پاتایا در سال 1991 (عکس: مرکز خرید مایک)

Dolf Riks یک هلندی افسانه ای است که 30 سال آخر عمر خود را در پاتایا گذراند. همه کسانی که قبل از پایان قرن به طور منظم از پاتایا بازدید می کردند او را می شناختند. او صاحب اولین رستوران غربی در پاتایا بود، همچنین یک نقاش، نویسنده و یک داستان نویس جذاب بود.

شما می توانید داستان زندگی او را به زبان انگلیسی و بخشی به هلندی بخوانید  www.pattayamail.com/304/

دیک کوگر، خواننده و نویسنده وبلاگ، او را به خوبی می‌شناخت و سال‌ها پیش داستانی درباره دوستی او با دولف ریکس نوشت. این داستان در خبرنامه انجمن هلندی تایلند پاتایا ظاهر شد و دیک اکنون آن را به تایلند بلاگ پیشنهاد داده است تا در مجموعه "شما همه چیز را در تایلند تجربه می کنید" قرار دهد. این داستان او است.

دوستی من با Dolf Riks

ده سال قبل از اینکه بالاخره به تایلند بروم، در مصاحبه ای گفتم که زندگی نکردم تا کار کنم، بلکه کار کردم تا زندگی کنم. بعداً توضیح دادم که در اسرع وقت به خاور دور نقل مکان خواهم کرد. منظور من مهاجرت به تایلند پس از بازدید از اندونزی، فیلیپین، هند و بسیاری از کشورهای دیگر در شرق بود. بنابراین می دانستم که دارم چه کار می کنم.

با این حال، در سال 1991 محتاط بودم. اولین آپارتمانم را از Dolf Riks اجاره کردم. در تعطیلاتم مهمان همیشگی رستورانش بودم. ابتدا در گوشه ای از جاده ساحلی در پاتایا قدیم و بعد به صورت مورب روبروی هتل ریجنت مارینا در سوئی به همین نام در شمال پاتایا. بالای این آخرین رستوران جا برای چند آپارتمان بزرگ وجود داشت و دولف فقط زمانی آنها را اجاره کرد که از قبل تصور می کرد مستاجر اذیت نمی شود. من اتاق را در گوشه ای داشتم و بنابراین می توانستم دریا را از پنجره ببینم.

من فقط چند ماه در آنجا زندگی کردم، زیرا به زودی سیت را ملاقات کردم، که معلوم شد راهنمای بسیار خوبی در کاوش های من در تایلند بود. او متاهل بود و ما سه نفر خیلی زود تصمیم گرفتیم خانه ای اجاره کنیم و این زندگی مشترک تا به امروز ادامه داشته است، البته اکنون سه فرزند به دنیا آمده اند، دو دختر و یک پسر.

با این حال، من مرتباً از Dolf Riks بازدید می کردم. رستوران Dolf Riks چیزی فراتر از فرصتی بود که می‌توانستید از غذاهای عالی لذت ببرید. این یک نقطه ملاقات بود، تا حدی به این دلیل که این اولین و برای مدت طولانی تنها رستوران غربی در پاتایا بود، و تا حدودی به این دلیل که Dolf Riks مردی بود که به وضوح حلقه جالبی از مردم را دور خود جمع کرده بود. زندگی او را نمی توان خسته کننده توصیف کرد.

در سال 1929 در آمبون متولد شد. در بسیاری از نقاط اندونزی زندگی کرد و در نهایت اسیر جنگی در اردوگاه ژاپنی شد. چیزهای وحشتناکی را تجربه کرد، اما خوشبختانه تسلیم نشد. در سال 1946 به هلند بازگشت. در نهایت به مدرسه آموزش دریایی رسید. با مدرک دیپلم در خط هلند-آمریکا به عنوان سکاندار دانشجویی مشغول به کار شد. او در سال 1961 به عنوان سکاندار دریا را ترک کرد. دلتنگی برای خاور دور او را به تایلند آورد تا در بانکوک نقاش شود. در سال 1969 او به پاتایا آمد و یک رستوران در آنجا افتتاح کرد.

هر وقت برای شام به Dolf's می رفتم، همیشه با نوشیدنی در بار شروع می شد. آن کافه به زودی پر از دولف شد و آشنایان و داستان های گذشته اش نقل شد. غذا تقریباً هرگز نیامد. نقطه ثابت یک دقیقه به نه بود. همه می دانستند، شصت ثانیه مانده است، سپس لوک پایین می آید. لوک نیز در طبقه بالا در یک آپارتمان زندگی می کرد و او مردی با عادات نسبتا ثابت بود. دقیقا ساعت نه او حاضر شد و پشت بار نشست. من هم در آن بار آشناها و دوستان زیادی پیدا کردم.

مطمئناً دولف در گذشته زندگی نمی کرد. او اولین کسی بود که یک کامپیوتر داشت، سپس کمی بیشتر از یک واژه پرداز فانتزی بود. او نه تنها از آن برای مدیریت خود استفاده می کرد، بلکه علاوه بر اینکه یک نقاش و مرمتگر بود، یک نویسنده نیز بود. او ابتدا در یک روزنامه انگلیسی زبان ناپدید شده در بانکوک و سپس در پاتایا میل منتشر کرد. وقتی او یک مدل جدید، مثلاً یک کامپیوتر مدرن واقعی خرید، من مدل قدیمی اش را گرفتم و به لطف این هدیه متوجه شدم که نوشتن یک فعالیت فوق العاده لذت بخش است. من همیشه به خاطر آن از Dolf سپاسگزار خواهم بود.

من با دولف سفرهای زیادی انجام دادم، معمولاً به روستاهای اسان، جایی که کارکنانش از آنجا آمده بودند. در طول سفر شراب سفید سرد نوشیده شد. در روستا ما یک خوک تعارف کردیم. چنین شبی همیشه با موسیقی، آواز خواندن و رقص با همه ساکنان به پایان می رسید.

رستوران پدیده عجیبی داشت. البته یک منوی گسترده وجود داشت، اما یک تخته سیاه متحرک با تخصص های روز نیز وجود داشت. و نکته خوب این بود که من هرگز، هرگز آن تخصص ها را تغییر ندادم. من هرگز معنای عمیق تر آن را درک نکردم. در ضمن، غذای مورد علاقه من سفره برنج بود که می شد به صورت تکی سفارش داد و شامل برنج سرخ شده و ده تا پانزده کاسه کوچک همراه با مخلفات بود.

زندگی عاشقانه دولف نیز رنگارنگ بود. او در پاتایا عاشق یک مرد جوان تایلندی شد که قبلاً ازدواج کرده بود و بچه داشت. مرد جوان ظاهراً بسیار انعطاف پذیر بود. او نزد دولف نقل مکان کرد و دولف از فرزندانش مراقبت کرد. شریک زندگی او در آشپزخانه آموزش کاملی دید و زمانی که پس از سال ها به یک سرآشپز عالی تبدیل شد و ظاهراً منابع مالی داشت، Dolf را ترک کرد و رستوران تایلندی خود را با همسرش در چند سوئیس راه اندازی کرد. این نوع روابط در تایلند مستثنی نیستند و شما نباید سعی کنید این را بفهمید. بعدها، دولف محبت خود را به طور افلاطونی به راننده خود معطوف کرد که با همسر و فرزندانش در خانه او زندگی می کرد و امور خانه را در آنجا اداره می کرد.

متأسفانه، منصفانه است که بگوییم دولف از نظر تجاری خوب عمل نمی کرد. کیفیت رستوران کم کم بدتر شد و به همین آرامی تعداد بازدیدکنندگان کاهش یافت. دولف، که هنوز با سلامتی خود دست و پنجه نرم می کرد (که در اردوگاه ژاپنی نگهداری می شد)، این که نمی توانست چیزی را برای خانواده تایلندی در خانه اش بگذارد ناراحت کننده بود. او تصمیم گرفت رستوران را بفروشد و این تنها به این دلیل امکان پذیر بود که دوست خوبش برونو، مدیر رویال کلیف، می خواست رستوران خود را راه اندازی کند. اینکه آیا خرید رستوران Dolf حس تجاری خوبی داشته است یا اینکه آیا انگیزه های انسانی در آن نقش داشته است ناشناخته است. دالف توانست یک رستوران کوچک در ناکلوا، نزدیک خانه‌اش راه‌اندازی کند، جایی که راننده‌اش سرآشپز شد. این پرونده بدیهی است که موفقیت آمیز نبود. در هر صورت، زمانی که Dolf Riks در سال 1999 درگذشت، خانواده تحت مراقبت قرار گرفتند.

6 پاسخ به "شما انواع چیزها را در تایلند تجربه می کنید (55)"

  1. کیز می گوید

    خاطره ی زیبا میزهای برنج Dolf Riks همیشه در هر سفر تایلند یک غذای اصلی و بسیار خوشمزه بود.

  2. اندی می گوید

    داستان زندگی این مرد Dolf و جزئیات اقامت او در تایلند زیبا را به زیبایی توصیف کرد و سپس به عنوان منطقه سرگرمی بزرگ به نام پاتایا شناخته شد.
    همچنین این واقعیت که دولف قبلاً با اسان زیبا ، همانطور که ایسان نامیده می شد یا نامیده می شود ، آشنا بود ، بسیار قابل تشخیص است ... هیچ چیز تغییر نکرده است.
    خوب، تا آنجا که به محبت ها و زندگی عاشقانه این شخص مربوط می شود، و به ویژه تلاش برای درک روابط عاشقانه مشابه، واقعاً می توان کتاب های زیادی نوشت و احتمالاً قبلاً تعداد زیادی از آنها وجود دارد.
    تاریخ به زیبایی نوشته شده

  3. کیسپاتایا می گوید

    واقعا خیلی قشنگ توصیف شده من فقط یک بار آنجا بوده ام. سپس در واقع صاحب بلافاصله آمد و با من نشست تا گپ بزنیم. محیط آنجا طی سال‌ها به‌طور قابل‌توجهی تغییر کرده است، به‌طوری‌که در حال حاضر برخی از هتل‌های مرتفع متعلق به زنجیره‌های بزرگ هستند.

  4. پیتر پاک می گوید

    https://www.youtube.com/watch?v=3FLuh0lr8ro

  5. جوپ می گوید

    داستان خوب... وقتی در دهه هشتاد به The Old Dutch در بانکوک آمدم (سوی 23 در Cowboy) به من گفتند که اولین مالک آن یک Dolf Riks بوده است ... همین است ... کسی که قبلا می آمد آنجا.؟
    او در آن زمان هلندی معروفی در بانکوک بود.

    درود، جو

    • وینسنت، ای می گوید

      نه، بنیانگذار و صاحب "The Old Dutch" در BKK، هنک (نام خانوادگی؟)، یک آمستردام بود.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم