روز مانند بسیاری از روزهای دیگر در جنگل شروع شد. طلوع خورشید بر فراز شرق مزرعه روغن نخل، بنابراین نوید یک روز آرام دیگر را می داد.
مثل هر روز: نوشیدن قهوه، مرور ایمیل، خواندن وبلاگ، نوشتن نظر چپ و راست…. به زودی ساعت 8 می شود و میوه فروش ها برای شروع کار روزانه خود می رسند. امروز آنها باید به مزرعه دوم، در دامنه تپه در امتداد جاده تا سائه می رفتند. علیرغم اینکه کار در آنجا به دلیل شیب زمین سخت است، اما دوست دارند آنجا را برش بزنند زیرا مزرعه پرمحصولی است و به ازای هر کیلو برش دستمزد می گیرند.
کمتر از یک ساعت بعد میوهبرها برگشتند اینجا. ناامیدی بزرگ چون میوه ای برای بریدن وجود نداشت! میوه قبلاً بریده شده بود. ممکن نیست زیرا یک هفته پیش بازرسی نشان داد که میوه کافی برای بریدن وجود دارد تا چند روز دوام بیاورد. با بررسی دقیقتر مشخص شد که فقط ردیفهای بیرونی درختان قطع نشده و فقط درختان داخل آن قطع نشده است. همچنین این کار به درستی انجام نشد زیرا کارگران با تجربه و خوب نیز درختان را تمیز کردند و برگ های خشک نخل را جدا کردند. اینجا این کار انجام نشد. بنابراین به نظر او بیشتر شبیه کاری بود که در مدت زمان کوتاهی انجام شده است.
این بوی "دزدی" می داد... کدام کلاهبرداران این کار را کرده بودند؟ طبق معمول هیچ کس چیزی نشنید و ندید، اگرچه مجبور بودند با یک کامیون شیک وارد سایت شوند و باید یک روز کامل را با افراد مختلف گذرانده باشند.
پلیس محلی ناتوان بود: داده های بسیار کمی برای انجام تحقیقات مناسب و آنها نمی توانستند این را به عنوان خودکشی توسط یک سقوط کننده بالکن طبقه بندی کنند. راه حل از یک منبع بسیار غیرمنتظره، یعنی "No Name" آمده است. خواننده وفادار می داند که منظور از ریه چه کسی است. در یکی از پیادهرویها/سرگردانهایش، او را از مزرعه بدرقه کردند و توسط افرادی ناشناخته مورد تمسخر قرار گرفت. طبیعی نیست زیرا هیچ کس به No Name آسیبی نمی رساند. حتی با وجود اینکه No Name نمی تواند بشنود یا صحبت کند، ذهن او هنوز آنقدر خوب است که ویژگی های کلیدی پلاک کامیون را به خاطر بسپارد. به این ترتیب متوجه شدیم که چه کسی به اشتباه 2300 کیلوگرم میوه روغن نخل را دزدیده است.
در نهایت همه چیز به شیوه تایلندی و با وساطت poejaaibaan دوستانه حل شد. میوهبرها به این دلیل پول خود را به دست آوردند که به هر حال، آنها مسئول این واقعیت نبودند که نمیتوانستند میوه را برش دهند و بنابراین "از نظر فنی بیکار" بودند.
داستان خوب، همانطور که می بینید، No Name هنوز هم هر از چند گاهی قطار را هدایت می کند. زیبا، چه پسری آیا می خواهید در روزهای آینده کمی آب یا کوکای بیشتری به او بدهید؟
NicoB
نام سام را قبلاً جلویش گذاشته بود اما سرپا ماند.... او فقط Name Plaw را ترجیح می دهد ... عجیب و غریب ، اما پسر خوب ... احتمالاً ژاکتی که اکنون پوشیده است کار کرده است؟