ذهنیت اسانی 

توسط The Inquisitor
Geplaatst در آیسان, زندگی در تایلند
برچسب ها: , ,
نوامبر 12 2016

تفتیش عقاید کشف کرده است که او الگوی رفتاری کاملاً متنوعی را ایجاد کرده است، که برای حفظ آرامش خاطر در برخورد با بسیاری از عجیب و غریب‌های آیسان ضروری است. اول از همه، الگوی تفکر غربی وجود دارد که به سادگی در ژن ها وجود دارد. با استفاده از منطق خودمان، نظرات، ارزش ها و غیره خودمان. اما در سه سال گذشته یک ذهنیت آیسانی ظهور کرده است. دیگر نه شگفتی، نه نظر و نه پذیرش. امروز زندگی کن، نه فردا، نه دیروز. ببخش، تو هم فراموش کن و در صورت امکان به اشتراک بگذارید. از آن زمان، The Inquisitor به ندرت مشکلی داشته است.

صبح ها معمولاً به روش غربی شروع می شود. درست کردن قهوه، دوش گرفتن و استفاده از لپ تاپ. خواندن و پاسخ دادن به ایمیل، خواندن روزنامه و دلخوری از اخبار سیاسی. شخم زدن از طریق رسانه های اجتماعی و مسخره کردن مزخرفات دوستان، اما اخیراً از عدم تحملی که سیل فعلی بلژیک را فرا گرفته است نیز آزرده خاطر شده است. به طور خلاصه، فقط یک بلژیکی باشید.

پس از آن، بازرس به راحتی در جایی که عزیزم «تراس فرنگ» می‌خواند، می‌نشیند. نوعی اتاق مجردی که در آن می‌تواند سیگار بکشد، با یک صندلی آرامش‌بخش در جلوی تلویزیون که هرگز از آن استفاده نمی‌شود، مگر اینکه تورنمنت‌های بین‌المللی فوتبال در حال برگزاری باشند، منظره زیبا، زیرا در طبقه بالا با پنجره‌های کشویی در سه طرف. او می تواند مانند یک ارباب قلعه، باغ جلویی، مغازه، خیابان و مزارع اطراف را زیر نظر داشته باشد. و این همان جایی است که این دو گربه معمولاً می مانند. آنها می توانند کارهای مربوط به گربه خود را انجام دهند، هر چیزی که سرگرم کننده است را خراش دهند، روی میز بخوابند، روی کمدها بخزند، گاکوها را شکار کنند - زیرا آنها به راحتی می توانند از طریق پنجره ای که در آن The Inquisitor کاشت هایی با علف و سایر سبزه ها دارد، به پشت بام کالسکه برسند. از جمله چند تنه درخت کوتاه قرار داده است.

حوالی هشت و نیم، مفتش به مغازه می رود. معمولاً چون عزیزم قبلاً چند بار صدای خودش را شنیده است، می خواهد صبحانه درست کند. و The Inquisitor به ذهنیت آیسان تغییر می کند. ابتدا باید نیم ساعت مغازه را در اختیار بگیرد. بارها و بارها به همان سوالی که هر مشتری به ناچار هر روز می پرسد پاسخ می دهد: "امروز چه کار خواهی کرد؟". از تکنیک های خرید روستاییان شگفت زده شوید. آنها دیروز دو تخم مرغ خریدند، امروز دوباره. چرا یک دفعه چهار یا شش نمی خرند؟ برخی از مردم برای این کار دوچرخه سواری یا موتور سواری می کنند، گاهی اوقات تا شش کیلومتر. درست مثل جا، همسایه آن طرف خیابان. هر روز صبح برای موتورش یک بطری بنزین می خرد. چرا حالا یک یا سه بطری مخزن را پر نمی کنید؟ او تا دو روز آینده نیازی به سوخت گیری ندارد و مرتب با موتور سواری در دست می آید. خیلی دور رفت، باک بنزین خالی…. همچنین همیشه این خطر وجود دارد که مردانی بیایند که پول نقد دارند و از قبل می خواهند مشروب بخورند، آنها دلیلی برای جشن گرفتن دارند. پس از آن بازپرس باید مراقب باشد که آیا آنها یک بطری آبجو چانگ را بدون درخواست از یخچال بیرون نمی آورند و آن را در مقابل او بگذارند. به اندازه کافی دوستانه، آنها به اشتراک می گذارند، اما شرکت کردن غیرممکن است، Inquisitor واقعاً دوست ندارد صبح ها آبجو بنوشد.

صبحانه همیشه برای The Inquisitor یک شگفتی است. می تواند و آیا می خواهد آن را بخورد؟ یک سوپ آب با مقداری سبزیجات و گوشت با لذت، یا تخم مرغ سرخ شده، خوشمزه است. اما مرتباً قورباغه ها یا حیوانات دیگر هستند که تفتیش عقاید اجازه عبور می دهد، متشکرم. آیا معشوقه شما امروز چیز خاصی می خواهد؟ آیا نیاز به خرید دارد؟ یا بازپرس می تواند به تجارت خود ادامه دهد؟ در صورتی که کارهایی برای انجام دادن وجود داشته باشد، تفتیش عقاید ذهنی بر روی آیسان می ماند. زیرا سفر به انبارهای مختلف، احتمالاً بازار، بهتر است با نگرش غربی انجام نشود. یا اگر چیز خاصی وجود دارد، همینطور. بیایید ماهی بگیریم - ذهنیت آیسان. آیا می‌خواهیم شکار کنیم - بله، آیسان بمان. به طور خلاصه، برای هر فعالیت با بومیان، Inquisitor از تمام مهارت های Isaan خود استفاده می کند تا آرام بماند.

اما او اغلب می خواهد راه خودش را برود. مثل موقع آشپزی از نظر ذهنی او بلافاصله به بلژیکی تغییر می کند. برای شروع، رادیو روشن می شود. از طریق لپ تاپ در یک کانال محلی در نزدیکی آنتورپ. این خوب است، زیرا از منطقه بومی خود است. موسیقی بین المللی است، عمدتاً آثار قدیمی تر از دهه هشتاد، اما نکته خوب تبلیغات و گزارش های خبری است. متوجه می شوید که نانوای قدیمی شما هنوز آنجاست و همچنان کمپین Sinterklaas را انجام می دهد. این ایوان‌های آلومینیومی هنوز مورد علاقه مردم فلاندری است - چیزی که De Inquisitor نیز در سال‌های حرفه‌ای‌اش تولید کرد. از اخبار می شنوید که محله قدیمی شما در امتداد سواحل شلدت سنگفرش جدیدی شده است. اینکه تیم فوتبالی که The Inquisitor در آن آموزش دیده است، پیشتاز است - در پایین ترین کلاس آماتور. در واقع خنده دار است، به نظر می رسد که در محیط قدیمی بلژیکی خود هستید.

یک فرد کنجکاو غیرمنتظره مرتباً از راه می رسد که توسط موسیقی بلند جذب می شود. از ظروف و روش پخت شگفت زده شوید. اما The Inquisitor تسلیم نمی شود، در مد غربی باقی می ماند و ادامه می دهد.

همیشه همینطور وقتی The Inquisitor وارد یک دیوانگی تمیز کردن می شود. او با آب، صابون و برس شستشو شروع می کند. باید از نظر فلاندری تمیز باشد. اثاثیه را جابجا می کند، همه چیزهایی که به دیوار آویزان است شسته می شود. تمیز کردن شدید میز آشپزخانه، از جمله اجاق گاز. کمدهای خالی و تمیز. پنجره ها را تمیز کنید، تراس بیرونی را از شر حشرات و هاگ آنها خلاص کنید. که همیشه واکنش رهگذران را برمی انگیزد، آنها تشک های پا را می بینند که برای خشک شدن آویزان شده اند، آنها آب را می بینند. و هنوز نمی توانم بفهمم چرا The Inquisitor این کار را می کند.

گاهی اوقات تفتیش عقاید نیز تمایلی به بازگرداندن مغز خود به آیسان برای فعالیت هایی که خود ایزانرها انجام می دهند، ندارد. اما این معمولا کار نمی کند. به عنوان مثال، Inquisitor تصمیم می گیرد چند تنه بامبو را برش دهد، ما یک آفتابگیر در سمت غربی مغازه می خواهیم. چنگال در دست، کفش های بسته، شلوار بلند، پیراهن آستین بلند و می رویم. در خانه پوآ سونگ، جنگل‌های بامبو بزرگی در حیاط خلوت وجود دارد و می‌توان آن‌ها را قطع کرد. کارهای مردانه ای که حتی یک غربی هم دوست دارد گاهی انجام دهد، نوعی کار پشت سر هم.

اما The Inquisitor روی کمک های ناخواسته حساب نکرده است. نان، پسر پوآ سونگ، به طور غیرمنتظره ای به خانه بازگشته است. این سی و چند ساله یک دوست خوب است و برای یک آیسانر به معنای کمک کردن است. تفتیش عقاید نمی تواند راه خود را داشته باشد، تنه هایی که او انتخاب می کند همیشه خیلی نازک، یا خیلی ضخیم، یا خیلی کوتاه یا خیلی بلند هستند. بنابراین از نظر ذهنی به آیسان تبدیل شد، بدشانسی. از طرفی شانس. بامبو زیستگاه طبیعی مار کبراست. چیزی که تفتیش عقاید هرگز متوجه یا دیر متوجه آن نمی شود. نان فقط می تواند مار تهاجمی را از بین ببرد، حیوان به سرعت به سمت بالا می لغزد، نان عاقلانه تصمیم می گیرد که بهتر است کمی بیشتر کار کنیم. پفف، اینها موقعیت هایی هستند که شما به عنوان یک غربی هرگز قبلاً با آنها روبرو نشده اید.

تنه‌های بریده شده برای خشک شدن گذاشته می‌شوند و Inquisitor به خانه بازمی‌گردد، که هنوز کمی تحت تأثیر برخورد کبری قرار گرفته است. وقت آن است که دوباره یک احساس غربی داشته باشیم، بنابراین یک دوش فوق العاده گسترده و کمی مطالعه. در رختخواب دلپذیر استراحت کنید، پرده‌ها برای تماشای محیط اطراف باز شوند، تهویه‌ی مطبوع در بیست و ششم - منجر به یک چرت رضایت‌بخش می‌شود.

حوالی ساعت چهار و نیم بعد از ظهر، راننده اتوبوس مدرسه که دخترخوانده‌اش را به عقب می‌برد، طبق معمول بوق بلندی به صدا در می‌آورد. تفتیش عقاید نمی داند چرا، اما او بلافاصله بیدار است و به طور خودکار در حالت Isaan. سرحال و شاد، او برای عصر آماده است. سپس آمد و شد روستاییان است که غذا درست می کنند و به مواد نیاز دارند و دوباره آنها را به مقدار کمی که فقط برای لحظه نیاز دارند می خرند. و با کمی شانس، برخی از مشروب خواران ترک تحصیل خواهند کرد که برای فروش خوب خواهد بود. اما باید از نظر ذهنی برای آن آماده باشید. اگر دوست داشته باشد، The Inquisitor برای نوشیدنی به ما می پیوندد. یا اگر به دلیل مصرف قبلی روزهای قبل، خیر. اما در هر دو صورت حضور او را می خواهند. و نظر او. درباره همه چیز و همه چیز، موضوعات معمولاً هر روز یکسان است، اما بسته به مصرف الکل به تدریج تغییر می کنند.

برنج، سبزیجات، گاومیش، نوسازی در منطقه، به طور خلاصه، کار آنها، چه امروز انجام داده باشند یا نه، همیشه در ابتدا مورد بحث قرار می گیرد. نه دقیقاً موضوعاتی که The Inquisitor عمیقاً به آنها علاقه مند است، اما بله. سپس آنها می خواهند بدانند که آیا یک جشن تامبون یا جشن دیگری در آینده نزدیک برنامه ریزی شده است - اولین الکل شروع به تأثیرگذاری می کند. بلافاصله موضوع مورد علاقه برای بحث آماده می شود: غذا و نوشیدنی. اگر آنها واقعا مست هستند، طولی نمی کشد که دومین موضوع مورد بحث مطرح می شود - پول. دلیلش اینه که بعد از دو یا سه دور باید شروع به تراشیدن برای سفارش بعدی کنند، کی پول در جیبش دارد؟ و سپس شروع به رویاپردازی کنید که هنوز چقدر و از چه کسی بدهکار هستند، یا هنوز چقدر باید به چه کسی بپردازند. این موضوع بیشتر مورد علاقه Inquisitor است، او متوجه می شود که چه کسی در وضعیت خوبی است و چه کسی نیست، وقت آن است که با عزیزم مشورت کند که چه کسی هنوز می تواند اعتبار بگیرد و چه کسی نمی تواند.

و سپس موضوع شماره یک مطرح می شود: زنان. همیشه در میان آنها چند مجرد وجود دارند که دوست دارند در مورد آن بحث کنند. به دنبال آن افراد متاهل، که در مورد وجود یا عدم وجود میا نویز صحبت می کنند. نوشیدنی در مرد است، خجالت در مورد موضوع تمام شده است. تا زمانی که هیچ خانم دیگری حضور نداشته باشد، به استثنای عزیز، انتظار دارند که او محتاط بماند. هر چه هست، نمی خواهد این تجارت را از دست بدهد. Inquisitor هنوز در حالت Isaan است، او دیگر از هیچ چیز تعجب نمی کند. علاوه بر این، مکالمات میخانه ای بین فرنگ ها تقریباً با الکل کافی یکسان است.

زیرا اخیراً تغییری در مشتری های مغازه ایجاد شده است: فرنگ ها گهگاهی ترک می کنند. این یک آرامش است زیرا مکالمات کاملاً قابل درک، بدون هیاهو در مورد اینکه چه کسی برای کدام دور پول می پردازد، خلاصه، مغازه تبدیل به یک کافه شده است. تخم مرغ های آب پز، که همه ما را به یاد دوران گذشته می اندازد، روی پیشخوان همه کافه های محله فلاندری بود. هرازگاهی وقتی کسی به چیز خاصی برخورد می کند، چیز دیگری هم می نوشیم. دوول بلژیکی، یخ در آن نمی‌گذارید و حس فوق‌العاده‌ای ایجاد می‌کند. Inquisitor معمولاً خوش شانس است زیرا هنوز باید به خانه بروند، بنابراین گاهی اوقات تعدادی بطری باقی می ماند زیرا ما دیگر به محتوای الکل عادت نداریم. با این حال، آنها نیز مورد قدردانی عزیز قرار می گیرند و همراه با نازنین، سپس آرام آرام با لذت مصرف می شوند، پس از آن فقط باید از یک پله بالا برویم. یا کسی پرنود را آورده است، طعم دیگری که در آیسان بسیار نادر است. تفتیش عقاید امیدوار است روزی شاهد ظهور وستولترن، بهترین تراپیست موجود باشد. در این لحظات شما از نظر ذهنی فقط در وطن قدیمی خود زندگی می کنید در حالی که در اعماق داخلی تایلند نزدیک به لائوس هستید... .

پس از بسته شدن مغازه، به یک موسسه مختلط منتقل می شود. دلبر و دخترش مدتهاست که به مراسم شب عادت کرده اند: اگر کمی دیرتر باشد، ما قبلاً چیزی در مغازه خورده ایم، اگر نه، با هم غذا می خوریم - چیزی که تفتیش عقاید بسیار از آن استقبال می کند. اما عزیزترین دخترم به جای اینکه بتواند دوش بگیرد و راضی به رختخواب برود، می خواهد به سگ ها غذا بدهد، در حالی که به همین راحتی می توانست زودتر اتفاق بیفتد. او همچنین همیشه یک نوع گشت و گذار در باغ و خانه انجام می دهد تا ببیند آیا همه چیز مرتب است یا خیر، چرا کاملاً از The Inquisitor فرار می کند. دخترخوانده سیزده ساله نیز در همین زمان، بدون توجه به ساعت و اغلب به آزار فرنگ، ناگهان زنده می شود. او هنوز تکالیف برای انجام دادن دارد و به کمک نیاز دارد. فراموش کرد دمپایی های سفید ژیمناستیک خود را جلا دهد. او تماس تلفنی خود را در مغازه ای که قبلاً بسته بود فراموش کرد. برای مثال، The Inquisitor معمولاً به جای استراحت، دوباره بیدار است. خوشبختانه عزیزی هست که فورا متوجه این موضوع می شود و معمولاً چاره ای دارد... .

تقریباً هر روز اینگونه پیش می رود، همیشه کار متفاوتی برای انجام دادن وجود دارد، اما Inquisitor یاد گرفته است که نگرش ذهنی خود را با رویدادها، افراد و محیط تطبیق دهد. و همیشه سعی کنید حداقل برای چند ساعت در روز اطمینان حاصل کنید که نگرش یا احساس غربی وجود دارد. شما باید سرگرمی هایی داشته باشید، یعنی باغ و برکه ماهیگیری برای Inquisitor. آنها همچنین به عنوان گربه ها و سگ ها شناخته می شوند، آنها دوستی بی قید و شرط زیادی را بدون زواید ایجاد می کنند که یک غربی به سختی می داند یا نمی داند.

و اگر واقعاً لازم باشد، The Inquisitor استراحت خواهد کرد. ترجیحا با عزیزم، اما بدون اگر ممکن نیست برای او. اودون ثانی، نونگ خی. بانکوک پاتایا چند روز غربی زیستن و خوردن و اندیشیدن.

این یعنی او به راحتی می تواند با زندگی آیسان کنار بیاید و حتی در اینجا کاملاً خوشحال است.

هیچ نظری امکان پذیر نیست


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم