با لیزی به سرزمین یک بار

نوشته هانس بوش
Geplaatst در زندگی در تایلند
برچسب ها: , ,
27 می 2016

هانس بوس (67) به همراه دخترش لیزی (تقریباً 6 ساله) به تور هلند، کشور گذشته خود رفت. سفر قطعاً ارزشش را داشت، اگرچه سرما گاهی اوقات آچاری را در کار می انداخت.

در Schiphol باید مدتی منتظر بمانیم تا شاتلی که ما را به شرکت کرایه اتومبیل دلار می برد. "من نمی خواهم در این کشور زندگی کنم" اولین چیزی است که لیزی منتشر می کند و می لرزد. این قابل درک است، زیرا دما هنوز به 12 درجه نمی رسد، بسیار کمتر از 35 مثبتی که در بانکوک پشت سر گذاشتیم. خوشبختانه روزهای بعد هوا گرم تر می شود، اما جوراب ها در تمام هفته می مانند.

Suvarnabhumi درست در هدف است. قبل از اینکه بتوانیم در اداره مهاجرت صف آرایی کنیم، از ما خواسته می شود که همراه باشیم. ظاهراً ترکیب یک آقا بزرگتر و یک دختر جوان شبهه ایجاد می کند. یک مسئول پشت میز چند سوال به زبان تایلندی از لیزی می پرسد، من باید نامه ای را که مادر در آن اجازه سفر خارجی را می دهد نشان دهم و سپس می توانیم ادامه دهیم.

پرواز با EVA Air به آمستردام بدون مشکل انجام شد، اگرچه ما با یک ساعت تاخیر حرکت کردیم. این به خاطر یک مسافر مرد است که ظاهرا حالش خوب نیست، اما حاضر به ترک هواپیما نیست. در طول پرواز روزانه به آمستردام، من و لیزی روی یک «دو» می‌نشینیم، بدون اینکه مسافران دیگر مانعی داشته باشند.

از لحظه‌ای که با پشه‌های رانندگی خود (تویوتا آیگو) وارد جاده‌ای در هوفدورپ شدم، از پیچیدگی فرمان‌های سرعت شگفت‌زده شدم. از ساعت 06.00:19.00 تا 100:23 می توانید 6 کیلومتر بین آمستردام و اوترخت رانندگی کنید. من به عنوان یک "خارجی" احمق در ساعت 100 شب به آنجا رانندگی می کنم و نمی دانم که با چه سرعتی اجازه دارم در این جاده 120 لاین (؟) با تقریباً هیچ ترافیکی به اوترخت باشم. بقیه مسیر را ناامیدانه سعی می کنم بین 130، XNUMX و XNUMX کیلومتر پیمایش کنم. با وجود صدها پورتال جاده ای که در سال های اخیر ظاهر شده اند، اندازه گیری آن غیرممکن است. هنگامی که جاده باریک می شود، ناگهان به شما اجازه داده می شود با سرعت بیشتری رانندگی کنید، در حالی که بزرگراه های عریض به سرعت کمتری نیاز دارند. و من تحت هیچ شرایطی نمی خواهم بلیط بگیرم. در هر صورت در اکثر بزرگراه ها شلوغ است.

دختر Femke در Utrecht در Zilveren Schaats زندگی می کند، آبنمای زیبا در سمت شرق. از آنجا می توانیم با قایق به کانال های اوترخت برویم. نوه مادلیف تنها پنج ماه از لیزی کوچکتر است و نمی تواند منتظر باشد تا به آمدن او فکر کند. دو روز بعد، عشق از بین رفت و خانم ها منطقه خود را به اشتراک گذاشتند. فقط در پایان سفر است که دوباره نزدیک شدن به یکدیگر وجود دارد.

در اوترخت قابل توجه است که والدین بدون «دوچرخه باری» به سختی به حساب می آیند. بچه‌ها، حیوانات خانگی و مواد غذایی همه در جعبه (اغلب چوبی) جلوی دوچرخه‌ای قرار می‌گیرند که می‌تواند مستقیماً مربوط به جنگ جهانی گذشته باشد.

در لاهه، در یک روز سرد و وزش باد، از آکواریوم دریایی در بلوار شونینگن و نمایشگاه کارل آپل در موزه Gemeentemuseum در لاهه بازدید می کنیم. لیزی در یک مهمانی نقاشی در موزه تلاش های دیوانه وار برای تقلید از آپل انجام می دهد.

دست کودک به سرعت پر می‌شود، زیرا به نظر می‌رسد لیزی برای همه زمین‌بازی‌هایی که با آن روبرو می‌شویم ترجیح دارد. در هوا هین باید با فانوس به دنبال آن بگردید. بازدید از افتلینگ هنوز برای او ضروری نیست (خوشبختانه).

هنگام خروج از اسخیپول، Marechaussee به خوبی به ما نگاه می کند. پس از پرسیدن چند سوال، اجازه داریم بدون هیچ مشکلی ادامه دهیم. تایلند با پاسپورت تایلندی برای لیزی. داخل و خارج هلند با کپی هلندی. پرواز برگشت تقریباً مجلل است: دو بلیط برای لیزی و سه صندلی در وسط برای خودم در طول پرواز شبانه. همچنین در Suvarnabhumi می توانیم بدون انتظار و مشکل مهاجرت را طی کنیم.

آیا سفر به هلند با چنین دختر جوانی ارزشش را داشت؟ پاسخ این است: قطعا! لیزی سفر زندگی جوان خود را طی کرده و توانسته با فرهنگ متفاوت، غذاهای متفاوت (توت فرنگی / مارچوبه / شاه ماهی واقعی) و بسیاری از اقوام، دوستان و آشنایان آشنا شود. لیزی را همه دوست داشتند. در حال حاضر او تایلند را مانند پدرش ترجیح می دهد. او امیدوار است که چند سال دیگر در هلند تحصیل کند. حداقل او چند کلمه از سفر دریافت کرد (لطفا، متشکرم، اسلاید. دوچرخه باری). علاوه بر اسکوتر و اسکیت های سرگرم کننده…

9 پاسخ به “با لیزی به سرزمین یک بار”

  1. جاسپر ون در برگ می گوید

    چه داستان مثبت خوبی! من سال آینده با وضعیت مشابهی روبرو هستم، البته چند سال جوانتر. چیزی که من کنجکاو هستم: واکنش مردم در خیابان وقتی شما را با دخترتان می بینند چیست؟
    من می توانم تصور کنم که مردم شما را به جای پدربزرگ می گیرند.

    چیزی که من از آن یاد گرفتم این است که کمی هوای خوب برای تعمید عشق به هلند مهم است!

    • جان می گوید

      سن حالت روحیه..

  2. jhvd می گوید

    داستان پر زرق و برق

    گروت Vriendelijke،

  3. استیون رینسر می گوید

    داستان درخشانی که در تایلند خواندم با دنباله آن در هلند.
    خوشحالم که در هلند لحظات خوبی را سپری کردی.
    وقتی اولین داستان شما را خواندم، شک داشتم تا این که بعد از پرواز ما با اوا به آمستردام، این شیرینی دخترت را در احتضار گفتم.
    یک DKW tje (که می تواند چیزی باشد) با خودم فکر کردم.
    بله، ما رسماً اینجا آزادی زیادی داریم، اما این آزادی کاملاً از بالا با انواع امر و نهی همراه است.
    وقتی به اینجا در هلند برمی گردم، این همیشه روی پشت بامم ضربه می زند.
    تایلند از این نظر آزادی/خوشبختی بیشتری دارد (با محدودیت های دیگر آزادی)
    موفق باشید و یک آغوش بزرگ برای لیزی.
    استیون

  4. برتی می گوید

    گزارش خوب هانس،
    برتی

  5. جک جی می گوید

    در گزارش‌های قبلی‌تان می‌توانستید بخوانید که زمان و دقت زیادی را صرف کارهای اداری کرده‌اید. پس بیهوده نبود. وقتی قطعه شما را خواندم باید به داستان تینو از هفته گذشته فکر می کردم. هلند فرصتی برای تحصیل خوب است تا فرصت خوبی برای آینده داشته باشید. الان میخوای به دخترت هلندی یاد بدی یا به زبان تایلندی و انگلیسی ادامه میدی؟ و یک هواپیمای نیمه پر برای رسیدن کمی آرام پس از چنین پرواز مستقیم طولانی فوق العاده است. مشکل شما در A2 در حال بررسی است. بالا رفتن یه جایی خوندم

  6. RonnyLatPhrao می گوید

    این گزارش ممکن است کمی طولانی باشد، اما من با درک اینکه لیزی هلند را یک چالش می دانست، مشکلی ندارم. حتما سفر فوق العاده ای برای شما پدر و دختر بوده است.

  7. هانس بوش می گوید

    @Jasper. تنها کسی که در طول سفر ما در مورد تفاوت سنی با دخترم لیزی نظر داد، راننده شاتلی بود که ما را از Schiphol به کرایه ماشین برد. او بلافاصله تصور کرد که من پدربزرگ لیزی هستم، اما دخترم بلافاصله آن را اصلاح کرد. علاوه بر این، هیچ کس در هلند چیزی نگفت، احتمالاً به این دلیل که همه تصور می کردند من پدربزرگ هستم.
    نوه هایم مرا «پدربزرگ هانس» صدا می کردند. نکته جالب این بود که لیزی مدیریت را به دست گرفت…

    @Jack G. Lizzy می خواهد کلمات هلندی را بیشتر و بیشتر یاد بگیرد. این مشکلی نیست، اما من ترجیح می دهم او به انگلیسی خوب صحبت کند تا هلندی شکسته.

    • تینو کویس می گوید

      هر سال با پسرم به هلند می روم. اگر مردم می گفتند "چه نوه خوبی داری!" من می گویم "او نوه من نیست بلکه عموی نوه من است!" مردم را در سردرگمی مطلق قرار داده است.

      حیف که به دخترتان هلندی یاد ندادید: همیشه بهتر است با فرزندتان به زبان مادری صحبت کنید تا یک زبان خارجی. من همیشه با پسرم هلندی صحبت کرده ام و در دبستان به او هلندی یاد داده ام. او اکنون پنج سال است که در یک مدرسه بین المللی درس می خواند. او به چهار زبان تایلندی، هلندی، انگلیسی و گویش شمالی مسلط است و از لهجه مادرش پیروی می کند: تای لو.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم