بلوند بود که با توجه به لباسش متوجه نشده بود که اینجا در ساحل نیست. دوست داشتم با او به رستوران بروم.

راننده توکتوک که مرتباً مرا می راند و همچنین با ماشین من را می راند، سگ مادر را به هوا هین برد. او دیگر جوان نیست، چهره ای شیرین دارد، بسیار مهربان و با شخصیت است، حیوانات را دوست دارد و... از او هدیه گرفتم. صحبت کردن با او سخت است، اما ما همیشه آن را با حرکات انجام می دهیم.

دست‌کار: برای پسرم کار می‌کند و گاهی می‌آید تا کاری برای من انجام دهد، مردی آرام، آنقدر آرام، تقریباً انگار آنجا نیست. این یک جک از همه مشاغل است، برای استفاده در خانه و اطراف آن مفید است، اما ظاهری ملایم دارد و هیچ کاریزمایی ندارد.

روکش: مبل من را دوباره روکش کردم. او قد بلند، نیمه چینی و چشمان چینی زیبایی دارد. او یک شرکت خوب دارد، او کمی انگلیسی صحبت می کند و قرارهای خود را حفظ می کند، این باید طرف چینی او باشد.

رستوران دار آدم خاصی است، نقاش هم هست و بهترین رستوران منطقه را دارد. کارهای خودش را که مرتباً می فروشد به دیوارها آویزان می کند. او دو فرزند کوچک دارد که آنها را با مادر و خواهرش بزرگ می کند. مامان رفته او قد بلند، لاغر، دم اسبی، سبیل و بزی دارد و چیز جذابی دارد، می توانستم چیزی برای او احساس کنم.

همسایه من، مردی درشت هیکل، با چهره ای شیرین، خوش تیپ نیست، اما با خانواده اش بسیار مهربان است و سخت کار می کند. برای همه چیز و همه کس احترام قائل است، یک آدم خوب برای زندگی کردن.

مرد همسایه، که دیگر چندان جوان نیست، موهای خاکستری دارد و خنده‌ای پررونق. او به زبان آلمانی و انگلیسی صحبت می کند. ما مرتب همدیگر را می بینیم، من سوار دوچرخه و او سوار بر موتور سیکلت، و او همیشه فریاد می زند: سلام خانمبا آن خنده های پررونق پشت آن.اینجا در میدان او همیشه با من صحبت می کند و خنده زیادی می آید. او حیوانات را نیز دوست دارد، اما بسیار کوچک است.

سپس چیز خوب این است که به عنوان یک نوار لغزنده متن، یک نقطه نرم برای مردی دارم که اصلاً نمی توانم با او صحبت کنم یا با او بخندم، یعنی راننده توکتوک.

سگ شگفت انگیز

همانطور که دفعه قبل نوشتم، تقریباً تمام سگهای اطراف اینجا مرده اند. از دو توله ای که نزد یکی از آشنایان خوبم رفتند، یکی مرده بود و دیگری به نام مارلی هنوز آنجاست و چیزی ندارد. شنبه گذشته آنها یک توله سگ از معبد را به فرزندی قبول کردند. مارلی باید به آن عادت می کرد، اما آنها اکنون دوستان خوبی هستند. من در طول هفته هر روز می روم آنجا تا ساعت 12 به آنها غذا بدهم، زیرا آن زمان همه کار می کنند.

لپ تاپ

لپ تاپم خراب شد و تعمیر نشد. یک شرکت در همین نزدیکی هست که لپ تاپ و کامپیوتر دست دوم پاناسونیک می فروشد. یک لپ تاپ در آنجا انتخاب کردم. روز بعد تونستم بگیرمش. خنده دار بود، چیزی که روی کلیدها نوشته شده بود با چیزی که نوشته بود مطابقت نداشت. به فروشگاه برگشتم، برچسب هایی به من دادند تا روی کلیدها بچسبم. حالا درست بود، اما من مدام متن های تایلندی می گرفتم. برگشت به فروشگاه در آنجا فقط یک لپ‌تاپ دیگر از قفسه برداشتند و گفتند: فردا آماده است. الان خوب است و من از آن راضی هستم.

کودکان و مغازه ها

وقتی به مغازه های اینجا در تایلند می روم، اتفاقاتی را می بینم که در هلند امکان پذیر نیست. بچه‌ها همه چیز را لمس می‌کنند، والدین به اطراف نگاه نمی‌کنند و به نظر می‌رسد فروشندگان مغازه‌ها نیز فکر می‌کنند که این عادی‌ترین چیز در جهان است. کابین دوش، جایی که بچه‌ها به سادگی با کفش‌هایشان می‌ایستند، کمدهایی که باز می‌کنند و داخل آن می‌خزند، تخت‌هایی که با کفش‌هایشان دراز می‌کشند، چیزهای کوچک را از جایشان بیرون می‌آورند و در جای دیگری قرار می‌دهند. من با وحشت به آن نگاه می کنم و فروشنده ها فقط لبخند می زنند، باور نکردنی است.

صدپا

عصر است و من دارم تلویزیون نگاه می کنم در بسته است، چراغ ها روشن است، برنامه خوبی در راه است. ناگهان صدپا می دود و زیر کاناپه ناپدید می شود. همه قطعات مبل در جای خود قرار ندارند، زیرا من آن حیوان را در خانه من نمی خواهم. هرچقدر هم سرچ می کنم نمی توانم جک از همه کارها را پیدا کنم. سپس قطعات مبل را در جای خود قرار دهید. اما من به دنبال این هستم که ببینم او در حال راه رفتن است یا نه، من الان یک چراغ را در شب روشن کرده ام و می ترسم پا بر روی آن بگذارم.

بینی

به ویژه " سوراخ های بینی ". همانطور که هر فردی مدل بینی متفاوتی دارد، هر فردی نیز سوراخ های بینی متفاوتی دارد. در کودکی بین 8 تا 10 سالگی، من و یکی از دوستانم برای دیدن بینی ها در Kalverstraat در آمستردام رفتیم و هر از چند گاهی از خنده غرق می شدیم.

به عنوان یک بزرگسال، آموخته ام که شما می توانید از سوراخ بینی، از همنوعان خود چیزهای زیادی بخوانید. باید مراقب سوراخ های بینی غیرقابل نفوذ باشد. در اینجا لیستی از اسامی افرادی است که آنها را دارند، بنابراین همه متوجه منظور من می شوند.

ملکه سابق بئاتریکس، ملکه ماکسیما، رابرت د نرو، مارگارت تاچر، آلبرت ورلیند، سوفیا لورن، مایکل داگلاس، مدونا، آنتونی کوئین.

حالا نکته گیج کننده این است که بینی های اینجا در تایلند با بیرون بسیار متفاوت است. در اینجا کل بینی بسیار متفاوت است، ابتدا لبخند ابدی و سپس مدل بینی و سوراخ های بینی گمراه کننده. بیایید اینجا را ببینیم و دریابیم که چه کسی سلطه گر است.

خاطرات ماریا (قسمت 14) در 1 فوریه ظاهر شد.


ارتباط ارسال شده

به دنبال یک هدیه خوب برای تولد هستید یا فقط به این دلیل؟ خرید کنید بهترین وبلاگ تایلند. کتابچه ای 118 صفحه ای با داستان های جذاب و ستون های محرک از هجده وبلاگ نویس، مسابقه ای تند، نکات مفید برای گردشگران و عکس. اکنون سفارش دهید.


13 پاسخ به “خاطرات ماریا (قسمت 15)”

  1. راب وی. می گوید

    آیا شما از نوع اسلایدر متن هستید؟ پس نگاه ثابت نویسندگان مرد با قلم روان و مفرحشان اینجا باید مراقب باشد! همچنین انتخاب بین مردان تایلندی دشوار خواهد بود، دوست پسر در خدمات مهاجرت خوب است، آشپز خوش دست خوب است، انجام کارهای عجیب و غریب نیز مفید است... 😉

    هنوز هم برای همه آن سگ های شیرین بیچاره غمگین است و شما هنوز هم کمی گرما در اطراف خود می خواهید (آیا مردها باید همین الان شروع به نگرانی کنند؟). خوب است که لپ تاپ شما اکنون دوباره هلندی معمولی می نویسد و هیچ کاراکتر تایلندی ندارد (حتما تنظیمات کشور و زبان بوده است).

    یک لحظه فکر کردم که داری از رفتار بچه ها در خانه تعریف می کنی، به عنوان یک مغازه دار نمی خواهی آن جور بچه ها در مغازه ات باشند و می توانی به نارضایتی ات اشاره ای ظریف داشته باشی، فکر می کنی... صاحب مغازه چینی فروشی آیا تحمل می کنید؟!

    • اریک کی می گوید

      خوشبختانه، آنها هنوز برای کسی که به چیزی دست یافته است احترام قائل هستند. دیدن رفتار کودکان در مغازه ای پر از ظروف چینی، کریستال و دیگر اشیاء گرانبها و شکننده غیرقابل تصور است. همه می توانند از آن چیزی بیاموزند. به نظر می رسد که تقریباً به طور خودکار اتفاق می افتد، با برخی استثناها.

  2. جان شانس می گوید

    مجری: لطفا فقط به مقاله پاسخ دهید.

  3. جری Q8 می گوید

    محتوای شگفت انگیز این بار ماریا، کلاس، چیزی متفاوت. شما همه کاره هستید من 1,72 متر هستم پس احتمالا وزنم هم کم خواهد شد. با سلام و منتظر خاطرات بعدی شما.

  4. فرنگ تینگتونگ می گوید

    داستان خوب و جالب!
    Textglijer هرگز نام این کلمه ماریا را نشنیده بود، در ابتدا به نظر من یک گلوله لجن بود، اما این باید تفسیر روتردامی من از این کلمه ظاهرا آمستردامی باشد.
    خوب، من فکر می کنم که پس از خواندن داستان شما، همه بلافاصله تعجب خواهند کرد که آیا من نیز یک اسلایدر متن هستم، و شما نیز مرا به این فکر انداختید که آیا ماریا نیز من را به عنوان اسلایدر متن واقعی و واقعی تایید می کند.

    اما چگونه متوجه می شوید، زیرا نمی توانید ظاهر خود را قضاوت کنید.
    بنابراین از همسرم راهنمایی خواستم، با لحن کمی فریاد زدم، ترک، نظر شما در مورد من چیست، آیا فکر می کنید من خوش تیپ هستم، آنها پاسخ می دهند بله، شما مرد زیبایی هستید، فکر کردم می توانم آن را علامت بزنم .
    او از من پرسید که چرا می‌خواهم بدانم، خوب، اگر فقط کلمه text glider و معنای آن را شنیده‌اید، فقط برای یک فرد تایلندی توضیح دهید.
    من جواب می دهم، اوه چیز خاصی نیست، من در حال حاضر شصت ساله هستم و در شرف بازنشستگی هستم و فقط یک سال بزرگتر شده ام، فقط می خواستم بدانم آیا هنوز فکر می کنید من زیبا هستم، بله، آنها دوباره پاسخ می دهند، زیبا و شما هنوز جوان به نظر می رسم، اما گاهی اوقات من تو هم کمی تنگ تونگ هستم.
    اوه tingtong پرسیدم منظورش چیست، تو همیشه شوخی می کنی و اغلب جدی نمی گویی، با چشمان وفادارم به او نگاه کردم (که هر زنی در آن غرق می شود)، آیا از شوخی های من خوشت نمی آید، از او پرسیدم.
    بله، معمولا سرگرم کننده است، اما نه همیشه! مممم همیشه نه آه اونی که نمیفهمی تو اون یکی رو دوست نداری البته با اون قیافه ای که من در سالهای اخیر ازش ترسیده بودم به من نگاه کرد، اون قیافه ای که به خوبی مدل موها رو تراوش کرد چون گچ هم داره به خاطر قدت، شوخی کردم اضافه کردم که دور زدم و سریع گونه او را بوسیدم، باشه مای پن رای جواب دادند، pff راحت شدم آه عمیقی کشیدم.

    بنابراین من گاهی اوقات خنده دار هستم، می توانم آن را هم علامت بزنم، و با قد من 1 متر 90 خوب است، بنابراین من هم آن را علامت می زنم.

    حالا نوبت دماغ منه چون به قول ماریا می تونی از این خیلی چیزا بخونی خب دماغم نه بزرگه نه کوچیک معمولی ولی در مورد سوراخ بینی بود.
    سوراخ بینی کدام افراد مشهور بیشتر شبیه بینی من است، اگرچه باید بگویم که فکر می کنم بینی من چند ویژگی سلطنتی را نشان می دهد. بئاتریکس و ماکسیما هنوز گم شده اند، اتفاقا ماکسیما نام خوبی برای کسی است که بینی بزرگی دارد هیهی (شوخی می کنم)
    مارک ورلیندن پس؟ نه، من قبلا متوجه سوراخ های بینی اش شده بودم، وقتی صحبت می کند به نظرم کمی تحریک پذیر می شود، اسب هم این را دارد، شما دچار وسواس شدید، فقط صدای تلویزیون را خاموش کنید و فقط بعد از دو دقیقه به سوراخ های بینی آلبرت توجه کنید. شما فقط بینی خود را روی صفحه دارید و به نظر می رسد که او دارد بزرگتر می شود، هیچ آلبرتی وزن کم نمی کند.

    بعد رابرت دنیرو، قهرمان من، که دوست نداشت شبیه او شود و آن بینی زیباتر از این نمی شد، اما یک لحظه صبر کنید، او دقیقا همان بینی من را دارد! این او ماریا است، بینی من از جمله بال ها کپی بینی رابرت قهرمان است، این یک علامت چک دیگر خواهد بود! لیست را دوباره انجام دهید دیگر به سختی ممکن است اشتباه پیش برود، ماریا دیگر نمی تواند این را نادیده بگیرد، هر راننده توک توک یا دستکاری می تواند از این کار ضربه بخورد، این روتردام رابرت ادامه می دهد و توسط یک زن آمستردامی به قلب او می رود. زیرا یک چیز ماریا قطعاً در این مهارت دارد، او که دانش خود را با دوستش در Kalverstraat خیلی قبل از تولد من به دست آورد.
    اوه، اکنون می بینم که پاسخ بسیار طولانی به داستان شما شده است، من به متن زیادی نیاز داشتم تا پاسخ تا حدی نابجای خود را اینجا و آنجا تقویت کنم.
    خب، من هنوز آن را می شنوم، ماریا، سرنوشت من اکنون در دستان توست، زیرا به قول یک ضرب المثل قدیمی و گنگ می گوید، یک مرد ممکن است خیلی چیزها را بداند، اما یک زن همه چیز را می فهمد.

    اوه بله، و در مورد آن کودکان در فروشگاه، شما فقط باید اینگونه فکر کنید، پدر و مادر بد بیشتر از بچه های بد هستند.

    با احترام،
    tingtong

  5. دیک ون در لوگت می گوید

    @ Farang tingtong خیلی بامزه! چرا دفتر خاطرات نمی نویسی که با این داستان ها گل می زنی و زن ها جلوی در تو صف می کشند. ناوگان کارمندان وبلاگ را تقویت کنید.

    • لوئیز می گوید

      بعد از ظهر دیک،

      تو نصیحت خطرناک میکنی!

      خانم ها مراقب باشید
      اگر همسرش با گچ گرفتن 1.90 متر مشکلی ندارد، پس….

      لوئیز

  6. مری برگ می گوید

    با تشکر از نظرات خوب

    جری بازم منو می خندونی، حیف که برای من خیلی کوچیک هستی، وگرنه شانس بزرگی داشتی و اون چند سانتی متر کوتاه تر؟ نردبان پله خانگی با 3 پله می تواند بیشتر از قفسه بالای کمد استفاده شود.

    • جری Q8 می گوید

      ماریا عزیز ممنون از نظر خوبت. من با استفاده از پله آشپزخانه آشنا هستم اما به عنوان یک ضد بارداری. زمانی دوست دختری داشت که 204 متر قد داشت و پاهای بلندی داشت. همیشه مجبور بودم روی پله دوم بایستم و درست قبل از لحظه ای که سوپریم پله ها را دور زد. خوشحالم که دعوت من برای آمدن به Q8 را پذیرفتی، پس چه کسی می داند 😉

  7. جری Q8 می گوید

    البته 2.04 متر

    • مری برگ می گوید

      همسایه ها آمدند ببینند چه مشکلی دارد که من اینقدر خندیدم، خوشبختانه نمی توانم برایشان توضیح دهم. صبح من دوباره خوب است، با پوزخندی روی صورتم رفتم تا به سگ ها غذا بدهم.
      من فقط یک چیز عاشقانه تر در ذهن داشتم.

  8. لوئیز می گوید

    صبح ماریا،

    یک قطعه بسیار زیبا دیگر

    فقط داری مجبورم میکنی دوباره کاری کنم @#@#$@#$
    من تازه تمام لاله های گوشم را از دست دادم و دوباره با دماغ زین شده ام -:)

    ما هم اینجا مردی مثل راننده توک توک شما داریم که بوته ها و درختان را اینجا در پارک خیس نگه می دارد.
    یک کلمه انگلیسی نمی‌فهمد، مثل مسلسل به زبان تایلندی با شما سروصدا می‌کند و مدام بخیه می‌زند.
    خواه ناخواه شروع به خندیدن می کنی و سلام می کنی و هر دو طرف اصلا نمی توانند همدیگر را درک کنند.

    روز خوب.
    لوئیز

  9. ویم می گوید

    ماریا زیبا،

    بالاخره چیزی در مورد مرد تایلندی. تمام آن ژست گرفتن و صحبت کردن در مورد زنان تایلندی داشت مرا خسته می کرد.
    در واقع بیشتر در مورد نویسندگان می گوید تا در مورد زن تایلندی. .
    همچنین مطلب شما در مورد بینی، حق با شماست. تماشای مردم چقدر لذت بخش است.
    فکر می کنم کلمه text glider در اینجا مناسب است.
    در حال حاضر مشتاقانه منتظر دفتر خاطرات بعدی شما هستم.
    با احترام،
    ویم


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم