خدمتکار در تایلند
من با خانم های نظافتچی تایلندی رابطه عشق و نفرت دارم. من به همین دلیل در سالهای اخیر تعداد زیادی "خدمتکار" را پوشیده ام.
من عشقم را با این واقعیت توضیح می دهم که آنها کار کثیف را به بهایی انجام می دهند. و سپس به آنها بسیار بالاتر از حداقل دستمزد تایلندی پرداخت می کنم. آنها سه بار در هفته کف را خیس می کنند. ضروری است، زیرا چون درهای کشویی من در طبقه پایین همیشه در طول روز باز هستند، گرد و غبار به داخل خانه می چرخد. خدمتکار همچنین آشپزخانه را تمیز نگه می دارد، ظرف ها را می شویید، جاروبرقی می کشد، برگ های باغ را جارو می کند، لباس ها را می شویید و مهمتر از همه اتو می کند... اینجاست که گاهی اوقات همه چیز خراب می شود، زیرا اگر خدمتکار بخواهد یا بتواند اتو کند، معمولاً آن را با پیراهن "باز" انجام می دهد، به طوری که من احساس می کنم یک خواننده فرسوده هستم.
نفرت نسبت به خدمتکار از نگهداری نادرست منظم بشقاب ها، فنجان ها، چاقوها و سایر کارد و چنگال ها ناشی می شود. مهم نیست که از قبل چند بشقاب تخت در کمد آشپزخانه وجود دارد، نه، خدمتکار به سادگی وسایل شسته شده را در کمد دیگری قرار می دهد. بنابراین باید هفته ای سه بار و در زمان هایی که نتیجه نمی دهد جستجو کنید. خانم نظافتچی فعلی اغلب دوشاخه ها را همه جا می کشد. سپس من همیشه فکر می کنم که دستگاه های متصل خراب شده اند، تا زمانی که ماهیت واقعی مشکل را کشف کنم. پرسیدن و توضیح دادن فایده چندانی ندارد. درست مثل اکثر دیگران تایلندی سپس سرش را با درک بله تکان می دهد، در حالی که من می دانم که او فکر می کند: "برای من مهم نیست".
و هرگز به خانم نظافتچی نگویید که وقتی کار تمام شد می تواند به خانه برود، زیرا در این صورت حوالی ظهر با یک دستمال مرطوب اینجا و یک دستمال مرطوب آن جا تمام می شود. در یک نگاه همه چیز خوب به نظر می رسد، اما با بررسی دقیق تر ...
همچنین تهیه فهرستی از کارها فایده چندانی ندارد، زیرا اگر خدمتکار قبلاً می تواند بخواند، ترجیح می دهد این کار را انجام ندهد. فکر میکنم آخرین خدمتکار نظافتچی فقط یک چشم داشت، که میتواند توضیح دهد که چرا وقتی او بعدازظهر اوایل خانه را ترک میکرد همه چیز در خانه کج بود. علاوه بر این، او مرتباً بدون تماس در قرار ملاقات شرکت نمی کرد. سپس ما با قطعات در انتظار باقی می مانند. به گفته خودش، غیبت مربوط به فرزند بیمارش و بیمارستان بوده است، اما نمیدانست که او را در حال سوار شدن به موپد با فرزندش دیدهایم. یک تایلندی دوست ندارد حقیقت را بگوید تا بی جهت به حریف صدمه نزند.
به داستان های غم انگیزی که خانم های نظافتچی می گویند گوش ندهید، زیرا مرز بین حقیقت و تخیل به اندازه کاغذ نازک است. شوهر و شریک زندگی همیشه با یک جوانتر فرار کرده اند، مادران بیمار هستند، پدران ناپدید شده اند و بچه ها معمولاً وضعیت بهتری ندارند. من تمایل دارم داستان زندگی زن نظافتچی فعلی را باور کنم، که مطمئناً در سن 59 سالگی جوانترین او نیست. البته شوهرش بدون شانس رفت و او را با 3 فرزند خردسال پشت سر گذاشت. دو نفر از آنها اکنون با موتور سیکلت جان خود را از دست داده اند. فرزند آخر دیگر به مادر اهمیت نمی دهد که حالا باید با نظافت امرار معاش کند. همچنین در این مورد: هیچ چیز وحشتناک تر از واقعیت نیست. برای ایمن بودن، همه «ارزشها» و پول را در قفل نگه میداریم.
– پیام بازنشر شده –
با دانستن شبکه برق کمتر قابل اعتماد تایلندی، به خوبی می توانم تصور کنم که آن خانم های نظافتچی تمام دوشاخه های برق را در زمانی که استفاده نمی کنند از پریز جدا می کنند. این اولین بار نخواهد بود که اوج ولتاژ در جایی ایجاد می شود و باعث آسیب به لامپ ها و حتی موتورهای الکتریکی یا بدتر می شود. آلمان بزرگ نیست.
در تجربه شخصی من تایلندی ها تقریبا هرگز تماس تلفنی برقرار نمی کنند.
من این را بسیار تجربه کرده ام، مخصوصاً در مورد کارگران ساختمانی، آنها به سادگی بدون اطلاع از قبل نحوه و چرایی ظاهر نمی شوند.
و چند روز بعد حتی بدون تماس برمی گردند.
من دوست ندارم اینجا با کارمندان تایلندی تجارت کنم.
جان بیوت.
آه، چقدر این همه آشنا به نظر می رسد. ما همچنین اغلب مجبوریم به دنبال چیزها و دوشاخه ها از پریز باشیم زیرا او از تجهیزات الکتریکی می ترسد. بعد از تمیز کردن و غیره چیزی را پس نگیرید.
من اکنون در خدمتکار هشتم هستم، پس در 8 سال این خیلی بد نیست. از او خوشحال است، می داند تمیز کردن چیست و همیشه آنجاست. برخی اصلاً تجربه ای نداشتند، اگرچه او گفت که دارند. من یک بار دختری داشتم که شروع به موپینگ کرد و سپس با پاهای چاق خود روی زمین پاک شده راه رفت، بنابراین نه به عقب بلکه به جلو.
به چند تن از خدمتکارهای قبلی من به خاطر انگشتان بلند (سرقت) در را نشان دادند، یکی از این خانم ها آمد تا حقوق معوقه را با دوست پسرش مطالبه کند. وقتی دوست پسر شنید که چرا دخترش از من پولی نمی گیرد، خیلی سریع رفتند. من همیشه حقوق خوبی می دهم و اغلب (از هلندی های دیگر) به من می گویند که دارم کل بازار را نابود می کنم. خب این پول من است و من تصمیم میگیرم که چه چیزی بپردازم، نظر دیگری در مورد آن من را آنقدرها آزار نمیدهد>>>>>
آلن ،
اوه، شما می توانید شکایت کنید. هر کسی که کمی در ذهنیت متوسط تایلندی کاوش کرده باشد، این را می دانست.
و بیایید صادق باشیم، تقریباً همه آگاهانه این "بدبختی" را انتخاب کرده اند.