شما همه چیز را در تایلند تجربه می کنید (137)

توسط سرمقاله
Geplaatst در زندگی در تایلند
برچسب ها: ,
30 آوریل 2022

در تایلند، گاهی اوقات اوضاع متفاوت از آنچه در بلژیک و هلند به آن عادت کرده ایم پیش می رود. این اغلب منجر به حکایت‌های خوب و داستان‌های خنده‌دار می‌شود، اما باعث آزار و اذیت هم می‌شود. خوانندگان ما در مورد آنچه در تایلند تجربه می کنند صحبت می کنند. امروز این کیس است که برای اولین بار چیزی ناخوشایند را تجربه می کند و دیگر برای او اتفاق نخواهد افتاد.

داستان Kees Snoeij را در زیر بخوانید.

کیف پول رفت و خانم رفت

چند ماه قبل از اینکه اتفاق زیر بیفتد، به مدت سه هفته به تایلند فکر کرده بودم. من 62 ساله بودم و هرگز به یک کشور آسیایی نرفته بودم. سومین روز در بانکوک بود

می 2012، حدود هشت و نیم است و من از کنار ایستگاه Hua Lamphong به سمت رودخانه قدم می زنم. برنامه من این است که با قایق تاکسی از نقاط گردشگری دیدن کنم. حتی قبل از اینکه به شهر چین برسم، زنی روی پله های خانه می نشیند. وقتی از کنارش رد می شوم می پرد و دستانش را دور من می گیرد. او می گوید: هی می خواهی دخترهای جوان را کتک بزنی؟ از آغوشش برمیگردم و به سوالش جواب منفی میدم. دو قدم برمیدارم و بعد فکر می کنم چرا این کار را می کند. اوه لعنتی کیف من او رفته بود و آن خانم هم همینطور.

از آقایی که در کارگاهی با چوب کار می کرد می پرسم که آیا پلیس گردشگری در آن منطقه وجود دارد؟ خوانده بودم که باید به عنوان یک خارجی آنجا باشی. حالا متوجه شدم که خوش شانس بودم که مردی که با او صحبت کردم انگلیسی من را فهمید. موتورش را گرفت و کارگاهش را بست و مرا به کلانتری برد. در ایستگاه داستان من توسط ماموری ضبط شد که به خوبی انگلیسی صحبت می کرد. بسیار خوب، او گفت، کار ما تمام شد، این گزارش رسمی است. من هنوز یک مشکل داشتم. یک سنت هم در جیبم باقی نمانده بود و نمی دانستم کجای بانکوک هستم. وقتی به این نکته اشاره کردم کیف پولش را درآورد و پول مترو را به من داد. سپس به مردی بیرون دستور داد که مرا به ایستگاه مترو برساند. اینطوری به هتلم برگشتم.

من با بانک در هتل تماس گرفتم و توانستم پول نقد را از طریق Western Union جمع آوری کنم. خوشبختانه من هنوز پاسپورت خود را برای شناسایی خودم داشتم.

آن روز بعد از ظهر در سالن هتل نشستم و به این فکر کردم که چه کار کنم. در حالی که من آنجا نشسته بودم یک نفر به سمت من آمد. او پرسید: «می‌خواهی روزنامه بخوانی؟» من این را نمی خواستم. ده دقیقه بعد همان مرد پرسید که آیا من یک فنجان قهوه می خواهم؟ از او پرسیدم چرا به من توجه می کند؟ پاسخ او این بود که ظاهرم خوب نیست. تو خوب به نظر نمیای صبح درباره ماجراجویی ام گفتم و متوجه شدیم که نیازی به صحبت کردن به زبان انگلیسی نداریم زیرا او اهل بلژیک بود و هلندی صحبت می کرد. او در پاتایا زندگی می‌کرد و هتل خوبی را در آنجا می‌شناخت که یک استخر داشت و مرتباً از رستورانش دیدن می‌کرد. من به آنجا رفتم و بقیه تعطیلات را در آن هتل گذراندم.

من الان بارها به تایلند رفته ام. در شمال، جنوب و در ایسان. به نظر من کشور فوق العاده ای است. اما من یک کیف پول دارم که یک زنجیر با یک قلاب محکم به آن وصل شده است. همچنین توسط مرد بلژیکی که دوباره در پاتایا ملاقات کردم توصیه شد.

22 پاسخ به "شما انواع چیزها را در تایلند تجربه می کنید (137)"

  1. جان می گوید

    با تشکر از داستان شما جیب پشت شلوار جین یا هر شلوار دیگری در بسیاری از کشورها جای خوبی نیست!
    بسیار خوب است که شما همیشه چنین افرادی مفید را پیدا کردید.

  2. کی هرمانز می گوید

    ایده من، یک کیف پول قدیمی برای جیب پشتی خود ببرید و پول را در جیب خود بگذارید،
    خیلی وقت پیش برای من اتفاق افتاد و حالا دیگر مشکلی پیش نیامده است.

    • ژانویه می گوید

      برای فروش لباس زیر زنانه و مردانه وجود دارد ... با جیب و زیپ که می توانید وسایل خود را در آن نگهداری کنید.

      نگاه کنید به : جیب بری پوشیدن لباس زیر جیب مخفی مسافرتی..لباس زیر زنانه با جیب های مخفی زیپ 100% تور جیب بری و گم شدن
      https://www.amazon.com/hidden-pocket-underwear/s?k=hidden+pocket+underwear

      یا جیب هایی از شلوار جین کهنه ببرید و با چسب پارچه ضد آب به قیمت 8 یورو بچسبانید... داخل شلوار جین.

      بیشتر انواع چسب نساجی ضد آب هستند. برخی از چسب های نساجی را می توان در ماشین لباسشویی تا دمای 40 درجه سانتیگراد و برخی دیگر را حتی تا 60 درجه سانتیگراد شستشو داد.

  3. لوک می گوید

    بهتر است کیف پول خود را در جیب کناری خود قرار دهید نه در جیب پشتی. من همیشه این کار را در تایلند و همچنین در بلژیک انجام می دهم. آنها نمی توانند آنها را بیرون بیاورند. خیلی سخت است.

  4. کی هرمانز می گوید

    من قبلاً چندین داستان سفر را در گذشته ارسال کرده ام، اما هرگز داستانی در وبلاگ تایلند ندیدم.
    اونوقت چه مشکلی پیش میاد؟

    • پس از آن نخواهد رسید.

  5. برت می گوید

    اگر به اطراف خود نگاه کنید، خواهید دید که بیشتر تایلندی ها، از جمله مردان، کیفی همراه خود دارند که حاوی کاغذهای مهم، کیف پول و تلفنشان است.
    من تقریباً همیشه یک بسته کوچک مانند آن دارم که پول و تلفنم در آن است.
    مقدار کمی پول در یک کیف پول کوچک برای بستنی یا چیزی دیگر.
    و اغلب حتی راحت تر، وقتی به یک مرکز خرید یا چیزی می رویم، کیف و تلفنم را در خانه و پاسپورتم را در کیف همسرم می گذارم. نقطه ضعف، بعد از یک ساعت یا بیشتر می بینم که آن کیف را در دست دارم 🙂

  6. رالف ون رایک می گوید

    حمام ها را از عابربانک بیرون می آورم و به دخترم منهای چند صد می دهم و در جیبم می گذارم تا مبادا او را گم کنم تا با تاکسی به خانه بروم. خوشبختانه او خودش کیف را حمل می کند و یک بودا در آن وجود دارد تا هرگز روی زمین نباشد (واقعیت).
    او همیشه محاسبات را انجام می دهد، زیرا همه آن اعداد در تایلندی برای او آسان تر است
    تقریباً 20 سال است که به خوبی پیش می رود، همانطور که ارزش…………….
    امروز دوباره AOW
    درود به همه، رالف.

  7. جان چیانگ رای می گوید

    در واقع عنوان مقاله "شما همه چیز را در تایلند تجربه می کنید" در این مورد بهتر می تواند "شما چیزی را در این دنیا تجربه می کنید" نامیده شود.
    اگر کیف پول را که اغلب حاوی کارت های اعتباری نیز می باشد، در پشت جیب خود حمل می کنید، در این صورت در همه جای دنیا درخواست مشکل دارید.
    بهتر است کیف پول را در جیب کناری خود حمل کنید و در جاهایی که افراد زیادی هستند یا احتمال تماس مستقیم فیزیکی با شما وجود دارد، دست خود را روی آن نگه دارید.
    در سرتاسر جهان، نه فقط در تایلند، جیب‌برها اغلب به همین شکل عمل می‌کنند و با پرت کردن حواس قربانی خود از طریق جست و خیز یا تماس فیزیکی دیگر.
    به خصوص اگر بعد از یک غروب خیس و شاد، جایی که یک نفر قبلاً کیف پول شما را به خطر انداخته است، از یک بار بیرون بیایید، اگر به این موضوع توجه نکنید، کار را برای او بسیار آسان می کنید.

    • کیز می گوید

      کاملاً درست می گویی جان، من هم معمولاً این کار را می کنم. اما نه آن روز. چرا که نه؟ هیچ نظری ندارم. فقط بهش فکر نکردم درود، کیس اسنوئیج

  8. هرمان بوتس می گوید

    من 64 ساله هستم و نیمی از جهان را سفر کرده ام، هرگز کیف پولم را دزدیده اند، بنابراین هرگز آن را در جیب پشتم ندارم، اما در جلو، اتفاقاً یک مدل بسیار کوچک است. آن کیف های کیفی یک دعوت هستند. برای سرقت، آنها با یک حرکت صاف فقط از طریق کمربند می برند و کیف شما از بین می رود. من همیشه یا کارت اعتباری یا کارت بانکی معمولی خود را در هتل می گذارم و هرگز پول زیادی با خود نمی برم. به این ترتیب، اگر چیزی پیش بیاید. اشتباه، من همیشه یک کارت دارم، همیشه چیزی در جیبم دارم که همیشه مجبور نباشم کیف پولم را بیرون بیاورم، فراموش نکن چیزی که برای ما فقط یک پول کمی است، اغلب برای آن پول زیادی است. آنها

    • کیز می گوید

      سلام هرمان، من همیشه این کار را انجام می دهم. اما نه آن روز. جیب برهایی را می شناسم که پشت سر شما راه می روند و با کمربند به صورت شما می زنند. وقتی دست هایت را به سمت سرت می آوری، بند کیف را می برند یا کیف پولت را می گیرند. که برای مدتی در مرکز خرید آمستردام پورت محبوب بود. برادرم آنجا کارآگاهی می کرد. من همچنین مدتها پیش در آمستردام راننده تاکسی بودم و ترفندهای (کلاهبرداری) زیادی بلد بودم. اما آن روز در بانکوک من کمی احمق بودم. هاها درود، کیس

  9. همتا می گوید

    درست است؛ کیف پول یا پول خالی در جیب شما لطفا توجه داشته باشید که جیب های کناری و درز راحت تر از جیب های بال (جین) رول می شوند.
    من همچنین بسیاری از "گردشگران" را می بینم که کوله پشتی خود را روی سینه خود حمل می کنند؟
    این نیز نشانه ای است که شما باید اینجا باشید.

    • هرمان بوتس می گوید

      این کار را در مکان های شلوغ، مترو، اتوبوس و غیره نیز انجام می دهم. یک بار دیدم که چطور با چاقوی جلیقه در یک اتوبوس شلوغ کوله پشتی کسی را باز کردند و همه چیزهای مهم را بیرون آوردند. از آن زمان من آن را در مکان های شلوغ روی سینه ام می پوشم.

  10. steven می گوید

    چیزی که من از این داستان نمی فهمم این است که ... چرا همه پولت را بگیر، من هرگز این کار را نمی کنم. من همیشه همه چیز را تقسیم می کنم. من همیشه قسمت زیادی از جمله پاسپورت را در صندوق امانات هتل می گذارم.

    • کیز می گوید

      سلام استیون، به سختی پولی در کیف پول وجود داشت. اما شما کارت هایی برای پین کردن و پرداخت دارید. درود، کیس

  11. هنی می گوید

    تجربیات من: کوله پشتی یکی از دوستانم (در پشت) در اسپانیا بریده شد، کیف پول شوهرم از جیب شلوارش (در جلو، با یک دکمه!) در لهستان بیرون آمد، خانه در روز روشن در هلند خالی شد. ، پول از گاوصندوق هتل یک فرد هلندی در پاتایا به سرقت رفت (5000 یورو!). بنابراین: شما هیچ کجا از دزدان در امان نیستید.

  12. کی هرمانز می گوید

    چند سال پیش قصد داشتم یک پرواز داخلی داشته باشم،
    می خواستم یک ساعت قبل از حرکت چک در کنم،
    بیا پیشخوان، به من می گویند آقا شما خیلی زود هستید، باید یک ساعت دیگر صبر کنید.
    بعد از یک ساعت انتظار برای تحویل گرفتن، در کمال تعجب همان خانم می گوید خیلی دیر کردی، هواپیما قبلاً رفته است! شما باید یک بلیط جدید بخرید!
    البته قبول نشد و از خانم پرسیدم که آیا می توانم با یک مدیر صحبت کنم.
    بعد از مدتی انتظار این شخص آمد و به او گفتم جریان چیست.
    این مرد به من گفت که خانم مورد نظر برای اولین بار این کار را کرده است!
    بلافاصله به من گفتند که می توانم صبح روز بعد با اولین هواپیما به صورت رایگان حرکت کنم.
    پس حل شد، حالا سوال اینجاست که امشب کجا می مانیم؟
    این هم مشکلی نداشت، ما توانستیم در هتل واقع در کنار فرودگاه بخوابیم.
    وقتی به هتل رسیدیم، نشان داده شد که آن شب جشن سال نو برگزار خواهد شد، سوال بعدی این بود که البته می توانیم شرکت کنیم و پاسخ مثبت داده شد.
    همه شرکت کنندگان بلیت قرعه کشی رایگان دریافت کردند و ما خوش شانس بودیم که یک شام دو نفره برنده شدیم، تنها مشکل این بود که صبح زود می رفتیم!
    پس از اشاره کوتاه به این موضوع، توانستم یک بطری شامپاین به عنوان جایگزین تهیه کنم.
    بعد از نوشیدن بطری و یک خواب کوتاه، روز بعد در هواپیما بودیم!
    حتی اگر اشتباه بود، باز هم خوب بود!

  13. کی هرمانز می گوید

    در طول سال ها و سفرهای زیاد، همه چیز را تجربه کرده ام،
    در صورت علاقه داستان های بیشتری در راه است.
    گر کارل.

  14. می خواهد می گوید

    متشکرم،
    نکات بسیار خوبی را در بالا پیدا کردم.
    راستش من تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودم...

  15. جک اس می گوید

    وقتی حدود 22 ساله بودم و برای اولین بار به آسیا آمدم، کیف پولم را در جیب پشتم حمل کردم، درست مثل شما و ما در هلند. شما فقط این کار را انجام دادید.

    من در جاکارتا منتظر اتوبوس بودم. مردی نزد من آمد و پرسید کجا می خواهم بروم و در اتوبوس به من کمک می کند. همه مهربانی. وقتی اتوبوس آمد، سوار شدم و هنوز احساس می‌کردم که او در داخل به من کمک می‌کند.
    وقتی خواستم پول بدهم، معلوم شد که در حین سوار شدن، کیف پولم را دزدیده است. خوشبختانه من چیز زیادی در آن نداشتم، اما از بین رفت.
    این آخرین کیف پول من بود. از آن زمان تمام وسایلم را در کیف دوربینم که همیشه همراهم بود حمل کردم. حالا اینجا در تایلند من همیشه یک کیف شانه با خودم دارم.
    نه اینکه بعد از آن دیگر هرگز دزدی نشدم…. در چین یک دوربین در یک تنقلات بار، در حالی که ده نفر در اطراف من ایستاده بودند و احتمالاً دیدند که چگونه دزد آن را از کوله پشتی من ماهیگیری کرد.
    در ریودوژانیرو در جریان یک فستیوال موسیقی، دو بار در یک شب پول از جیب شلوارهای زیپ دار من به سرقت رفت. جیب‌بر یادداشتی را که به زبان پرتغالی نوشته بود: «خیلی دیر، دزدیده شده‌ام» را برنمی‌دارد…

  16. R. Kooijmans می گوید

    هیچ کلمه ای در مورد ژست پلیس برای دادن پول برای مترو به شما نیست، چیزی که اغلب در جاهای دیگر تجربه نخواهید کرد. حیف است که نکات مثبت اینقدر کم مورد توجه قرار می گیرند...


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم