در مجموعه داستان هایی که در مورد چیزهای خاص، خنده دار، کنجکاو، لمس کننده، عجیب یا معمولی که خوانندگان تایلند تجربه کرده اند، امروز پست می کنیم: "طرح والدین پرورش دهنده و بام-بیم ناز" 


BUM BIM

در دهه نود یک دوست دختر تایلندی نگه داشتم. اسمش بوم-بیم بود، 7 ساله بود، با مادربزرگش زندگی می کرد و با هزینه من کارهای سرگرم کننده انجام می داد. مثل رفتن به مدرسه و رنگ آمیزی مجدانه برای بابای شکر هلندی دور. حداقل، این چیزی است که توسط سازمانی که از رفاه او مراقبت می‌کرد، برنامه والدین پرورش‌دهنده مطمئن شدم.

دوست دختر تایلندی دیگر (و بزرگسال) من در آن زمان فکر می کرد که می توانم آن پول ماهانه را خیلی بهتر به او منتقل کنم. از این گذشته، او به همان اندازه تایلندی بود، به همان اندازه فقیر، و به همان اندازه به دنبال وام دهنده سخاوتمند بود. حق با او بود، اما متوجه نشد.

برای بازدید

اما بعداً با شریک زندگی فعلی و همسرم اوی آشنا شدم. و همه چیز تغییر کرد.
او همچنین در مورد فرزند فاستر من شنید و فکر کرد که من نمی توانم از عهده ملاقات بام-بیم برنوم در حالی که خودم هفته ها را صرف هدر دادن پول در گودال های تخریب تایلند کردم.

بعد از اینکه من به طور ضعیف فاصله زیاد و سپس مانع زبان را دلیل خوبی برای نرفتن عنوان کردم، او به طور خودجوش خدمات خود را به عنوان مترجم ارائه کرد.
این بلافاصله خنده روز را برانگیخت، زیرا انگلیسی صحبت کردن او باعث سرخ شدن زغال سنگ می شد.
اما او اصرار کرد و در نهایت به هر حال با پلان تماس گرفتم. معلوم شد که ما استقبال می‌کنیم، با پلان که مترجم را ترتیب داد. این در نهایت منجر به دو بلیط اتوبوس برای یک سواری از پاتایا به Khon Kaen دوردست شد.

در واقع رانندگی بسیار طولانی است. در طول توقف در ایستگاه‌ها متوجه شدم که برای تایلندی‌هایی که رکاب می‌زنند، یک فرنگ که با اتوبوس سفر می‌کنند هدیه‌ای از بهشت ​​است. برای کسی مثل امضا کنندگان زیر که فقط در ایستگاه های هلندی پر آب از فنجان های قهوه استفاده می کرد، یک مکاشفه کامل بود.
اگر داخل تمام سینی های دراز و سطل های یخ برآمده رفته بودیم، هرگز به خون کین زیبا نمی رسیدیم. به دلیل تسلیم شدن به چاق شدن قلب و کبد قبل از آن زمان.

مشغول

ساعت سه بامداد، خواب آلود و پس از یک سواری کوتاه با یک ریکشا دوچرخه (که طی آن آسیاب زنجیر دوچرخه، که از اوایل عصر آهن روغن کاری نشده بود، به خون کائن رسیدیم، ما را کاملاً بیدار نگه داشت. ) کمی بعد وارد هتل شدیم.
در آنجا کارکنان میز به بهانه مشغله کاری موفق شدند یک اتاق را به قیمت شبی 2000 بات به ما بفروشند. این واقعیت که می‌توانستیم صبح روز بعد در اتاق غذاخوری بدون ضربه زدن به یکی دیگر از میهمانان هتل در حال صبحانه، یک بازی فوتبال بازی کنیم، یک جزییات بود، اما همچنان.

روز بعد یک مترجم زن و دو اسکورت مرد ما را با یک ون بردند. دومی برای ایمنی Bum-Bim. منطقی است، زیرا بالاخره هر چهره رنگ پریده ای از آن کشور مبهم خارجی می تواند بگوید که او برای دیدن یک کودک اسپانسر آمده است.

در مسیر زادگاه بوم بیم، چند شیشه دیگر اووالتین، جعبه های پودر لباسشویی و دو کیلوگرم آب نبات چسبناک به سرعت در بازار انباشته شد. به عنوان هدیه به خانواده. مادربزرگ کمی بعد با لبخند دندان سیاهی که در کنار بام-بیم خجالتی ایستاده بود، وسایل را از من گرفت. بچه شیرینی که به سختی بیشتر از دو کلمه باهاش ​​رد و بدل کردم.
خوشبختانه دوست اوی با او خیلی خوب برخورد کرد که برای من آرامش بخش بود.

بینی فرنگ

پس از آن پیاده روی به مدرسه نزدیک و معرفی معلم BB انجام شد. و همکاران زنش.
این خانم‌ها که در مورد فرنگ بازدیدکننده کنجکاو بودند، بلافاصله تمام فعالیت‌های دیگر را کنار گذاشتند و کل کلاس‌های درس پر از آینده تایلندی را به سرنوشت خود واگذار کردند.
با نگاه کردن به کنار آنها، می‌توانستم ببینم و بشنوم که بچه‌های تایلندی نبود نظم و اقتدار را با دو دست به چنگ آوردند تا کمی به الاغ لگد بزنند.

بعداً بعد از ترجمه فرهنگ لغت پیاده‌روی خودم، متوجه شدم که عبارت «فرنگ، چموک جای» در جلوی من صدق می‌کند. که یک بار دیگر ثابت می کند که دانش آموزان در آن زمان مستحق یک پاس بزرگ برای موضوع مشاهده بودند. همچنین در بخش "بالا رفتن از میز مدرسه و ایجاد چهره های بامزه" برخی از آنها روزی با افتخار فارغ التحصیل خواهند شد.

در گرمای شدید کلاس، به آرامی از روی صندلی ام چکه می کردم و از دستاوردهای مدرسه و سرگرمی های BB مطلع شدم. همانطور که مترجم می خواست باور کنم، دومی قطعاً «به مادربزرگ در کارهای خانه کمک نمی کرد». اولین فرزندی که از خوشحالی می پرد وقتی مادر برای غذا خوردن کمک می کند، هنوز به دنیا نیامده است.

سر

بعد از نیم ساعت چت، مدیر مدرسه روی صفحه ظاهر شد. یک نظامی سابق قد بلند و بزرگ. شامل کت و شلوار استتار. این یکی، (از این بابت تشکر غیرقابل گفتن من) به وضوح از ورود یک پسر عجیب از هلند مطلع نبود.
یک لحظه به شدت ترسیدم که این خرس یک پسر مرا از محوطه مدرسه بیرون کند. ترس ناشی از بدترین نگاه رئیس. که معمولاً برای کتاب‌نویسان بی‌ادب، یا دم‌بازهای زورگو محفوظ است.

به هر حال، خوشبختانه بعداً ذوب شد و بعد از اینکه ضربان قلبم دوباره به زیر سیصد رسید، یک ساعت دیگر را در حیاط مدرسه قدم زدیم. بعد از ظهر همان بعد از ظهر به میز هتل برگشتیم و چند عکس شاد از بام-بیم و همکلاسی‌هایش داشتیم.
جایی که با وجود اوج شلوغی، کلید اتاق در کمترین زمان به ما تحویل داده شد. کجا دیگر می توانید چنین کارکنانی را پیدا کنید.

طرح های دیگر

این اولین بار و همچنین تنها باری بود که بام-بیم را ملاقات کردم.
من دیگر آنقدر مجذوب پلان نبودم. اول از همه یک حمله قلبی خفیف بود که با اطلاع دادن به مدیر مدرسه می توانستم از آن نجات پیدا کنم.

سپس آن دو به «گاردهای امنیتی» پرداختند. کسی که به غیر از رانندگی ون، نتوانسته ام در حال انجام هیچ فعالیت مفیدی بگیرم.
یعنی اگر چرت‌های گذشته در سایه، سیگار کشیدن توری، گپ زدن بی‌پایان و خوردن نوشیدنی‌ها را حساب نکنید.

انباشته شدن پیام‌ها در مورد کمان‌هایی را که همه چیز در پلان به آن چسبیده بود، به آن اضافه کنید، کارگردانی که دستمزد روزانه‌اش تقریباً به استاندارد Balkenende می‌رسید، و این واقعیت که کل دهکده از همان پلان پول دریافت می‌کرد.
پس بام-بیم بالاخره می توانست با یونیفرم خود به مدرسه برود. پس من از قند بازی دست کشیدم.

با این حال، برای پولی که هر ماه پس انداز می کردم، مقصد عالی دیگری پیدا کرده بودم.
چون این بار قرار بود اسپانسر دوست اوی باشم.
برای آمدن به هلند.

اگر خودم بگویم، یک برنامه فشرده است.

ارسال شده توسط Lieven Kattestaart

2 پاسخ به "شما انواع چیزها را در تایلند تجربه می کنید (222)"

  1. هانس پرانک می گوید

    طرح عالی Lieven! من همچنین در مورد "موسسات خیریه" رزرو دارم. واسطه ها باید تا حد امکان حذف شوند و فرصت های زیادی در تایلند برای انجام این کار وجود دارد.

  2. کورنلیس می گوید

    یک داستان عالی دیگر از شما، لیون!


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم