در مجموعه داستان هایی که در مورد چیزی خاص، خنده دار، کنجکاو، متحرک، عجیب یا معمولی که خوانندگان امروز در تایلند تجربه کرده اند ارسال می کنیم: آلودگی صوتی.


اختلال صدا

تنها کلمه هلندی که (من کاملا مطمئن هستم) هیچ ترجمه تایلندی برای آن وجود ندارد. شوک فرهنگی واقعی برای این فرنگ.
شک جدی من، یعنی اینکه تایلندی ها از سکوت وحشت دارند، هر چه بیشتر و بیشتر در اینجا بمانم قوی تر می شود.
چون هرجا که رفتم دیدم و آسیب شنوایی دیدم اثری از کارکرد عادی دکمه ولوم نبود.

حتی با مادرشوهرم، در حومه ایسان که زمانی به طرز شگفت‌انگیزی آرام بود، با ناقوس‌های معبد و گاوهایی که آرام می‌چریدند. در آنجا من در ساعت دو و نیم از یک خروس بسیار خشن، اما نه کم صدا، مبهوت شدم. چه کسی فکر می کند باید درست زیر پنجره اتاق خواب سرنا بدهد. و بی سر و صدا و با اشتیاق تارهای صوتی خود را به مدت پنج دقیقه دور می کند.
و سپس آن را در هر لحظه نامطلوب دیگری از روز یا شب تایلندی، با طغیان جدیدی از چیزی که باید شبیه "kukeleku" باشد، تکرار کنید.
امروز دشمن پر ما امپراتوری به تنهایی دارد، زیرا مسابقه اخیراً توسط مادرشوهرش کشته شد و در دیگ سوپ ختم شد. اکنون تنها امید من این است که ساعت بیولوژیکی این دردسرساز به زودی توسط تبر آشپزخانه زنگ زده اش دوباره تنظیم شود.

نویز رادیو

خروس که آرام شد، رادیو خواهرشوهر همسایه برنامه صبحگاهی را با هیاهو شروع می کند. تعجب آور نیست، زیرا او ایستگاه پخش خود را دارد که در طول روز انواع موسیقی و مزخرفات را به روی آنتن می فرستد. و به عنوان یک دی جی رزیدنت با شادی در این امر شرکت می کند. پچ پچ بی پایان، که هر ده دقیقه با تبلیغات فروشگاه محلی محلی پر می شود. دومی به حداکثر حجم رسید. شاید روستایی های مرتد وجود داشته باشند که می خواهند با انگشتان خود در گوش خود را از آخرین برنده جایزه پنهان کنند.

نتیجه: صدای رادیویی ثابت با ناهماهنگی های تایلندی. برای من به عنوان یک فرنگ، تقریباً به اندازه تکرار اخبار ساعت هشت تایلندی جالب است. به زبان اشاره. این شانس را اضافه کنید که خواهر شوهرتان در حین پخش آهنگ با هم آواز بخواند، و می توانید از آن لذت ببرید. شانسی که از زمانی که اخیراً یکی از همسایه ها به او گفت صدای خوبی دارد، بسیار افزایش یافته است. توصیه من به همسایه ام: کم بنوش.

چکمه ها و باس های پانچ

سپس صدای شوم دیگری در سراسر دشت می پیچد. آیا بالاخره روز آخرالزمان که مدتها منتظرش بودیم فرا رسید؟ آیا پوتین به طور تصادفی انگشت دیکتاتور خود را روی دکمه قرمز انداخت؟ آیا یک طوفان رعد و برق وحشتناک دسته دونار نزدیک است؟ آیا وقت دعا، بازدید از پناهگاه ها یا برداشتن لباسشویی از خط است؟ نه مزاحم نشو
این دیسکو سوزاندن مرده است.

زیرا تقریباً همه کسانی که در این روستا به بهشت ​​می روند در سکوت این کار را انجام نمی دهند. قطعا نه حتی. به محض شنیدن صدای باس، از قبل می دانم که ساعت چند است. به مدت سه تا چهار روز (گاهی بیشتر، اگر خانواده دلشکسته به زمان بیشتری برای گاز گرفتن گلوی یکدیگر به خاطر ارث نیاز داشته باشند) آهنگ هایی از Carabao، Loso و همچنین موسیقی مناسب تری از گیملان اجرا می شود. جایی که کری کردن را می توان به عنوان طبقه پایین نردبان سر و صدا و سر و صدای همسایه ها را ناموجود دید.

وای به حال کسی که درست همسایه زندگی می کند، زیرا بچه هایی که فریاد می زنند شام آماده است فقط از طریق یک مگافون قابل انجام است. اگر بسیاری از خانه‌های اینجا پس از مراسم سوزاندن مرده غیرقابل سکونت اعلام شوند، تعجب آور نیست، زیرا تیرهای نگهدارنده دیگر نمی‌توانستند با آن مقابله کنند. دل شکسته از صدای ناهنجار چند روزه و بتن شکننده ای که با آن مرحوم ادای احترام کردند.

راهبان حاضر، ظاهراً یک هفته دور از مؤسسه ناشنوایان، اغلب درست زیر صندوق هایی می نشینند که در اینجا به عنوان بلندگو در این هیاهو استفاده می شود.

چیزی که من را شگفت زده می کند این است که تا به امروز هیچ یک از اعضای عزیز و مدفون خانواده از تابوت خارج نشده است. برای پرسیدن اینکه آیا به نام بودا، می تواند کمی نرم تر باشد. زیرا آن مرحوم آرامش ابدی را کمی متفاوت تصور کرده بود.
وقتی صمیمانه از خانم اوی پرسیدم که چرا روی زمین همه چیز باید اینقدر سخت باشد، جواب گرفتم که همه در دهکده می‌دانستند که مرگی رخ داده است.
پس از آن آنها می توانند برای ادای احترام مناسب به خانواده بپیوندند. ترجیحاً با بخور، مر و تابه سوپ رشته پر شود.
نسخه تایلندی سوگواری نامه.
تنها لبه سیاهی که می توانستم تشخیص دهم پرده گوش من سوراخ شده بود.

دسیبل

سفرهای اتوبوسی به اینجا در این کشور بدون یک فیلم اکشن یک ساعته یا نمایش استعداد در تلویزیون داخلی کامل نمی شود. اغلب با صدای جمجمه پخش می شود، زیرا تصور کنید اگر مسافران عقب نمی توانستند صدای آن را بشنوند. یا بدتر از آن، راننده درست زیر آن نشسته است.
اگر به اطراف نگاه کنید و ببینید که آیا دیگران فکر می‌کنند دسی‌بل کمتر می‌تواند خوب باشد، فقط خوابیدن یا لذت بردن از تایلندی‌ها را خواهید دید. اولین فوق العاده در آغوش مورفئوس. تکان خوردن از صداهای یک خواننده غرغر و فریاد تماشاگران دیوانه.

با این حال، این دومی هیچ تضمینی برای وجود استعداد در میان نامزدها ارائه نمی دهد، همانطور که من با تأسف فراوان متوجه شدم. اگر روزی بین درمان ریشه و گوش دادن دوباره به این نوع تلویزیون انتخاب کنم، در عرض دو ثانیه با دندانپزشکم صحبت خواهم کرد. میشه لطفا کمی زودتر روی صندلی بنشینم؟

پیتزا پاندمونیوم

بعد از آن شکنجه روحی با اتوبوس، راه رفتن در پیاده روها همیشه بدون خطر نیست. زیرا یک پیک آپ که برای اهداف تبلیغاتی تبدیل شده است می تواند در کنار شما حرکت کند. با سرعت پیاده روی، به دلیل آن مشکل دیگر تایلندی، ترافیک. پیام تبلیغاتی، این بار از پیتزا هات، از حدود سه متری به طور مستقیم، بی وقفه و با صدای بلند به مغز شما پخش می شود. در نتیجه، اکنون می‌توانم تمام نرخ‌های شیرین‌پزهای فوق‌الذکر را به صورت معکوس و بدون تکرار پرداخت کنم. در حالی که من حتی تایلندی صحبت نمی کنم. و به همین دلیل است که من قاطعانه و کر کننده تصمیم می گیرم که از پیتزاهای آنها مانند طاعون در آینده اجتناب کنم.

لازم به ذکر است که رانندگان این بوق های متحرک باید از سیاره دیگری باشند. در غیر این صورت هیچ توضیحی وجود ندارد که بتوانید برای مدت طولانی مانند یک F-16 با پس سوزی بدون خودکشی بنشینید.

وقتی وارد یک 7/11 می شوم، حتی بعد از نیمه شب، همیشه آن «پینگ پنگ» صدای بلند از درهای کشویی وجود دارد. و "سواتدی خراپ" دوستانه یا در غیر این صورت از جوانان پشت صندوق. در طول جستجوی من برای دونات، قهوه سرد و محل کولر برای خنک کردن مغز جوشیده ام، حداقل سیصد و شصت و هشت بار دیگر آن پینگ عصبی را خواهم شنید. و به همان اندازه «سوادي خرپ» بعد از آن. برای من دلیل خوبی است که به دنبال گوش گیر و والیوم نیز بگردم.

سوء تفاهم

اما بدترین؟ یعنی مردم اینجا در این کشور این تصور را دارند که همه صدای جهنمی را دوست دارند.
به تازگی. صبح بی سر و صدا منتظر نوبتم در آرایشگاه محلی هستم. آرام، به چند تصویر در یک روزنامه تایلندی نگاه می‌کند و به صحبت‌های دو مشتری دیگر حاضر گوش می‌دهد. اینها به خوبی تمام شده بودند و بعد از آن آرایشگر از من عذرخواهی کرد. شکمش را می مالید و اشاره می کند که می خواهد اول آن طرف خیابان صبحانه بخورد.
خوب، اشاره می کنم. زمان زیادی.

آرایشگر از در بیرون می رود، اما نه قبل از اینکه تلویزیون رنگی فسیلی را به عنوان یک حرکت دوستانه برای فرنگ منتظر روشن کند. با قدرت کامل.
به محض خروج از در، ناله می کنم و دنبال ریموت می گردم.

ارسال شده توسط Lieven Kattestaart

12 پاسخ به "شما انواع چیزها را در تایلند تجربه می کنید (229)"

  1. اوسن 1977 می گوید

    ههههههههههههههههههههههه خیلی قابل تشخیصه متأسفانه تغییر این موضوع تقریبا غیرممکن است. پس بهتر است آن را بپذیرید، گوش گیر خوب بخرید و اجازه ندهید زیاد شما را اذیت کند.

  2. مالتین می گوید

    شماره ۱۰۲۹،
    لیون، چقدر قشنگ توصیف شده
    واقعاً درست است که وقتی در تایلند فرود می‌آیید، شنوایی فشار تمام حواس شما را می‌گیرد.
    صداهای خیابان، زمزمه کولر و پنکه، اما من می خواهم یک چیز دیگر را به حساب شما از صداهای روستا اضافه کنم.
    برنامه پخش فشرده Phu Jai Baan ما. او همیشه پخش خود را ساعت شش صبح از طریق بلندگوهای بزرگ در سراسر روستا شروع می کند.
    با موسیقی شروع می شود که به آرامی به سطح کنسرت استادیوم می رسد و پس از آن او داستان های خود را تعریف می کند.
    چند روز اولی که در دهکده هستم احساس "HiDiHo" به من دست می دهد.

  3. TonJ می گوید

    خیلی قابل تشخیصه عالی توصیف شده، با لبخند بزرگ بخوانید...

  4. لوت می گوید

    10 با مداد، به زیبایی بیان شده و لذت برده است

  5. پل ون مونتفورت می گوید

    آن دیسکوی سوزاندن آدم سوزی وحشتناک است. من قبلا یکی را تبدیل کرده ام. ساعت 1 شب. شب های بی قرار اینجا ما را دیوانه می کند.

  6. ژرژ می گوید

    قابل تشخیص و زیبا با طنز نوشته شده است.

  7. رودی می گوید

    باز هم از Lieven برای داستان شما متشکرم. همانطور که فقط شما می توانید این را بنویسید. من مشتاقانه منتظرم هر روز چیزی از شما بخوانم. من واقعا از سبک نوشتن شما خوشم می آید!

    • Lieven Cattail می گوید

      رودی عزیز
      ممنون از تعریف زیبای شما آیا دل نویسنده خوب است. من هنوز چند داستان در خط لوله دارم و امیدوارم با تایید شما روبرو شوند.
      با احترام، لیون.

  8. اریک می گوید

    خب، لیون، در این کشور اینطور است. اگر خانواده نوی بخواهند ساعت 24 استریو را تا ده برسانند، این کار را می کنند! مشکلی نیست و از همسایه ها چیزی نشنیده ایم. و در کنار ما یک نفر به بهشت ​​رفته بود. سوزاندن سوزاندن به شکل دیسکوی مناسب انجام شده بود و به عنوان پذیرایی از محله، یک سری فیلم ارائه کردند. اینجوری میشه:

    یک ون روی یک علفزار بلااستفاده، اتفاقاً کنار خانه من پارک می شود و یک اکران سینمای سی در سی متری ساخته می شود. سپس جعبه‌های صوتی را که روی هم چیده شده‌اند، تخلیه می‌کنند و آن‌ها را به دستگاهی متصل می‌کنند که می‌تواند فیلم + صدا تولید کند. فیلم ها از ساعت 22 شروع می شود و ساعت 06 صبح به پایان می رسد. کل منطقه با تنظیم تجهیزات روی volume=max دعوت می شود و بله، آن منطقه نیز خواهد آمد! یک تشک سالن، برنج و چند تنقلات خوشمزه به همراه داشته باشید و بنشینید و از فیلم‌های چینی با صدای تایلندی لذت ببرید…

    بعد دلم می خواهد با شریک زندگی و فرزندم به هتل بروم، اما تو این کار را نکن چون خانه تنهاست و خوب، دیگر اعتمادم به همنوعم زیاد نیست... پس منصرفش می کنم. اون هودهای مد روز مشکی/قرمز صدا روی سرم، همون چیزی که وقتی با چکش تخریب شروع به کار می کنی... باور کن تو هم میتونی باهاش ​​بخوابی...

    صبح روز بعد آنجا در آن میدان است... جوانان دهکده از قبل می دانند که من حدود بیست سالگی را آماده تمیز کردن آشفتگی دارم زیرا تایلندی ها روی یک باد شدید حساب می کنند ...

  9. Lieven Cattail می گوید

    اریک عزیز،
    بنابراین ظاهرا همیشه می تواند کمی بدتر باشد. با خواندن این واقعا نمی توانم شکایت کنم.
    با سلام و تشکر از پاسخ شما.

    Lieven

  10. کورنلیس می گوید

    باز هم چه داستان عالی، Lieven، و فوق العاده قابل تشخیص!

  11. سیس جونگریوس می گوید

    من در یک خانه گوشه ای در تاریک ساید پاتایا زندگی می کردم که یک کارگزاری جدید در آن طرف خیابان باز شد. در آنجا یک فروشنده جایزه یک سیستم صوتی از چهار بلندگو به ابعاد 2×3 متر نصب کرد و صدای آن به قدری بلند بود که وقتی در اتاق خوابم که پشت اتاق نشیمن از جاده بود با پلیس تماس گرفتم، او به من گفت که نمی تواند. من را درک نمی کند، اما من صدای باس را در شکمم احساس کردم.
    بعد از اینکه برای توضیح شکایتم تلاش کردم، پلیس بعداً 2 جعبه را برداشت و مجبور شد ساعت 11 متوقف شود.
    بعداً در یک مهمانی برای 2 مرد جوان که نمی خواستند خدمت کنند و چند روزی به صومعه می رفتند، یک کامیون صدا با 10 بلندگو وارد شد و آنقدر شدید بود که اکنون هر روز وزوز گوش دارم که به آن سینوزیت می گویند.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم