اگر در تمام عمر خود باغبان آماتور بوده اید و اکنون به عنوان یک بازنشسته در یک آپارتمان (کاندو) زندگی می کنید، باید تا آنجا که به سرگرمی خود مربوط می شود انجام دهید.

ممکن است بتوانید کاری با گل و گیاه در بالکن انجام دهید، اما این کار واقعی نیست. یکی از خوانندگان وبلاگ که خود را هندریک جان باغبان می نامد، با آن در صلح و آرامش بود، اما با دیدن وضعیت فاجعه بار باغ اطراف استخر در مجتمع مسکونی خود نتوانست در برابر اقدامی مقاومت کند. او در سال 2017 یک داستان فوق العاده در مورد آن نوشت و ما خوشحالیم که آن را در مجموعه خود قرار دهیم.

این داستان از هندریک یان دی توینمن

تخت گل

وقتی در سال 2008 به طور دائم به Viewtalay 5c در Jomtien نقل مکان کردم، هر روز به عنوان یک شناگر مشتاق از استخر استفاده کردم. همانطور که باید باشد: قبل از شنا برای رفع تعریق دوش بگیرید و بعد از شنا برای شستشوی باقی مانده کلر.

در نزدیکی استخر شنا یک نوار باریک از زمین باغ تقریبا 27 متر وجود دارد. برای مسدود کردن مناظر و باد، یک پرچین خصوصی در تمام طول وجود داشت. کاشت انواع درختچه های وحشی در حال رشد در نزدیکی دوش آنقدر زیاد بود که برگ ها پشت گردنم را قلقلک می دادند. روز بعد همه چیز را به حالت عادی برگرداندم. این یک پیشرفت بزرگ بود. از روی استخر، تلاش کوچکی برای تکل زدن به 5 متر بعدی نیز به نظر می رسید. در نهایت کل نوار را دوباره سازماندهی کردم و بسیاری از گیاهان جدید را اضافه کردم.

در آن زمان من هنوز یک خدای جوان 70 ساله با 50 سال تجربه به عنوان یک باغبان آماتور مشتاق بودم. از آنجایی که 7 سال پیش با همسر تایلندی دوست داشتنی ام آشنا شدم، هلند دوباره مقر ما شده است. این در ارتباط با ادغام است و به این دلیل که او واقعاً در آنجا احساس می کند که در خانه است. بنابراین ما Viewtalay را ترک کردیم. در ماه های سرد زمستان به سراغ مادران در میان شالیزارها می رویم و برای تغییر به مکان های دیگر نیز می رویم. اما ویوتالای بی سر و صدا در نزدیکی دریا و بلوار دلپذیر تزئین شده با درختان نخل در ذهن ما باقی ماند.

به همین دلیل پس از 4 سال غیبت در زمستان به آنجا بازگشتیم. با این حال، وقتی باغ استخر را دیدم، ترس جانم را گرفت. این به یک بیابان بزرگ تبدیل شده است. دانه ها دمیده شده اند و گیاهان کاشته شده اند و در همه جا پخش می شوند. گیاهان بالارونده ده ها متر از پرچین و گیاهان موجود می پیچند. هرج و مرج و مبارزه تا سرحد مرگ است. بسیاری از گیاهان زیبا و در نتیجه اغلب آسیب پذیر در نبرد مردند. باغبان های قدیمی جای خود را به دو بانوی جوان خوب داده اند که در برش دادن همه چیز با یک ماشین اصلاح پرچین بزرگ تخصص دارند. با توجه به سنم، قصد ندارم دوباره در باغ کار کنم و فقط همه چیز را همانطور که هست می پذیرم.

نجات جان انسان ها

تا اینکه متوجه شدم یک گیاه زیبا که در بیابان پنهان شده است، هنوز در تلاش است تا یک SOS واضح با چند گل قرمز روشن در بالای آن ارسال کند. او عملاً بیش از حد رشد کرده و توسط دزدهای دزدکی اطرافش خفه شده است. این لحظه ای است که من روش را تغییر می دهم و تصمیم می گیرم زندگی او را نجات دهم. روز بعد، تا دندان مسلح به چاقوی آشپزخانه، بی رحمانه با مهاجمان او برخورد می کنم. این امر به آن هوا و فضایی می دهد که به دلیل زیبایی طبیعی آن استحقاق آن را دارد. احساس می کنم پیشاهنگی هستم که یک کار خوب انجام می دهد. اما خش خش در بوته ها چیست؟ پنج عضو خانواده جیرجیر که هنوز شکوفا نشده اند. این یکی را هم آزاد می کنم.

اما ناجی غریق زیر نظر خانم های باغبانی به سراغم می آید و به من می گوید که باید کار در باغ را کنار بگذارم. به نظر او من خیلی سخت کار می کنم. در این مورد هم حق دارد. کلافه می کنم و آرامشش را به هم می ریزم. به همین دلیل است که به مدیر وفادار می روم و می پرسم که آیا او به من اجازه می دهد تا باغ طولانی نزدیک استخر را بازسازی کنم. او یادش می آید که من آن را در آن زمان نصب کردم و با اشتیاق اجازه می دهد. به درخواست من، او به سمت کارکنان سرکش می رود و آنها را در 5 زمین مختلف به نظم فرا می خواند. در پایان سخنانش او به من وای می دهد که باعث حسادت بودا می شد. من بلافاصله احساس می کنم به معمار منظر ارتقا یافته ام.

ابزار باغبانی

ابزار باغچه ای موجود از دو دستگاه موبر پرچین و چند جارو با گردگیر تشکیل شده است. شیلنگ باغچه که نشتی دارد با یک قطعه لوله داخلی دوچرخه قدیمی به شیر وصل می شود. حالا که تصمیم گرفتم کل نوار را انجام دهم، به ابزارهای خوبی نیاز دارم. بالاخره این نیمی از جنگ است. در HomeWorks من با دقت بهترین کیفیت را انتخاب می‌کنم، از جمله بیل باریک تایلندی به شکل قاشقی که به اندازه تبر تیز است. دسته سنگین چوب سخت بلند آن را به یک قاتل واقعی تبدیل می کند. عینک ایمنی هم می خرم. در ضمن من 9 سال بزرگتر، یک چشم فقیرتر و سکته مغزی ثروتمندتر هستم. که باعث می شود همسر دلسوز من مشتاق برنامه های من نباشد. به او قول می دهم فقط بعدازظهرها کار کند و روزی 2 ساعت بیشتر نباشد.

چند روز بعد دوباره سر کار برمی گردم و بدون مزاحمت ادامه می دهم. خانم های باغ مثل جن روی چوب جاروهایشان پرواز می کنند تا همه قربانیان را مرتب کنند. من همچنین می‌خواهم کارهایی از جمله هرس پرچین را به او واگذار کنم. پاسخ یکپارچه است: "فردا!" این برای من آموزنده است زیرا یک بار دیگر در دام قدیمی خود می افتم که می خواستم همه چیز را با سرعتی سریع تکمیل کنم، «از اینجا به آنجا». بنابراین من نیز به روش تایلندی استراحت خواهم کرد، "از اینجا تا اینجا"، و در باغ بازی می کنم. من همیشه به کارهایی که هنوز باید انجام می شد نگاه می کردم، اما اکنون آگاهانه به کارهایی که انجام داده ام نگاه می کنم و از نتیجه لذت می برم. در مجموع، 10 سطل زباله پلاستیکی بزرگ نه تنها با علف های هرز، یعنی گیاهان ناخواسته، بلکه با انواع زباله ها پر شده است: بطری، قوطی، درپوش، نی، باتری، قطعات کاشی و بتن، محصولات ضد آفتاب و شامپو، لیوان های پلاستیکی. و کیسه، ته سیگار، سنگ و حتی یک کیسه سیمان.

نکته

نجات غریق و الف ها از اینکه مرتباً راهنمایی دریافت می کنند شگفت زده می شوند. ممکن است بالاترین مقام در اداره از من محافظت کند، اما در تایلند هرگز نمی دانید. من می‌خواهم با همه دوست باشم و آنها را با کوکاکولا پذیرایی کنم، با در نظر گرفتن ضرب المثل معروف: کیک برنجی که با عسل مالیده شده است. بالاخره با انجام کار بدون مزد تخلف می کنم. اگر آنها عکس بگیرند و ببینند که من روی آنها کار می کنم، در معرض خطر گرفتن مهر در پاسپورت خود از "Persona Non Grata" هستم. گرچه... البته من منظره ساز هستم و تدریس می کنم!

بله، آنها پرچین خصوصی را بریدند، اما فقط شاخه ها و برگ های بیرون زده آن را بسیار گسترده و غالب کرده است. چون نمی‌خواهم مثل فرنگ‌هایی که همه چیز را بهتر می‌دانند، آدم‌های بی‌تفاوتی به نظر بیایم، از ماشین اصلاح پرچین جدیدم چندین شب که همه به خانه رفته بودند، به خوبی استفاده کردم. باید بگویم خانم ها از کارشان لذت می برند و حتی برای خرید وسایل باغبانی انعام می کنند. ما در حال تشکیل یک تیم خوب هستیم و من از شادی آنها، سهولت و سبکی روش کار آنها لذت می برم.

گاهی اوقات لازم است برای چند روز هیچ کاری انجام ندهم زیرا به الهام گرفتن برای ادامه کار نیاز دارم. نگهداری آن نیز باید آسان باشد. منطقه نزدیک دوش به ویژه مشکل ساز است. به دلیل پاشیدن آب که تا حدودی ناشی از پشت های پهن و شکم بزرگ است، همه چیز در آنجا دیوانه وار رشد می کند و من باید تصمیم بگیرم همه چیز را هرس کنم یا حذف کنم و دوباره در قسمت دیگری بکارم. تصمیم گرفتم دومی را انجام دهم و کاشت کاملاً متفاوتی را جایگزین آن کنم که از نظر ارتفاع رشد می کند و نه عرض. من هم می خواهم برای شروع از همین نوع کاشت استفاده کنم. به این ترتیب یک شروع و یک پایان روشن وجود دارد. پس از یک ماه، به قول بلژیکی ها، کل زمین پاکسازی شده است.

حقوق ماهانه

نجات غریق که همه چیز را با علاقه دنبال می‌کند و وقتی الف‌ها در مکان سرسبز مخفی خود پنهان شده‌اند کمک می‌کند، می‌پرسد که آیا همه چیز تا این حد خالی است؟ من می گویم که همه کارخانه های جدید وارد می شوند. او با ناباوری به من نگاه می کند و من او را می بینم که فکر می کند حداقل یک ماه حقوق می گیرد. اگرچه او نمی تواند شنا کند، اما وظیفه او نجات مردم از غرق شدن، انجام CPR و تماس با شماره اورژانس 1719 است. در هر صورت، او هنوز وقت دارد تا گل های مصرف شده درختان اطراف را از استخر و از تراس های آفتابگیر صید کند. من اغلب از او می خواهم که این گل ها را بین گیاهان به عنوان کود پخش کند. اما او همچنان آنها را در سطل زباله می اندازد. خوشبختانه، برای راحتی، او همچنین به طور منظم آنها را روی دیوار در یک منطقه پایین باغ پرتاب می کند. من آن را در چند کیسه بزرگ جمع کردم. این یک کمپوست عالی پر از حشرات مورد نیاز برای بازگرداندن حیات به خاک است. همه چیز به طور عادلانه بین گیاهان گرسنه ای که هنوز وجود داشتند توزیع شد و سپس با نجات غریق یک پنی پایین آمد: گیاهان نیز مانند مردم به خوردن و نوشیدن نیاز دارند.

زن بلوند زیبا

در حین بازی در باغ ناگهان یک جفت پای بلند را می بینم که کنارم ایستاده اند. با یک چشم به بالا نگاه می کنم و یک زن بلوند زیبا را کشف می کنم. او یک بیکینی با نخ دندان در کنار خود پوشیده است. او نام آن گیاه زیبایی را که من اول نجات دادم می پرسد. من اتفاقاً آن را می دانم و با افتخار می گویم: "Sjoeansom." او می پرسد که آیا آنها در روسیه نیز رشد می کنند؟ من می گویم: "بله، آنها در هر باغ اینجا برای فروش هستند، فقط آنها را در چمدان خود بگذارید و یک نقطه گرمسیری در خانه پیدا کنید." او کاملاً راضی به بیرون پرید.

شماره دو یک بانوی جوان شیک تایلندی است که با لبخندی درخشان و لبخندی درخشان قدم برمی دارد. عینک آفتابی مارک گران قیمت روی دماغش و با هوای مدیری از بالاترین رده. او به شدت از من تعریف می کند که چقدر خوب کار می کنم. با کمی تعظیم از او به خاطر همه ستایش‌ها تشکر می‌کنم و می‌پرسم: "تو اینجا چه موقعیتی داری؟" او می گوید: "نه، من اینجا کار نمی کنم." پس از پراکندگی تصادفی آجیل شیرینی زنجبیلی، در نهایت سوال اصلی پیش می آید: "آیا متاهل هستید؟" جواب می‌دهم: «بله، سال‌هاست که همسرم از آنجا می‌رود!» احتمالاً یکی از نگهبانان به او اطلاع داده است که در باغ عمومی یک احمق وجود دارد که طبق استانداردهای تایلندی برای گیاهان زینتی خرج می کند.

بازار باغ

وبلاگ بی نظیر تایلند مرا به بازار باغ آخر هفته در جاده سوخومویت، مورب روبروی بیمارستان بانکوک ارجاع داد. چند ساعتی با دقت در آنجا پرسه زدم. پس از طراوت و خنک شدن در مک دونالد و تقویت آن با یک فنجان قهوه سیاه، در مورد گیاهم تصمیم می‌گیرم. در مراکز باغ کوچکتر، قیمت اولیه مواد کاشت اغلب 30 بات است. اگر یک پیراهن روی آن اتو شده باشد و در شلوارم چین خورده باشد، حتی 40 بات. به طور طبیعی، من اکنون در لباس های تمیز، بدون مارک و تا حدودی قدیمی تر مبدل شده ام. در نتیجه، قیمت افتتاحیه بلافاصله قیمت عادی 20 بات است. برای خرید متنوع 100 قطعه، حتی 15 بات. من به خصوص می خواهم ارتفاع را برای ایجاد عمق بیشتر تغییر دهم. ترجیح من برای گیاهان با گل های سفید، نارنجی، زرد و قرمز است. این برعکس پرچین سبز بزرگ است.

من با دقت به کل مجموعه نگاه می کنم و تصمیم می گیرم روز بعد آن را خریداری کنم. گیاهان تحویل داده نمی شوند، بنابراین من باید خودم حمل و نقل را ترتیب دهم. زن فروشنده می پرسد: "آیا می خواهید 1000 بات بپردازید؟" وقتی با چنین پیشنهادهای بی شرمانه ای مواجه می شوم، همیشه ناشنوا هستم. در خانه یکی از همکارها دو درخت می بینم که خودش آنها را نمی فروشد و تصمیم می گیرم آنها را به عنوان تضمین بازگشتم نزد او بگذارم. با این حال، گرمای روز تاثیر خود را می گذارد و وقتی به خانه می رسم از همسرم که به خوبی تایلندی صحبت می کند، می خواهم که زنگ بزند و بگوید من فردا نمی آیم، بلکه روز جمعه می آیم. پاسخی که او دریافت می کند کوتاه و مختصر است: «نه، این امکان پذیر نیست. سپس من فقط آن درختان را آنجا می گذارم، یا باید فوراً آنها را جمع آوری کرد، زیرا در راه هستند.» همسرم برای نجات درختانم یک تاکسی موتوری ترتیب می دهد. فکر می کنم آن مرد قبلاً در سیرک کار می کرد. با پوزخند بزرگی آنها را به استخر می رساند.

چند روز بعد دوباره احساس تازگی و میوه ای می کنم. به خصوص در تایلند با تفاوت های فرهنگی زیادش، من دوست دارم با جریان زندگی پیش بروم. این من را از طریق جاده Thepprasit به یک مرکز باغ نیز در جاده سوخومویت، اما در سمت چپ می برد. حدود چند صد متر قبل از Big C. من به طرز خوشایندی شگفت زده شدم زیرا دقیقاً همه چیزهایی که نیاز دارم وجود دارد. انگار روی من حساب شده بود. این زوج دارای 3 پرسنل دائمی 4، 5 و 6 ساله هستند. بعد از تعریف و تمجید از قیچی بچه های شیرینشان، با چهره پوکر می پرسم که کدام گیاه 10 بات است؟ با اکراه پاسخ می رسد که مواد کاشت 20 بات است.

قیمت تایلندی

که البته درست است. به او می گویم که می خواهم از او خرید کنم و نه در بازار باغ آخر هفته، بلکه به قیمت تایلند. بی جهت شناسنامه تایلندی ام را در چند جمله تایلندی و با شکوفایی نشان می دهم. این تأثیر می گذارد و من به عضوی از خانواده ارتقا می یابم. از آنجایی که در مجموعه گیاهان زیبا، سالم و متنوع او احساس می کنم در خانه هستم، ذهن خلاق من شروع به کار می کند و گیاهان انتخاب شده بلافاصله در ترتیب کاشت صحیح قرار می گیرند. کل مجموعه گیاهان بستر او و ده ها گیاه بزرگ به این ترتیب چیده شده اند. بچه ها شجاعانه کمک می کنند. من به این خانواده خوب حقشان را می دهم و بیشتر از آنچه در نظر داشتم خرید می کنم. تحویل مشکلی نداره با تلاش های مشترک، کل ماشین بارگیری می شود، تمام کارکنان در صندلی عقب برق می زنند، پدر پشت فرمان و من به عنوان راهنما که راه را نشان می دهم. مادر با عشق با ما خداحافظی می کند، حالا دوباره برنج روی میز است.

در ورودی ویوتالی، این خودروی عجیب توسط ماموران امنیتی با لباس‌های یونیفورم چشمگیر، کلاه‌های طلایی جامد و سردوشی متوقف می‌شود. وقتی آنها مطالب را می بینند و من را می شناسند، توجه خود را جلب می کنند، سلام می کنند و موانع به سرعت کنار می روند. در ذهنم طبل و شیپور می شنوم. آهسته ماشین را به سمت استخر هدایت می کنم. ما قبلاً توسط نجات غریق همیشه حاضر در انتظار هستیم.

البته ما مجاز نیستیم با ماشین خیلی به استخر نزدیک شویم زیرا در این صورت ترک های بتن و کاشی ها در اطراف گوش شما ظاهر می شود. با کمک نگهبان جوان و چند داوطلب، محتویات به سرعت تخلیه شد. بلافاصله یک منظره جشن است. با آینده نگری که داشتم هر روز غروب خاک را خیس می کردم که خاک را نرم و کار با آن را آسان می کرد. من می خواهم بلافاصله همه چیز را بکارم. اگر آنها یک شبه بدون مراقبت رها شوند - به خصوص با نگهبانان زیادی در اطراف - من فقط باید منتظر بمانم و ببینم چه چیزی از آنها باقی می ماند. همه چیز را خاموش می‌کنم، نجات غریق با «تبر بیل» معجزه‌آسا و با نگاهی سادیستی بر دهان، چاله‌های کاشت را می‌سازد. خانم ها گیاهان را از گلدان گیره خود آزاد می کنند، آنها را در ظرف بزرگی از آب خیس می کنند که انگار بچه هایشان هستند و سپس با توجه و دقت آنها را با خاک اضافی باغچه محکم در زمین می کارم. البته این نیز پر ارزش ترین بخش است. نتیجه بلافاصله قابل مشاهده است، یک اثر Wow واقعی.

خوشحال و راضی

به ویژه دنیای حیوانات از این باغ لذت می برد، به خصوص پروانه ها، سنجاقک ها و پرندگان زیادی که بالاترین آهنگ ها را می خوانند و اوقات خوبی را سپری می کنند. از آنجایی که آنها به عنوان سپاسگزاری می کنند، گیاهان نیز بسیار خوشحال هستند. همه چیز هماهنگ است. حیوانات و همچنین گیاهان نمونه ای برای من هستند تا بیدار بمانم و کاملاً در اینجا و اکنون زندگی کنم. ناخودآگاه اغلب راه کمترین مقاومت را انتخاب می کنم و در دنیای رویایی گذشته و آینده خود زندگی می کنم که اغلب باعث می شود احساس گناه و نگرانی کنم. آواز پرندگان مرا بیدار می کند تا بفهمم زندگی همین حالا است و هر لحظه یک مهمانی بزرگ است. این باعث می شود که به تمام جزئیات بیشتر توجه کنم. تنوع رنگ ها، به عنوان مثال، یک گل منفرد. چگونه یک گل زیبا از یک غنچه بسیار کوچک رشد می کند. رایحه خاص هر گل. من آنها را موجودات زنده می دانم. آنها به من شوق زندگی و انرژی می دهند. من مرتب به آنها تعارف می کنم و دستی به سرشان می زنم و احساس خوشحالی و رضایت می کنم.

25 پاسخ به "شما انواع چیزها را در تایلند تجربه می کنید (70)"

  1. کورنلیس می گوید

    چه داستان فوق العاده و طنز نوشته شده ای!

    • ویم می گوید

      wat een prachtig en beeldend verhaal, heerlijk om te lezen.

  2. کاسپار می گوید

    قطعه بسیار زیبایی نوشته شده است، آن را ادامه دهید توسط هندریک جان دی توینمن!!!

  3. اندی می گوید

    چه قطعه شگفت انگیز و زیبایی از تاریخ زندگی و به گونه ای نوشته شده که انگار خودت آنجا بودی. باید بگویم که آن را یکجا خواندم و با طنزی که «هندریک جان» تجربه‌اش را می‌نویسد، سرگرم شدم.
    امیدوارم این تلاش یک خدای «جوان» برای او زیاد نباشد که از اقامتش در جومتین لذت بیشتری ببرد.
    ممنون از این تجربه خوب،،،

  4. جوز می گوید

    با احترام به شما آقا و همچنین یک داستان بسیار زیبا!
    متشکرم!

  5. جان 2 می گوید

    من فکر می کنم این داستان بسیار خوبی است که جنبه های زیادی از فرهنگ تایلندی را نیز پوشش می دهد.

  6. سرژ می گوید

    داستان زیبا و آرام اما اوه بسیار زیبا نوشته شده است!

  7. وینلوئیس می گوید

    ممنون جان داستان بسیار زیبا نوشته شده است. من یک کشاورز فلاندری هستم که در خارج به دنیا آمده ام و برای من همه چیز در طبیعت زندگی می کند. بیشتر مردم باید این را بیشتر در نظر بگیرند، اما متاسفانه.!!

  8. رنه مارتین می گوید

    زیبا نوشته شده است و من از دیدگاه مثبت به زندگی قدردانی می کنم.

  9. آخ می گوید

    خواندن لذت بخش است
    خوبه
    با درود

  10. یان می گوید

    چه داستان زیبایی!…

  11. یان بروخوف می گوید

    سلام هندریک، شما در آنجا به خوبی کار می کنید و اینجا به اندازه Keukenhof زیبا به نظر می رسد.
    سبک نوشتاری شما نیز خواندنی است. درود از Lisse، هلند

  12. فرانک اچ ولاسمن می گوید

    این شبیه نثر است. چه داستان زیبایی و چه زیبا نوشته شده است. من فکر می کنم یک دنباله عالی خواهد بود! HG.

  13. جی جوانسما می گوید

    این داستان بسیار زیبایی است، ممنون جان باغبان

  14. ژان می گوید

    بابت همه تعریف ها از شما متشکرم من خودم دوباره لذت بردم.

    • راب وی. می گوید

      باغبان جان، می دانی این باغ چه شکلی است؟ در سال 2017، گرینگوی ما برای دیدن آن رفت و تأیید کرد که زیبا به نظر می رسد. بعد از آن چطور این اتفاق افتاد؟

      • ژان می گوید

        در طول ماه های تابستان سال 2019، استخر و تراس های اطراف آن به طور کامل بازسازی شد. این عواقب عمده ای برای باغ "من" داشت. وقتی برای دوره زمستانی 6 ماهه خود برگشتیم، واقعاً من را شوکه کرد. درختان به شدت با یک کلوانگ قطع شدند، بوته ها کنده شدند، خلاصه هرج و مرج کامل. خوب، هیچ کس کاری در مورد آن انجام نمی دهد.
        من آنها را به روشی عاشقانه تحت مراقبت های ویژه قرار دادم. در نتیجه، تقریباً همه چیز اکنون بازسازی شده است و تعمیر و نگهداری چند ساعت در هفته انجام می شود.

        • جانی بی جی می گوید

          من را شگفت زده می کند که مردم به ویژه از آیسان مطلقاً نمی دانند که یک غربی چه چیزی را زیبا می کند.
          همه چیز با این فکر که به هر حال دوباره رشد می کند، "کارشناسانه" اصلاح می شود و اگر نشد، لبخند در انتظار شماست.

  15. ژرژ می گوید

    باغبان نیز داستان سرای بزرگی است.
    (مشاهده Talay 5C من هم آنجا زندگی می کردم، کاندو امسال فروخته شد.)

  16. جی می گوید

    این باغبان نه تنها انگشتان سبز دارد، بلکه حس خوبی از قلم دارد. مثل یک رمان گرم تابستانی میخواند!!!! به سلامتی

  17. هان مونچ می گوید

    جان، از داستان شما لذت بردم، اما در مورد نحوه ساماندهی باغ و خرید گیاهان از افراد دوست داشتنی اطلاعات زیادی کسب کردم تا مطمئناً بهتر و زیباتر شکوفا شوند. هان

  18. فرانسوی می گوید

    بسیار زیبا و عاقلانه نوشته شده است، الهام بخش و خنده دار نیز! با تشکر!

  19. الکس می گوید

    او یک بیکینی با نخ دندان در کنار خود پوشیده است.
    با این جمله شکستم نثر!!! استعاره عالی روده بر شدن از خنده
    از شما برای این داستان تشکر میکنم!

  20. PRER می گوید

    من خیلی به این داستان اهمیت می دهم که آن را به یک مستند تبدیل کنم.
    به زیبایی نمایش داده شده است.

  21. جان اس می گوید

    Inmiddels is Hendrik Jan de Tuinman 86 jaar en in een goede gezondheid.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم