شما همه چیز را در تایلند تجربه می کنید (118)
در مورد مردانی که در پاتایا جشن می گیرند چیزهای زیادی می توان گفت. این باید به خوبی شناخته شود، زیرا اغلب موضوع داستان های این وبلاگ بوده است. تئو ترومپ یک ماجراجویی ادراکی به این موضوع اضافه می کند. شوالیه های اخلاقی در بین ما نباید این داستان را بخوانند، زیرا محتوای آن 18+ است و مطمئناً برای خواندن قبل از خواب برای فرزندان شما مناسب نیست.
این داستان از تئو ترامپ
رابطه جنسی در ساحل
حدود 13 سال پیش بود که چند بار شب را با یکی از دوستان تایلندی پونگ گذراندم که به عنوان رقصنده گوگو در The Angelwitch در پاتایا کار می کرد. دو سال قبل وقتی با همسرم آنجا بودم با او آشنا شده بودم. ما او را هر سال برای چند هفته به تور تایلند می بردیم. اول با این فکر که او راهنمای خوبی است، اما بعداً به او نشان داد که بیشتر از اودون و پاتایا است. حالا من همیشه بیشتر از همسر سابقم به تایلند می آمدم، زیرا او هنوز باید کار می کرد. اما پونگ دوست هر دوی ما بود و تجربیات زیادی با هم داشتیم.
به هر حال، من آن شب تنها بودم - پونگ باید کار می کرد - بنابراین برای نوشیدنی به باغ آبجو در ابتدای خیابان واکینگ استریت رفتم. در بار بنشینید و یک آبجو سفارش دهید، دو خانم در کنار من مشغول گفتگو هستند. آنها به وضوح چند نوشیدنی خوردند و جو خوب بین آنها بود. وقتی یکی بلند میشود، سلام میکنند و دیگری برمیگردد، احتمالاً برای خطاب به من. با این حال، او این کار را به قدری تند انجام می دهد که به من مشت می زند و همچنین آبجوم را می زند.
بنابراین من می گویم: "حالا با من چه می کنی، تو هیچ کاری نکردی و از قبل شروع به ضربه زدن به من کرده ای و همچنین داری آبجو من را می کوبی". او به ساقی زنگ می زند و یک آبجو جدید به من سفارش می دهد و یک کوکتل «سکس در ساحل» برای او سفارش می دهد. او خودش را با فون معرفی می کند و هی، من احمق نیستم، در نهایت برای تفریح آمدم و فرض کردم صورت حساب به سطل من می رسد. با این حال، آن را بیرون آورد و با خود در فنجان گذاشت.
تقریباً علاقه مند شدم، پرسیدم که آیا سکس در ساحل خوب است؟ او به من اطمینان داد که در رختخواب حتی بهتر است. با شن و ماسه اونجا مشکل زیادی نداری. بنابراین حال و هوا تنظیم شد. بنابراین بعد از اینکه آبجو را تمام کردم، دو سکس در ساحل سفارش دادم و گفتگوی خوبی داشتیم. من به او در مورد دوست دختر و همسرم گفته بودم که مرتباً با آنها به پاتایا می آمدم.
ما تصمیم گرفتیم به خیابان واکینگ استریت برویم، بنابراین "سطل را چک کن" اما صورتحساب برای او بود. فکر کردم بعداً آن را پس خواهد گرفت. بعد از تعدادی رقص گوگو، تقریباً یک رقصنده دیگر را با خود برد، بالاخره با هم در آپارتمان من به پایان رسید.
شب طوفانی بود اما بعد از مدتی یک اسباب بازی به او دادم تا با آن بازی کند. با این حال، این کاملاً مطابق میل او نبود، بنابراین مجبور شدم خودم به کار برگردم. حوالی ساعت 11 صبح خواستم اتاقم را ترک کنم، چون واقعاً میخواستم چشمهایم را ببندم.
او پرسید که آیا می تواند برگردد، اما من به او گفتم که باید به باغ آبجو برگردد. با این حال، او مرا یکپارچه کرد و حدود ساعت 17 بعد از ظهر به باغ آبجو برگشتم. از بار پرسید که آیا او را دیده اند؟ نه، او آنجا نبود. مدتی که آنجا می نشینم، می بینم که آنجا بود، چون با یک زن دیگر و دو مرد می رود. بنابراین او زیر یک سقف است. نمیخواستم دیر کنم، چون میخواستم از این شب کوتاه خلاص شوم. حوالی نیمه شب است و در می زند و مطمئناً او دوباره آنجاست. او می پرسد که آیا می تواند به خانه من بیاید و من به شوخی پاسخ می دهم: "بله، اما 100 بات برای شما تمام می شود".
باشه میگه و 100 بات بهم میده و من بهش اجازه ورود دادم. گفتم دوست دخترم هم می آید. "مشکلی نیست" و فکر کردم، دوست دارم آن را ببینم. خب معلوم شد که با ما سه نفر یک شب جهنمی بود. دوباره زیاد نخوابید، اما روز بعد دوباره دم در بود، اسکناس صد دلاری را از قبل در دست داشت.
خانم ها هم با هم خوب بودند، اما دوستم پونگ گفت این شما را می کشد. در نهایت فون تقریباً 2 ماه به من روزی 100 بات داد تا پیش من بماند و من را سر کار بگذارد. فون و پونگ صبح با هم تخت را مرتب کردند. خیلی خوش گذشت، اگرچه تعدادی هلندی بودند که من را سرزنش کردند که او را برای "خوابیدن" پرداخت کردم.
سپس او به من گفت که ما باید جلوی آن را بگیریم، زیرا دوست پسر فرانسوی اش می آید و او می خواهد با او ازدواج کند. خداحافظی کردیم و بعد از آن دیگر او را ندیدم.
هههه اون جمله آخر تایلند معمولی!!
متاسفم، اما من هیچ کدام از اینها را باور نمی کنم. خدمتکار که 100 حمام به شما می دهد تا با شما بخوابد و مزایای اضافی. اما داستان خندهداری است.
زنان تایلندی نیز احساس عشق را تجربه می کنند.
بهترین دوست همسرم حتی از شوهر ثروتمند آمریکایی (اغلب غایب) او طلاق گرفت زیرا او عاشق یک مربی جوان هلندی غواصی در کوه چانگ شد. پسر هیچ پولی برای به دست آوردن نداشت، او حتی مجبور شد برای حمایت از او "کمک" کند.
بنابراین بله، کاملاً قابل باور است.
نه، این ممکن است درست باشد، زیرا در هلند مردم نیز برای کیفیت خوب بیشتر از حد متوسط هزینه میکنند و تئو مطمئناً «سر و شانه» بالاتر از میانگین خواهد بود.
شما همچنین می توانید این "سر و شانه" را به روشی پلاستیکی توضیح دهید.
بله، من نمی توانم به شما ایمان بدهم، اما زنان تایلندی نیز مانند زنان هلندی، آلمانی و چکی هستند که از آن سیر نمی شوند. اما در مورد تجربیات آن کشورها نبود، بلکه در مورد تایلند بود.
البته به عنوان یک شوخی شروع شد، اما ظاهراً او واقعاً از آن لذت می برد و احتمالاً شوهر فرانسوی آینده اش هزینه ها را پرداخت کرده است. او قبلاً جایی برای ماندن با من داشت، یک همسر دوم، زیرا او نیز دو بود. برای من کار سختی بود، مثلاً ورزش عالی و خواب کم، که میتوانستم وقتی او دوباره بعدازظهر برای عصر شکار میکرد، انجام دهم.
اما ظاهراً برخی از مردان بیشتر به فوتبال علاقه داشتند، مشروب مینوشیدند و فراموش میکردند تا ورزشهای برتر. بنابراین او شب دوباره در خانه من ظاهر شد. اتفاقا خانم ها هم به خوبی با هم کنار آمدند و البته عکس ها اضافه نشد. اما من می توانم به شما اطمینان دهم که گاهی اوقات فقط به دو نفر ختم نمی شد. 🙂
من هم در مورد آن خواب دیده ام. متأسفانه این یک رویا باقی ماند و من همیشه مجبور بودم به خانم در پاتایا پول بدهم. داستان خیلی قشنگیه
در هر صورت، این یک شب اقامت ارزان و دلپذیر برای او بود.
من داستان را باور دارم... مخصوصاً اگر خانه خوبی با استخر خصوصی، تهویه مطبوع، تختخواب و صبحانه خوب... و بدون مشتری داشته باشید! …. و البته شما به کاما سوترا 555 تسلط دارید
من هم به آن اعتقاد دارم.
اگر خودتان هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده اید و نمی توانید آن را به خوبی تصور کنید، به این معنی نیست که بعید است.
البته، اولین کلمات شما به او یک خط شروع/معرفی عالی است.
و آیا حقیقت دارد……….
شما و احتمالاً سایرینی که نام می برید می دانید که آیا درست است یا خیر.
اینکه دیگران چه اعتقادی دارند مهم نیست.
شخصا فکر می کنم داستان خوبی است.