الز ون وایلن در حال حاضر با همسرش 'د کوک' در کوه فانگان اقامت دارد. پسرش رابین یک کافه قهوه در جزیره باز کرده است.


یک روز شلوغ. باید پول را در بانک عوض کنم و قبض برق بابا را پرداخت کنم. ابتدا اسکوتر را به ساختمان Kohphanganse PNEM می بریم، جایی که صورتحساب باید به صورت نقدی پرداخت شود.

قبل از اینکه وارد شوم، دمپایی‌هایم را در می‌آورم، چون در تایلند باید اینطور باشد. قبض را پرداخت می کنم و دوباره می روم بیرون و حدس می زنم چی؟؟؟؟ دمپایی دور. لعنتی، دمپایی های خوبی بودند.

هنوز یک جفت دمپایی ضعیف از دزد باقی مانده است. زشت و فرسوده.
من آنها را با صورت دراز و مقاومت لازم پوشیدم. من نمی توانم پابرهنه به بانک بروم.

من کلافه ام، دمپایی الماس خوبم دزدیده شده است. آنها در واقع دمپایی های معمولی هستند و الماس از پلاستیک ساخته شده است، اما ارزش احساسی آن سنگین است.

آنها در استرالیا خریداری شدند، زمانی که من با روس در جاده اقیانوس بزرگ سوار شدم….
زمان کافی!! یک تجربه زیبا

اما یک لحظه صبر کن...کسی که جلوتر از من بود حتما دمپایی را برداشته است. من اتفاقاً با پیرمردی که روبروی من بود آشنا شدم. یک زن بلوند هم بود، او را نمی شناسم، اما فقط می خواهم بپرسم کی بود. او همچنین یک صورتحساب در PNEM درست قبل از من پرداخت کرد، بنابراین جزئیات او مشخص است.

بله، حتما این کار را کرده است... عجب عوضی است که دمپایی مرا دزدیده است. بنابراین می روم داخل و کمی بعد با یک شماره تلفن، خصمانه بیرون می روم.

با هاوایاناهای تقلبی فرسوده قدیمی با اسکوتر به بانک می روم.

اصلا به من نمی نشیند، چه دردسری، باید دوباره همه چیز را حل کنم. وقتی وارد بانک می شوم خیلی شلوغ است. یه عدد میکشم چی میبینم؟؟ اون عوضی بلوند پشت پیشخوانه!!

آدرنالین در بدنم شلیک می‌کند، در ذهنم دارم دمپایی‌ها را از پاهایش در می‌آورم. با عجله جلو می روم و درست قبل از اینکه بخواهم با او صحبت کنم، می بینم که کفش کتانی پوشیده است.

Hohoho Elsje، ترمز را بکوب و همانجایی که هستی بمان.

در حالی که آدرنالین هنوز در بدنم جاری است، روی صندلی فرو می روم و بعد متوجه می شوم که آن پیرمرد دمپایی مرا دزدیده است. او احتمالاً حتی متوجه نمی شود. درست مانند Kuuk، او نیز مرتباً با یک جفت دمپایی متفاوت به خانه می آید، چه در شب یا در روز روشن، چه رنگ یا اندازه آنها متفاوت باشد. مهم نیست. دمپایی ها کاملاً بدون فکر روی پا قرار می گیرند.

بله، قطعا همان قدیمی خواهد بود.
فوراً آن را بررسی خواهم کرد.

ابتدا پول مبادله کنید

موقع معاوضه 3000 بات رو با 100 عوض میکنم. در ذهنم دارم به دمپایی های گم شده ام فکر می کنم تا اینکه چهل 100 از مرد بانک بگیرم. خب اشتباه میکنه این یک امتیاز خوب است ... می توانم یک جفت دمپایی جدید بخرم ... یا باید آن را مودبانه گزارش کنم؟

همه جور فکری توی سرم می چرخد، شک دارم... اما بعد نجابت عام پیروز می شود و می گویم فکر کنم 3000 دادم نه 4000.

یادداشت ها از قبل در پشته هستند.

من کاملاً مطمئن نیستم، زیرا البته من به شدت از سرقت ناراحت هستم.
شماره تلفن من درج شده است و اگر در آخر روز مغایرتی داشته باشند با من تماس می گیرند.

چه آدم خوبی هستم، در عین حال احمقی.
البته آنها به هر حال آن تفاوت کمی دارند، هیچ تفاوتی ندارند، هنوز هم تفاوت دارند.
اگر فقط دهانم را بسته نگه می داشتم.

حالا اول برو پیش آن پیرمرد تا دمپایی های من را بردارد.

با ترمزهای جیغی درست جلوی درش می ایستم. متأسفانه او در خانه نیست و دمپایی من هم در خانه اش نیست.
پس فردا باید برگردم، امروز خوب نیست. خب، این مرد با الماس روی دمپایی اش فقط برای تفریح ​​راه نمی رود... هرچند؟

بعد می ریم خونه...با اسکوتر...چه روز بدی.

در طول مسیر به این نتیجه رسیدم که خوشحالم که از بانک 1000 بات کلاهبرداری نکردم. اگر کارما کارش را انجام دهد، ممکن است دمپایی‌هایم را پس بگیرم.

باور نمی کنید، اما وقتی به آن فکر می کنم، صدایی از پشت سرم می شنوم. یه اسکوتر میره کنارم و به دمپایی های روی پاهاش اشاره میکنه...هی دمپایی من...و اون پاها هاهاها منم میشناسمشون!!!!!
این طبیعی نیست... کارما وجود دارد... دمپایی های من موجه است.
نمیشه روزمو خراب کرد

توقف می کنیم و کوک می گوید، نفس نفس می زند، بله، بله، من به طور تصادفی آنها را در بابا پوشیدم. وقتی متوجه شدم رفتم دنبالت، چون دارم با اون الماس خودمو احمق می کنم. دمپایی های خودم را به من پس بده.

روز بعد او از بانک زنگ زد و از من خواست که 1000 بات دیگر بردارم...

... خب، دیگر لازم نیست دمپایی نو بخرم.

10 پاسخ به "در یک جزیره گرمسیری فرود آمد: در مورد کارما، اشتباه در بانک (به نفع من) و گم شدن دمپایی"

  1. فرانسوا نانگ لائه می گوید

    بنابراین هنوز هم می توانید از دمپایی های همسرتان بسیار خوشحال باشید. بازم داستان قشنگ

  2. کریس از دهکده می گوید

    داستان های شما همیشه مرا می خنداند.
    مشتاقانه منتظر بعدی هستیم

  3. سیلوستر می گوید

    از شما برای این داستان کارما حکایتی متشکرم.

  4. NicoB می گوید

    چه داستان شگفت انگیزی، شما دمپایی های خود را به ازای 1.000 حمام صداقت پس می گیرید.
    به نظر می رسد Kuuk به موارد جدید نیاز دارد، اما هنوز هم می توان آن را اضافه کرد.
    NicoB

  5. FonTok می گوید

    داستان خوب خواندن آن لذت بخش است.

  6. فرانسهمستردام می گوید

    آیا تفاوت پروتکلی بین PNEM تایلندی و بانک وجود دارد که در PNEM باید کفش های خود را درآورید، اما بدون کفش نمی توانید به بانک بروید؟
    و من جزیره را نمی دانم، اما آیا هنوز آنقدر گرمسیری است که برای رد و بدل کردن اسکناس چند هزار بات باید به بانک بروید؟
    هنوز هم داستان خوبی است، اما من هنوز در شگفتم.

    • ELS می گوید

      بله بله.

    • ELS می گوید

      ما فلیپ فلاپ های تقریباً یکسانی داریم. و nephavaiana یک نوع رایج در Koh Phangan است. دمپایی های پای همسرم دمپایی من بود. وقتی از بانک خارج شدم فقط یک جفت دمپایی پوشیده بودم، یعنی همان جفت فرسوده (از Kuuk) که در ساختمان PNEM "پیدا کرده بودم" ظاهراً دمپایی های Kuuk را در خانه پوشیده بودم، اما به این دلیل من هم بی فکر دمپایی را روی پایم گذاشتم، متوجه نشدم. هنوز در خانه بحث بر سر این است که چه کسی اول دمپایی طرف مقابل را پوشیده است. با توجه به وقایع گذشته، مطمئناً آن کوک بود.
      برای سؤالات بیشتر، لطفاً با بنیاد Korlatie تماس بگیرید یا یک PM به آدرس زیر ارسال کنید: https://www.facebook.com/somethingels1

  7. یوسف می گوید

    و ... شما هنوز کوک را دوست دارید. حالا این عشق واقعی است. آن Kuuk باید یک بلیط قرعه کشی باشد. داستان خوب

  8. JoNoot می گوید

    داستان فوق العاده!! پیوستن به آن، حتی در روروک مخصوص بچه‌ها نیز فوق‌العاده است. خیلی خوبه که دمپایی هاتو پس گرفتی... فکرش رو هم نکن، دیوونت می کنه. و صداقت همیشه نتیجه می دهد! در مسیر درست


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم