زندگی مانند بودا در تایلند، قسمت 3

نوشته هانس پرانک
Geplaatst در زندگی در تایلند
برچسب ها: , , , ,
1 اکتبر 2023

همسر با کارمندان

در این بخش اطلاعاتی در مورد مردم آیسان، جنایت و فساد وجود دارد.

جمعیت

جمعیت اوبون عموماً بسیار دوستانه هستند و مطمئناً (هنوز) از فرنگ‌ها بدشان نیامده است. این احتمالاً به این دلیل است که به ندرت گردشگرانی در اینجا وجود دارند که جانور باشند، همانطور که گاهی اوقات در پاتایا اتفاق می افتد. مسئولان اینجا نیز عموماً دوستانه و مفید هستند.

برای اینکه کمی عمیق تر به جمعیت بپردازیم، زندگی سه زن را شرح می دهم تا روشن شود که تفاوت در شرایط زندگی و فرصت هایی که به دست می آورید نیز در یک استان زیاد است. هر سه زن بین 40 تا 50 سال سن دارند و هر سه دو دختر 20 تا 30 ساله دارند.

همسر اول دختر برادر شوهر بزرگم است و در شهر اوبون زندگی می کند. او هنوز با پدر دخترانش ازدواج کرده و شغل ثابتی به عنوان مدیر دارد. از آنجایی که او می‌خواهد برای دخترانش شروع خوبی در زندگی داشته باشد، سعی می‌کند از همه راه‌ها پول بیشتری به دست آورد تا این امکان را فراهم کند. و او با تدریس خصوصی و تحصیل در دانشگاه‌های چیانگ مای و فراه موفق شد. هر دو دختر تحصیلات خود را در رشته فیزیوتراپی به پایان رسانده اند و اکنون کار پیدا کرده اند. آنها همچنین انگلیسی عالی صحبت می کنند. بزرگتر دوست پسر ثابتی دارد، یک دکتر، اما کوچکترین هنوز ندارد، با وجود این واقعیت که او نیز یک خانم جوان فوق العاده جذاب است. البته هنوز بچه ای نیست

زن دوم با همسرم کار می کند اما یک مزرعه برنج در نزدیکی رودخانه مون دارد و بنابراین سالی دو محصول دارد و به همین دلیل به فقیرترین بخش جمعیت تعلق ندارد. با این حال، درآمد خانواده برای تحصیلات خوب دو دخترش کافی نبود - علیرغم اینکه هنوز با پدر دخترانش ازدواج کرده است - بنابراین او هر روز در زمانی که نیازی به او نیست در مزرعه برنج با همسرم کار می کند. هر دو دختر اکنون از دانشگاه محلی راجبهات فارغ التحصیل شده اند. هر دوی آنها اکنون به عنوان معلم دبستان کار می کنند. متأسفانه، آنها به سختی انگلیسی صحبت می کنند، زیرا تحصیلات پایه در روستا اغلب چیزهای زیادی را به همراه دارد و نمی توان برای درس های اضافی هزینه کرد. بزرگتر با مردی با شغل ثابت ازدواج کرده و دو فرزند دارد. کوچکترین آنها حتی یک دوست پسر ثابت هم ندارد، علیرغم این واقعیت که او نیز از جذابیت بالاتر از حد متوسط ​​برخوردار است. او خواسته های زیادی از شریک آینده خود خواهد داشت که یافتن آن در چنین دهکده کشاورزی دشوار است.

زن سوم جایی در یک جنگل بسیار دور از یک روستا زندگی می کند و فقط از طریق یک مسیر جنگلی 5 کیلومتری می توان به آن رسید. به دلیل خاک فقیر و سطح آب کم، جنگل هنوز طعمه کشاورزی نشده است و بنابراین نسبتاً دست نخورده است، به این معنی که او و هم خانه هایش می توانند زندگی ناچیز خود را به عنوان شکارچی-گردآورنده تکمیل کنند. هنگام شکار، نباید بلافاصله به اسلحه گرم فکر کرد، بلکه بیشتر به منجنیق (پرندگان، موش‌ها)، میله‌هایی با قلاب (ماهی)، میله‌هایی با حلقه (مارمولک‌ها)، میله‌هایی با تور (لارو مورچه‌های قرمز) و بیل ( کندن جیرجیرک )؛ قورباغه ها به سادگی با دست گرفته می شوند. مزرعه برنج او به اندازه کافی برای استفاده خودشان محصول می دهد و آنها همچنین مقداری سبزیجات، گاو و مرغ دارند. پدر این زن الکلی بود و پس از سقوط به دلیل سوء مصرف الکل جان خود را از دست داد. بنابراین برای او زندگی فقیرانه ای بود زیرا کسب درآمد اضافی دشوار بود و برای مثال راه اندازی یک رستوران با ترافیک کم در مجاورت آن منطقی نبود. او دو دختر و همچنین یک پسر از سه پدر داشت و این به خودی خود مشکلی ندارد، اما برای خودش و بچه هاست.

دلیل اینکه آن مردها او و بچه ها را ترک کردند بدون شک بی پولی بود و آن هم به دلیل عدم امکان ساختن یک زندگی مناسب در آنجا بود. حالا که او برای همسرم کار می کند، بزرگترین مشکلات مالی تمام شده است و او اکنون رابطه محکمی با یک مرد مسن دارد. آن مرد برای همسرم هم کار می کند و صاحب خوش شانس یک وانت فرسوده است که با آن تقریباً هر روز صبح با هم سر کار می روند. اتفاقاً او مجبور نیست برای پول به شوهر جدیدش مراجعه کند، زیرا او سعی می کند به تعهداتش در قبال، اتفاقاً بچه های بزرگسالش عمل کند و این برای او هزینه زیادی از درآمدش را دارد. متأسفانه، حل مشکلات مالی او برای هر دو دختر دیر به دست آمد، زیرا آنها تحصیلات خوبی نداشتند، انگلیسی صحبت نمی کردند، شغل دائمی نداشتند، اما در حال حاضر فرزندان و شوهر دارند. در شرایطی که آن دختران بزرگ شدند، شما باید پشتکار زیادی داشته باشید تا چیزی از زندگی خود بسازید. خوشبختانه، کوچکترین فرزند او - پسرش - آنقدر پشتکار داشت، زیرا او اکنون در حال آموزش برای تبدیل شدن به یک برق است. سال اول توانست با یکی از دوستانش که تحصیلات مشابهی را دنبال می کرد سوار شود، اما سال دوم تهدید به از هم پاشیدگی شد زیرا آن دوست دیگر نرفت و پسر حمل و نقلی نداشت. با این حال، در تعطیلات، او برای همسرم کار کرده بود، بنابراین قبلاً مقداری پول پس انداز کرده بود، اما متأسفانه برای پرداخت یک موتورسیکلت کافی نبود. که با وام همسرم امکان پذیر شد و مادرش قبلا آن را پرداخت کرده است. اما او نیز به دلیل شرایط، تقریباً نتوانسته بود تحصیلات خود را به پایان برساند.

بنابراین تفاوت‌های عمده‌ای در فرصت‌ها در اوبون وجود دارد، اما بیشتر مادران و تا حدی پدران هر کاری که می‌توانند انجام می‌دهند تا آینده خوبی را برای فرزندانشان رقم بزنند. طلاق رایج است اما معمولاً نتیجه مشکلات مالی است. بسیاری از زوج هایی که می شناسم تا آخر عمر با هم می مانند. ازدواج در سنین پایین و بچه دار شدن در سنین پایین اغلب به شرایط محلی مربوط می شود.

ریخته گری مس در قالب (در روستای ما)

وفاداری زناشویی

همانطور که قبلا ذکر شد، در بخش فقیرتر آیسان، مردم در سنین پایین "ازدواج" می کنند، اما این ازدواج ها اغلب دوام زیادی ندارند. اما اگر ازدواج طولانی باشد چه؟ سپس هنوز چندین نوع وجود دارد. به عنوان مثال، من زوجی را می شناسم - تقریباً 20 سال است که ازدواج کرده اند - تا زمانی که در خانه این اتفاق نیفتد، همسرشان با رضایت شوهر خیانت می کند. افراطی دیگر متأسفانه مربوط به یک فوتبالیست از تیم ما بود که پس از کشتن همسرش خودکشی کرد. دلیل: خیانت همسر. اینها البته برای تایلند نیز افراطی هستند. من هیچ نمونه ای از میا نویز نمی دانم، اما این البته مخفی نگه داشته می شود. من نمونه ازدواج مصلحتی را می شناسم که در آن مرد از ابتدا رابطه دومی داشت - احتمالاً با اطلاع همسرش - که فقط بعد از سال ها برای دنیای بیرون شناخته شد. زن حقوقی بعداً از رضایت خود پشیمان شد، اما کارهای انجام شده تغییر نمی کند. من فکر می کنم هنوز نسبتاً رایج است که شریک زندگی در یک طبقه اجتماعی جستجو شود و در نتیجه بسیاری از آنها ازدواج نکرده یا دیر ازدواج می کنند.

تحمل

من فکر می‌کنم بردباری یک ویژگی معمولی از ایسانر است. در ترافیک می بینید که اگر مثلاً به ناحق اولویت داده شود، هیچکس عصبانی نمی شود. نه بوق، نه چهره وحشیانه، خشمگین و نه انگشت وسط. و اگر برای یک بار هم که شده ماسک نزنید، کسی توهین نخواهد کرد.

یک بار با سه خانم جوان جذاب وارد یک بستنی فروشی شدم. هیچکس از آن تعجب نکرد، جز فرنگ. او با عصبانیت واکنش نشان نداد، اما به وضوح فکر می کرد عجیب است که یک پیرمرد چنین کاری انجام دهد. همسرم در آن لحظه برای جلوگیری از واکنش خشم آلود خوانندگان به توالت رفته بود.

نمونه بارز دیگر، پاسخ به امتناع من از واکسیناسیون غیرضروری با یک واکسن آزمایشی است. وقتی این را در فیس‌بوک نشان می‌دهم، دوستان هلندی‌ام به من سر نمی‌زنند، بلکه فقط واکنش‌های خشم‌آمیز مانند اتهاماتی مبنی بر اینکه من فقط یک سودجو هستم، نشان می‌دهند. سپس وقتی به اعداد سختی از منابع معتبر می‌رسم که با اعتقاد راسخ آنها به واکسن کووید در تضاد است، سپس پاسخ‌های توهین آمیزی از افراد مختلف دریافت می‌کنم. با این حال، آنها هرگز استدلال های متقابل ارائه نمی کنند. چقدر در تایلند متفاوت است. چند ماه پیش یکی از دوستان تایلندی از طریق پیام رسان به من مراجعه کرد و از من پرسید که آیا هنوز واکسینه شده ام یا نه. احتمالاً به این قصد است که اگر قبلاً چنین نبوده است، به من کمک کند. من - با استدلال - به او گفتم که واکسیناسیون برای من ضروری نیست و اگر هنوز علائم را نشان می دهم در خانه ایورمکتین دارم. پاسخ من این بود: ایورمکتین؟ این برای حیوانات درست است؟! سپس او را در مورد ایورمکتین به‌روزرسانی کردم و به این اطمینان اشاره کردم که دولت تایلند نیز تحقیقاتی را در مورد اثربخشی آن در برابر کووید آغاز خواهد کرد. به عنوان یک پاسخ دریافت شده در یک شست بالا. بله، یک انگشت شست!

من همچنین عضو یک گروه 30 بازیکن فوتبال LINE هستم. یکی از آن بازیکنان فوتبال نشان داد که واکسن کووید را نمی‌خواهد و یک ویدیو با اطلاعات اضافی اضافه کرد. هیچ پاسخ منفی نداشت. مثبت هم نیست

زنگ هایی که به طور سنتی ساخته می شوند

زبان

تایلندی در مدارس تدریس می شود، اما گاهی اوقات در خانه نیز به زبان آیسان صحبت می شود. آیسان مربوط به لائوس است. با این حال، همه ساکنان آیسان به اسانی صحبت نمی کنند. پدر شوهرم در بانکوک به دنیا آمد اما بخش زیادی از زندگی خود را در اوبون زندگی کرد. با این حال او آیسان صحبت نمی کرد. نه با همسرش، نه با فرزندانش و نه با مشتریانش. بنابراین 80 سال پیش، بدون اینکه آیسان صحبت کند، به راحتی می توانست خود را در اوبون حفظ کند. اتفاقاً همسرم با مادرش با آیسان صحبت می کرد.

مثال دوم: پسر عموی ازدواج همسرم در منطقه بانکوک به دنیا آمد و 30 سال پیش به اوبون آمد. او هنوز اسانی نمی‌داند، اما همسرش می‌گوید، اما با وجود این، فرزندانشان اسانی صحبت نمی‌کنند. بنابراین می توانید با تایلندی در آیسان خیلی خوب پیش بروید. فقط اگر می خواهید مکالمات برگزار شده در آیسان را دنبال کنید، یادگیری آیسان نیز مفید است.

باید اعتراف کنم که هنوز تایلندی تسلط ندارم. با عذرخواهی می توانم بگویم که من کاملاً ناشنوا هستم. اما دلیل واقعی احتمالاً این است که من می‌توانم با همسرم هلندی صحبت کنم، اینکه تعداد کمی از خانواده‌های همسرم انگلیسی صحبت می‌کنند و هم دانشگاه و هم یک مرکز تحقیقات برنج در منطقه وجود دارد که تعداد زیادی کارمند انگلیسی صحبت می‌کنند. (و البته نقشی را هم بازی می کند که من کمی تنبل هستم). اما اگر چندان خوش شانس نیستید، باز هم باید سعی کنید تایلندی را خودتان بسازید. به طور کلی تلاش و زمان زیادی را می طلبد.

جرم

اکثریت قریب به اتفاق مردم اینجا صادق هستند. به عنوان مثال، من هرگز تجربه نکرده ام که پول کمی را در هنگام خرید دریافت کرده ام. برعکس، من قبلاً چندین بار تجربه کرده ام که در ازای آن مبلغ زیادی دریافت کرده ام. من هرگز از آن سوء استفاده نمی کنم زیرا پولی که متعلق به من نیست به هر حال من را خوشحال نمی کند و همچنین می دانم که کسری نقدی از حقوق کم می شود. مثالی بزنم که هرگز فراموش نمی‌کنم: یک بار به پولی که می‌توانستم برداشت کنم، نیاز داشتم و به همین دلیل با مبلغ 100.000 بات به باجه یک بانک رفتم. کارمند زن بانک به سرعت صد اسکناس را شمرد و سپس آنها را از دستگاه شمارش عبور داد. 99 را نشان داد. یک بار دیگر از آن گذشت. دوباره 99. سپس یک اسکناس هزار دلاری اضافه کرد، آن را در یک لفاف پیچید و به من داد. سپس من به سمت ماشین خود رفتم تا خریدها را جای بدهم در حالی که همسرم مدتی برای خرید چیز دیگری رفت. در حالی که منتظر او بودم، برخلاف عادتم به شمارش پول رفتم. 101! بارها و بارها 101 شمردم. سپس به بانک برگشتم و وقتی به آنجا رسیدم بلافاصله دیدم که آنها قبلاً کمبود را تعیین کرده بودند. آن یادداشت 1000 با سپاس فراوان دریافت شد.

البته جنایت نیز در اینجا رخ می دهد، اما با هلند متفاوت است. مثلاً شب ها وارد خانه شما نمی شوند تا پول و اشیاء قیمتی را با خود ببرند. اگر کسی در خانه نباشد، خطر وجود دارد. و اگر خانه ای ماه ها خالی باشد، گاهی ممکن است کاملاً خالی شود و گاهی حتی خانه تا حدودی برچیده شود. جیب بری یا سرقت خشونت آمیز نیز در اینجا تقریباً وجود ندارد. من خودم یک بار تلاش برای جیب بری را تجربه کردم، اما آن در یک مکان توریستی در ویتنام بود.

سال ها پیش من و همسرم در پارکینگ ماکرو به سمت ماشینمان می رفتیم که چیزی اعلام شد. سپس همسرم از من پرسید که آیا هنوز کیف پولم را دارم؟ یک لحظه احساس کردم و پاسخ دادم که هنوز آن را دارم. پرسیدم: جیب برها فعال هستند؟ نه، همسرم گفت، یک کیف پول پیدا شده است. من در آن زمان مدت زیادی در تایلند نبودم، عذرخواهی می کنم.

همچنین قابل توجه است که درب گاوصندوق در بسیاری از بانک ها به سادگی باز است. گاهی اوقات یک نگهبان آنجا است، اما چون هیچ اتفاقی نمی افتد، هوشیاری او همیشه مطلوب نیست. طلافروشی های متعدد نیز محافظت ضعیفی دارند، اما با دوربین ها محافظت می شوند. دزدی‌های معدود در آن مغازه‌ها اغلب توسط چهره‌های ناامید انجام می‌شود که با آمادگی نادرست سرقت را انجام می‌دهند و اغلب به سرعت دوباره دستگیر می‌شوند.

اما جنایت خشونت آمیز نیز در اینجا رخ می دهد، البته، اگرچه من هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده ام. به عنوان مثال، شما در اینجا کوسه های قرضی دارید که سود ربوی دریافت می کنند، به این معنی که اغلب نمی توان بدهی ها را پرداخت کرد. گاهی اوقات پول هنوز با استفاده از زور یا تهدید وحشیانه اخاذی می شود. پولی که البته باید دوباره قرض گرفت، در حالی که نمی توان آن را پرداخت کرد. دو بار دیده ام که مردم برای فرار از طلبکاران خود به طور موقت ناپدید می شوند. یکی از آنها به همین منظور وارد صومعه شد.

دعوا اتفاق می افتد و معمولاً در اواخر شب در جشنواره های روستا. من خودم مدت زیادی است که روی یک گوش دراز کشیده ام، بنابراین هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده ام.

به عنوان یک فرنگ، شما با جنایت کار چندانی نخواهید داشت، مگر اینکه دلیل آن را بیاورید. حداقل من اینجا احساس امنیت می کنم، حتی اگر در مواقع اضطراری نمی توانیم با همسایه ها تماس بگیریم. ما شب ها سر خودمان هستیم، اما هنوز پنجره ها را باز می گذاریم.

کوبیدن برنجمان

فساد

من انکار نمی کنم که اینجا فساد وجود دارد، اما خودم هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده ام، هر چند در این سال ها با انواع و اقسام مسئولان در ارتباط بوده ام. من گمان می کنم دلیلش این است که هیچ فرنگی در این اطراف وجود ندارد که پول می اندازد. این چیزی است که شما را حریص می کند.

اگر کسب و کار خود را دارید - به خصوص اگر موفق باشد - احتمالاً در معرض خطر هستید.

گاهی پیش آمده که ماموران برای یک هدف خوب برای جمع آوری آمده اند، منظورم قربانیان جنگ درگیری با کامبوج است. کمنان ما در پاسخ، تابلویی در راه های دسترسی مختلف گذاشته بود که چنین مجموعه هایی در روستای او نامطلوب است. و این کمک کرد! اما حتی اگر جاده ای در حال آسفالت باشد، تابلویی با ذکر مبلغ مناقصه در کنار آن نصب می شود. من گمان می کنم که در همه جای تایلند چنین فضای باز وجود نخواهد داشت.

با این حال، یک بار، زمانی که یکی از دوستان تایلندی یک بطری شراب برایم آورد، به دلیل فساد به حاشیه رانده شدم. خرید یا دریافت شده از پلیسی که تجارت شراب قاچاق از لائوس را آغاز کرده بود، زیرا روی بطری آن باندرولی وجود نداشت. این یک شراب فرانسوی بود و تا آنجا که از روی برچسب می توانم بگویم شراب بسیار خوبی به نظر می رسید. با این حال، زمانی که سعی کردم بطری را باز کنم، چوب پنبه شل بود که متأسفانه باعث ترش شدن شراب شد. ظاهراً آن شراب برای مدت طولانی در حالت عمودی ذخیره شده بود. من فکر نمی کنم پلیس فاسد از تجارت شراب ترش ثروتمند شد ...

در قسمت بعدی اطلاعاتی در مورد آب و برق و غذای آیسان.

ادامه دارد.

14 نظر در مورد “زندگی مثل بودا در تایلند، قسمت 3”

  1. فرانسوی می گوید

    متشکرم! به زیبایی آرام و با دقت توصیف شده "رنگ آمیزی" خطوط خطوط منطقه. شما متوجه زندگی زیبایی شده اید.

  2. خون مو می گوید

    زیبا و عینی نوشته شده است.
    من می توانم نظر شما را تایید کنم.
    هر چه از مراکز توریستی دورتر باشید، تقلب کمتر است.

    اکنون با کوسه های قرضی آشنا شده ام.
    خانه ای ساخته شده برای خانواده به مبلغ 1 میلیون بات که ظاهراً وام پس از 1 سال پس از آن بوده است.
    الان خونه گم شده

    ما فساد زیادی دیده ایم.
    همسرم مجبور شده چندین بار در توالت مردانه شهرداری برای گرفتن اوراق رسمی هزینه کند.

    اما زندگی روستایی جذابیت های خود را دارد.
    همه شما را می شناسند و صمیمی هستند.
    من اوبون را روستایی نمی دانم، اما زندگی همچنان ویژگی های یک روستای بزرگ را دارد.

  3. GeertP می گوید

    تعریف هانس، نمایش دقیق زندگی در آیسان.
    خوب یادم می آید که چگونه به اسیان فکر می کردم، هنوز نمی خواستم آنجا مرده پیدا شوم، به اندازه کافی غوغا نمی کرد.
    حالا که خسته شده ام، آیسان بیشتر به من می آید و نمی خواهم برای هیچ پولی به آن مکان های شلوغ برگردم.

    • خون مو می گوید

      گیرت،

      وقتی چندین بار نقاط توریستی را دیدید، آیسان بیشتر و بیشتر جذاب می شود.
      به دور از گردشگری انبوه، جایی که حتی خدمات اغلب حتی تایلندی نیست، بلکه کامبوجی است.

      من در سال 1980 به جزیره فی فی رفته ام. طبیعت زیبا، بدون خانه های ییلاقی، جایی که بتوانید نوشیدنی بنوشید. ما 3 بطری فانتا را برای جاده نگه می داریم.مکانی زیبا برای غواصی.

      خوشبختانه، مکان های بیشتری در آیسان وجود دارد که می توانید در آن ها غذاهای غربی بخورید.
      که اقامت را راحت تر می کند.
      ترجیح من نیز به آیسان و بیشتر به لائوس و ویتنام است.

    • همتا می گوید

      بله هانس،
      آن طور که شما زندگی در آیسان را توصیف می کنید، من بیش از 10 سال است که اینجا در اوبون احساس می کنم.
      در ابتدا با آن عینک که توسط ضد آیسانی ها توصیف شده است، به اتفاقات اینجا در اوبون راتچاتانی و مثلث زمرد نگاه می کنید.
      و از آن زمان می بینید که فرنگ های بیشتری این گوشه از تایلند را کشف و قدردانی می کنند!
      در یکی از دوچرخه‌سواری‌های متعددم، یک قهوه یخی از یک مغازه محلی خریدم و آن را بیرون از خانه نوشیدم.
      2 مرد با کیسه های خرید پر از پول آمدند.
      آنها با آرامش دستگاه خودپرداز را پر می کردند.
      مسلح؟ اصلا. ماشین شرکت حمل و نقل نقدی ضد سرقت؟ اصلا.
      خوب، این نشان دهنده زندگی اینجا در آیسان است.
      به تایلند خوش آمدید.

  4. تینو کویس می گوید

    چه داستان همدلانه زیبایی! من با شما همدردی می کنم، همچنین به این دلیل که زندگی من در شمال دور در آن زمان به این شکل بود و من به این شکل در جامعه شرکت کردم.

    من قصد ندارم در مورد زبان تایلندی و واکسیناسیون صحبت کنم 🙂

    • گر کورات می گوید

      همچنین فکر کنید که تأکید بر آیسان است. من قبلاً مناطق زیادی را در تایلند دیده ام به دلیل برخی روابط، اقامت طولانی مدت و موارد دیگر و اینکه شما در شمال، شرق یا غرب زندگی می کنید تفاوتی نمی کند. تفاوت در افرادی است که ملاقات می کنید، زندگی و محیط زندگی آنها، عادات و آداب و رسوم. به عنوان یک کارشناس تجربه به شما می گویم که فرقی نمی کند در اوبون زندگی کنید یا چیانگ رای، ساخون ناخون یا هر کجا، زیرا تجربیات متفاوت است، اما بسیاری از چیزها و عادات یکسان است. آیسان واقعاً هیچ تفاوتی با جاهای دیگر تایلند ندارد، اما خیلی ها این فکر را می کنند زیرا دیگر مناطق را به خوبی نمی شناسند (!).

      • تینو کویس می گوید

        در واقع، گر-کورات. بین مناطق شهری و روستایی تفاوت بیشتری نسبت به مناطق مختلف تایلند وجود دارد. من اکنون در حومه شهر هلند زندگی می کنم و شباهت های زیادی با روستاهای تایلند دارد و این در مورد شهرها نیز صدق می کند. چیانگ مای همیشه مرا به یاد شهر مورد علاقه ام در هلند می انداخت: گرونینگن.

        • تینو کویس می گوید

          و این همچنین به این معنی است که یک شهروند واقعی از Krung Thep، آیسان را بسیار متفاوت می‌یابد و اغلب از بالا به آن نگاه می‌کند.

          • کریس می گوید

            و در بسیاری از کشورهای دیگر دقیقاً به همین صورت است.
            آمستردامرها و روتردامرزها درباره آچترهوک، ساکنان رندستاد در مورد لیمبورگ،

            • تینو کویس می گوید

              تا حدی حق با شماست، کریس، اما واقعاً «دقیقاً یکسان» نیست. میزان تبعیض تجربه شده توسط "دیگران" در تایلند به طور قابل توجهی بیشتر است.

          • اندرو ون شایک می گوید

            درسته تینا،
            اینجا در بانکوک مردم به این مردم نگاه می کنند. من آن را از خانواده تایلندی ام گرفتم.
            من هم گاهی در مورد آن صحبت می کنم. مردم اسان دروغ می گویند، تقلب می کنند و مهمتر از همه جانشان را می دزدند.
            فقط آنها را دور نگه دارید.

    • هانس پرانک می گوید

      با تشکر از تینو، برای نظر خوب شما (و همچنین همه نظر دهندگان دیگر). امیدوارم در مورد واکسن ها بحثی را شروع نکنم، اما می خواهم چیزی را روشن کنم. در فیس بوک من هرگز افکار افراطی در مورد واکسن ابراز نکرده ام و همچنین می توانم درک کنم که افرادی که در معرض خطر بالایی هستند واکسینه شده اند. چیزی که من را آزار می دهد این واقعیت بود که افرادی که واکسینه نشده بودند در هلند به وضوح مورد تبعیض قرار می گرفتند و هیچ دلیل خوبی نداشت. اما این واقعیت که من در مورد این موضوع به روشی ظریف فکر کردم، به وضوح برای برخی هلندی‌ها اشتباه کرد. و خوشبختانه من نمی بینم که این اتفاق به این سرعت در مورد مردم در آیسان رخ دهد.

  5. راب وی. می گوید

    زیبا توصیف شده است، هانس عزیز، و چه خوب است که شما با آرامش در آنجا در آیسان زندگی می کنید. بدون دردسر یا هیچ چیز، باشه؟ کمی بده، کمی بگیر، دیگران را زود قضاوت نکن. اگر بخواهم نکته ای را عرض کنم، حداکثر این است که ترجیح می دهم ظاهر یک پیرمرد در کنار یک خانم جوان مجرد باشد تا یک پیرمرد با سه خانم جوان، در مورد دوم به احتمال زیاد فرزندان، خانواده بیشتر یا مانند آن است. و این ممکن است به همان اندازه برای سناریوی 1 صدق کند…


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم